سجده شكر
سجده مخصوص نماز نيست، بلكه در موارد ديگرى نيز مطرح است و حتى گاهى واجب مى شود، مانند تلاوت يكى از چهار آيهاى كه سبب سجده مى گردد.
يكى از موارد شكر، سجده شكر است. سجده شكر، يعنى تشكر از نعمتهاى بىپايان الهى كه بر ما و خانواده ما نازل شده است.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هرگاه ياد نعمتى افتادى، صورت خود را براى تشكر بر زمين بگذار و اگر ديدى كه مردم ترا مى بينند به احترام آن نعمت كمى خم شو. «وافى، ج 8، ص 825»
پيامبر اكرم را ديدند كه از شتر پياده شد و پنج سجده كرد و فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و پنج بشارت به من داد و من براى هر بشارتى يك سجده كردم. «محجّةالبيضاء، ج 1، ص 346»
حضرت على عليه السلام گاه در سجده شكر بيهوش مى شد «جامع الاحاديث، ج 5، ص 459» و از امام زمان عليه السلام نقل شده كه لازمترين سنّتها، سجده شكر است. «جامع الاحاديث، ج 5، ص 453»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 143)
در سجده شكر هرگونه ذكر و دعايى جائز است، امّا گفتن «شُكْراً لِلَّه» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و ياد نعمت بزرگ ولايت اهل بيت عليهم السلام سفارش شده است. «جامعالاحاديث، ج 5، ص 469»
خداوند مى فرمايد: پاداش كسى كه سجده شكر كند آن است كه من هم از او تشكر مى كنم. «الفقيه، ج 1، ص 334»
گرچه سجده شكر زمان و مكان بخصوص ندارد، اما بهترين زمان آن پس از هر نماز و به عنوان يكى از تعقيبات نماز است.
اگر در نماز نقصى بوده كه با نوافل هم برطرف نشده، سجده شكر آن را جبران مى كند. رضايت پروردگار را به دنبال دارد.
دعاى در سجده شکر مستجاب مى شود و ثواب ده صلوات دارد و ده گناه بزرگ را محو مى كند.
در قدر و منزلت سجده شكر همين بس كه خداوند با آن بر فرشتگان مباهات مى كند. «الفقيه، ج 1، ص 331»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 144)
سجده هاى اولياى خدا
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: دليل آنكه حضرت ابراهيم به مقام خليلاللّهى رسيد، سجده هاى زياد او بر خاك بود. «بحار، ج 85، ص 163»
شبى كه بنا شد حضرت على در جاى پيامبراكرم بخوابد تا آن حضرت از تيغ دشمنان در امان بماند، از رسول خدا پرسيد: اگر من اين كار را بكنم جان شما به سلامت خواهد بود؟ وقتى پيامبر جواب مثبت داد، حضرت على لبخندى زد و به شكرانه اين توفيق سجده شكر كرد. «وافى، ج 8، ص 882»
وقتى سر بريده ابوجهل، رهبر مشركان را به نزد پيامبر آوردند، حضرت سجده شكر كردند. «جامعالاحاديث، ج 5، ص 475»
امام سجّاد عليه السلام در پايان هر نماز به شكرانه انجام آن سجده شكر مى كرد و هرگاه بلائى از او دور مى شد و يا ميان دو مسلمان را اصلاح مى كرد به شكرانه آن سجده مى كرد. آن حضرت سجده خود را به قدرى طول مى داد كه غرق در عرق مى شد. «بحار، ج 85، ص 137»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 145)
چند نكته
1- جاى سجده به قدرى ارزش پيدا مى كند كه در حديث مى خوانيم: پس از نماز بر جاى سجده دست بكش و به صورت و بدن خود بكش تا از امراض و آفات و ناگوارىها در امان بمانى. «سفينةالبحار»
2- سعى كنيم سجده شكر بعد از نماز مغرب را فراموش نكنيم كه دعا در آن مستجاب است. «وسائل، ج 4، ص 1058»
3- سجده مخصوص خداست و در مقابل هيچكس حتّى پيامبر خدا سجده جايز نيست «وسائل، ج 4، ص 986»، چه رسد به قبور امامان و امامزادگان كه بعضىها به عنوان پابوسى در مقابل آنها به سجده مى افتند. سجده حضرت يعقوب و فرزندانش در برابر حضرت يوسف نيز نه بر يوسف، بلكه براى خداوند بود، لكن به شكرانه نعمت وصال يوسف (یعنی یوسف مانند کعبه که قبله ماست برای آنها قبله بود). «وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» «سوره يوسف، آيه 100»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 146)
ذكر تسبيح
نمازگزار در ركوع و سجود، خدا را تسبيح مى كند.
هنگامى كه آيه «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظيم» «سوره واقعه، آيه 74» نازل شد پيامبر فرمود:اين فرمان را در ركوع خود قرار دهيد و بگوييد:
«سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِهِ» پروردگار بزرگ من كه به ستايش او لب گشودهام، از هر عيب و نقصى منزّه است.
و چون آيه «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّك الْاعْلى» «سوره اعلى، آيه 1» فرود آمد، فرمودند: آنرا در سجده قرار دهيد و بگوييد:
«سُبْحانَ رَبِّىَ الْاعْلى وَ بِحَمْدِهِ» من پروردگارِ برترم را همراه با ستايش، تسبيح و تنزيه مى كنم. «تفسيرالميزان، ج 19، ص 160»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 148)
جايگاه تسبيح
تسبيح و تنزيه خدا، ريشه تمام عقايد و تفكرات صحيح اسلامى است:
توحيد، يعنى منزّه دانستن خدا از شريك. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكوُنَ» «سوره طور، آيه 43»
عدل، يعنى منزّه دانستن خدا از ظلم. «سُبْحانَ رَبّنا انَّا كُنَّا ظالِمينَ» «سوره قلم، آيه 29»
نبوت و امامت، يعنى منزه دانستن خدا از بىهدفى، بىبرنامگى و رهاكردن مردم در درياى هوسها و سليقه ها. «وَ ما قَدَروُا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اذْ قالُوا ما انْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَئ» «سوره انعام، آيه 91» آنها مى گويند خداوند پيامبرى نفرستاده، در حقيقت خدا را درست نشناختهاند.
معاد، يعنى منزه دانستن خدا از اينكه آفرينش را پوچ و باطل، و پايان جهان را نابودى قرار دهد. «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَك» «سوره آلعمران، آيه 191»
«افَحَسِبْتُمْ انَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ انَّكُمْ الَيْنا لا تُرْجَعُونَ» «سوره مؤمنون، آيه 115» آيا گمان كرديد ما شما را بيهوده آفريديم و بازگشت شما بسوى ما نيست؟ آرى خدا از اين كار عبث و بيهوده منزّه است.
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 148)
تسبيح خدا، نه فقط سرچشمه عقايد اسلامى ، بلكه مايه بسيارى از كمالات روحى و معنوى است:
سبحاناللّه، سرچشمه رضاست. اگر او را از هر نقصى منزّه بدانيم، به مقدّرات او رضا مى دهيم و تسليم مشيّت حكيمانه او مى شويم.
سبحاناللّه، سرچشمه توكل است. كسى كه از هر نيازى بدور و از هر ضعف و عجزى منزّه است، چرا بر او تكيه و توكل نكنيم. «سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِىُّ» «سوره يونس، آيه 68»
سبحاناللّه، مايه عشق به خداست. ذاتى كه از هر عيب و نقص پاك باشد، محبوب انسان است و به او عشق مى ورزد.
سبحاناللّه، مقدمه حمد و ستايش خداست. ستايش از ذاتى كه هيچ زشتى و ناپسندى در او راه ندارد. لذا در تسبيحات اربعه، سبحاناللّه مقدم بر الحمدلِلّه آمده است.
سبحاناللّه، كليد نجات از همه خرافات و بافته هاى بشرى است. «فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» «سوره انبيا، آيه 22»
شايد بخاطر همين جهات است كه در قرآن، فرمان به تسبيح الهى بيش از اذكار ديگر آمده است. امر به تسبيح 16 مرتبه، به استغفار 8 مرتبه، به ذكر خدا 5 مرتبه و به تكبير 2 مرتبه آمده است. آن هم امر به تسبيح در همه حال و زمان، تا انسان دائماً به خدا توجّه داشته و او را همواره از هر عيب و نقصى پاك بداند: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ اطْرافَ النَّهارِ» «سوره طه، آيه 130»
هم به هنگام پيروزى و شادكامى خدا را تسبيح كنيد: «اذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحِ ... فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّك» «سوره نصر » و هم در اوج گرفتارى و سختى كه تسبيح مايه نجات است: «فَلَوْلا انَّه كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ. لَلَبِثَ فى بَطْنِهِ الى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» «سوره صافات، آيات 143- 144» اگر نبود اينكه او (حضرت يونس) از تسبيح گويان بود، تا روز قيامت در شكم ماهى حبس مى شد.
