eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فقط هر روز از زندگی خود بنویسید. به شدت بخوانید. بعد ببینید چی میشه. اکثر دوستان من که این رژیم را می گیرند، مشاغل بسیار خوبی دارند. (ری بردبری) @nebeshtan
دو تا تمرین برای بهتر شدن قلمتان تا به حال چقدر به افعال مرکب دقت کرده اید؟ مثلا: متوجه نشد؛ شبیه بود؛ رها می‌کرد؛ مجبور می‌کرد؛ مواظب باشند حالا به این دسته از فعل‌های ساده هم دقت کنید و ببینید چه تفاوتی با فعل‌های بالا دارند: درنیافت؛ می‌مانست؛ می‌رهانید؛ وامی‌داشت؛ بپایند این دو گروه فعلی به جهت معنایی تفاوتی با هم ندارند اما گروه دوم، از حیث زیبایی و شکل ظاهری، سادگی و کوتاهی، آسان و خوش خوانی، کارکردی خلاقانه و گیراتر دارند. با نگاهی به نوع کاربرد افعال در اثر یک نویسنده می توان قدرت قلم او را محک زد. در یک نوشته خوب، نویسنده می‌کوشد تا از فعل‌های مرکب که اکثرا به است و بود و شد و کرد منتهی می‌شوند حتی‌الامکان بپرهیزد و به جایشان فعل‌های ساده و جان‌دار را برگزیند. برای ساختن فعل های ساده، خلاقانه و جان‌دار این دو تمرین به شما کمک می کند: 🔸یک: یک کتاب که نثر خوبی دارد، باز کنید و فعل‌های آن را در جایی یادداشت کنید؛ سپس روزانه یکی‌دوتا از این افعال را بردارید و برای آن‌ها جمله بسازید. 🔸دو: در تمرین دوم بعد از اینکه مطلبی را نوشتید بازگردید و فعل‌های آن را بردارید و بکوشید تا فعل‌های دیگری جایگزین فعل‌های پیشین کنید. با انجام این تمرین درمی‌یابید که گاهی برای تغییر یک فعل ناگزیرید تا کل ساختار جمله را به هم بریزید. @nebeshtan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست به جای خاک که در زیر پایت افکنده‌ست @nebeshtan
در باب توصیف شاید بتوانیم بگوییم یکی از پایه‌های نوشتن توصیف است. ویلیام فاکنر، نویسنده مشهور آمریکایی و برنده جایزه نوبل که رمان خشم و هیاهوی او در لیست صد رمان برتر انگلیسی زبان، رتبه ششم را دارد، می گوید: یکی از ملزومات برای نویسنده، «قدرت مشاهده» است. شما باید خوب ببینید که بتوانید توصیف کنید. پس به آدمها و اشیاء دور و برتان با دقت نگاه کنید. @nebeshtan
برگ ريزان که راه انداختی واژه هايمان جان گرفت ما از تو شعر گفتيم دل انارها خون شد حالا رگبارهايت را تند تر کرده اي مي خواهی به زمستان برسی لطفا تا شعرهايمان دم بکشد کمي ديگر پاييز باش! عکس از: مصطفی کریمی @nebeshtan
ایده را رها نکن بسیاری از ما خیلی زود ایده‌هایمان را رها می‌کنیم؛ گاهی به دلیل ناتوانی در پرورش ایده و گاهی به‌خاطر از دست رفتن اشتیاق اولیه و... و این‌ یکی از بزرگ‌ترین موانع ما در مسیر نویسندگی است. نقل‌قول زیر می‌تواند الهام‌بخش ما برای مداومت بیشتر در به‌سرانجام‌رساندن ایده‌هایمان باشد: «گفته می‌شود که یکی از ویژگی‌های نبوغ، توانایی داشتنِ یک گره یا مشکلِ پیچیده و بازنشده برای مدتی بسیار طولانی در ذهن است... تا زمانی که راه‌حلی برای آن پیدا شود. دقیقاً بر اساس چنین فرایندی است که آلبرت اینشتین به تئوری «نسبیتِ» خود دست یافت؛ رمانِ پیچیده و طولانی جنگ و صلح اثر لئو تولستوی نیز به همین نحو در ذهن او شکل گرفت. هر نویسنده‌ای باید این طرز تفکر را، تا زمانی که که داستان کاملاً در ذهنش شکل می‌گیرد، تمرین و به خود القا کند.» (بنتز پلیگمن، چگونه داستان بنویسیم، نشر روزبهان) @nebeshtan
دانلود_آهنگ_زیبا_و_خاطره_انگیز_سریال_ژاپنی_از_سرزمین_شمالی_2.mp3
3.34M
