eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
89 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز، فصلی برای نوشتن ... وقتی جناب اخوان بزرگ، پاییز را پادشاه فصل‌ها خطاب می‌کند ما دیگر حرفی برای گفتن نداریم الا این که فصل پاییز فصل نوشتن و سرخوشی کردن با دفتر و قلم است. پاییز با آن آسمان گرفته و بغض آلودش و با رگبار گاه و بی گاه گریه‌هایش؛ با قهرها و آشتی‌هایش؛ با گیسوان شرابین افشانده در بادش و در یک کلام با تمام زیبایی هایش، می‌تواند الهام‌بخش خوبی برای نوشتن باشد. یعنی پاییز فرصتی است برای دست و پنجه نرم کردن با نوشتن. چطور این کار را بکنیم؟ 1. با پاییز صحبت کنید؛ در یک عصر پاییزی بیرون بروید و کنار درخت‌ها قدم بزنید. با درختان، باد، برگ‌ها و رنگ‌های پاییزی صحبت کنید این کار احساسات شما را تقویت می‌کند و الهام بخش شما در نوشتن می‌شود؛ 2. دقت به جزئیات؛ توجه به جزئیات فصل پاییز می‌تواند به شما کمک کند تا حس نوشتن را تقویت کنید. توجه به رنگ‌های درختان، عطر هوای پاییزی، موسیقی باد و خش خش برگ‌های خشک فروریخته از درختان، می‌تواند ایده‌های جدیدی برای نوشتن و سرودن شعر به شما بدهد؛ 3. پاییز خوانی؛ خواندن ادبیات پاییزی شامل متون و اشعاری که تم پاییز دارند، می‌تواند حس نوشتن را در شما تقویت کند. این ادبیات معمولاً با توصیفات زیبا و احساسات عمیق پاییزی همراه هستند و می‌توانند الهام‌بخش باشند؛ 5. پاییز نویسی روزانه: برای تقویت حس نوشتن در فصل پاییز، سعی کنید هر روز کمی بنویسید. می‌توانید درباره تجربه‌های پاییزی‌تان، احساسات و تصاویری که مشاهده کرده اید یا به ذهنتان می‌آیند، بنویسید. این تمرین حس نوشتن را را در شما تقویت می‌کند. @nebeshtan
Mohammad Motammedi - Paeiz (320).mp3
9.06M
چهار فصل دلم از غصه تو پاییز است ... @nebeshtan
ستاره‌ى كوچكى در كلمه‌اى بگذار و به آسمانم روانه كن بسيار تاريكم... (منوچهر آتشى) @nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی شاعر بزرگ و فقید فلسطین و جهان عرب، محمود درویش درباره فلسطین @nebeshtan
هدایت شده از مدرسه نبشتن
تو کلمه‌ی ابد را دوست نداری. می‌گفتی: «یهودی‌ها چقدر کم‌عقلند. این چه شعار پوچی است که روی تابلوها می‌نویسند و بالا می‌برند و می‌گویند قدس پایتخت ابدی دولت اسرائیل است؟ هرکس از ابد حرف بزند از تاریخ بیرون رفته. ابد ضد تاریخ است. هیچ چیز ابدی‌ای وجود ندارد. حتی خدایان را ما عرب‌ها خوردیم. در جاهلیتمان خدایی از خرما ساختیم و خوردیم. چون گرسنگی از ابد مهم‌تر است. حالا می‌آیند و می‌گویند که قدس پایتخت ابدی است. حرف مفت است. این یعنی شروع کرده‌اند که مثل ما بشوند، شکست‌پذیر بشوند.» گفتی ما هیچ‌وقت آن‌ها را شکست نمی‌دهیم، کمکشان می‌کنیم خودشان خودشان را شکست بدهند. هیچ‌کس از بیرون شکست نمی‌خورد. هر شکستی درونی است و آن‌ها از وقتی شروع کردند به بالا بردن تابلوهای شعار ابد، در گردونه‌ی شکست افتادند و ما باید کمکشان کنیم. 📘 دروازه‌ی خورشید، الیاس خوری، ترجمه‌ی نرگس قندیل‌زاده، نشر نی، صفحه‌ی ۱۵۶ @nebeshtan