آرى، انسان بخاطر محدوديتهاى فراوان هرگز نمى تواند خدا را بشناسد، پس بهتر است كه به ضعف خود اقرار كند و بگويد: تو از اينكه دست فكر و خيال به تو رسد، منزّهى و از آنچه ديگران توصيف كنند برترى. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّاً كَبيراً» «سوره اسراء، آيه 43» تنها بندگان مخلص خدا هستند كه با راهنمايى و امداد الهى مى توانند خداوند را معرفى كنند. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ. الَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ» «سوره صافّات، آيات 159- 160»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 150)
پاداش تسبيح
امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه وقتى بندهاى «سُبْحانَ اللَّهِ» مى گويد، هرچه زير عرش الهى است همراه او تسبيح مى گويد و به گوينده اين كلمه ده برابر پاداش مى دهند و وقتى «الْحَمْدُ لِلَّهِ» مى گويد، خداوند نعمتهاى دنيا را بر او ارزانى مى دارد تا با خدا ملاقات كند و بر نعمتهاى آخرت وارد شود. «وسائل، ج 7، ص 187»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 150)
تسبيح عملى
امام صادق عليه السلام فرمود: يكى از سختترين و مهمترين امورى كه خداوند بر خلق خود لازم كرده، ذكر كثير است، آنگاه فرمود:
منظورم ذكرِ «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمدُ لِلَّهِ وَ لاالهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَر» نيست، گرچه اين هم جزء آن است، لكن مرادم «ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما احَلَّ وَ حَرَّمَ» ياد خدا به هنگام كارهاست، اگر كارى اطاعتِ خداست، انجام دهد و اگر معصيت اوست ترك كند. «كافى، ج 2، ص 80»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 151)
تكرار تسبيح
شخصى وارد خانه امام صادق شد. آن حضرت را در حال ركوع ديد كه به تسبيح خدا مشغول است و تا 60 مرتبه تسبيح را تكرار كرد و در سجده تا 500 مرتبه. «وافى، ج 2، ص 107»
چنانكه در نماز، علاوه بر ذكر ركوع و سجود، در ركعت سوّم و چهارم نيز تكرار تسبيحات اربعه آمده است كه طبق روايات شيعه و سنّى مراد از باقيات الصالحات در آيه 46 سوره كهف، همين تسبيحات اربعه است. «تفسيرالميزان، ج 13، ص 540» چنانكه به فرموده على عليه السلام ذكر حضرت ابراهيم به هنگام ساختن خانه كعبه، «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاالهَ الَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اكْبَر» بوده است. «وسائل، ج 4، ص 1207»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 151)
تسبيح موجودات
همه هستى، از آسمانهاى هفتگانه و زمين و آنچه بين آنهاست، تسبيحگوى اويند. «سوره جمعه، آيه 1» چه جاندار چون پرنده و چه بىجان چون كوه «سوره انبيا، آيه 79» و رعد و برق. «سوره رعد، آيه 12 و 13» آن هم تسبيحى آگاهانه و از روى شعور! «كُلٌ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ» «سوره نور، آيه 41»
تسبيح فرشتگان به قدرى گسترده است كه پيامبر مى فرمود: در آسمانها يك وجب نيست مگر آنكه فرشتهاى در حال نماز و تسبيح است. «تفسير قرطبى، ج 8، ص 5581»
در روايات به ما سفارش شده است به صورت چهارپايان نزنيد زيرا آنها در حال تسبيحاند. «تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 168»
