eitaa logo
محتوای جامع نماز
128 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
1 فایل
مرکز تخصصی‌نماز @namazmt بانوی باحیا @banoy_ba_haya دعوت به نماز @d_b_namaz احکام نماز @ahkam_namaz سخنرانی‌کوتاه نمازی @sokhanrani_namaz ذکرهای نماز @navb111 محتوای نماز @navb112 عناوین کانال https://eitaa.com/navb110/7162
مشاهده در ایتا
دانلود
قصد قربت‏ قصد قربت، يعنى نزديكى به مقام پروردگار، و ناگفته پيداست كه وقتى مى ‏گويند: فلانى به فلان مقامِ كشورى نزديك است، مراد نزديكى مكانى و جسمى و فيزيكى نيست وگرنه پيشخدمت‏ها از همه نزديك‏ترند، بلكه مراد از نزديكى، نزديكى معنوى و مقامى و انس است. قصد قربت، يعنى كار را براى خدا انجام بده و از نيش و نوش‏ها نهراس. قرآن در وصفِ مؤمنان واقعى مى ‏فرمايد: «يُجاهِدوُنَ فى‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لايَخافُونَ لَوْمَةَ لائمٍ» «سوره مائده، آيه 54» در راه خدا جهاد مى ‏كنند و از سرزش ملامت‏كنندگان هراسى ندارند. قصد قربت، يعنى حق را بگو و از احدى جز او پروا نداشته باش. چنانكه قرآن مبلّغين الهى را چنين توصيف مى ‏كند: «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ احَداً الَّا اللَّه» «سوره احزاب، آيه 39» آنانكه پيامهاى الهى را تبليغ مى ‏كنند و از او خشيت دارند و از كسى جز خدا نمى ‏ترسند. به قول علّامه شهيد مطهّرى، قصد قربت يك شرط ذاتى است، نه قراردادى و اعتبارى، شرط تكوينى است نه تشريفاتى. « ولاها و ولايت‏ها، ص 290- 293» اگر گفتيم: شرط رسيدن به مكّه پيمودن راه مكّه است، اين شرط طبيعى و ذاتى است نه قراردادى، و شرط رسيدن به مقام قرب الهى، داشتن قصد قربت است و اين شرط ذاتى است. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 62 و 73 و 74)
امتياز نيّت بر عمل‏ امتيازى كه نيّت كار بر نفس كار دارد، اين است كه در انجام كار، گاهى ريا و خودنمائى مطرح است امّا در نيتّ چون يك امر درونى است و آثار ظاهرى ندارد، ريا و سمعه و امثال آن راه ندارد. امتياز ديگر نيتّ بر عمل آنست كه هميشه و همه جا ممكن است و شرايط خاصى نمى ‏طلبد امّا انجام يك عمل نياز به شرايط و امكاناتِ فراوانى دارد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 78)
معرفت، مقدّمه قصد قربت‏ بهترين راهِ رسيدن به قصد قربت و نيّت پاك، معرفت و شناخت است. اگر بدانيم محبوبيّت پيداكردن نزد مردم بدست خداست. «سوره ابراهيم، آيه 37» اگر بدانيم عزّت و قدرت تنها بدست اوست. «سوره بقره، آيه 165» اگر بدانيم نفع و ضرر ما بدست ديگران نيست. «مناجات شعبانيه‏» اگر بدانيم كار براى خدا، گاهى دو برابر، گاهى ده برابر و گاهى هفتصد برابر پاداش دارد، براى غير او كار نمى ‏كنيم. اگر بدانيم روزى را در پيش داريم كه احدى به فرياد احدى نمى ‏رسد و تنها كسانى نجات مى ‏يابند كه قلب سليم داشته باشند. «سوره شعراء، آيه 89» و اگر بدانيم با نيّت فاسد چه ارزشهايى را از دست مى ‏دهيم، خود را براى انجام كار خالص و با قصد قربت آماده مى ‏كنيم. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 81)
