«گفتم چیز خواندن را به کلی کنار گذاشتهای، تقریباً مثل ورزش. از مایه میخوری و خوف میشوی. خواندن بیش از هر چیز تمرین و عادت است. اگر از دست برود دوباره از سر گرفتن آسان نیست. مثل ورزشکاری که بدنش خشک شود. معلوم نیست دوباره بتواند یا لااقل به همان نرمی و آسانی گذشته بتواند.»
📖 روزها در راه؛ شاهرخ مسکوب
#قصار
#کتاب_بخوانیم
@nebeshtan
تفاوت بیشعور با احمق!
حقیقتش را که بخواهید احمق مجرم نیست، بیمار است....
یعنی: معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند. خیلی از آنها حتی فکر میکنند که خردمند و دانا هستند نه احمق!
احمقها بیشتر از آنکه موجب تنفر بشوند، مایه ترحمند....
بیشعورها اما داستان شان با احمق ها فرق دارد.
کسی که ساعت سه صبح بوق میزند، بیشعور است.
کسی که جلو تمام زنان مسیر میایستد، بیشعور است.
کسی که در خیابان باریک دوبله پارک میکند، بیشعور است.
کسی که شب، تمام مسیر را نور بالا میرود بیشعور است.
اینها بیشعورند. حالا یا از نوع احمقِ بیشعور یا از نوع پرفسورِ بیشعور.
احمق بودن درد ندارد. درمان هم ندارد. ربطی هم به شعور ندارد. بیشعوری از جای دیگری میآید.
از خانه و مدرسه، از سرانه مطالعه، از خود شیفتگی، از بی وجدانی، از مرکز فرهنگ فاسد. بیشعوری واگیر دارد، هم درد دارد و هم درمان ...
مشکل ما، احمقها نیستند. مشکل ما، هیچوقت احمقها نبودند. مشکل ما، بیشعورها هستند.
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیآورد.
شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد. شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه.
شعور را به کسی نمیشود آموزش داد؛ یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند!
📖 بیشعوری، خاویر کرمنت.
#کتاب_بخوانیم
@nebeshtan
بزرگترین تفاوت بین نویسندگان و کسانی که میخواهند نویسنده شوند، نگرش آنها نسبت به بازنویسی است... بیمیلی به بازنویسی معمولاً مشخصه آماتورها است.
#سائول_استاین
#قصار
@nebeshtan
با سلام و ادب خدمت همراهان عزیز مدرسه نبشتن، باعث خرسندی و امتنان ما خواهد بود که با شرکت در این نظرسنجی، میزان علاقهمندی خود را نسبت به مطالب این صفحه اعلام بفرمایید.
🔸لطفاً برای اعلام دیدگاه خود لینک پایین را لمس کنید.
متشکرم
https://EitaaBot.ir/poll/azi7ur?eitaafly
May 11
✔️چند درس نوشتن از یوران هگ:
▪️اگر محتاجی در انتظار الهام بمانی کار غلطی را انتخاب کردهای؛
▪️بهراستی میتوان گرههای ادبی و جز آن را با خوابیدن گشود؛
▪️همهی نوشتهها با کوتاهکردن بهتر میشوند؛
▪️بسیار بنویس، ولی سعی نکن همهاش را منتشر کنی؛
▪️به شخصیتهایت نامهای برجسته ولی واقعی بده؛
▪️یاد بگیر گفتوگوهای رد و بدل شده میان مردم را بشنوی تا بتوانی دیالوگی پذیرفتنی روایت کنی؛
▪️برای نویسندگی استعداد کافی نیست، آدم باید تا حدی هم دیوانه باشد؛
▪️این را بیازما که پایان را در آغاز داستان روایت کنی و ببین چه تأثیری میگذارد؛
▪️نوشتن با زاویه دید اول شخصی آسانترین روش است؛ این نوع داستان اگر راوی خودِ نویسنده نباشد خیلی بهتر از آب در میآید؛
▪️کتابی ننویس که حدس میزنی مردم قصد خواندنش را دارند یا لازم است آن را بخوانند. کتابی بنویس که خودت دوست داری بخوانی.
▪️اگر خودت علاقهای به خواندن نداری بهتر است ننویسی.
📖 از کتاب «کارگاه نوین نویسندگی»
#از_نوشتن
@nebeshtan
معلم ادبیات مرا تحقیر میکرد و میگفت: برای نویسنده شدن نبوغ لازم است. امروز جواد مجابی میگوید برای نویسنده نبوغ لازم نیست بلکه خواننده لازم است. اما من در عنفوان جوانی دریافتم که برای نویسنده شدن فقط کاغذ و قلم لازم است.
از کتاب «چگونه شاعر یا نویسنده شدید؟، هادی خرسندی.
#از_نوشتن
@nebeshtan
✔️نوشتن به روایت شرلی جکسون
بهترین مزیت نویسندگی این است که میتوانی بینهایت عجیبوغریب بنویسی و تا زمانی که مینویسی کسی جلودارت نیست. امروز صبح میکوشم تو را راضی به پیوستن به دنیایی شاد، نامعقول، غنی کنم؛ دنیایی ورای همه سرگرمیها برای پرسهزدن. تنها کاری که باید بکنی پیوسته نوشتن است. تا زمانی که پیوسته بنویسی، چیزی آزارت نمیدهد.
تمام مدتی که رختخوابها را مرتب میکنم و به ظرفها میرسم و برای کفشخریدن به شهر میروم، برای خودم داستانسرایی میکنم. داستان در مورد هر چیز، هر چیز که بگویی. فقط داستان. سوای این، چهکسی میتواند با تمرکز جارو بکشد؟ من برای خودم داستان میگویم.
داستانی حسابی دارم در مورد سبد رخت چرک که نمیتوانم الان بگویم و داستانهایی در مورد جورابهای گمشده و داستانهایی در مورد وسایل آشپزخانه و سطل آشغال و بوتههای جاده مدرسه و همه چیز. داستانها مرا به کار ترغیب میکنند. درواقع ممکن است هیچوقت در مورد سبد رخت چرک داستان ننویسم – مطمئنم که نمینویسم- اما تا وقتی بدانم داستانی تویش هست، رخت چرکها را از هم تفکیک میکنم.
#از_نوشتن
@nebeshtan
شهر آینه دار میشود با یک گل
پروانه تبار میشود با یک گل
گفتند نمیشود ولی میبینند
یکروز بهار میشود با یک گل...
#هادی_فردوسی
@nebeshtan
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
#امروز_با_حافظ
عیدتون مبارک🌷🌷
@nebeshtan
hafezkhani.mp3
6.7M
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
#حافظ_خوانی
@nebeshtan
✔️امروز یک داستان کوتاه بنویسید:
گاهی اوقات یک داستان با این پرسش «چه میشد اگر؟» در ذهن نویسنده شکل میگیرد.
قوۀ تخیل خود را به کار بیندازید و این جمله را کامل کنید:
چه میشد اگر همسایهمان واقعاً از...
بعد تصور کنید که با آنها برای گردش به خارج از شهر رفتهاید.
ابتدا کمی دربارۀ آنها و این که چه جور آدمهایی هستند بنویسید.
گفتوگو بین شخصیتها را هم به آن اضافه کنید.
📖 هزارتوی داستان، نشر چشمه، ص۳۰
#از_نوشتن
@nebeshtan