جمله ذرّات عالم در نهان با تو مى گويند روزان و شبان
ما سميعيم و بصيريم و هوشيم با شما نامحرمان ما خاموشيم
دستهاى گنجشك جيكجيككنان از مقابل امام سجاد عليه السلام عبور كردند، حضرت رو به اطرافيان كرده و فرمودند: مرغان هر صبح خدا را تسبيح گويند و قوت روزشان را مسألت بنمايند. «تفسيرالميزان، ج 13، ص 206»
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مرگ حيوانات زمانى است كه تسبيح خدا را ضايع كنند. «تفسير الميزان، ج 13، ص 203»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 153)
قنوت
قنوت، در لغت به معناى اطاعت همراه با خضوع است. چنانكه خداوند خطاب به حضرت مريم مى فرمايد: «يا مَرْيَمُ اقْنُتى لِرَبِّك» «سوره آلعمران، آيه 43»
اما مراد از قنوت در نماز، همان دعائى است كه در ركعت دوّم هر نماز مى خوانيم. امام صادق عليه السلام در تفسير آيه «و تَبَتَّلْ الَيْهِ تَبْتيلًا» «سوره مزمّل آيه 8» مى فرمايد مراد از «تبتّل» آن است كه در نماز دستها را به دعا بلند كنيم. «وسائل، ج 4، ص 912» «تبتّل» در لغت بمعناى قطع اميد از غير خداست. «مفردات راغب»
قرآن كه به ما سفارش مى كند: «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً» «سوره اعراف، آيه 55» پروردگار خويش را در حال زارى و نهان بخوانيد، يكى از نشانه هاى تضرّع و زارى بدرگاه الهى، دست بلندكردن به دعاست. «معانى صدوق، ص 369» انسان فقير دست خود را بسوى بىنياز مطلق دراز مى كند و فقط از او مى خواهد و دل از غير او مى شويد.
گرچه قنوت در نماز مستحبّ است، اما به قدرى مورد توجّه است كه امام رضا عليه السلام در نامهاى به مأمون مى نويسند: قنوت يك سنّت واجب در تمام نمازهاى شبانهروزى است «بحار، ج 82، ص 197»، كه البتّه مراد امام تأكيد بر اهميت قنوت است. چنانكه اگر انسان آنرا قبل از ركوع فراموش كرد، مستحبّ است بعد از ركوع قضا نمايد و اگر در سجده يادش آمد بعد از سلام آنرا قضا كند.
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 158)
در آداب قنوت آمده است: دستها را تا برابر صورت بالا بياوريد، كف دستها رو به آسمان باشد، دو دست را كنار هم قرار دهيد و بجز انگشت شصت، باقى انگشتان را بهم بچسبانيد. به هنگام خواندن دعا به كف دست خود نگاه كنيد و دعا را بلند بخوانيد، البتّه نه به حدّى كه امام جماعت آن را بشنود. «مسائل قنوت در توضيحالمسائل»
قنوت، دعاى خاصى ندارد و انسان مى تواند هر دعايى بخواند. البتّه روشن است كه دعاهاى قرآنى و يا دعاهائى كه معصومين عليهم السلام در قنوت خود مى خواندهاند از فضيلت و اولويّت خاصى برخوردارند.
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 160)
قنوت معصومين
ابوذر از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: كدام نماز بهتر است؟ حضرت فرمودند: نمازى كه قنوتش طولانىتر باشد و كسى كه قنوتش را طولانىتر بخواند در مواقف قيامت راحتتر است. «بحار، ج 82، ص 199»
ابنمسعود، دليل مسلمان شدنش را مشاهده نماز سه نفرى پيامبراكرم و حضرت على و حضرت خديجه عليهم السلام و قنوت طولانى آنها مى داند. «بحار، ج 38، ص 280»
در سلامى كه در زيارت آليس به حضرت مهدى عجل اللّه تعالى فرجه مى دهيم، مى گوييم: «السَّلامُ عَلَيْك حينَ تُصَلّى وَ تَقْنُتْ» سلام بر تو هنگامى كه به نماز و قنوت مى ايستى.
جاى تعجب است كه چرا قنوت با اين همه بركاتش در ميان برادران اهل سنت تعطيل شده، مگر حضرت على و خلفاى راشدين در نماز قنوت نمى خواندند؟
در قنوت فقط به فكر خود و حاجات خود نباشيم. از حضرت زهرا عليها السلام ياد بگيريم كه مى فرمود: «الْجار ثُمَّ الدَّار» «بحار، ج 43، ص 81» ابتدا به فكر همسايهات باش آنگاه خانواده خود. زيرا خداوند وعده فرموده است كسى كه براى ديگران دعا كند خداوند حاجات خود او را هم برآورده مى سازد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در قنوت خود گروهى را با نام و مشخصات نفرين مى كرد و حضرت على عليه السلام در قنوت نمازش به معاويه و عمروعاص لعن مى كرد. «بحار، ج 82، ص 201»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 163)
تشهّد
«اشهد ان لااله الّا اللّه وحده لا شريك له و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد»
در تشهّد، به يگانگى خداوند و رسالت پيامبرش حضرت محمّد صلى الله عليه و آله شهادت و گواهى مى دهيم. گرچه در اذان و اقامه، بارها به اين دو امر گواهى دادهايم، امّا آن شهادت به هنگام ورود به نماز بود و اين گواهى به هنگام خروج از نماز.
اين همه تكرار حكيمانه است، زيرا انسان خيلى زود دچار غفلت و فراموشى مى شود و ولىّ نعمت خود را فراموش مى كند.
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 164)
شعار توحيد
«لا اله الّا اللّه»، اولين شعار همه انبياست.
«لا اله الّا اللّه»، كلمهاى است كه هر مسلمانى به هنگام تولد در گوش خود مى شنود و به هنگام مرگ با آن تشييع و در قبر به او تلقين مى شود.
«لا اله الّا اللّه»، محبوبترين كلمات در نزد خداوند و سنگينترين عمل در ميزان است. «بحار، ج 93، باب التهليل و فضله»
«لا اله الّا اللّه»، دژ محكم الهى است كه هر كس در آن داخل شد از عذاب در امان است. «كَلِمَةُ لا الهَ الَّا الَّهُ حِصْنى دَخَلَ حِصْنى امِنَ مِنْ عَذابى» «بحار، ج 3، ص 13»
«لااله الّا اللّه»، مرز ميان كفر واسلام است. هر كافرى با گفتن آن در امان اسلام در مى آيد.
پيامبر اكرم از مسلمانى كه به گفتنِ «لا اله الّا اللّه» يكى از سربازان دشمن اعتنايى نكرد و او را كشت، انتقاد كرد و فرمود: با اظهار اين كلمه هر كسى در امان است، گرچه ندانيم در بيان آن صادق است يا نه. «اشاره به آيه: «ولا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمناً». سوره نساء، آيه 94»
«لا اله الّا اللّه»، شعار مسلمين به هنگام عبور از صراط قيامت است. «جامع الاحاديث، ج 1، ص 188»
در تاريخ مى خوانيم كه ابوجهل به پيامبر گفت: آيا ما 360 بت را رها كنيم و يك خدا را بپذيريم؟ ما حاضريم 10 كلمه بگوييم اما اين يك جمله را نگوئيم. ولى پيامبر فرمود: همين جمله است كه شما را به عزت و قدرت مى رساند و شما را بر تمام امّتها برترى مى دهد. «فرازهايى از تاريخ اسلام، ص 111»
در تشهد به جمله «لا اله الّا اللّه» اكتفا نمى كنيم بلكه مى گوييم: «وَحْدَهُ لاشَريكَ لَه» يعنى احدى با او شريك نيست، نه در آفرينش، نه در اداره و نه در قانونگذارى: «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريك فِى الْمُلْك» «سوره اسراء، آيه 111»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 165)
شهادت به رسالت
«وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدَهُ وَ رَسُولُه»
و گواهى مى دهم كه محمّد بنده و رسول اوست.
شهادت به رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله، پيمانى است كه خداوند از همه پيامبران گرفته است كه اگر رسالت او را نمى پذيرفتند به نبوّت نمى رسيدند. «سوره آلعمران، آيه 81» بنابراين تنها من نيستم كه مى گويم: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» بلكه همه انبيا به آن قرار دارند.