آثار نيّت فاسد 1- مستجاب نشدن دعا. امام سجّاد عليه السلام مى ‏فرمايد: نيّت سوء سبب قبول نشدن دعاهاست. «بحار، ج 70، ص 375» 2- محروميّت از رزق. امام صادق عليه السلام فرمود: چه بسا مؤمنى كه نيّت گناه مى ‏كند و خداوند او را از رزق محروم مى ‏كند. 3- سبب شقاوت است. حضرت على عليه السلام مى ‏فرمايد: «مِنَ الشّقاءِ فَسادُ النِّيَّة» «غررالحكم، حديث 1610» نيّت فاسد نشانه شقاوت است. 4- بركت از عمر و زندگى مى ‏رود. حضرت على عليه السلام مى ‏فرمايد: «عِنْدَ فَسادَ النِّيَّة تَرْتَفِعُ الْبَرَكَة» «غررالحكم، حديث 1615» خداوند بركت را از كسى كه نيتش سالم نيست برمى ‏دارد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 82)
تكبيرة الاحرام‏ زائران خانه خدا، اوّلين كلام واجبشان گفتن لبيّك است كه با گفتن آن وارد اعمال حج مى شوند و يك سرى چيزها بر آنها حرام مى شود. نماز نيز با گفتن اللّه‏اكبر شروع مى شود و امورى را بر نمازگزار حرام مى ‏كند، مانند خوردن، آشاميدن و حرف زدن، لذا به تكبير اوّل نماز تكبيرةالاحرام مى ‏گويند. «اللّه اكبر»، اوّلين كلمه واجب به هنگام صبح است. (یعنی نماز صبح بر مسلمانان واجب است و اولین جمله واجب آن الله اکبر است). اوّلين كلمه‏اى است كه نوزاد مسلمان در آغاز تولد به عنوان اذان و اقامه مى ‏شنود و آخرين كلمه‏اى است كه بر مرده خوانده مى شود (در نماز ميّت) و سپس وارد قبر مى شود. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 85)
360 مرتبه «اللّه اكبر» «اللّه‏اكبر» بيشترين ذكرى است كه هم در مقدّمات نماز، هم در خود نماز و هم در تعقيبات آن گفته مى شود، بدين صورت كه: 1- هر 5 نماز اذان دارد و هر اذان 6 مرتبه «اللّه‏اكبر» (مجموعاً 30 مرتبه) 2- هر 5 نماز اقامه دارد و هر اقامه‏ 4 مرتبه «اللّه‏اكبر» (مجموعاً 20 مرتبه) 3- قبل از تكبيرةالاحرام، در هر 5 نماز، 6 تكبير مستحبّ است و تكبير هفتم همان تكبيرةالاحرام واجب است، (مجموعاً 30 مرتبه) 4- تكبيرةالاحرامِ آغاز نمازها كه در مجموع 5 تكبير مى شود. 5- قبل از هر ركوع در 17 ركعت، يك تكبير. (مجموعاً 17 مرتبه) 6- در هر ركعت نماز دو سجده داريم كه براى هر سجده دو تكبير مستحبّ است، يكى قبل و يكى بعد از آن. (مجموعاً 68 مرتبه) 7- هر نماز يك قنوت دارد و قبل از هر قنوت يك تكبير دارد. (مجموعاً 5 مرتبه). 8- در پايان هر يك از نمازهاى 5 گانه 3 تكبير وارد شده است. (مجموعاً 15 مرتبه) 9- بعد از هر نماز 34 مرتبه تكبير به عنوان تسبيحات حضرت زهرا مى ‏گوييم. (مجموعاً 170 مرتبه) اگر انسان با ايمان و توجّه كامل هر روز بيش از 360 مرتبه بگويد: خدا بزرگتر است، ديگر از هيچ قدرت و ابرقدرت و توطئه‏اى هراس ندارد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 85)
آداب تکبیر در نماز 1- هنگام گفتن تكبير اقامه نماز، دو دست را تا مقابل گوش‏ها بالا بياوريم، بطورى كه وقتى دستها مقابل گوش رسيد تكبير تمام شده باشد. امام رضا عليه السلام فرمود: حركت دستها در موقع تكبير در توجّه و ابتهال به خدا و حضور قلب مؤثر است. 2- انگشتان دست موقع تكبير بهم چسبيده باشد و بالا رود. 3- كف دستها رو به قبله باشد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 88)
معناى تكبير اللّه‏اكبر، يعنى خدا برتر از همه موجوداتِ حسّى، ذهنى، مُلكى و ملكوتى است. اللّه‏اكبر، يعنى خدا برتر از آنست كه كسى بتواند او را توصيف كند. اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم‏ وز هرچه گفته‏ايم و شنيديم و خوانده‏ايم‏ مجلس تمام گشت و به پايان رسيد عمر ما همچنان در اوّل وصف تو مانده‏ايم‏ امام صادق عليه السلام مى ‏فرمايد: چون تكبير مى ‏گويى بايد همه چيز نزد تو كوچك شود جز او. «سرّالصلوة، ص 78» ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 89)
