eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
89 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
May 11
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
✔️چند درس نوشتن از یوران هگ: ▪️اگر محتاجی در انتظار الهام بمانی کار غلطی را انتخاب کرده‌ای؛ ▪️به‌راستی می‌توان گره‌های ادبی و جز آن را با خوابیدن گشود؛ ▪️همه‌ی نوشته‌ها با کوتاه‌کردن بهتر می‌‌شوند؛ ▪️بسیار بنویس، ولی سعی نکن همه‌اش را منتشر کنی؛ ▪️به شخصیت‌هایت نام‌های برجسته ولی واقعی بده؛ ▪️یاد بگیر گفت‌وگوهای رد و بدل شده میان مردم را بشنوی تا بتوانی دیالوگی پذیرفتنی روایت کنی؛ ▪️برای نویسندگی استعداد کافی نیست، آدم باید تا حدی هم دیوانه باشد؛ ▪️این را بیازما که پایان را در آغاز داستان روایت کنی و ببین چه تأثیری می‌گذارد؛ ▪️نوشتن با زاویه دید اول شخصی آسان‌ترین روش است؛ این نوع داستان اگر راوی خودِ نویسنده نباشد خیلی بهتر از آب در می‌آید؛ ▪️کتابی ننویس که حدس می‌زنی مردم قصد خواندنش را دارند یا لازم است آن را بخوانند. کتابی بنویس که خودت دوست داری بخوانی. ▪️اگر خودت علاقه‌ای به خواندن نداری بهتر است ننویسی. 📖 از کتاب «کارگاه نوین نویسندگی» @nebeshtan
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
معلم ادبیات مرا تحقیر می‌کرد و می‌گفت: برای نویسنده شدن نبوغ لازم است. امروز جواد مجابی می‌گوید برای نویسنده نبوغ لازم نیست بلکه خواننده لازم است. اما من در عنفوان جوانی دریافتم که برای نویسنده شدن فقط کاغذ و قلم لازم است. از کتاب «چگونه شاعر یا نویسنده شدید؟، هادی خرسندی. @nebeshtan
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
✔️نوشتن به روایت شرلی جکسون بهترین مزیت نویسندگی این است که می‌توانی بی‌نهایت عجیب‌و‌غریب بنویسی و تا زمانی که می‌نویسی کسی جلودارت نیست. امروز صبح می‌کوشم تو را راضی به پیوستن به دنیایی شاد، نامعقول، غنی کنم؛ دنیایی ورای همه سرگرمی‌ها برای پرسه‌زدن. تنها کاری که باید بکنی پیوسته نوشتن است. تا زمانی که پیوسته بنویسی، چیزی آزارت نمی‌دهد. تمام مدتی که رختخواب‌ها را مرتب می‌کنم و به ظرف‌ها می‌رسم و برای کفش‌خریدن به شهر می‌روم، برای خودم داستان‌سرایی می‌کنم. داستان در مورد هر چیز، هر چیز که بگویی. فقط داستان. سوای این، چه‌کسی می‌تواند با تمرکز جارو بکشد؟ من برای خودم داستان می‌گویم. داستانی حسابی دارم در مورد سبد رخت چرک که نمی‌توانم الان بگویم و داستان‌هایی در مورد جوراب‌های گمشده و داستان‌هایی در مورد وسایل آشپزخانه و سطل آشغال و بوته‌های جاده مدرسه و همه‌ چیز. داستان‌ها مرا به کار ترغیب می‌کنند. درواقع ممکن است هیچ‌وقت در مورد سبد رخت چرک داستان ننویسم – مطمئنم که نمی‌نویسم- اما تا وقتی بدانم داستانی تویش هست، رخت چرک‌ها را از هم تفکیک می‌کنم. @nebeshtan
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
شهر آینه دار می‌شود با یک گل پروانه تبار می‌شود با یک گل گفتند نمی‌شود ولی می‌بینند یکروز بهار می‌شود با یک گل... @nebeshtan
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
برآی ای آفتاب صبح امید که در دست شب هجران اسیرم عیدتون مبارک🌷🌷 @nebeshtan
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
hafezkhani.mp3
6.7M
ای آفتاب آینه دار جمال تو مشک سیاه مجمره گردان خال تو صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو @nebeshtan
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