بندگى بالاترين مقام انبيا، بلكه مقدمه مقام رسالت و نبوّت است: «عَبْدُهُ وَ رَسوُلُه»
عبوديت است كه پيامبر را به معراج مى برد: «سُبْحانَ الَّذى اسْرى بِعَبْدِهِ» «سوره اسراء، آيه 1» و وحى آسمانى را بر او نازل مى كند: «نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا» «سوره بقره، آيه 23»
خداوند نيز پيامبرانش را به بندگى خود ستايش مى كند، در مورد حضرت نوح عليه السلام مى فرمايد: «انَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً» «سوره اسراء، آيه 3» و درباره حضرت داود عليه السلام «نِعْمَ الْعَبْدُ» «سوره، ص، آيه 30»
اقرار به عبوديّت پيامبران، ما را از هرگونه غلوّ و زيادهروى در مورد مقامات اولياى خدا بازمى دارد، تا بدانيم پيامبر هم كه برترين فرد خلق است، بنده خداست.
البته اين شهادت بايد از روى صدق و حقيقت باشد وگرنه منافقين هم در نزد پيامبر شهادت به رسالت مى دادند و قرآن مى فرمايد: خداوند شهادت مى دهد كه تو رسول او هستى، اما منافقان دروغ مى گويند، زيرا گواهى آنان صادقانه نيست. «سوره منافقون، آيه 1»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 168)
صلوات
«اللَّهمّ صلّ على محمّدٍ و آلِ محمّد»
بدنبال شهادت به توحيد و رسالت، بر محمّد و آل او صلوات مى فرستيم.
صلوات، نشانه محبّت، مؤدّت و وفادارى به خاندان پيامبر گرامى اسلام است، كه قرآن آن را اجر رسالت پيامبر دانسته است. «سوره شورى، آيه 23»
صلوات، صيقلدهنده روح زنگار گرفته انسان است «وسائل، ج 4، ص 1216» و نفاق را از بين مى برد. «كافى، ج 2، ص 492» صلوات، عاملى براى محو گناهان «بحار، ج 94، ص 54»، وسيلهاى براى گشايش درهاى آسمان «وسائل، ج 4، ص 1220»، سبب استفغار و دعاى فرشتگان در حق انسان «مرآة العقول، ج 12، ص 109»، وسيلهاى براى تقرّب به پيامبر در قيامت و دريافت شفاعت اوست. «بحار، ج 94، ص 63»
خوش عاقبت كسى است كه آخرين كلامش در دنيا صلوات باشد. «وسائل، ج 4، ص 1216»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 169)
خداوند ابتدا خود بر پيامبر صلوات مى فرستد و سپس به ما دستور صلوات مى دهد: «انَّ اللَّهُ وَ مَلائكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلىَ النَّبِى يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» «سوره احزاب، آيه 56» يعنى همانا خداوند و فرشتگان بر محمّد صلوات مى فرستند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد شما نيز بر او صلوات و سلام بفرستيد و تسليم محض او باشيد.
از اين آيه و روايات ذيل آن نكاتى در مورد صلوات بدست مى آيد:
الف: صلوات، احترام زبانى است ولى مهمتر از آن اطاعت عملى است كه جمله «سَلِّمُوا تَسْليماً» به آن اشاره دارد.
ب: صلواتِ خدا و فرشتگان دائمى است: «يُصَلُّون»
ج: صلواتِ خداوند كرامت و صلوات فرشتگان رحمت و صلوات مردم دعاست.
