15.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_فتح متن شماره ۲/۲
«عسل یا أحلی من العسل»
چند سال قبل که توفیق شد دیدار حضرت آقا مشرف بشویم انگشتری از این دیدار تحفه و نصیب من شده بود که تقریبا همیشه همراهم بود
دست خالی به این دیدارها میرفتیم و شرمنده بودیم که چیزی از ایران نیاورده بودیم
دیدم جای این انگشتر سید القائد در دستان این خانواده شهید و رزمنده در میدان مرزهای انقلاب اسلامی است! من یک حمل کننده امانت بودم تا به دست صاحبان و فرزندان حقیقی سیدنا القائد برسد
و خلاصه آن انگشتر هم عاقبت بخیر شد و به جایی که باید میرسید، رسید
آخرش هم امیر و میثم بیدار نشدند برایشان یک کلیپ ضبط کردیم که فردا صبح ببینند
#إنا_علی_العهد
@nazare3
بسم الله
#روایت_فتح یادداشت ۳
« پنچرگیری در نزدیکی مرز اسرائیل »
صدای پهپادها از بالای سرمان قطع نمیشود چه سیدة خولة در بعلبک، چه اطراف هرمل در شمال چه در جنوب از بازورات ( زادگاه پدری سید حسن) و جویة و شهابیة و چه نزدیک تر مرز در جنوب!
چون خیلی به صرفه تر میشود، یک ماشین ون قراضه کرایه کردیم و شش نفره اینطرف و آنطرف میرویم با بنزین لیتری یک دلار!! البته که کل لبنان اندازه استان گیلان ایران است! یعنی سر تا تهش را میشود ۲ ساعته رفت و قطرش را ۴ ساعته طی کرد.
اینجا همه اش بوی ثار الله میدهد
هر گوشه ای مزار و عکس شهیدی ست و هر گوشه ای شرزمنده ای با دنیایی از خاطره
در هر منطقه هم با یک ثبت و ضبط مشخص نمایندگان حزب مشغول برآورد خسارات مردم و کمک به بازسازی و رتق و فتق زندگی آنها!
در محل های حضور نازحین یا آوارگان شیعه سوری هم، بچه های جهادی ایرانی در حال دست و پنجه نرم کردن با یک مسأله چند وجهی پیچیدهٔ بین المللی از امت سازی فردا و معادلات مهم!
از زادگاه پدری سید که میرویم چند کیلومتری پایین لیتانی رفتیم،همان نقطه دعوای سیاسی اسرائیل با حزب و لبنان! مناطقی که اعجاز حرکت مردمی و مقاومت مردمی و همین مردم عادی روستا به روستا آزادش کردند.
تا همین دیروز هم، چند روستا را تازه آزاد کرده بودند و پیکر برخی شهدا تازه پیدا شده بود، پیکر پاک برخی از مجاهدان هم نیاز به آزمایش DNA داشتند.
رژیم روز قبل هم از مجاهدان حزب و فلسطین در همین مناطق با عملیات کردن شهید گرفته بود. روز حضور ما هم روز اتمام رسمی آتش بس بود و حساس!
بی شرف، تلاش کرده به صورت نقطه زن همه خانه های مجاهدان را بزند، همه طرح های هوشمندانه جنگاوری حزب را با چتری از پهپادهای إمکا و ترکیبی از هوش مصنوعی و فناوری نو به چالشی عمیق بکشاند! با لشکری از فناوری به جنگ مردم و نیروهای مردمی برود و عقب ماندگی نخبگانی ما در فناوری، ضربه های سختی به پیکرمان بزند! جایی که زورش نرسد فرماندهٔ مجاهدی مثل حاج جواد یا همان حاژ ژواد لبنانی ها را با کمک نفوذی ها با بمب گذاری سر راه حرکتش به شکل محاسبه شده شهید کند! همه مساجد مهم مناطق مرزی را زده! هر جا مرکز سلامت و حسینیه و فعالیت های بسیج حزب توأمان بوده ساختمانش را با خاک یکسان کرده! به درختانی و کوهستانی هم که احتمال حضور مجاهدان و ادوات را میداده رحم نکرده ! اما اینطور نیست که فکر کنی همه جا ویرانه است! نه همه جا طبیعتی زیباتر از شمال ایران، خانه هایی سالم و در عین حال نقاطی بی رحمانه تخریب شده است! فکرش را هم نمیکرده که مردم و نیروهای مقاومت اینگونه روبروی این همه زور و تکنولوژی او بایستند !