سوره حمد پس از گفتن تكبيرةالاحرام، بايد سوره حمد خوانده شود و اگر اين سوره در نماز خوانده نشود، نماز باطل است. «لا صلوة الّا بفاتحة الكتاب» «مستدرك‏الوسائل، حديث 4365» نام ديگر اين سوره، فاتحةالكتاب است، زيرا قرآن با اين سوره آغاز مى شود. از این نام‏گذارى، معلوم مى شود تمام آيات قرآن در زمان پيامبراكرم جمع‏آورى و به صورت كتاب درآمده و به امر ايشان در آغاز و ابتداى كتاب قرار داده شده است. سوره حمد، تنها سوره‏اى است كه بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزى ده بار آنرا در نمازهاى پنجگانه خود بخواند. و بنا به روايتی از رسول ‏اكرم صلى الله عليه و آله بهترين سوره ‏هاى قرآن است. «تفسير كنزالدقائق‏» در اهميت اين سوره همين بس كه در روايات آمده: اگر هفتاد مرتبه اين سوره را بر مرده خوانديد و زنده شد تعجب نكنيد. «بحار، ج 92، ص 257» سوره حمد مايه شفا است. هم شفا از دردهاى جسمانى و هم شفا از بيمارى‏هاى روحى. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 94)
«بِسم‏اللّه الرّحمن الرّحيم» در ميان مردم و اقوام مختلف رسم است كه كارهاى مهّم را با نام يكى از بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقه آنهاست، شروع مى ‏كنند، تا آن كار با ميمنت و مباركى آغاز شود و به انجام رسد. البتّه هركس بر اساس افكار و عقايد صحيح يا فاسد خود عمل مى ‏كند. بعضى با نام بتها و طاغوت‏ها و بعضى با نام و ياد خدا و به دست اولياى خدا كارهاى خود را شروع مى ‏كنند. چنانكه امروز رسم شده ساختمان‏هاى مهم را، افراد مهمّ اولين كلنگش را بر زمين مى ‏زنند، در جنگ خندق نيز پيامبراكرم براى حفر خندق، اوّلين كلنگ را خود به زمين زدند. بسم‏اللّه، نه تنها در ابتداى قرآن بلكه در آغاز تمام كتاب‏هاى آسمانى بوده است. وقتى كشتى حضرت نوح در ميان امواج طوفان به راه افتاد، نوح به ياران خود گفت: سوار شويد كه: «بسم‏اللّه مجراها و مرساها» «سوره هود، آيه 41» حركت و توقف اين كشتى با نام خداست. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 95)
شروع هر کار با «بِسم‏اللّه الرّحمن الرّحيم» حضرت سليمان نيز وقتى ملكه سبا را به سوى خدا دعوت كرد، دعوتنامه خود را با جمله‏ «بسم‏اللّه‏الرحمن الرحيم» آغاز كرد. حضرت على عليه السلام مى ‏فرمود: «بسم‏اللّه‏» مايه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى امور است. «بحار، ج 76، ص 385» همچنين به شخصى كه جمله «بسم‏اللّه‏» را مى ‏نوشت فرمود: «جَوِّدها» آنرا نيكو بنويس. «كنزالعمّال، حديث 29558» به زبان آوردنِ «بسم‏اللّه‏» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ غذاخوردن، خوابيدن، سوارشدن بر مركب، نكاح و زناشويى و بسيارى از كارهاى ديگر. حتى اگى حيوانى بدونِ گفتن «بسم‏اللّه‏» ذبح شود مصرف گوشت آن حرام است. و اين رمز آن است كه خوراكِ انسانِ هدفدار و موحّد نيز بايد جهت الهى داشته باشد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 97)