د: در روايات آمده: خداوند به حضرت موسى خطاب كرد بر محمّد و آل او صلوات فرست، زيرا كه من و فرشتگانم بر او صلوات مى فرستيم. «تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 305»
ه: رسول خدا فرمود: ياد خدا عبادت است و ياد من نيز عبادت است، چنانكه ياد جانشين من علىبن ابيطالب عليهما السلام نيز عبادت است. «بحار، ج 94، ص 69»
و: در روايات آمده: براى استجابت دعا قبل از دعا صلوات بفرستيد. «بحار ج 94 ص 64»
نه تنها گفتن صلوات به هنگام شنيدن نام آن حضرت بلكه نوشتن آن، بدنبال نام آن حضرت ثواب دارد و پيامبر مى فرمود: كسى كه در كتاب خود بر من صلوات بفرستد، تا زمانى كه نام من در اين كتاب است فرشتگان براى او استغفار مى كنند. «بحار، ج 94، ص 71»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 170)
چگونگى صلوات
در كتب اصلى اهل سنت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه به هنگام صلوات، حتماً نام آل محمّد را در كنار پيامبر بياوريد وگرنه صلوات شما ابتر و ناقص است. «به نقل از تفسير نمونه، ج 17، ص 420»
در تفسير درّالمنثور از كتابهاى صحيح بخارى ومسلم وترمذى ونسائى و ابىداود وابنماجه كه از مهمترين كتب اهلتسنن است نقل شده است، كه شخصى به پيامبر گفت: ما مى دانيم چگونه بر تو سلام كنيم، امّا صلوات بر تو چگونه است؟ پيامبر فرمود: چنين بگوئيد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدَ كَما صَلَّيْتَ عَلى ابْراهيم وَ آلِ ابْراهيم انَّك حَميدٌ مَجيدٌ» «به نقل از تفسيرالميزان، ج 16، ص 365»
شافعى امام مذهب شافعيان اين مطلب را به شعر درآورده و مى گويد:
يا اهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ حُبُّكُم فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فِى الْقُرآنِ انْزَلَه
كَفاكُمْ مِنْ عَظيمِ الْقَدْرِ انَّكُم مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْكُمْ فَلا صَلوةَ لَه «الغدير»
اى اهل بيت پيامبر! كه محبت شما از طرف خداوند در قرآن آمده است، در بزرگى شما همين بس كه هركس در نماز بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است.
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 171)
شخصى خود را به كعبه چسبانده بود و صلوات مى فرستاد، اما نام آل محمّد را نمى برد، امام صادق عليه السلام فرمود: اين ظلم به ماست. «وسائل، ج 4، ص 1218»
پيامبر خدا فرمود: كسانى كه آل مرا از صلوات محروم كنند در قيامت از بهشت بوئى نمى برند. «وسائل، ج 4، ص 1219» چنانكه جلساتى كه نام خدا و ياد پيامبر و آل او در آن نباشد، موجب حسرت در قيامت خواهد بود. «كافى، ج 2، ص 497»
جالب آنكه در روايات آمده است: هرگاه نام پيامبرى از پيامبران خدا برده شد، ابتدا بر محمّد و آل او صلوات بفرستيد و سپس بر آن پيامبر درود و ثنا بفرستيد. «بحار، ج 94، ص 48»
پيامبر خدا فرمود: بخيل واقعى كسى است كه نام مرا بشنود اما بر من صلوات نفرستد. او جفاكارترين و بىوفاترين مردم است. «وسائل، ج 4، ص 1220»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 172)
سلام
خداوند در آيه «يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» بدنبال صلوات، دستور سلام بر پيامبر مى دهد، لذا در نماز پس از صلوات بر آن حضرت، بر او سلام مى دهيم: «السَّلامُ عَلَيْك ايُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه»
سپس به بندگان صالح خدا سلام مى كنيم: «السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلى عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحينَ» اين سلام شامل همه انبيا و اوصياى گذشته و امامان معصوم مى شود.
خداوند نيز خود بر پيامبرانش سلام و درود مى فرستد: «سلام علىالمرسلين» «سوره صافات، آيه 181»، «سلام على نوح» «سوره صافات، آيه 79»، «سلام على ابراهيم» «سوره صافات، آيه 109»، «سلام على موسى و هارون» «سوره صافات، آيه 120»
با اسلام خود را با بندگان صالح خدا پيوند مى دهيم. پيوند و رابطهاى فراتر از مرزهاى زمان و مكان، با همه پاكان و صالحان در طول تاريخ در همه عصرها و نسلها.
آنگاه به مؤمنانِ همراه و هم كيش خود در زمان حاضر مى رسيم، به آنان كه در جماعت مسلمين شركت كردهاند و با ما در يك صف واحد قرار گرفتهاند. به آنان و فرشتگان حاضر در جمع مسلمين و دو فرشته مأمور خود سلام مى كنيم: «السَّلامُ عَليْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه»
نماز را با نام خدا آغاز كرديم و با سلام به خلق خدا پايان مى بريم.
در اين سلامها، سلسله مراتب مراعات شده است، ابتدا رسول خدا، بدنبال او انبيا و اوليا و صالحان و پس از آنها مؤمنان و پيروان.
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 173)
سيماى سلام
سلام، نامى از نامهاى خداست. سلام، تحيّت اهل بهشت به يكديگر است.