بهترین آغازها در شاهکارهای ادبی در باب اهمیت جمله و پاراگراف آغازین در یک اثر ادبی و نوشته، زیاد صحبت کرده‌ام هم در اینجا و هم در کلاس‌هایم. اما شاید برای شما هم این اتفاق بارها افتاده باشد که خواندن سطور آغازین یک کتاب شما را تشویق به خواندن کتابی کرده باشد و یا مصمم به تهیه کتابی که در خرید آن تردید دارید. روزنامه‌ی گاردين در سال 2011 طی گزارشی به چگونگی آغاز هفت شاهكار ادبی جهان پرداخته است؛ آثاری كه نام آنها برای بیشتر علاقه مندان به ادبیات آشناست. ▫️ «باك موليگان تپل با كاسه‌ای از كف صابون كه آيينه و تيغ ضربدري روي آن قرار گرفته بود، ‌در دستش به سنگيني از پلكان پايين مي‌آمد.» اين شروع روايت شخص سوم شاهكاري ادبي است كه در قرن بيستم پايه‌های ادبيات داستانی مدرن را تا 100 سال آينده بنيان نهاد. «جيمز جويس» رمان معروف «اوليس» خود را با همين خطوط آغاز كرد و اثري برجسته را در تاريخ ادبيات برجاي گذاشت. ▫️«اين يك حقيقت است كه در جهان به اثبات رسيده؛ اين كه مردي با رفاه مالي مناسب بايد در پي همسر باشد.» جمله‌ای كه پس از گذشت 200 سال هنوز با طعنه و كنايه يادآوري مي‌شود، آغازگر رمان معروف «غرور و تعصب» است. جين آستين، نويسنده‌ی كلاسيك انگليس اين رمان را در سال 1813 به نگارش درآورد تا نمونه‌اي بارز از ادبيات دوره‌ي ويكتوريايی خلق شود. ▫️ «قدم زدن در آن روز به هيچ عنوان ممكن نبود.» «شارلوت برونته» حاصل عمر ادبی‌اش را با روايت مايوس‌كننده‌ی شخصيت اول داستانش «جين اير» آغاز كرد. «اميلي برونته» اما، در تضاد كامل با خواهرش، رمان «بلندی‌های بادگير» خود را اينچنين شروع مي‌كند: «تازه از ملاقات با صاحب‌خانه‌ام برگشته‌ام، تنها همسايه‌اي كه دارم و احتمالا با او دچار مشكل خواهم شد.» ▫️«تو از من چيزي نمي‌داني، مگر اين كه كتابي به نام «ماجراهای تام ساير» را خوانده باشی. اما اين مهم نيست. آن كتاب به دست آقاي مارك تواين نوشته شده و او اغلب حقيقت را می‌گويد.» تاثيری كه مارك تواين با چنين شروع محاوره‌اي و خودآگاه بر ادبيات قرن بيستم گذاشت، غيرقابل‌انكار است. حتی پس از آن نيز مي‌توان تاثير نوع روايت «ماجراهای هاكلبری‌فين» را بر شاهكار «جی.دی. سالينجر» مشاهده كرد. «ناتور دشت» با اين خطوط آغاز شد: «اگر واقعا دوست داري از من بشنوي، احتمالا اولين چيزی كه مي‌خواهی بدانی، محل تولدم و اينكه دوران كودكی نكبت‌بار من چطور بوده...» ▫️«بعد از ظهر هشتادويكمين سال تولدم بود و روي تخت دراز كشيده بودم كه آلي آمد و اعلام كرد اسقف اعظم براي ديدن من آمده است.» اين جمله‌اي بود كه «آنتونی بورخس» رمان «نيروهای زمينی» خود را با آن شروع كرد. بورخس با آغاز فخرفروشانه‌ی خود، داستانی بلند را برگرفته از زندگی «سامرست موآم» رو در روي خواننده قرار مي‌دهد. ▫️«تابستانی شرجی و ناخوشايند بود، تابستاني كه روزنبرگ‌ها را با برق اعدام می‌كردند و من نمی‌دانستم در نيويورك چه مي‌كردم.» اين‌ها نخستين جملات اولين رمان آمريكايي پس از جنگ جهانی دوم است كه به قلم «سيلويا پلات» به نگارش درآمد. شروع رمان «حباب شيشه» را مي‌توان كنايه‌ای نزديك به خودكشی پلات دانست. در واقع، اين رمان تنها يك ماه پس از مرگ تراژيك نويسنده‌اش در زمستان 1963 به چاپ رسيد. ▫️«اسكوئر ترلانی، دكتر ليوزی و بقيه اين آقايان از من خواسته‌اند تمام جزئيات سفرمان به جزيره‌ي گنج را بنويسم،‌ از اول تا آخر. هيچ‌چيز از قلم نيندازم، به جز گنج‌های جزيره، ‌چون هنوز هم گنج‌های پنهان در جزيره باقي‌ مانده‌اند.» «رابرت لوييس استيونسون» شاهكار خود «جزيره‌ی گنج» را در سال 1883 به نگارش درآورد. اثر استيونسون با جذابيت‌هايی كه دارد، تاكنون بارها به دنياي سينما و تلويزيون راه يافته و مورد اقتباس‌های مختلف قرار گرفته است. @nebeshtan
از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟ ما را میان بادیه باران گرفته است… @nebeshtan
من چیزهای ساده را دوست دارم؛ کتاب را، تنهایی را، یا بودن با کسی که مرا می‌فهمد. (دافنه دوموریه) @nebeshtan
این دیگر جنگ نیست... تا دیشب هرچه اخبار حمله اسرائیل به غزه را می‌شنیدم، با اینکه خیلی ناراحت می‌شدم، خیلی غصه می‌خوردم به خاطر مردم مظلومی که هیچ یاوری جز خدا ندارند. با اینکه هر لحظه به زینب کوچکم نگاه می‌کردم، یاد دخترکان معصوم غزه می‌افتادم که به جای بازی با عروسک‌هایشان باید بمب‌بازی کنند و برای اینکه نترسند به صدای بمب‌ها بخندند؛ ولی باز با خودم می‌گفتم، جنگ است دیگر، می‌زنی و می‌خوری. می‌کشی و کشته می‌شوی. با خودم می‌گفتم، هزینه رسیدن به آزادی همین است. از دیشب که خبر تلخ و ویران‌کنندهٔ حملهٔ اسرائیلی‌های کثیف به بیمارستان المعمدانی دست‌به‌دست و گوش‌به‌گوش همه‌جا چرخید و به گوشم رسید، با خودم گفتم این دیگر جنگ نیست. این نهایت پستی یک مشت موش کثیف است که خوی وحشیانه خود را به عالم نشان داده است. این روزگار، روزگار مرگ انسانیت است... از دیشب که این خبر را شنیدم، هر بار به زینب کوچکم نگاه می‌کنم، چیزی درونم فرو می‌ریزد. هر بار ته دلم خالی می‌شود، یاد مردانی می‌افتم که دخترکان معصومشان را گذاشتند و رفتند تا من کنار دخترکم آسوده بخوابم. یاد جواد محمدی یاد مصطفی صدرزاده، یاد محسن حججی یاد عموقاسم عزیزمان به‌خیر که ثمره خونشان آزادی و آرامش است برای این خاک. ✍ مجید عمیدی @nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار تکنیک کاربردی برای توصیف بهتر یک تصویر: یکی از تمرین‌های بسیار مفید برای دست ورزی و بازی با کلمات، توصیف تصاویر و مناظر مختلف است که تأثیر چشم‌گیری در توسعه مهارت نویسندگی دارد. برای انجام بهتر تمرین‌های مبتنی بر توصیف در اینجا چند تکنیک کاربردی را مرور می‌کنیم. ۱. واژگان تصویری: سعی کنید در توصیف تصاویر، از واژگانی تصویری مانند رنگ‌ها، فرم‌ها، جزئیات و ... استفاده کنید. به عنوان مثال، می‌توانید به جای «آسمان خیلی زیبا بود» بگویید: «سرخی آسمان در پشت صحنه شعله ور شده بود» ۲. صفت و موصوف: به کارگیری صفت و موصوف، به شما کمک می‌کند تا تصویر را بهتر توصیف کنید. به عنوان مثال، می‌توانید به جای «مردی در تصویر است»؛ بگویید: «مرد قد بلند با موهای جوگندمی در حالی که لبخندی بر لب دارد، به آسمان خیره شده» ۳. بیان احساسات: تصاویر ممکن است حس‌های مختلفی در شما برانگیخته کنند. شما می‌توانید از این احساسات استفاده کنید تا توصیف بهتری از تصویر ارائه دهید. به عنوان مثال، می‌توانید به جای«دختر به روبرو نگاه می‌کرد»؛ بگویید: «چشمان دختر پر از شوق و شور بود» ۴. تشبیه و مقایسه: مقایسه تصویر با چیزی دیگر، به شما کمک می‌کند تا توصیف بهتری از تصویر داشته باشید. به عنوان مثال، می‌توانید بگویید: «قایق کوچک، چون قویی بر روی آب شناور است»؛ به جای «قایقی روی آب به چشم می‌خورد» @nebeshtan
