eitaa logo
ندای آرامش
529 دنبال‌کننده
739 عکس
90 ویدیو
4 فایل
برای ساختن زندگی ارزشمندتر، قدم برداریم کارگاه ها رو از دست نده📌 -ارائه مشاوره گروهی @nedaaramesh1402
مشاهده در ایتا
دانلود
تقریبا هر روز از دوستانم پیام مثبت و تایید کننده دارم. وقتی معلم دخترم از ویژگی‌های درخشان او می‌گوید، با غرور مدرسه را ترک می‌کنم. وقتی مردم محل از همسرم و خانواده‌مان می‌گویند، لبریز از حسِ خوب می‌شوم. زمانی که استاد مرا خطاب می‌کند و به اتفاق همه‌ی فراگیران تشویقم می‌کنند، در پوست خودم نمی‌گنجم. و آنگاه که می‌بینم پدرم فقط به من اعتماد دارد و حساب‌بانکی‌اش را فقط به من می‌سپارد، به خودم می‌بالم، ولی... هیچ‌کدام از این‌ها به جانم نمی‌نشیند! گاهی چنان زیر پای دلم خالی می‌شود که همه‌ی این پیام‌ها و هزاران نشانه‌ی مثبت دیگر هم حالم را بهتر نمی‌کند. امروز فهمیدم اسیرِ احساس هستم.@nedaaramesh1402
پیام یکی از همراهان محترم؛ - به چیزهایی "بله" می‌گویم که برای من مهم نیست یا وقت انجامش را ندارم. - تنها برای اینکه کسی را دلخور نکنم، با او موافقت می‌کنم. - به نیاز دیگران بیش از نیاز خود بها می‌دهم. - نسبت به انجام کاری که صحیح بوده احساس گناه می‌کنم، زیرا دیگران نظر مخالف دارند. - با نشان ندادن نقاط قوت و نقش مثبت خود، از خود دفاع نمی‌کنم. - دائما احساس خود را مخفی نگه می‌دارم. - آشکارا به دنبال جلب توجه دیگران هستم. - تقریبا همیشه سعی در خوشحال کردن دیگران دارم، در حالی که حال خودم خرابه، خراب! می‌دانم بی اندازه درگیر دیگرانم😔 باید رها شوم... 🔸انسانِ درگیر احساسِ شرم برای حفظ روابطش با دیگران، هزینه‌های بسیاری را متحمل می‌شود. منم موافقم، باید رها شد... ☘ به زودی کارگاهی با موضوع برگزار خواهیم کرد. https://zil.ink/dr.shahcheragh.official
همسرم جلوی بستگانش حرفی زد که شخصیت من را تخریب می‌کرد. اگر ۶ ماه قبل بود به شدت به هم می‌ریختم و مقابله‌به‌مثل می‌کردم. بعد هم مدت‌ها قهر! و معمولا دوباره همسرم به نوعی  همان رفتار را تکرار می‌کرد... ولی امروز و پس از همراهی با شما و کارگاه‌های ، هر چند حرف همسرم ناراحتم کرد ولی مرا از کنترل خارج نکرد. می‌دانم چرا! چون من قبلا ارزشمندی و حس خوبم را از نگاه، نظر و تایید دیگران از جمله خانواده‌ی همسرم می‌گرفتم و تخریب من جلوی آنها یعنی از دست دادن ارزشمندی و اعتبارم! ولی الان بخش زیادی از کفایت و  ارزشمندی‌ام به خودِ خودم گره خورده است. و هیچ‌کس و هیچ چیز نمی‌تواند آن را از من بگیرد😊 راستی با همسرم هم در تنهایی درباره‌ی احساسم نسبت به سخنش، جدی ولی محترمانه حرف زدم. سپاس بابت @nedaaramesh1402
