#مناجات
#مثنوی
بنده ات با یا الهی آمده
نیمه شب با روسیاهی آمده
داشتم یارب ترا، دارم هنوز
راست می گویم گرفتارم هنوز
از گدا جز درد بی درمان نخر
گوهر چشم مرا ارزان نخر
سال ها دنبال معراج توام
خوبی اش این است محتاج توام
سائل این خانه دلگیرش خوش است
طفل دیوانه به زنجیرش خوش است
قرب دارم، زار و مهجورم نکن
از خودت یک ثانیه دورم نکن
پشت این در، معطلم کن بیشتر
مثل مردم آبرویم را نبر
هیچکس جز تو هوایم را نداشت
هرکه دیدم بنده را تنها گذاشت
دست من خالیست دریا پُر نعم
پای من لنگ است نزدیک حرم
"دست من کوتاه و خرما بر نخیل"
ای پناهِ بی پناهان، الدخیل
گرچه کوهی از خطا آورده ام
رو به درگاه رضا آورده ام
بارها گفتم رضا گفتم حسین
شد رضا درمانم و دردم حسین
باز هم دارم هوای عطر سیب
باز می گوید رضا یابن شبیب:
تشنه ای در گودی گودال رفت
آنقدر سنگش زدند از حال رفت
عده ای پنجه به گیسویش زدند
عده ای چکمه به پهلویش زدند
شمر با ارباب عالم تُند شد
خنجر او از خجالت کُند شد
زنده بود و دست و پا می زد حسین
مادر خود را صدا می زد حسین
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
طائر عرشم ولى پر بسته ام
یاد دلدارم ولى دلخسته ام
آسمانم بى ستاره مانده است
درد، من را سوى غربت رانده است
نالهها مانده است در چاه دلم
قاتلى دارم درون منزلم
من رضا را همچو روحى بر تنم
هستى و دار و ندار او منم
ضامن آهو مرا بوسیده است
خندهام را دیده و خندیده است
بر رضا هرکس دهد من را قسم
حاجتش را مىدهد بى بیش و کم
لاله اى در گلشن مولا منم
غصه دار صورت زهرا منم
زهر کین کرده اثر رویم ببین
همچو مادر دست بر پهلو، غمین
در میان حجرهاى در بسته ام
بى قرارم، داغدارم، خسته ام
این طرف با فاطمه باشد جواد
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد
این طرف درد و غم و آه و فغان
آن طرف هم دخترانِ کف زنان
کس نباشد بین حجره یاورم
من جوان مرگم، شبیه مادرم
ریشه ها را کینه ها سوزانده است
جاى آن سیلى به جسمم مانده است
حال که رو بر اجل آورده ام
یاد باباى غریبم کرده ام
نیست یک درد آشنا اندر برم
خواهرى نبود کنار پیکرم
تشنه لب در شور و شینم اى خدا
یاد جدّ خود حسینم اى خدا
#جواد_محمد_زمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#آغاز_امامت_حضرت_مهدی_عج
#عید_الزهرا_سلام_الله_علیها
#مثنوی
..هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
قبل هر چیز بگو اینکه ز یارم چه خبر؟
وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟
منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟
آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه
همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم
میتوانیم به این فاصلهها چیره شویم..
میرسد او که همه منتظرانش هستیم
هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم
راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست
از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست
این نمازیست که هر روز به جا آوردید
بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟
با همان سادگی و عدل علی آمده است
گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است
وه که بر ظلم چه بیواهمه شمشیر کشید
بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید
نام خونین حسین است که بر لب دارد
خطبههایش همگی آتش زینب دارد
در همان وقت و زمانی که خدا میداند
از همان جا و مکانی که خدا میداند
میرسد تا پر پرواز شما بگشاید
«مژده، ای دل! که مسیحا نفسی میآید»
#هادی_جانفدا
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem