eitaa logo
نوید شاهد فارس
532 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
108 ویدیو
0 فایل
معرفی شهدای استان فارس (وصیت نامه، خاطره، زندگی نامه) کلیپ، صوت، پوستر و... اخبار فرهنگی استان بانک سوژه ایثار و شهادت و... نوید شاهد فارس ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Navideshahedfars400
مشاهده در ایتا
دانلود
24.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 مسابقه روزانه «لحظه بندگی» دومین مسابقه جهت شرکت در مسابقه و مشاهده سوالات به همراه منبع، از طریق لینک زیر وارد شوید👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/587809/ به ۳۰ نفر از شرکت‌کنندگان که بیشترین پاسخ صحیح را ارائه دهند، به قید قرعه هدایایی اهدا خواهد شد. ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃قلبم کنده شده و میل به ماندن ندارم🍃 🌷شهيد "حبيب روزیطلب" در دفتر خاطراتش می نویسد: ...حالت های عجیب از حضور دائمیش و جلای قلبش را نمی گویم، تواضع عجیبی را که پیدا کرده بود نمی گویم. کلمه ای را که با همه وجودش به کار می برد می گویم. او می گفت: قلبم کنده شده است و دیگر میل به ماندن ندارم... . 🌱متن خاطره🌱 برای کاری به منزل مادر حبیب رفته بودیم. وقت برگشت دیدم کفش هایم واکس زده و مرتب کنار در است. با ناراحتی گفتم: این چه کاریه؟ حبیب خندید و گفت: ناراحت نشو، مادر من عادت دارد برای مهمانان من حداقل دو کار بکند، یکی کفششان را واکس بزند، یکی جوراب هایشان را بشورد. اوایل جنگ مادر حبیب سه ماه به جبهه می رود و حبیب در مورد او می نویسد: ...از چند ماه پیش که مادرم قصد رفتن به جبهه کرد و مقدمات رفتنش فراهم شد، دیگر حالات دیگری داشت. برای بیان آن حالات، من شب زنده داری ها و اقامه نماز شب و نماز صاحب الزمان و نماز موسی بن جعفر و ... و گریه های شبانه اش را نمی گویم، چشم های همیشه اشک آلودش را نمی گویم (اشک شوق)، حالت های عجیب از حضور دائمیش و جلای قلبش را نمی گویم، تواضع عجیبی را که پیدا کرده بود نمی گویم. کلمه ای را که با همه وجودش به کار می برد می گویم..... ♨️لینک مرتبط👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/477678/ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃آغـاز یک دوره جـدید در زنـدگی🍃 🌷شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آخرين جلسه ی اين دوره هم سپری شد. آنچنان زود گذشت كه باور نمی‌كنيم دبيرستان ما به پايان رسيد. كم كم داريم وارد دوره‌ی ديگری از زندگی می‌شويم و همين حالا می‌دونيم كه دوره‌ی جديد هم تمام خواهد شد، بد نميگن كه زندگی دو روزه و همين طور من امروز شروع كردم كه تا 4 / 8امتحان كنكور برگزار می‌شود. روزی 13 ساعت مطالعه كنم و تاريخ بعدی كه بايد با قسمتی ديگر از زندگی خداحافظی كنيم 1 / 1می‌باشد كه امتحانات پيش دانشگاهي هم به پايان ميرسد و ما با دوستان هم خوابگاهی اين دوران فاصله می‌گيريم حالا تو كلاس درس نشسته ام و امروز تا ظهر همين جا برای مطالعه حضور دارم...» ♨️متن خاطره اول این شهید بزرگوار را در لینک زیربخوانید.👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/437914/ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
39.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥موشن گرافی تولد شهید «چنگیز صفدرنژاد» 🌷«شهید چنگیز صفدرنژاد، سیزدهم اسفند سال 1345 در شهرستان فسا به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دیپلم گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت...» ♨️لینک مرتبط⬇️⬇️⬇️ https://fars.navideshahed.com/fa/news/587740/ تولد: سیزدهم اسفند سال ۱۳۴۵ شهادت: هشتم تیر سال ۱۳۶۶ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃پیامی خوش از سوی یک دوست🍃 🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «سردشت شب یازدهم اسفندماه 1359 شب يازدهم اسفند اگر چه تا نزديک غروب وضع هوا خراب بود؛ از ساعت 7 تا حوالی 10:30 هوا صاف شده بود و از ساعت 1:30 به بعد ابرهای زيادی آسمان را فرا گرفت ولی از وجود مه خبری نبود. جز صدای تک رگبارهای پراکنده از پايگاه خبر ديگری نمی‌توانست وجود داشته باشد. شب 11 اسفند ستوان يوسفی با من به وسيله بی‌سیم تماس گرفت و گفت اگر می‌توانی پنجشنبه پايين بيایيد، تا من به خانمم بگويم بچه‌های شما را بياورد و به شما تماس بگيرند. اين خبر بسيار خوشحال کننده‌ای بود و قرار بر اين شد که او با خانواده‌اش تماس بگيرد و به آن‌ها سفارش کند تا بچه‌های مرا نيز روز پنجشنبه همراه بياورند و اين مژده‌ای بود و روحيه خوبی هم می‌توانست برای خودم و بچه‌ها باشد، چون صدای آن‌ها را لااقل می‌شنيدم...» ♨️قسمت بیست و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در لینک زیر بخوانید.👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/586397/ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃سبقت در مرخصی🍃 🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: "روز يازدهم اسفند ماه گرچه هوا تا نزديکی ظهر نسبتاً آرام بود ولی از ساعت 11:45 دقيقه وضع هوا دگرگون شد و برف شديدی همراه با باد شروع گرديد. جناب سروان رنجبر رياست رکن سوم با بی‌سيم اطلاع داد که سرگروهبان خوشنواز که سرگروهبان گروهان بود خواسته‌اند که روز چهارشنبه 13 اسفند ماه با آنها در شيراز تماس بگيرم. حتماً فکر می‌کنم موضوع مهمی باشد وگرنه اصراری به تماس من با شيراز نداشتند؛ تا اين تاريخ تعدادی از نفرات به مرخصی شهرستان اعزام شده‌اند و در حال حاضر تعداد 6 نفر در مرخصی شهرستان هستند و سه نفر که از مرخصی برگشته‌اند، هنوز به علت وضع بد جوی در سقز مانده‌اند‌‌" ♨️قسمت بیست و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/586399/ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃تاثیر کلام یک شهید در زندگی شهیدی دیگر🍃 🌷شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «به تازگی مطلبی خواندم كه به اين شرح است: دفترچه يادداشت يك شهيد شانزده ساله كه در جريان تفحص پيكر شهدا پيدا شد گناهان هر روزش را در آن يادداشت كرده بود. راوی كه يكی از بچه‌های تفحص پيكر شهداست می‌گويد: خواندن بخشی از يادداشت‌های اين شهيد 13 ساله برای لحظاتی ما را به فكر فرو برد كه كجاييم و چه می‌كنيم؟ گناهان يك روز او عبارت بودند از: سجده نماز طولانی نبود زياد خنديدم هنگام فوتبال شوت خوبي زدم ك از خودم خوشم آمد. راوی در سطر آخر افزوده بود كه دارم فكر می‌كنم چقدر از يك پسر شانزده ساله كوچكترم... من ديروز وقتی اين مطلب را خواندم ...» ♨️متن خاطره دوم این شهید بزرگوار را در لینک زیر بخوانید.👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/438725/ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃آماده شهادت🍃 🌺یکی از همرزمان شهید محمد اسلامی نسب در خاطره ای می گوید: منطقه وضعیت خوبی نداشت، پستی و بلندی داشت و آب گرفتگی، از آن طرف هم به تجهیزات دشمن در منطقه افزوده می شد. ابتدا قرار بود سه لشکر در آن منطقه عملیات کنند که دو لشکر انصراف دادند، ماند لشکر ما. اما در حقیقت منطقه گنجایش بیشتر از یک گردان را نداشت. موقعیت جوری بود که هر نیرویی هم وارد عمل می شد، از نظر تئوری عملا راه برگشتی برای او وجود نداشت. با این حال فرماندهی به انجام عملیات در این منطقه تاکید داشت. گردان اسلامی نسب برای این کار پیش قدم شد. رفتم تا با محمد اتمام حجت کنم. - وضعیت را چه طور می بینی؟ *خوب. - یا معنی خوب را نمی دونی یا وضعیت منطقه را؟ *انجام این عملیات دستور ولايته و من می خوام انجامش بدم و اگه خدا بخواد میرم و بر نمی گردم... ♨️متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در لینک زیر بخوانید.👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/490727/ تولد: ۲۸بهمن سال ۱۳۳۳ شهادت: ۴ دی سال ۱۳۶۵ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
53.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 مسابقه روزانه «لحظه بندگی» سومین مسابقه جهت شرکت در مسابقه و مشاهده سوالات از طریق لینک زیر وارد شوید👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/587809/ به ۳۰ نفر از شرکت‌کنندگان که بیشترین پاسخ صحیح را ارائه دهند، به قید قرعه هدایایی اهدا خواهد شد. ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars
🍃تماس با عزیزانم، بزرگترین دلخوشی‌ام🍃 🌷شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز 12 اسفندماه 1359 هوا به شدت خراب است؛ سرما همواره با برف ريز و باد با هم می‌تازند؛ سفارش لازم برای ديده بانی و هوشياری ديده‌بان‌ها تذکر گرديد. ديد محدود بوده و برف شب قبل به وسيله باد در جاهای گود انباشته شده بود، توقف در بيرون خيلی مشکل بود، زيرا سرما طاقت فرسا بود. شب 13 اسفندماه 1359آسمان ابری است و هوا هم کاملاً سرد ولی ريزش برف کم شده است و فکر می‌کنم که تا صبح فردا وضع به همين شکل باشد و احتمالاً گاهگاهی ريزش برف وجود داشته باشد. فردا به پادگان خواهم رفت تا برای اولين بار با بچه‌ها تماس بگيرم و اين برای من بزرگترين شادی بود، زيرا بعد از 5 ماه صدای عزيزان خود را می‌شنيدم، اميدوارم که اشکالی از نظر ارتباط به وجود نيايد...» ♨️قسمت بیست و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در لینک زير بخوانید👇👇👇 https://fars.navideshahed.com/fa/news/586400/ ⬅️با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars 🇮🇷آپارات ➡️https://www.aparat.com/navideshahedfars