چرا هر كارى را با «بسم‏اللّه‏» شروع كنيم؟ همانگونه كه محصولات يك كارخانه آرم و علامت مخصوص آن كارخانه را دارد و مثلًا يك كارخانه چينى‏سازى علامت خود را روى تمام ظروف مى ‏زند، چه ظرفهاى بزرگ و چه كوچك، و يا هر كشورى پرچمى مخصوص به خود دارد كه هم بر فراز ادارات و پادگانها برافراشته است و هم بر فراز كشتى‏ها و هم بر روى ميز ادارى كارمندان، نام خدا و ياد خدا نيز آرم و نشانه مسلمانى است و جمله «بسم‏اللّه‏» علامت و رمز اين مسلمانى است و در هر كارى، چه بزرگ و چه كوچك و در هر مكانى، چه مسجد و چه كارخانه و در هر زمانى، چه صبح و چه شام، اين كلام مبارك بر زبان مسلمان‏ جارى است و لذا در حديث مى ‏خوانيم: «بسم‏اللّه‏» را فراموش نكن، حتى در نوشتن يك بيت شعر. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 97)
آيا «بسم اللّه الرحمن الرحيم» جزء سوره حمد و يك آيه مستقل است؟ به اعتقاد اهل بيت رسول اللّه صلوات اللَّه عليهم اجمعين، كه صد سال سابقه بر رهبران فقهىِ مذاهب اهل تسنّن دارند و در راه خدا به شهادت رسيده و در قرآن نيز بر عصمت و پاكى آنها تصريح شده، جمله‏ «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» خود آيه‏اى مستقل و جزء سوره است. علامه شهيد مطهرى در تفسير سوره حمد، ابن‏عباس، عاصم، كسائى، ابن‏عمر، ابن‏زبير، عطاء، طاووس، فخر رازى و سيوطى را از جمله كسانى معرفى مى ‏كند كه بسم‏اللّه را جزء سوره مى ‏دانسته‏اند. فخر رازى در تفسير خود شانزده دليل مى ‏آورد كه بسم‏اللّه جزء سوره حمد است و آلوسى در تفسير خود و احمدبن حنبل نيز در مُسند خود بسم‏اللّه جزء سوره مى ‏دانند. امامان معصوم عليهم السلام اصرار داشتند كه در نماز «بسم‏اللّه‏» را بلند بگويند و امام باقر عليه السلام در مورد كسانى كه آيه بسم‏اللّه را در نماز نمى ‏خواندند و يا جزء سوره نمى ‏شمردند فرمود: «سَرقوا اكرم آية» «مسند احمد، ج 3، ص 177» بهترين آيه قرآن را به سرقت بردند! چنانكه معاويه روزى در نماز بسم‏اللّه را نگفت، مردم به او اعتراض كرده و گفتند «أسَرَقْتَ امْ نَسيتَ؟!» آيه را دزديدى يا فراموش كردى؟ « مستدرك حاكم، ج 3، ص 2332» البتّه در ابتداى سوره برائت (سوره توبه)، بسم‏اللّه نيامده است كه به فرموده حضرت على عليه السلام بخاطر آن است كه بسم‏اللّه كلمه امان و رحمت است و با اعلام برائت از مشركين سازگار نيست. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 98)
واژه اللّه‏ در قرآن حدود صد نام براى خدا آمده است كه «اللّه» جامع‏ترين آنهاست. بعضى ريشه‏ «اللّه» را از «الِهَ‏» بمعناى «عَبَدَ» دانسته اند. بنابراین «اللّه‏» یعنی معبود واقعى كه تمام كمالات را دارد. امّا بعضى آنرا از «وَلِهَ‏» دانسته‏اند كه بمعناى دلباختگى و عشق و حيرت است. بنابراين «اللّه» يعنى ذات مقدسى كه جذبه او همه را متحير و شيفته خود ساخته است. بايد توجّه داشت كلمه «خدا» يا «خداوند» ترجمه‏اى كامل براى كلمه «اللّه» نيست، زيرا «خدا» در اصل «خودآى» بوده كه در فلسفه، واجب‏الوجود گفته مى شود و كلمه «خداوند» نيز بمعناى صاحب است. چنانكه در ادبيات فارسى مى ‏گوييم: «خداوندِ خانه» يعنى صاحبِ خانه. و ناگفته پيداست كه معناى صاحب يا وجودِ واجب براى ترجمه اللّه كوتاه و نارساست. بلكه «اللّه‏» يعنى ذاتى كه شايسته عشق و پرستش است، زيرا همه كمالات را در بر دارد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 100)
