نماز، راه رسیدن به قله فلاح
خدای بزرگ در قرآنش «هدف از خلقت جن و انس را عبادت بیان میکند.» (ذاریات ؛ آیه 56)
اما حواسمان باشد که عبادت خود معبری است برای رسیدن به مقام تقوا (بقره ؛ آیه 21) و تقوا خود مسیری است برای کمال نهایی انسان یعنی رسیدن به فلاح.
فلاح یعنی رستن، رهیدن از هر آنچه محدودیت است. کمال انسان در این است مثل خدا بشود، کار خدایی بکند، دیگر در و دیوار مانعش نباشد، «کُن فَیکون» کند.
نکته مهم اینکه خدای مهربان در سوره مومنون راه رسیدن به فلاح و رستگاری - یا همان هدف خلقت - را خشوع در نماز معرفی مینماید: «به راستى كه مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان فروتنند.» (مؤمنون ؛ آیه 1 و 2)
[تقابل شیطان با نماز؛ محمدعلی جابری ، صفحه 32]
پناهگاهی در برابر شیطان
هر جانداری، جان شیرینش را دوست دارد، پای دشمن و خطر که به میان آید به دنبال پناهگاه میگردد. انسان هم در این عالم دشمن دارد، آن هم دشمنی قسمخورده و کینهای چون ابلیس. صاحب قرآن در هفت جای قرآن تاکید میکند که «شيطان، دشمن آشكار انسان است!» (یوسف ؛ آیه 5)
حواسمان باشد، اگر خدا در در مسیر انسان گرگی به نام شیطان قرار داد، در کنارش پناهگاهی چون نماز را به انسانها هدیه نمود. امیر تمام خوبی ها علی بن ابی طالب علیه السلام میفرماید:
نماز پناهگاه خدای رحمان و دور کننده شیطان است. (غرر الحكم، ص 129)
بله، یا باید بینی شیطان را به خاک بمالی یا بینیات را به خاک میمالد. ذخیره خدا بر روی زمین مهدی صاحب زمان علیه السلام در توقیعی چنین فرمودند:
بینی شیطان با هیچ وسیلهای برتر از نماز به خاک مالیده نشده، پس نماز بخوان و بینیاش را به خاک بمال. (من لا يحضره الفقيه، ج1، ص 498)
[تقابل شیطان با نماز؛ محمدعلی جابری ، صفحه 33]
پادزهر غفلت
خلاصهی فرهنگ شیطان، غفلت است و عصاره فرهنگ دین ذکر. تمام تلاش ابلیس بر این است که «بشر خدای خویش را فراموش کند» (اشاره به آیه 19 سوره مجادله) اگر شیطان موفق شد و خانه دل کسی را از یاد خدا خالی کرد، دیگر بر پشتش سوار میشود، مهارش را به دست میگیرد و میبرد به هر کجا که بخواهد.
برای فرار از غفلت باید به هر آنچه ذکر است روی آورد. خدای بزرگ از پیامبرش، کتاب آسمانیاش و نماز تعبیر به ذکر میکند.
این همه اسباب تذکر را به انسان داده، تا او یادش نرود این دنیا سرای ماندن نیست و دالانی است برای عبور! بر هر زن و مرد مومنی واجب کرد که روزی پنج بار روی دل به سوی خانه خدا بگرداند، با خود زمزمه کند که روز قیامتی هست و خدا هم مالک آن روز.
[تقابل شیطان با نماز؛ محمدعلی جابری ، صفحه 34]
همیشه با وضو
محال بود از خواب بیدار شود و بدون وضو دوباره بخوابد.
می گفت: «بیست سال است که بی وضو نمانده ام. بیست سال است که نخوابیدم مگر با وضو.»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۱۴)
بدون نماز شب؟!
اگر میشنید کسی به دنبال سلوک و معنویت است ولی اهل نماز شب نیست خیلی تعجب می کرد.
یک جا برای شاگردانش نوشته بود:
«اما نماز شب، پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست. تعجب است از کسی که میخواهد به کمال برسد ولی برای نماز شب بیدار نمی شود. ما نشنیدیم که کسی بتواند به آن مقامات دست پیدا کند مگر به وسیله نماز شب.»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۲۸)
برای دلِ بهانه گیر
خودش هم همینطور بود و به شاگردان هم همین سفارش را میکرد که:
«وقتی برای نماز شب بلند میشوی چیز مختصری بخورید؛ چای، دوغ یا یک خوشه انگور؛ چیز مختصری که بدن شما را از کسالت بیرون بیاورد تا برای عبادت نشاط داشته باشید.»
میگفت: «این کار جلوی بهانه جویی نفس را میگیرد.»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۲۹)
داروی ضد غم
خداوند فرزندی به آقای قاضی داده بود. خیلی با او مانوس بود و دوستش داشت.
روزی کودک در اثر برق گرفتگی، از دنیا رفت. یکی از شاگردان برای عرض تسلیت خدمت استاد رفته بود.
استاد تا شاگرد را دید گفت: «آن بچه ها شما نیامده بودید اینجا بود همین که شما آمدید رفت.»