✔️امروز یک داستان کوتاه بنویسید: گاهی اوقات یک داستان با این پرسش «چه می‌شد اگر؟» در ذهن نویسنده شکل می‌گیرد. قوۀ تخیل خود را به کار بیندازید و این جمله را کامل کنید: چه می‌شد اگر همسایه‌مان واقعاً از... بعد تصور کنید که با آن‌ها برای گردش به خارج از شهر رفته‌اید. ابتدا کمی دربارۀ آن‌ها و این که چه جور آدم‌هایی هستند بنویسید. گفت‌وگو بین شخصیت‌ها را هم به آن اضافه کنید. 📖 هزارتوی داستان، نشر چشمه، ص۳۰ @nebeshtan
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
خواندن زمانی که نوشتنی در کار نیست بیهوده، پوچ و احمقانه است. مگر هنگام خواندن رمانی دم‌دستی. هرچند من نمی‌خواهم حتی آن نوع خواندن نیز کاملاً از یادداشت‌برداری بری باشد. 📖 لذت خواندن در عصر حواس‌پرتی، آلن جیکوبز. @nebeshtan
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
تنها دو نفر مانده بودیم من اگر لبخند می‌زدم یعنی نیمی از انسان‌های دنیا خندیده بودند تو اگر بغض می‌کردی یعنی نیمی از انسان‌های دنیا گریه کرده بودند بلند شو بلند شو و آخرین گلایل دنیا را بچین تا نسل گل‌ها در دستان دخترانه‌ات منقرض شود @nebeshtan
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
✔️ می‌خواهی خاطراتت را حفظ کنی، آن‌ها را بنویس. (ایزابل آلنده) 📌شما اهل نوشتن خاطراتتان هستید؟ @nebeshtan
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
«در آدمی، عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود که نیاساید و آرام نیاید. این خلق به تفصیل در هر پیشه‌ای و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر‌ذالک می‌کنند و هیچ آرام نمی‌گیرند. زیرا آن چه مقصود است به دست نیامده است. آخر، معشوق را «دلارام» می‌گویند، یعنی که دل به وی آرام گیرد -پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشی‌ها و مقصودها چون نردبانی است و چون پایه‌های نردبان، جای اقامت و باش نیست، از بهر گذشتن است. خنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد، تا راه دراز بر او کوته شود و در این پایه‌های نردبان عمر خود را ضایع نکنند.» 📖 مقالات مولانا جلال الدین بلخی رومی، نشر مرکز، ص ۳۱. @nebeshtan
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
عنصرالمعالی در قابوسنامه داستان زنی را تعریف می‌کند که شوهرش می‌میرد و چون کودک او نابالغ بود پادشاهی ری به این زن می‌رسد. سلطان محمود به او نامه‌ای می‌نویسد و می‌گوید که باید خطبه و سکه به نام من کنی و اگر نه با لشکرم سوی تو خواهم آمد و ری را از تو خواهم گرفت، زن به این صورت به تهدید سلطان محمود پاسخ می‌دهد: «تا شوی من زنده بود مرا اندیشه آن بود که ترا مگر این راه بود و قصد ری کنی، چون وی فرمان یافت و شغل بمن افتاد مرا این اندیشه از دل برخاست، گفتم سلطان محمود پادشاهی عاقل است، داند که چون او پادشاهی را بجنگ چون من زنی نباید آمد، اکنون اگر بیایی خدای آگاهست که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستاده‌ام، از آنچه از دو بیرون نباشد: از دو لشکر یکی شکسته شود، اگر من ترا بشکنم بهمه عالم نامه نویسم که سلطان محمود را بشکستم که صد پادشاه را شکسته بود، مرا هم فتح‌نامه بود و رسد و هم شعر فتح. و اگر تو مرا بشکنی، چه توانی نوشت؟ گویی زنی را شکستم، ترا نه فتح‌نامه رسد و نه شعر فتح، که شکستن زنی بس فخر نباشد.» سلطان محمود تا زمانی که این خانم زنده بود قصد ری نکرد و متعرض او و سرزمینش نشد. 📖 قابوسنامه، عنصرالمعالی کیکاوس، انتشارات فردوس، ص ۱۵۳. @nebeshtan
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
Bi Gonah - Alireza Ghorbani.mp3
9.68M