یک تمرین کاربردی حتما برای شما هم پیش آمده است که گاهی یک موسیقی، یک تصویر و حتی رایحه عطری آشنا، شما را به خاطره ای دوردست پرتاب کرده باشد. در نویسندگی خلاق، حواس پنجگانه به شما کمک می کنند تا از آواها، سکوت ها و رنگ ها، فرصتی برای نوشتن بیابید. شما فرصت دارید تا با شنیدن یک موسیقی خاطره انگیز، با دیدن یک تصویر از قدیم ترها و با استشمام رایحه ای به یادماندنی، خلاقیت خود را در تصویرسازی به چالش بکشید. شما می توانید کلمات را به میهمانی نت‌های موسیقی ببرید و خاطرات رنگ و رو رفته گذشته ای دور را با قلم خیالتان رنگ آمیزی کنید. با این کار، شما با جان بخشیدن به واژه ها، لحظات شورانگیزی را خلق و جهان های جدیدی را تجربه می کنید. ✍ تمرین برای خلق این تجربه، آلبوم عکس های خانوادگی قدیمیتان را مرور کنید و یا یک موسیقی خاطره انگیز را در تنهاییتان گوش کنید و سعی کنید این تجربه را در قالب برداشتی احساسی و یا نقل خاطره ای از گذشته بنویسید! @nebeshtan
و گفتند چونی؟ گفت: نان خدای می خورم و فرمان شیطان می برم. (تذکره الاولیاء، عطار نیشابوری، ذکر مالک دینار) @nebeshtan
🔸توصیه‌هایی برای نویسنده‌های نوپا ▫️بدانید که استعداد دارید و اصیل هستید و حرف مهمی برای گفتن دارید. ▫️بدانید که کار کردن خوب است؛ کارِ با عشق و تفکر، کار آسان و جذاب است. چیزی که کار کردن را مشکل می‌کند ترس از شکست و غرور کاذب است. ▫️در دست‌نویس اول بی‌محابا و آزاد بنویسید. ▫️هر چیزی را که دوست دارید امتحان کنید: داستان کوتاه، نمایشنامه، هر چیزی. ▫️از نوشتن داستان‌های بد نترسید. برای کشف اشکال یک داستان دو داستان جدید بنویسید و سپس به داستان‌های قبلی رجوع کنید. ▫️از نوشته‌های قبلی خود شرمسار نباشید. به سراغ متن بعدی بروید. ▫️سعی کنید خودِ واقعی‌تان را پیدا کنید. ▫️خود را فقط رگ و پی و عصب و جمجمه نپندارید که فعالیتتان وابسته به نوشیدن قهوه باشد. به خاطر بیاورید که چه موجود شگفت‌انگیزی هستید. ▫️اگر همیشه از چیزی که می‌نویسید رضایت ندارید علامت خوبی است. تنها افراد بی‌مایه هستند که راحت می‌نویسند و بلافاصله از نوشته‌ی خود راضی می‌شوند. ▫️وقتی دلسرد می‌شوید به یاد حرف وان گوگ بیفتید: «اگر صدایی در درون خود می‌شنوید که می‌گوید «نقاش نیستید» شما با تمام وجود نقاشی کنید، آن صدا خاموش خواهد شد، صرفا با کار کردن.» ▫️وقتی می‌نویسید از خود نترسید. خود را کنترل نکنید، از اینکه احساساتی باشید نترسید. ▫️خود را با دیگران مقایسه نکنید: اینکه بهتر یا بدتر از سایر نویسنده‌ها می‌نویسید. بلیک گفت: «دنبال مقایسه نخواهم رفت، کار من خلق است.» علاوه بر آن، چون شما با هیچ آفریده‌ی دیگری از بدو خلقت یکی نیستید پس قابل مقایسه هم نیستید. ✅ اما چرا باید این کارها را انجام دهیم؟ چرا همه‌ی ما باید بنویسیم یا موسیقی بنوازیم و یا نقاشی کنیم یا…؟ چون پرداختن به آن‌ها آدمیان را سخی، مسرور، زنده، جسور و دلسوز می‌کند. چرا که بهترین راه شناخت زیبایی و حقیقت بیان آن است. به‌راستی، هدف از زندگی جز کشف حقیقت و زیبایی و بیان آن، یعنی شریک‌شدنش با دیگران چیست؟ (از کتاب: اگر می‌خواهید بنویسید، برندا اولند، مجید چینی‌کار، نشر فرهنگ ایلیا) @nebeshtan
هان ای خرامان قامت افشان دست! گیسو شرابین کرده و سرمست پاییز زیبا! فصل بالا دست عکس از: مصطفی کریمی @nebeshtan
«می‌نویسم زیرا نوشتن را دوست دارم. اگر اغراق نباشد خواهم گفت که می‌نویسم تا خودم را دوست داشته باشم. حالا اگر نوشته‌هایم به مذاق دیگران هم خوش بیاید، چه بهتر. شاید این علاقه‌ی به نوشتن حسی عمیق‌تر از آنچه فکر می‌کنم باشد. شاید می‌نویسم تا خودم را تأیید کنم. تا حس کنم که هستم... همین.» (مرچه رودوردا، سفرها و گلها، ترجمه‌: نسترن میرهادی) @nebeshtan