و جواب تسلیت شاگرد را هم داد:«تمام غم و غصه دنیا پیش ما تا اول الله اکبر نماز است.»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۳۰)
تمیز تر!
آن زمان در نجف آبهای زیرزمینی هم شور بود و هم کثیف. آب تمیز و قابل شرب، جداگانه از کوفه به نجف میآمد.
روزی کنار حوض وسط مدرسه برای حضور نشسته بودم که آقای قاضی را دیدم ظرف آبی در دست داشت و میخواست با آن وضو بگیرد.
با خودم فکر کردم: «چرا مثل بقیه از همین آب معمولی وضو نمی گیرد»
رو کرد به من و گفت: «در حجره آب آشامیدنی داری؟»
گفتم: «بله دارم»
پرسید: «پس چرا از آن برای وضو استفاده نمی کنی؟!»
من هم فرصت را غنیمت دانستم: «خوب آب حوض که تمیز است! همه از همین آب وضو می گیرند»
لبخندی زد: «بله، ولی آن آب تمیز تر است!» [یعنی بهترین ها را برای ملاقات با خدا انتخاب کن آب تمیز تر لباس پاکیزه تر و...]
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۸۰)
وصیت
نماز اول وقت را مربی هر انسانی می دانست که می شود با مراعات آن به کمال رسید: «اگر کسی نماز واجبش را در اول وقت بخواند و به مقامات عالی نرسید مرا لعن کند!»
معتقد بود همین که کسی مقید به خواندن نماز اول وقت حتی بدون حضور قلب باشد، نماز کارش را درست خواهد کرد
در وصیت نامهاش نوشته بود: «... اما وصیت های دیگر: عمده آنها نماز است نماز را بازاری نکنید. اول وقت به جا بیاورید و با خضوع و خشوع. اگر نماز را حفاظت کردید همه چیزتان محفوظ می ماند. تسبیح صدیقه کبری علیها سلام و آیت الکرسی در تعقیبات نماز ترک نشود ...»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۱۰۲)
قدم اول
خدمت آیت الله بهجت بودیم یکی از حضار گفت: «حاج آقا یک نصیحتی بفرمایید استفاده کنیم.»
آقای بهجت سرش پایین بود. این جمله را که شنید سرش را بالا آورد و فرمود: «از آنچه تا الان یاد گرفته اید استفاده لازم را کرده ای؟!»
سپس ادامه داد: «شما بحمدلله همه نماز می خوانید ولی آیا واقعاً از نظر نفسانی و معنوی از این نماز که عمود دین و مایه تقرب به خداست بهره کافی برده اید؟ آیا آثار آن را در نفس خود احساس می کنید؟ زمانی که محضر استاد مان آقای قاضی مشرف میشدیم، به ما اینگونه می فرمود.
ما هم معنای این نکته را خوب نفهمیدیم مگر پس از ریاضت ها و تعامل های فراوان. باید قدم اول را با صدق و صفا برداری بهترین چیز برای شروع همین نماز است. قدم دوم را اگر نمیدانستید خدای متعال کسی را با لطف و کرم خود می فرستد تا به شما یاد بدهد.»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۱۱۵)
اگر نگذارند...
روزهای پایانی عمر استاد بود.
در نامهای به یکی از شاگردانش نوشت: «دو سه روز است در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم، چه کنیم؟!»
(کتاب استاد؛ صد روایت از زندگی آیت الله سید علی قاضی ؛ ص ۱۰۴)
در خوشی بهتر خدا را حمد می کنی یا در سختی؟
حمد امام حسین علیه السلام در شب عاشورا این گونه بود: «اَحْمَدُهُ عَلَی السَّرَاءِ وَ الضَّرَّاءِ» یعنی در خوشی و سختی خدا را سپاس و ستایش می کنم. [شیخ مفید، ارشاد، ج۲، ص۹۱]
من چه در یک باغ پرمیوه، کنار چشمه و رود باشم، خدا را حمد میکنم، و چه امشب هم که عاشورا است و گرفتار سی هزار گرگ هستم و فردا قطعه قطعه میشوم و زن و بچهام را به اسارت میگیرند، عین این که وسط چنان باغی هستم، خدا را حمد میکنم.
به خدا نمی گوید که اگر ما را در باغ ببری و به ما چلوکباب بدهی «اَلحمدُلِلّه» ، و امّا اگر گرفتار این گرگها بکنی، چه الحمد للهی؟ بلکه میگوید: «اَحْمَدُهُ عَلَی السَّرَاءِ وَ الضَّرَّاء».
من نه کاری به خوشی دارم و نه به ناخوشی. من عاشق وجود مقدس او هستم که ولی نعمت من است.
[برای ما هم واجب است که در خوشی و سختی نماز بخوانیم و عبارت «اَلحمدُلِلّه» را در سوره حمد و تشهّد و جاهای دیگر نماز تکرار کنیم یعنی در خوشی و سختی به یک صورت خدا را سپاس و ستایش کنیم]
(کتاب نماز الهی و شیطانی ؛ استاد انصاریان ؛ خلاصهای از صفحه ۳۱)