به منطقه الفجیرة رسیدیم همان گورستان مرکاواها در جنگ ۳۳ روزه! اینجا ها را هم نتوانسته بود قبل آتش بس بگیرد! و بعد آتش بس به مدد نیروهای صلح جو! و بی طرف! یونیفل! سازمان ملل دستش رسیده بود که حتی آسفالت ها را هم خراب کند
اشیاء هم از دست شرارت اعظم یعنی اسرائیل امان ندارند چه رسد مردم!
به طیبة میرسیم حدودا ۴ کیلومتری مرز
همان جایی که حزب الله تا بعد از ظهر قرار است خبرنگاران را به آنجا بیاورد
رفیق میدانشناسمان که از همین اطراف با او آشنا شدیم و خودش یکپارچه ایمان و عقل است جابه جا از اتفاقات و افراد و مناطق را تعریف میکند.
یک جا کنار طبیعت با هم عکس گرفتیم، گفتم عکس خوبی برای اینکه بعد شهادتت روی پروفایل بگذاریم شد، گفت بعد شهادت شما انشاءالله
در میدان طیبة متوجه شدیم که پنچر کردیم!
بیخیالی زیادی میخواهد که وسط خرابه های مرزی با ماشین کرایه ای دنبال پنچرگیری لاستیک خیلی کهنه ماشین باشی، خب همانگونه که با اعتماد به نفس تا اینجایش را آمدیم و مثل بچه های کف بعلبک و هرمل و صور و صیدا و بیروت و حومه رانندگی میکردیم قاعدتاً پنچرگیری هم همان است!
قصد داشتیم به عدیسه در خود مرز برویم اما حالا باید در نزدیکی مرز با اسرائیل پنچری ها را میگرفتیم
چه از فهمهایمان، چه از دغدغههایمان چه از رخش قراضه حامل!
سراغ نماینده شعبی و مردمی سازندگی حزب میرویم
همان که جایگزین کسی شهید سه ماه قبل بود
اینجا همه چیز تازه و زنده و وسط میدان نبرد است، روحیه ها روحیه زندگی در منطقه جنگی است.
به او میگویم مردم در ایران نگرانند حزب بعد سید و بعد این جنگهای سخت سازمانش را از دست داده باشد
جواب میدهد: حزب مثل شیری است که خانه اش را روی سرش خراب کردند اما شیر زنده است! شیر خانه را دوباره خواهد ساخت!
میگفت: فکر نکنید اسرائیل در جنگ توانست به طیبه برسد، هرگز نگذاشتیم! زورش را زد و نرسید، به اینجا هم بعد آتش بس و به کمک یونیفل رسید!
حرفش مانند همه مجاهدان دیگری بود که دیدیم
آری شیر زخمی ما زنده است و به قول خود مردمان لبنان انگار با توکل تر از قبل شده
به تنها نیروی قابل اتکا در عالم یعنی خدا
و اینگونه است که حزب خدا زنده تر میشود
@nazare3
#_إنا_علی_العهد
بسم الله الرحمن الرحیم
شاید آن روز که در دوره جولان دادن شامیان اموی و معاویهٔ لعین، ابوذر (ره) تبعید شد و به این سرزمینها آمد تا مکتب علی علیه السلام را به اعماق این جانها برساند، افقی را در جوار سرزمین مقدس میدید در پرورش مردمانی که بلای جان اشقی الاشقیاء و دشمن ترین دشمنان خدا یعنی یهود جبار غاصب قدس خواهند شد. گویی نبطیّه و صور و کوههای بنت جُبَیل در جنوب لبنان، از آن زمان که قبیله بنی عامله از یمن به شام کوچ کردند و جبل الجلیل به جبل عامل تبدیل شد،
یا همان حوالی ۷۵۰ ه.ق که شهید اول مرکزیت فقاهت شیعی را در حوزه جبل عامل و شام پی میگرفت، همان زمان که برای قانون مدنی حکومت سر به داران شیعی در ایران کتاب لمعه را به رشته تحریر درآورد. همان زمان که برای پس از خودش شاگرد عامل! اهل جبل عامل دیگری پرورش داد که او هم در رهبری شیعه به مبارزه با طاغوت برخاست و شهید ثانی را تقدیم تاریخ کرد، تا آن زمان اوایل صفویه که محقق کرکی از جبل عامل به اصفهان کوچ کرد و بنیانگذار عصر جدید پیروان علی علیه السلام در ایران شدند، این سرزمین و مردمان مشقی برای تاریخ میکردند تا خود را آمادهٔ روز موعود کنند.