سلام، تحيت فرشتگان به هنگام ورود به بهشت است. سلام، پذيرايى شب قدر است.
سلام، اولين حق هر مسلمان بر ديگرى است. سلام، كليد شروع هر كلام و نوشتهاى است.
سلام، امان نامه از هرگونه ترس و شرّى است. سلام، نشانه تواضع و فروتنى است.
سلام، عامل محبت والفت است. سلام، آرزوى سلامتى براى بندگان خداست.
سلام، بهترين كلام به هنگام ورود و خروج است. سلام، كلامى است در زبان سبك، اما در ميزان سنگين.
سلام، كلامى است كه مخاطبش مردگان و زندگانند. سلام، سبب جلب رضاى خدا و غضب شيطان است.
سلام، كفّاره گناهان و رشددهنده حسنات است. سلام، پيامآور انس و دوستى است.
سلام، عامل تكبرزدايى و خودخواهى است. سلام، كمالى كه ترك آن نشانه بخل، تكبّر، انزوا، قهر و قطعرحم است.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمود: من تا آخر عمر سلامكردن بر كودكان را ترك نمى كنم. «بحار، ج 16، ص 98» گرچه سلامكردن مستحبّ است و پاسخ آن واجب، اما پاداش كسى كه ابتدا به سلام كند دهها برابر جوابدهنده است.
در روايات مى خوانيم سواره بر پياده، ايستاده بر نشسته و وارد بر حاضرين مجلس سلام كند. «بحار، ج 84، ص 277» و قرآن مى فرمايد: هرگاه مورد تحيّت قرار گرفتيد، پاسخى گرمتر بدهيد: «اذا حُييِّتُمْ بِتَحيَّةٍ فَحَيُّوا بِاحْسَنَ مِنْها» « سوره نساء، آيه 86»
( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 175)
دشمن گناهان
سلمان، شاخة درخت را تكان داد. برگهاي زرد، يكيك از شاخه روي زمين ريخت. سپس روي كرد به ابن عباس و گفت:
ـ ديدي؟
ـ آري. ديدم.
ـ ديدي چگونه برگها ريخت؟
ـ آري، ديدم.
ـ نميپرسي چرا من شاخة درخت را لرزاندم تا برگهاي آن بريزد؟
ـ حكمتي داشت؟
ـ بله. روزي من و رسول خدا(ص) زير درختي نشسته بوديم و ايشان، همين كاري را كرد كه من اكنون كردم. سپس به من گفت: اي سلمان، از من نميپرسي چرا اين شاخة زرد را تكان دادم تا برگهاي آن بريزد؟ گفتم: حكمت آن چه بود؟ فرمود: آنگاه كه مؤمن براي نماز برميخيزد و وضو ميگيرد، گناهان او ميريزد، همينگونه كه برگهاي اين شاخه ريختند. سپس اين آيه را تلاوت كردند: « وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرين؛ نماز را اقامه كن در ابتدا و انتهاي روز و در ميانههاي شب. چرا كه كارهای نيك (مانند نماز)، بدیها و آثار آن را محو میكند.»
رضا بابايي ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 11
من براي نماز ميجنگم
گهگاه به كنارة ميدان ميآمد و با دست، سايباني براي چشمهاي خود ميساخت و خورشيد را رصد ميكرد. سپس شمشيرش را به دست ميگرفت و به قلب دشمن ميزد. چندين بار از جنگ كناره گرفت، رو به آسمان كرد و دوباره به جنگ بازگشت.
ابن عباس، گفت: اي امير مؤمنان، در ميانة جنگ و خون، در آسمان مينگريد؟! سپاه شام، از هر سو بر ما حمله آورده است. چرا گهگاه به كناري ميرويد و در آسمان خيره ميشويد؟
اميرالمؤمنين گفت: خورشيد به ميانة آسمان رسيده است. ميخواهم نمازم را اول وقت بخوانم. ابن عباس، حيران و شگفتزده گفت: گمان نميكردم كه اكنون به چيزي جز پيروزي در جنگ بينديشيد.
فرمود: من براي نماز ميجنگم. چگونه نماز را فراموش كنم؟
رضا بابايي ؛ نماز در حكايتها و داستانها ؛ ص 14.