در دنیا هیچ چیز بهتر از این نیست که پدرها قبل از بچه‌هایشان بمیرند. این، بزرگ ترین آرزویِ هر پدرِ خوب است که مرگِ فرزندش را به چشم نبیند. 📘 آتش بدون دود @nebeshtan
زمان‌هایی که نمی‌توانم بنویسم ... هر چند در مسیر نوشتن هیچ بهانه‌ای برای ننوشتن پذیرفته نیست؛ اما بعضی‌هایمان هستیم که به دلایل مختلف(شما بفرمایید بهانه‌های مختلف) و در فواصل زمانی متفاوت، زمان کافی برای نوشتن نداریم. آیا برای این آدم‌ها و برای زمان‌هایی که نمی‌توانیم بنویسیم، جایگزین مناسبی وجود دارد که با انجام آن‌ها فرایند دست ورزیمان را متوقف نکنیم و این غم دوری از نوشتن را التیام بدهیم؟ راستش اگر بخواهیم روراست باشیم و نخواهیم کلاه سر خودمان بگذاریم؛ هیچ چیزی جای نوشتن را نمی‌گیرد. اما برخی فعالیت‌ها هستند که می‌توانند با دمیدن بر قریحه نوشتن، شعله آن را روشن نگه دارند. شاید کارهای زیادی باشند که در مسیر نوشتن از این خاصیت برخوردار باشند که من چند تایی را این‌جا ذکر می‌کنم: ۱. خواندن کتاب‌ها و نوشته‌های مختلف؛ مطالعه، یک فعالیت بی‌بدیل در مسیر نویسندگی است که یک بال اوج گرفتن یک نویسنده در کنار نوشتن است. اگر زمان‌هایی وقت نوشتن ندارید کتاب بخوانید و از پرواز در آسمان جهان‌هایی که نویسنده‌های دیگر ساخته‌اند لذت ببرد. 2. تماشای فیلم؛ فیلم‌ها و سریال‌هایی که سرشان به تنشان می‌ارزد را تماشا کنید و با حضور در میان ماجراها، شخصیت‌ها و دنیاها و نگاه‌های متفاوت انبان تجربه خود را فربه‌تر کنید. ۳. تمرین ... شما چه موارد و تمرین‌هایی را پیشنهاد می‌کنید و یا تجربه کرده‌اید؟ با ما در میان بگذارید. @nebeshtan
آن‌که حقیقت را نمی‌داند نادان است. آن‌که حقیقت را می‌داند ولی انکار می‌کند تبهکار است. @nebeshtan
«دستور عمده‌ی‌ نويسندگی‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر كار را با جرأت‌ و اطمينان‌ كامل‌ انجام‌ دهی‌، اجازه‌ داری‌ هر كاری می‌خواهی‌ بكنی‌. (اين‌ دستور چه‌بسا در زندگي‌ هم‌ مصداق‌ داشته‌ باشد. به‌ هر حال‌ در نويسندگی‌ قطعاً صادق‌ است‌.) پس‌ داستانت‌ را آن‌ طور كه‌ بايد و شايد بنويس‌. صداقت‌ به‌ خرج‌ ده‌ و آن‌ را به‌ بهترين‌ وجه‌ بگو. دستور ديگری‌ خيال‌ نكنم‌ باشد، اگر هم‌ باشد اهميتی‌ ندارد.» (نیل گیمن، برگردان حسن کامشاد، مجله‌ بخارا) @nebeshtan
سلام بر آنان که ما را ندیده فهمیدند نخوانده دانستند وبی هیچ چشم‌داشتی دوست داشتند… @nebeshtan
من از زمانی که تو خلوتم را تصرف کرده‌ای؛ پیوسته دلم می‌لرزد. و هیچ به یاد نمی‌آورم که چند سال است که می‌لرزد... 📘 بر جاده‌های آبی سرخ، نادر ابراهیمی نازنین @nebeshtan
«...این علامت ساده‌ی نگارشی [نقطه] و تمام اعقابی که بعد از آن پدید آمدند -ویرگول، نقطه‌ویرگول، و خط تیره‌ی عزیزتر از جانم- تقریباً کارکردی مشابه دارند، یعنی برای راحت‌ترشدن امر خواندن اختراع شده‌اند، اما کلی اثر جانبی هم داشته‌اند. با علائم نگارشی می‌توان به جمله ریتم، زیرکی، ظرافت و شور بخشید. راستش را بخواهید، همان‌گونه که فرق‌گذاشتن بین شب و روز این دو مفهوم را ساخته است، نخستین نقطه نیز دلیل ‌پیدایش اولین جمله بود...» 📘 اد سایمون، ترجمه‌ی محمد قریبی، ش ۲۸، ص ۱۵۹. @nebeshtan