«الْحَمدُ لِلَّهِ» كلماتِ «حمد»، «مدح» و «شكر»، گرچه در ظاهر يك معنى دارند، اما هر كدام در جاى خاصى بكار مى ‏روند. مثلًا: كلمه «مَدح» به معناى ستايش است، چه به حق باشد و چه از روى چاپلوسى و ناحق، چه بخاطر كمالاتِ فرد باشد و چه از ترس و طمع و يا اغفال و خودشيرينى. كلمه «شكر»، سپاس در برابر خير و نعمتى است كه از ديگران به انسان رسيده است. اما در كلمه «حَمد»، علاوه بر ستايش و سپاس، معناى ديگرى نيز نهفته و آن پرستش است. سپاس و ستايشى كه به حدّ پرستش برسد، حمد است و لذا مدح و شكر ديگران جايز است، اما حَمد مخصوص خداست، زيرا پرستش مخصوص اوست. گرچه بعد از «الحمدلِلَّه» چهار وصف براى خدا آمده است: «ربّ‏العالمين»، «الرّحمن»، «الرّحيم»، «مالك يوم‏الدين» كه نشان مى ‏دهد انسان بايد بخاطر اين الطاف و عظمت الهى، حمدگوىِ خدا باشد، اما قبل از هر چيز كلمه «لِلَّه» آمده است، يعنى حمد تنها براى اوست چون تنها او شايسته حمد است، بر فرض هم كه چنين اوصافى در كنارش نيامده باشد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 102)
«رَبِّ العالَمينَ» خداوند، پروردگار همه هستى است. آنچه در آسمانها و زمين و ميان آنهاست، پروردگارشان اوست: «رَبُّ السَّمواتِ وَالْارْضِ وَ ما بَيْنَهُما» «سوره مريم، آيه 65» و «هُوَ رَبُّ كُلِّ شَى‏ءٍ» «سوره انعام، آيه 164» حضرت على عليه السلام در تفسير «عالَمين» مى ‏فرمايند: «من الجمادات و الحيوانات» يعنى او پروردگار جماد و حيوان، جاندار و بى‏جان است. گرچه گاهى مراد از «عالَمين» در قرآن، انسان‏ها هستند، امّا بيشتر موارد، «عالَمين» به معناى تمام مخلوقات استعمال شده است. از اين آيه فهميده مى شود پروردگار تمام هستى اوست و آنچه در جاهليت و در ميان بعضى ملّت‏ها اعتقاد داشتند كه براى هر نوعى از موجودات، خدائى مستقل است كه «ربّ‏النّوع» آن پديده است، فكرى باطل است. خداوند براى همه موجودات پس از آفرينش، مسيرى براى رشد و تكامل تعيين نموده و تربيت الهى همان مسير هدايت اوست. «رَبُّنَا الَّذى‏ اعْطى‏ كُلَّ شَى‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏» « سوره طه آيه 50» پرودگار ما كسى است كه به همه موجودات نعمت‏ وجود بخشيده و سپس آنها را به سوى كمال هدايت نموده است. اوست كه به زنبور عسل ياد داده از چه گياهى بمكد و به مورچه آموخته چگونه قوت زمستانى خود را ذخيره كند و بدن انسان را چنان آفريده كه بطور خودكار خون‏سازى كند. آرى چنين خداوندى شايسته سپاس و ستايش است. البتّه تشكر از خدا، منافاتى با سپاسگزارى از مخلوق ندارد، به شرط آنكه به امر خدا و در مسير خدا باشد. گرچه در واقع هر كس با هر زبانى هر گونه ستايشى از ديگران مى ‏كند، در حقيقت منشأ و سرچشمه آن را حمد مى ‏كند. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 102)
كلمه «ربّ» يا از ريشه «رَبَىَ» به معناى رشد و تربيت گرفته شده و يا از واژه «رَبَّ» به معناى صاحب. خداوند هم صاحب جهان است هم مربّى و مدبّر آن. «لَهُ الْخَلْقُ وَالْامرُ تَبارَك اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ» «سوره اعراف، آيه 54» هم آفرينش از اوست هم اداره آن و هم پرورش‏دهنده همه اوست. «ربّ العالَمين» يعنى رابطه خداوند با مخلوقات رابطه‏اى دائمى و تنگاتنگ است. طبق روايات كلمه‏ «الحمدلِلّه ربّ العالمين» بهترين تشكر از نعمت‏هاى خداوند است و لذا سفارش شده قبل از هرگونه دعا و درخواستى از خدا، حمد خدا كنيد وگرنه دعا ناقص است. نه تنها در آغازِ دعا و نيايش، بلكه اهل بهشت در پايان كار همان شعار را تكرار مى ‏كنند كه: «وَ آخِرُ دَعْويهُمْ انِ الْحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» « سوره يونس، آيه 10» ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 104)
«الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» ترجمه اين دو كلمه به «بخشنده مهربان» ترجمه كامل و رسائى نيست، زيرا به قول علّامه شهيد مطهّرى، بخشنده مهربان ترجمه جواد و رئوف است، نه رحمن و رحيم و اصولًا براى اين دو كلمه، واژه معادلِ فارسى يافت نشده است. گرچه «رحمن» و «رحيم» هر دو از ريشه «رحمة» گرفته شده‏اند، امّا «رحمن» به رحمتِ گسترده الهى گفته مى شود كه ابتدائى است و همه انسان‏ها را شامل مى شود، ولى «رحيم» رحمتى است كه به عنوان پاداش و نتيجه كارهاى خوب تنها بر نيكوكاران نازل‏ مى شود. لذا به فرموده امام صادق عليه السلام خداوند نسبت به تمام مخلوقات «رحمن» است، اما تنها به مؤمنان رحيم است. رحمن، نام مخصوص خداست زيرا تنها رحمت او گسترده و فراگير و هميشگى است. ديگران يا رحمتى ندارند و يا گسترده نيست، علاوه بر آنكه ديگران اگر هم چيزى مى ‏بخشند توقع پاداش دنيوى يا اخروى دارند، علف مى ‏دهند تا شير بدوشند! خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است: «كَتَبَ عَلى نَفسِهِ الرَّحمَة» «سوره انعام، آيه 12» بخشيدن گناهان و قبول توبه بندگان و عيب‏پوشى آنان و دادن فرصت براى جبران گذشته همه مظاهر رحمت فراگير او هستند. چنانکه كيفر و عقوبت او نيز همچون چوب معلّم لازمه تربيت است. «الرحمن‏الرحيم‏» در كنار «ربّ‏العالمين‏»، يعنى تربيت الهى بر اساس لطف و رحمت است، چنانكه تعليم او نيز بر پايه رحم و مهربانى است: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرآنَ» « سوره الرحمن، آيه 2» خداىِ مهربان قرآن را به بشر تعليم كرد. و اين خود درسى براى ما انسان‏هاست كه معلّم و مربّى بايد همواره مهربان و رحيم باشد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 102 و 106)
«مالِك يَوْمِ الدّينِ» او مالك روز جزاست. مالكيت خدا واقعى است، نه اعتبارى و قراردادى. گرچه خداوند هم مالكِ دنياست و هم آخرت، اما چون انسان در دنيا خود را مالك اشيا و امور مى ‏بيند از مالكِ اصلى غافل مى شود، ولى در آن روز كه همه اسباب قطع و نسبت‏ها محو و زبانها مُهر زده مى شود، مالكيتِ الهى را به خوبى احساس و ادراك مى ‏كند، لذا به او خطاب مى شود: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْم» امروز حكومت از آن كيست؟ و او كه تازه چشمش باز شده مى گويد: «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَّهار» «سوره غافر، آيه 16» خداوند هم مالك است و هم مَلِك. بر هستی هم مالكيّت دارد و هم سلطنت و حكومت او. چنانكه انسان نيز نسبت به اعضاى بدن خود هم مالك است و هم حاكم و فرمانروا. نمازگزارى كه در هر نماز مى گويد: خداوند «مالك يوم‏ الدين‏» است همواره در يادِ معاد و قيامت است و هر كارى كه مى ‏خواهد بكند از ابتدا به فكر حساب و كتاب روز جزاست. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 106)
يكى از نام‏هاى روز قيامت، «يوم‏الدّين‏» است، يعنى روز كيفر و پاداش. چنانكه قرآن از قول منكرانِ قيامت نقل مى ‏كند كه: «يَسْئَلُونَ ايَّانَ يَوْمُ الدّينِ» «سوره ذاريات، آيه 12» مى ‏پرسند روز قيامت چه وقت است؟ و يا در مقام معرفى اين روز مى ‏فرمايد: «ثُمَّ ما ادْريكَ ما يَوْمُ الدّينِ يَوْمَ لا تَمْلِك لِنَفْسٍ شَيْئاً وَالْامْرُ يَوْمَئذٍ لِلَّه» «سوره انفطار، آيه 19» نمى ‏دانى روز دين (روز قيامت) چه روزى است؟! روزى است كه هيچكس براى كسى كارآئى ندارد و تنها فرمان الهى حاكم است. «مالك يوم الدّين» انذار و هشدار است كه اى نمازگزار از امروز به فكر فردا باش. فردايى كه‏ «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» «سوره شعراء، آيه 8» مال و ثروت و فرزند نفعى ندارد، فردائى كه‏ «لَنْ تَنْفَعَكُمْ ارْحامُكُمْ» «سوره ممتحنه، آيه 3» بستگان و نزديكان نيز فايده‏اى نمى ‏رسانند، فردايى كه نه زبان اجازه عذرتراشى دارد و نه فكر فرصت تدبير، فردايى كه تنها يك چيز كارساز و چاره‏ساز است و آن لطف خداوند است. قرارگرفتنِ «مالك يوم‏الدّين‏» در كنار «الرّحمن الرحيم‏» نشان مى ‏دهد كه بيم و اميد بايد در كنار هم باشند و تشويق و تنبيه در كنار يكديگر. چنانكه خداوند مى ‏فرمايد: «نَبِّئْ عِبادى‏ انّى‏ انَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ وَ انَّ عَذابى‏ هُوَ الْعَذابُ الْاليمُ» «سوره حجر، آيه 49- 50» اى پيامبر! به بندگانم خبرده كه من بسيار مهربان و آمرزنده‏ام ولى عذاب و مجازات من نيز دردناك است. به هرحال «الرّحمن الرّحيم‏» اميددهنده است و «مالِك يَوم الدّين‏» بيم‏دهنده، و مسلمان بايد ميان بيم و اميد باشد تا نه دچار غرور گردد و نه مأيوس از رحمت الهى. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 108)
«ايَّاك نَعْبُدُ وَ ايَّاك نَسْتَعينُ» خدايا تنها ترا مى ‏پرستيم و تنها از تو يارى مى ‏جوئيم. «ايّاك نعبد» يعنى فقط بنده تو هستيم نه بنده ديگران. اين جمله دو بُعد دارد: يكى اثباتِ بندگى براى او و ديگرى نفى بندگى براى غير او. نمازگزار در نماز تنها خود را نمى ‏بيند كه به فكر خود باشد، بلكه گويا به نمايندگى از تمام موحّدان سخن مى گويد كه: خدايا! من به تنهايى قابل و لايق نيستم تا عبادتى شايسته داشته باشم و لذا در ميان جمعِ مسلمين آمده‏ام و ما همگى تو را عبادت و بندگى مى ‏كنيم. بنابراين نماز بايد در اصل به جماعت خوانده شود و نماز فرادى‏ در مرحله بعدى قرار دارد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 109)
آيات قبلى به ما توحيد نظرى و شناخت صحيح از خداوند داد و اين آيه توحيد عبادى و عملى را مطرح مى ‏كند كه نه فقط خدا را به يگانگى بشناس، بلكه در عمل نيز يگانه‏پرست باش. ما حق بندگى و اطاعتِ از دیگران را نداریم، مگر آنكه خداوند اجازه يا دستور دهد. چنان كه مى ‏فرمايد: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اطاعَ اللَّهَ» «سوره نساء، آيه 80» هر كس از رسول پيروى كند خدا را اطاعت كرده است. چنانكه اگر اطاعت از پدر و مادر مى ‏كنيم، چون او به ما دستور داده است و در حقيقت اطاعت از خدا مى ‏كنيم. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 110)
«ايّاك نَستعين» يعنى گر چه از اسباب و وسائلى كه تو در آفرينش قرار داده‏اى استفاده مى ‏كنيم، اما مى ‏دانيم اثر و كارآيى هر وسيله و سببى بدست توست. تو سبب ساز و سبب سوزى. هم چيزى را سبب قرار مى ‏دهى و هم مى ‏توانى اثر آنرا بگيرى. «ايّاك نَعبد و ايّاك نَستعين» يعنى نه جبر و نه تفويض. چون مى ‏گوييم‏ «نَعْبُدُ» پس داراى اختيار هستيم و چون مى ‏گوييم‏ «نستعين» پس نيازمنديم و همه امور در اختيار ما نيست. «ايّاك نَعبُد» يعنى خدايا من تو را حاضر و ناظر مى ‏بينم و لذا مى ‏گويم: «ايّاك». از ابتداى سوره حمد بطور غيابى با خدا سخن مى ‏گفتيم، اما در اينجا به حضور و خطاب مى ‏رسيم. و چون گفتگو با محبوب شيرين است، كلمه «ايّاك» را تكرار مى ‏كنيم. خدايا! گرچه عبادت از ماست، امّا در عبات كردن