سرش پایین بود و در حالی که به دستانِ در هم پیچیده‌اش نگاه می‌کرد گفت: وقتی از مولفه‌های احساس شرم صحبت کردید، یاد لحظاتی افتادم که مادرم بیمار بود و من امکان حضور و همراهی او را نداشتم. در آن روزها هم خودم به شدت خودم را سرزنش می‌کردم و هم از نگاه و کلام اطرافیانم این حس را دریافت می‌کردم. حسی که فریاد می‌زد دخترِ ارزشمندی نیستم، به شدت خودخواهم و نسبت به مادرم بی‌تفاوت! آن روزها چقدر برای من دردناک بود. درد و رنجی که جرات نداشتم درباره‌اش حتی حرف بزنم، همراهی بخواهم و ذره ای درک شدن! ای کاش زودتر تاب‌آوری در برابر حملات شرم را آموخته بودم! @nedaaramesh1402
بعد از جلسه دوم کارگاه شرم و آنجا که سایه‌ی این احساس دردناک بر زندگی را شرح دادید، تمام زندگی‌ام را مثل سریالی دنبال می‌کنم و می‌بینم چقدر تحت تاثیر احساس شدید شرم، به خودم و اطرافیانم آزار رساندم. شب عروسی‌مان چقدر به همسرم سخت گرفتم و کام خودم و او را در بهترین شب عمرمان تلخ کردم، که چرا دقایقی دیر آماده شده است و میهمانان منتظرند!😔 میهمانان، همان دیگرانی‌اند که شما گفتید. یا سال‌های نخست زندگی‌مان را که مرور می‌کنم، لحظه به لحظه و صحنه به صحنه‌اش، این شرم بوده است که به جای من تصمیم گرفته، دعوت کرده، قول داده، فریاد زده و زندگی کرده! ای کاش زودتر می‌شناختم این هیولا را... @nedaaramesh1402
، صدایی‌ست که زن را از زندگی عقب نگه می‌دارد؛ بی‌آنکه دیگران حتی بفهمند! @nedaaramesh1402
وقتی ریشه‌ات را می‌سوزاند، محبتت شبیه باج می‌شود. ☘ @nedaaramesh1402
وقتی ماشینی گران‌قیمت در خیابان می‌بینم، ناخودآگاه با ماشین و زندگی خودم مقایسه می‌کنم و همان لحظه فکرم می‌رود سراغ اشتباهات اقتصادی، بی‌فکری‌ها و کم‌کاری‌های گذشته و دقیقا همان حس تلخی که توصیف کردید، سراغم می‌آید. سعی می‌کنم بی‌خیالش شوم و افکارم را مدیریت کنم، ولی این حس بد تمام بدنم را به هم می‌ریزد، اوقاتم را تلخ می‌کند و مدت‌ها طول می‌کشد تا فراموشش کنم. حق با شماست و سخنان‌تان درباره‌ی ارزشمندی انسان‌ها حقیقت است، ولی اینکه من اشتباهات بزرگی در زندگی‌ام انجام داده‌ام هم واقعیت است. 🔸اشتباه از همه سر می‌زند و این یعنی تو کار اشتباهی انجام داده‌ای! ولی احساس شرم یعنی خودت اشتباهی هستی و این بی‌ارزشی و بی‌لیاقتی در ذات شماست! که این خطاست. انسانی که کارش را اشتباه بداند، می‌تواند با آگاهی، تفکر و انتخاب بهتر درست عمل کند، ولی کسی که درگیر شرم است و خودش را بی‌ارزش و بی‌لیاقت بداند نه! باید در برابر شرم که در این شرایط اقتصادی و فرهنگی جولان می‌دهد، تاب‌آور شد. @nedaaramesh1402
پدرم روی ماشینش خیلی حساس است. کافی است کمی کثیفش کنیم یا ناخواسته به آن خراش بیفتد؛ بلافاصله قاطی می‌کند، داد می‌زند، دعوا می‌شود، قهر می‌کند... همانطور که شما گفتید؛ وقتی عمیق‌تر نگاه می‌کنم، می‌بینم ماشین برای پدرم فقط یک وسیله نیست، بخشی از «ارزشمندی» اوست. مدل، برند و برق بدنه‌اش، برایش حکم تأییدی بر شایستگی و کفایت دارد. و خراشِ کوچکِ روی ماشین، انگار خراشِ بزرگی‌ست روی وجودِ خودش... 🔸 اگر کسی درگیر شرم است و با دارایی‌ها، موقعیت یا حتی ماشینش معنا پیدا کرده، او را قضاوت نکنیم. با مهر و احترام، او را به آگاهی و درمان دعوت کنیم. @nedaaramesh1402