اما روز موعود، یک دم مسیحایی احیاگر نیاز داشت تا جانها را به علی علیه السلام متصل کند و روح علوی را در زمانه بدمد ایستادن روبروی دشمنان خدا و غاصبان قدس را تنها مسیر عزت و زندگی نشان دهد پس دست علی علیهالسلام اینبار از کالبد روح الله خمینی ره بر سر مردمان منتقم و حافظان سرزمین مقدس آید.
همینجا بود که در گهواره های ضاحیه یعنی همان حاشیهٔ بیروت، روستازاده ای از بازوریه در جنوب لبنان به دنیا آمد، سادتی از نسل حسنی که خدا نام خانوادگی او را برازنده برگزیده بود: نصرالله!
آری حسن نصرالله مولود عصر خمینی، زاییده لبنان و ریشه گرفته از همان جبل عامل شد
تا شاید آن دردی که قرن ها مام سرزمین جبل عامل از آن به خود میپیچید و از ابوذر تا شهید اول و ثانی تا محقق کرکی و شیخ حر و امام موسی صدر مردمان را به روز ولادت و بعثت خودشان وعده میدادند بالاخره فرزند منجی خود را به چشمانش دید.
آری روح الله قابلهای قابل بود تا تمام آن زحمات قرن ها به سرانجامی زیبا به نام سید حسن نصرالله برسد
رهبری انقلابی، خشمی علیه اشقیاء، رحمتی با همه دوستان، شمشیری بر سر اعداء، شجاعتی تمام نشدنی در برابر تمام شر، خضوعی بی بدیل در برابر نایب امام عصر عج، سرداری فداکار برای سید علی!
خلاصه اینکه مردی آمد که ذیل عبای سید عباس موسوی، شهد مکتب روح الله را نوشید و به دستان معجزهگر و مربی علی خامنه ای، مهدی عج پسند شد.
همسرم پرسید چرا باید به تشییع جنازه اش بروی؟ گفتم: مطمئنم همهکس ما، همه وجود ما، آنکه جان و مال و آبروی ما فدایش باد، همان که در رثای شیخ مفید ره بحارالانوار نوشته چنین قصیده سرود:
لا صوتَ الناعی بفقدک إنه
یومٌ على آل الرسول عظیمٌ
صداى آنکه خبر مرگ تو را اطلاع داد به گوش نرسد که مردن تو روزى است که بر آل رسول (صلیالله علیه و آله) مصیبت بزرگى است
إن کنتَ قد غیبت فی جدث الثرى
فالعدلُ و التوحید فیک مقیمٌ
اگر در زیر خاک پنهانشدهای حقیقت عدل و توحید در تو اقامت گزیده است.
و القائم المهدی یفرَحُ کلما
تُلیَت علیک من الدروس علوم[1]
قائم مهدى (عج) خوشحال مىشد هرگاه تو از انواع علوم تدریس مىکردى.
آری مطمئنم او دیروز در این تشییع بود و برای یک یار عزتمندی که سربلندش میکرد چنین عزادار شده است.
طبقه دوم ورزشگاه بودیم، لحظاتی بود که پیام آقا را در عزت سید خواندند، نعش عزیز ما را وارد ورزشگاه کردند، بغض ها ترکید و لمثل ذلک فتبکی البواکي! آری مگر چه خسارتی بزرگتر از این فقدان برای گریستن؟! گام هایی برداشت که هواپیماهای اسرائیلی از فاصله ای بسیار بسیار نزدیک از بالای سرمان مانور دادند،طوریکه همه جزئیاتشان را میشد، رؤیت کرد
اینجا بود که غصه، حماسه شد و واقعی ترین شعارهای زندگیمان را در بدرقه جنازه مبارک فخر شیعه و مکتب روح الله، دست پرورده علی خامنه ای در تشییعی که میدانستیم مهدی فاطمه عج حاضر و ناظر است، اینبار زیر سر و صدای اسبان یزیدیان که در کالبد چند طیاره متجلی شدند و اینبار کنار دشت زیبای دست پروردگان مقاوم سید مقاومت یعنی مردم لبنان، سر دادیم.
آری اینبار و در لحظه ای تاریخساز، مردمانی بودند که صدای سم اسبان یزیدیان را پاسخی درخور دهند و کر کنند
آری ما بر همان عهدیم
#إنا_علی_العهد
✍مجتبی عرب
#نظر_سومـــ | با ما همراه باشید...
@nazare3