هم نيازمند كمك تو هستيم: «وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا انْ هَدنَا اللَّهُ» «سوره اعراف، آيه 43» اگر هدايت الهى‏ نبود ما هدايت نمى ‏يافتيم. گر چه تنها از او استعانت مى ‏جوئيم، امّا استمداد از غير او اگر با رضايت او باشد اشكال ندارد. چنانكه انسان از استعداد و نيرو و فكر خود كمك مى ‏گيرد و اين منافاتى با توحيد ندارد. خداوند خود به ما دستور مى ‏دهد: «تَعاوَنُوا» «سوره مائده، آيه 2» زيرا زندگى بدون تعاون و يارى امكان ندارد. حضرت على عليه السلام به كسى كه دعا مى ‏كرد: خدايا! مرا محتاج مردم نكن، فرمود: اين حرف صحيح نيست، بلكه بگو: خدايا! مرا محتاج افراد بد نكن، زيرا زندگى بدون همكارى و هميارى ممكن نيست. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 111)
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم» خداوندا! ما را به راه مستقيم هدايت فرما. كاروان هستى در حال حركت بسوى خداست: «الَيْهِ الْمَصير» «سوره مائده، آيه 18» و انسان نيز در تلاش و حركت: «انَّك كادِحٌ الى‏ رَبِّك» «سوره انشقاق، آيه 6» و در هر حركتى تنها يك راه مستقيم وجود دارد و باقى راهها انحرافى است. اسلام براى اين حركت هم راه تعيين نموده هم راهنما، هم مقصد را مشخص كرده و هم وسيله حركت را در اختيار انسان قرار داده است و اين ما هستيم كه بايد انتخاب كنيم به كدام راه برويم. قرآن دو نوع هدايت را مطرح مى ‏كند، يكى هدايت تكوينى نظير هدايت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه عسل بسازد و يكى هدايت تشريعى كه اختصاص به انسان‏ها دارد و همان راهنمائى‏هاى انبياى الهى است. خداوند در عمق جان و فطرت هر انسان، ميل به رشد و كمال و حق‏جوئى را قرار داده كه اگر اين ميل و كشش را در پرتو تعليمات انبيا پرورش داد مورد عنايت خاص خداوند قرار مى گيرد: «وَالَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «سوره محمّد، آيه 17» آنان كه هدايت را بپذيرند خداوند هدايتشان را بيشتر مى ‏كند و راههاى خودش را به آنها نشان مى ‏دهد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 112)
صراط مستقيم كدام است؟ كلمه «صراط» كه بيش از 40 مرتبه در قرآن آمده است، به معنى راه هموار، روشن و وسيع است. در زندگى انسان راههاى متعددى وجود دارد كه او بايد يكى از آنها را انتخاب كند: راه هوس‏هاى خود، راه هوس‏هاى مردم، راه طاغوت‏ها، راه نياكان و پيشينيان به جهت تعصّب‏هاى قومى و نژادى، راه‏ وسوسه ‏هاى شيطانى، و بالاخره راه خدا و اولياى خدا. راه مستقيم، همان راه انبياست: «انَّك لَمِنَ الْمُرْسَلينَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» «سوره يس، آيات 3- 42» و راه بندگى خداست: «وَ انِ اعْبُدُوانى‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ» «سوره يس، آيه 61» انسان بايد هم در انتخاب راه از خداوند كمك بگيرد و هم در ادامه دادن و بودن در راه. مانند لامپى كه براى روشن ماندن بايد هر لحظه از منبع اصلى برق دريافت كند. لذا نه‏تنها مردم عادى بلكه پيامبر خدا و ائمه معصومين عليهم السلام بايد در هر نماز از خدا بخواهند كه آنان را بر صراط مستقيم پايدار بدارد. نه فقط در حال نماز بلكه در همه حال و در هر كارى، چه انتخاب شغل و چه انتخاب دوست، چه در ازدواج و چه در تحصيل، بايد همواره از خدا بخواهد كه او را در مسير مستقيم قرار دهد. ( تفسیر نماز؛ استاد قرائتی ، ص 112)