از من غافل نباش! من بسیار اندوهگینم... @nebeshtan
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
سلام و عیدتون مبارک صد سال به از این سال‌ها🌷🌷
۴ فروردین ۱۴۰۲
هوا خوش است، بوی بهار می‌دهد. بچه‌ها دسته دسته توی حیاط دور هم نشسته‌اند و اختلاط می‌کنند. عصرها قدم می‌زنیم. شب‌ها فرش می‌اندازیم و چای دم می‌کنیم و دور هم می‌نشینیم. همسایه‌ها، احمد محمود @nebeshtan
۴ فروردین ۱۴۰۲
آمد ز طرف کویت صبح ازل نسیمی بوی تو را گرفتیم ما و بهار بی تو @nebeshtan
۴ فروردین ۱۴۰۲
همیشه می‌گفتی وقتی انسان شهری را وداع می‌گوید مقداری از یادگارها، احساسات و چیزی از هستی خود را آن‌جا می‌گذارد و بخشی از یادبودها و تاثیرهای آن شهر را با خود می‌برد. یادگارها و احساسات تو از شهرهایی که در آن زندگی کرده‌ای، و یا دو سه روزی مهمانشان بوده‌ای، حالا روی میز من است. می‌دانم تکه‌هایی از هستی تو در این شهرها جا مانده است. می‌گفتی وداع با یک شهر سخت است. جدایی است. می‌گویی در هتلی در مادرید نشسته‌ای و غم غربت وجودت را گرفته و خوب می‌دانی وقتی به زادگاهت بازگردی غم غربت این لحظه را به دل خواهی داشت. فکر نکن فقط تو غم غربت داری. شهرها هم دچار غربت‌زدگی می‌شوند و دلشان برای آدم‌هایی تنگ می‌شود که زمانی در آنها زندگی کردند و اکنون دیگر نیستند. 📖اطلس، خورخه لوئیس بورخس @nebeshtan
۴ فروردین ۱۴۰۲
ضیافت تو بار عام دادی و ما آمدیم و چون همیشه با خواستن‌هایمان نردبام بلندی ساختیم به عرش کبریائیت ما آمدیم و نفسهایمان ثنای تو را می‌گفت ما نزول ملائکه را نمی‌دیدیم و نزول روح را ما آمدیم اما حالمان خوب نیست ... گفتی که راه‌های آسمان را گشوده‌ای فرشتگان فرود می‌آیند و نورها از هر چیز زمین را احاطه می‌کند کاش نسیمی از این بهارت بر جان ما می‌نواختی... حالمان خوب نیست. @nebeshtan
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
و ازو پرسیدند که: «چرا محبت را به بلا مقرون کردند؟» گفت: «تا هر سفله‌ای دعوی محبت او نکند پس چون بلا بیند به هزیمت شود.» 📖تذکرة ‌الاولیاء، ذکر سُمنون محب @nebeshtan
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
آزادنویسی مانند سفری است به درون جایی که خلاقیت و طبیعت ذاتی فرد در آن نهفته است. در درمان حالات روانی از نوشتن آزاد می‌توان برای دست یافتن به ناخودآگاه استفاده کرد. (نانسی ویرجینیا لاتشاو) @nebeshtan
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
بعضی‌ها گمان می‌کنند که اگر می‌خواهند یک متن حسابی و درخور بنویسند باید حتما نوشته‌شان پر از لفاظی‌های با زرق و برق و به اصطلاح پرطمطراق باشد و یا پر از کلمات سخت و قلمبه سلمبه باشد؛ در حالی که سادگی بالاترین درجه زیبایی است. لذا شما سعی کنید در حد امکان ساده و راحت بنویسید. ساده نوشتن به معنای نوشتن متن بی‌حال و بی‌رمق نیست؛ بلکه به معنای نوشتن واضح و روشن و شفاف است. طوری که خواننده سردرگم و گیج نشود. @nebeshtan
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی می‌خواهید بنویسید، پرنده خیالتان را رها کنید و اجازه بدهید کلمات آزاد و رها روی دفترتان جان بگیرند. @nebeshtan
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
طنز و تلمیح از هنر شاعری و نویسندگی جدا نیست. هنرمند هرقدر پخته‌تر و مجرب‌تر می‌شود روحش تلطیف بیشتری پیدا می‌کند باریک‌بین‌تر و نکته‌سنج‌تر می‌شود و طنز هم چیزی جز باریک‌بینی و نکته‌سنجی نیست. به‌همین‌جهت است که شما در آثار موفق‌ترین نویسندگان و منتقدین همیشه رگه‌هایی از طنز و هزل می‌بینید. (محمود عنایت) @nebeshtan
۱۶ فروردین ۱۴۰۲