eitaa logo
نداء الاسلام
5.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
182 فایل
ارتباط با ادمین: @parhizgar_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری. مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 🆔 @masjed_emam_reza
🌟 از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری. مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 🆔 @masjed_emam_reza
🕌مسجد امام رضا علیه السلام قرارگاه فرهنگی نداء الاسلام :id: https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
✨﷽✨ ✅حکایت ✍مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم 📲قرارگاه فرهنگی سایبری نداء الاسلام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 فردی هنگام راه رفتن پایش به سکه ای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست. کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید 2 ریالی است. بعد دید کاغذی که آتش زده، هزار تومانی بوده. گفت: چی را برای چی آتش زدم! و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بی ارزش آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم. آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمی ها و مقایسه کردن های خود میکنیم و سلامتی امروزمان را با استرسها و نگرانی های بی مورد به خطر می اندازیم 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 📲قرارگاه فرهنگی سایبری نداء الاسلام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
📚حکایت : مرد منافق و اعجاز بسم الله ✍گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.  زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید ر.ک: روایت های و حکایت ها / 213 212، به نقل از: خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ 612. *. 📲قرارگاه فرهنگی سایبری نداء الاسلام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
❗️❗️ملا و قاضی 😅 ملانصرالدین پنج سکه به قاضی شهر داد تا در محکمه ی روز بعد به نفع او رأی صادر کند! روز بعد، قاضی خلاف وعده عمل کرد و به نفع طرف دعوی رأی داد. ملا برای یادآوری در جلسه دادگاه به قاضی گفت: «مگر من دیروز شما را به پنج تن آل عبا قسم ندادم که حق با من است؟!» قاضی گفت: « چرا... ولیکن پس از تو، شخص دیگری مرا به چهارده معصوم سوگند داد!! 📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین 📲قرارگاه فرهنگی سایبری نداء الاسلام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
💥حکایت پند آموز حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت. همسرش او را تحریک کرد به دریا برود، شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند. مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد. قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد. او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد. او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟ همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد، پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود. پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟ او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است، پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد. او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود. پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است. همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد... پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت. پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد. وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد... پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است. پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند. بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد. پادشاه به او گفت: -آیا مرا میشناسی...!؟ -آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ ازو من گرفتی. -میخواهم مرا حلال کنی. -تو را حلال کردم. -می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟ 🍃🌸🍃 گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم : پروردگارا... او قدرتش را به من نشان داد، تو هم قدرتت را به او نشان بده! این داستان یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است... 💠💠💠 📲قرارگاه فرهنگی سایبری نداء الاسلام 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2876178448Caa0cff3f71
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲الهـــی بـوی ناب بهشـت میدهد همـۀ نامهای قشـنگِ تــو میگذارمشان روی ِزخمهای دلـــم گفـته بـودی «اَلجَّبار» یعنی کسی کـه جُـبران مــیکند همـۀ شکستگـیهایِ دلت را گفـــــته بودی «اَلمُصَـوِّر» یعنی کسی کــه از ُنومـیسـازد همۀ آنچه را ویـران شـده اسـت درونِ دلت گفــته بـودی«الشّـافـی» یعنی کسی کـــه شِفا مـیدهد تمامِ زخمهـایِ عمیق و ناعـلاج را هـوای ِ دلم سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت نَفـس میکشــم درهوایِ مهربانیهـایِ نابت ❤خدایا،آرام جانم تویی ✍ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌ نداءالاسلام مسجدامام رضاعلیه السلام
🖋️وضعیت مردم در آخرالزمان: «شهادت ناحق» ☀️پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «(در آخر الزمان) مردم از روی هوای نفس شهادت می دهند.» ☀️امام علی (علیه السلام) فرمود: «شهادت دروغ رواج می یابد.» و نیز فرمود: «مردم بدون اینکه کسی از آنان بخواهد، شهادت می دهند؛ عده ای نیز برای ادای حق دیگران به نفع آنان شهادت ناحق می دهند.» ☀️امام باقر (علیه السلام) فرمود: «شهادت های دروغ پذیرفته و شهادت های صادقانه رد می شود.» ☀️امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مردم با شهادت های دروغ و ناحق به هم ظلم می کنند.» 📚📗بحارالانوار؛ 52/192، حدیث 26 📚📗بحارالانوار؛ 52/192، حدیث 24 📚📗بحارالانوار؛ 52/256، حدیث 147 📚📗بحارالانوار؛ 52/263، حدیث 148 ✍ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
🖋️وضعیت مردم در آخرالزمان: «شهادت ناحق» ☀️پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: «(در آخر الزمان) مردم از روی هوای نفس شهادت می دهند.» ☀️امام علی (علیه السلام) فرمود: «شهادت دروغ رواج می یابد.» و نیز فرمود: «مردم بدون اینکه کسی از آنان بخواهد، شهادت می دهند؛ عده ای نیز برای ادای حق دیگران به نفع آنان شهادت ناحق می دهند.» ☀️امام باقر (علیه السلام) فرمود: «شهادت های دروغ پذیرفته و شهادت های صادقانه رد می شود.» ☀️امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مردم با شهادت های دروغ و ناحق به هم ظلم می کنند.» 📚📗بحارالانوار؛ 52/192، حدیث 26 📚📗بحارالانوار؛ 52/192، حدیث 24 📚📗بحارالانوار؛ 52/256، حدیث 147 📚📗بحارالانوار؛ 52/263، حدیث 148 ✍ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌✍ @hekayate_qurani 💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲الهـــی بـوی ناب بهشـت میدهد همـۀ نامهای قشـنگِ تــو میگذارمشان روی ِزخمهای دلـــم گفـته بـودی «اَلجَّبار» یعنی کسی کـه جُـبران مــیکند همـۀ شکستگـیهایِ دلت را گفـــــته بودی «اَلمُصَـوِّر» یعنی کسی کــه از ُنومـیسـازد همۀ آنچه را ویـران شـده اسـت درونِ دلت گفــته بـودی«الشّـافـی» یعنی کسی کـــه شِفا مـیدهد تمامِ زخمهـایِ عمیق و ناعـلاج را هـوای ِ دلم سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت نَفـس میکشــم درهوایِ مهربانیهـایِ نابت ❤خدایا،آرام جانم تویی ✍ اخلاقی و آموزنده و های ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌ نداءالاسلام مسجدامام رضاعلیه السلام
♦️عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی ♦️چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟ «أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ» یا ستارالعیوب ،گناهانمان را ببخش ... » کانال نداءالاسلام
♦️عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی ♦️چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟ «أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ» یا ستارالعیوب ،گناهانمان را ببخش ... » کانال نداءالاسلام
♦️عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی ♦️چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟ «أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ» یا ستارالعیوب ،گناهانمان را ببخش ... » کانال نداءالاسلام