درس نویسندگی | نوشته‌ی نصرالله پورجوادی نویسندگی هنر است و مثل هر هنر دیگر باید آن را آموخت. مجسمه‌سازان خوب، و نقاشان خوب و پیانیست‌ها و نوازندگان تار و سه تار حتماً آموزش دیده‌اند. حتی شاعران هم باید آموزش دیده باشند. داشتن استعداد برای هنرمند شدن لازم است، ولی کافی نیست. استعداد قوه است و قوه را باید به فعل رسانید. به فعل رساندن قوه هم از طریق آموزش صورت می‌گیرد. به همین دلیل است که در دانشگاه‌های معتبر دنیا و حتی دبیرستان‌ها درس نویسندگی می‌دهند ولی متأسفانه در دانشگاه‌ها و دبیرستان‌های ما هنوز درس نویسندگی داده نمی‌شود و اگر هم داده شود آن را جدی نمی‌گیرند. زمانی که من مشغول تهیهٔ کتاب‌های درسی برای رشته‌های مختلف دانشگاهی بودم می‌دیدم که ما کتاب خوب برای آموزش نویسندگی نداریم. استاد هم اگر داریم کم داریم. دانشجویان ما در رشته‌های مختلف فارغ التحصیل می‌شدند ولی درست یاد نمی‌گرفتند که بنویسند. نمی‌توانستند فکر خودشان را در همان زمینۀ تحصیلات و کارشان خوب بیان کنند. در دانشگاه‌های آمریکا نویسندگی را خیلی جدی‌تر می‌گرفتند و می‌گیرند. همۀ دانشجویان در هر رشته‌ای که باشند موظف‌اند درس نویسندگی بگیرند. من خودم در دورۀ لیسانس دو سه درس، هر کدام سه واحد، درس نویسندگی گرفتم. علاوه بر آن برای بسیاری از درس‌ها هم مکلف بودیم که مقاله (یا "پی‌پر") بنویسیم. به نظرم برخی از درس‌های فلسفه و همچنین منطق به نویسندگی کمک می‌کند. البته بستگی به استاد هم دارد. من یادم می‌آید که استادی داشتم که مدتی زیر دستش کار کردم و چیزهایی از او یاد گرفتم که بعضی از آنها را در اینجا بازگو می‌کنم. اسمش خانم دکتر جانستون بود. اگر تاکنون فوت نکرده باشد گمان کنم از صد سال بیشتر داشته باشد. یک سال به عنوان استاد میهمان آمده بود به دانشگاه ما و من سال آخر دورۀ لیسانس بودم و دستیار او شده بودم. مرا دوست داشت. (فکر بد مکنید!) فیلسوف مورد علاقه‌اش افلاطون بود. تکالیف دانشجویان را اول من می‌خواندم و نمره می‌دادم و بعد او آنها را می‌دید و ایرادهای من را می‌گفت. من خیلی چیز در همین کار از او یاد گرفتم. در همان یک سال دو درس با او گرفتم که یکی از آنها فلسفۀ افلاطون بود. خیلی از دانشجویان کار می‌کشید. اکثر آثار افلاطون را باید می‌خواندیم. دو سه مقاله (پی‌پر) هم باید برایش می‌نوشتیم. از آن استادانی بود که تکلیف‌ها را به دقت می‌خواند. حاشیۀ مقاله‌های مرا سیاه می‌کرد. بعد هم مرا صدا می‌زد در دفترش و از اول تا آخر آن حاشیه‌ها را برایم توضیح می‌داد. از کلاس برایم مفید‌تر بود. در اینجا من دو نکته را که خاطرۀ آنها به صورتی برجسته در ذهنم مانده است نقل می‌کنم. گفتم حاشیۀ مقاله‌ها را سیاه می‌کرد. در حاشیه جا به جا علامت سؤال می‌گذاشت. بعد وقتی مرا صدایم می‌کرد دست می‌گذاشت روی جملاتی که کنار آنها علامت سؤال گذاشته بود. می‌پرسید: منظورت اینجا چیست؟ برایش توضیح می‌دادم. قبول می‌کرد. می‌گفت: چرا همین را ننوشتی؟ می‌گفتم: آخر برای شما که نباید بنویسم. شما خودتان این چیزها را می‌دانید. می‌گفت: نه. تو که برای من نامه نمی‌نویسی. تو داری مقاله‌ای می‌نویسی که صدها نفر احتمالاً آن را خواهند خواند و تو نمی‌دانی که آنها چه می‌دانند و چه نمی‌دانند. تو باید مطلب خودت را درست بپرورانی. اگر داری استدلال می‌کنی همۀ مقدمه‌های لازم را باید بیاوری. می‌گفت: تو باید تصور کنی که خوانندۀ تو بلا نسبت خر است. باید طوری بنویسی که بفهمد. نکتۀ دیگری که از او آموختم و به یادم مانده این است که می‌گفت: حرف زیادی نباید بزنی. همان طور که در گفتن کم نباید بگذاری حرف زائد هم نباید بزنی. می‌گفت: بعد از این که مطلب را نوشتی آن را مرور کن و ببین اگر کلمه یا عبارتی را می‌توانی حذف کنی بدون این که لطمه‌ای به مطلب تو و استدلالی که داری می‌کنی وارد بیاید حذفش کن. ذهن خواننده‌ات را با مطالب زائد خسته مکن. فضل فروشی مکن. دانسته‌های خودت را به رخ خواننده مکش. سعی مکن به خواننده نشان دهی که فلان نکته را هم می‌دانی، درحالی‌که آن نکته ربطی به موضوع مقالۀ تو ندارد. می‌گفت اگر حرف نامربوط بزنی همان حرف چه بسا باعث شود که خواننده یا موضوع اصلی تو را دیرتر بفهمد یا اصلا نفهمد. این دو نکته شاید به نظر ساده بیاید و بسیاری از خوانندگان هم چه بسا آنها را شنیده باشند ولی وقتی در عمل شما می‌خواهید آنها را رعایت کنید می‌بینید که کار آسانی نیست، به‌خصوص این‌که معلمی مثل نفس لائمه بالا سر شما باشد که وقتی تخلف می‌کنید مچ شما را بگیرد و به شما تذکر دهد. به همین دلیل دانستن قاعده و دستورالعمل برای خوب نوشتن کافی نیست. باید در عمل آموزش دید. باید معلم دلسوزی باشد که نوشتۀ ما را در دوران دانشجویی بخواند و اشتباهات و غلط‌ها را تذکر دهد. در هر هنری کار هنرمند یا کسی که می‌خواهد هنر‌مند شود باید نقد شود. @nebeshtan
ريشه‌های ما به آب شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد ما دوباره سبز می‌شويم... به بهانه‌ی هشتم آبان سالگرد پرواز این شاعر پر احساس، روحش شاد و یادش گرامی @nebeshtan
عزﯾﺰﺩﻟﻢ، ﺍﮔﺮ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮِ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺭﺍ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﯽ، ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻦ. ﻣﻦ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪه ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪه ﭘﯿﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺑﺎ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﻓﺮﻭﺵ ﻧﺮﻓﺘﻪﺍﺵ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺭﻭﺩ. 📘 فرانتس کافکا، نامه به فلیسه) @nebeshtan
سن شما فقط یک عدد است بله، شما در هر سنی می‌توانید نویسندگی را شروع کنید. نویسندگی فرایندی آمیخته به تلاش برای کشف و خلاقیت است که برای آن هیچ محدودیت سنی وجود ندارد. به علاوه، با استفاده از انبان تجربه و دانشتان در زندگی، شما در سنین بالاتر می‌توانید ایده‌های جالب‌تری برای نوشتن داشته باشید. پس اگر به نویسندگی علاقه دارید، بدون تردید شروع کنید و به آرزوهای خود پایبند باشید. @nebeshatn