پدرم عادت‌های بدی دارد. مثلا هرگاه خریدی انجام می‌دهد که مبلغش کمی زیاد باشد، حتما به روی‌مان می‌آورد، یا بارها تاکید می‌کند مراقب باشید خراب نشود! اینقدر پولش را داده‌ام و ...! هرگاه اینگونه روی مخ‌مان می‌رود، من هم سریع با پدربزرگم مقایسه‌اش می‌کنم و می‌گویم: ببین چقدر به فکر بچه‌هاش بوده و هست! تا امروز و قبل از شناخت نمی‌دانستم با این حرف چه بر سرِ پدرم می‌آوردم! هر چند حس می‌کردم که پس از سخن من شکسته می‌شود!😔 🔸مقایسه یکی از زهرآگین‌ترین حملات شرم است که هدفش را له می‌کند! با عزیزان‌مان اینگونه نکنیم. نقد آداب دارد. ☘ @nedaaramesh1402
در طول زندگی‌ام بارها و بارها، برخلاف میل باطنی‌ام، کارها و تعهداتی را پذیرفتم که نمی‌خواستم. کم‌هزینه‌ترین‌شان، همین ضمانت افراد برای دریافت تسهیلات بود که چند بار هم گرفتارم کرد. تمام وجودم نمی‌خواست ضامن کسی شوم، اما زبانم کوتاهی می‌کرد و نمی‌گفتم: «نمی‌توانم!» یا بی‌آن‌که قاطع باشم، امروز و فردا می‌کردم، بهانه می‌آوردم و منتظر می‌ماندم شاید خودش منصرف شود. اما پس از کارگاه و تعریفی که از شجاعت دادید، تصمیم گرفتم در چنین موقعیت‌هایی شجاعانه و محترمانه احساسم را بیان کنم؛ بی‌آن‌که از پایان دوستی، قهر یا تنها شدن بترسم. راستش، ارتباطی که با «ضامن نشدن» تمام شود، دوستی نیست؛ کاسبی است! حالا دیگر این «شرم» نیست که تصمیم می‌گیرد ضامن شوم یا نه؛ خودم هستم که تصمیم می‌گیرم. و از این‌جا به بعد است که طعم واقعی و عمیق کمک را می‌چشم؛ کمکی که می‌توانستم انجام ندهم، اما با میل و اختیار، انجامش دادم.@nedaaramesh1402
گاهی می‌خواهم به روند کسالت‌آور "زندگی برای دیگران" در زندگی‌ام پایان دهم و ارزش‌های خودم را معیار زندگی‌ام قرار دهم، ولی فشارها هجوم می‌آورند و اراده‌ام را سُست می‌کنند و دوباره همانی می‌شوم که بوده‌ام. و این مرا ناامید می‌سازد. همین دیروز خواهرم زنگ زد و گفت: مامان گلایه کرده و گفته انتظار من از "مریم" خیلی بیشتر از این‌ها بوده و نمی‌دانم چرا نمی‌تونه مادر خوبی باشه. مادر خوب و موفق از نگاه مادرم یعنی فداشدنِ تمام و کمال! و این برای من ترسناک است. من هم می‌خواهم مادر خوبی برای فرزندانم و همسر موفقی برای همراه زندگی‌ام باشم، ولی هم‌زمان می‌خواهم انسانِ موفق و ارزشمندی برای خودم باشم. 🔸حملات شرم مثل گلایه‌ی این مادر، در مسیر تغییر و تاب‌آوری حتمی است و انسانی که خواهان تغییر و واقعی شدن است، آگاهانه، شجاعانه و محترمانه با آن‌ها روبرو می‌شود. @nedaaramesh1402