eitaa logo
ندای قلم|هنر در خدمت عقیده..✍
328 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
747 ویدیو
4 فایل
خوشنویسی هنر درخدمت عقیده خط نستعلیق ثلث نسخ هما دست نویس کاپرپلیت پروفایل مناسبتی آموزش های رایگان هرچه میخواهد دل تنگت بگو(ناشناس) https://harfeto.timefriend.net/17229615919313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•❪چہ ظالمانہ سہ شعبہ بدون لالایے بہ چشم‌ خستہ شش‌ماهہ خواب آورده❫• نمیدانم اما مادرم میگفٺ: بچہ در شش ماهگے تازه گردن میگیره.. 🥺💔 🖤🥀 @nedayeghalam
🏴🏴🏴 هرجا هستید درمیان اشک هاتون بر اقازاده ی امشب، دو بچه سید مارو هم که زود به دنیا اومدن دعا کنید که ان شاء الله به حق شیرخوار ابا عبدالله به زودی و با سلامتی و عافیت کامل مرخص بشن 🤲🤲🤲
ندای قلم|هنر در خدمت عقیده..✍
🏴🏴🏴 هرجا هستید درمیان اشک هاتون بر اقازاده ی امشب، دو بچه سید مارو هم که زود به دنیا اومدن دعا کنید
پارسال همچین روزی این پست رو گذاشتم... الحمدلله که امروز این دوسید کوچولو رو بعد از یکسال که ازاین پیام میگذشت دیدم درحالی که حالشون خوبه به لطف خدا ، و حضرت علی اصغر علیه السلام و دعای شما 🙏🖤 ماشاءالله لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃لطیف ترین احساس ما که احساسمان مثل تو لطیف نیست. احساس تو را به هیچ چیز نمی‌شود تشبیه کرد. گل هم پیش احساس تو کم می‌آورد و حس سنگ بودن می‌کند. نازک‌ترین دل‌ها وقتی به دل تو می‌رسند، از زمخت بودن خویش شرم می‌کنند. چه کسی می‌تواند احساس تو را توصیف کند،‌ جز خود تو. در میان روضه‌هایی که می‌شنوی، می‌شود بگویی کدام یک بیشتر از روضه‌های دیگر دلت را آتش می‌زند؟ می‌خواهم به روضه‌خوان‌ها بگویم آن روضه را کمتر بخوانند. صدای گریۀ کودکان، دل تو را ریش ریش می‌کند؛ تو اگر امام جماعت باشی و صدای گریۀ کودکی را بشنوی، نمازت را سرعت می‌دهی تا مادر به فریاد کودکش برسد؛ حالا صدای نالۀ کودکی که زیر ضرب تازیانه کم آورده، با دلت چه می‌کند آقا؟! می‌خواهی بگوییم کسی دیگر روضۀ تازیانه‌ها را نخواند و بگوییم حتی با اشاره، از کودکی که از درد تازیانه‌ها گریه می‌کند حرفی به میان نیاورند؟ کاش بهانۀ مرگمان همین روضه‌ها بودند! ما را ببخش به خاطر سخت‌جانی‌مان! شبت بخیر لطیف‌ترین احساس! @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیه ات پخش شده آینه ات پخش شده علی اکبر من شد علی اکبر ها...... @nedayeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
22.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ 💔 قلبِ من با وصفِ حالِ اباعبدالله موقعِ وداعِ با علی‌اکبر، شرحه شرحه میشه... .
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
من اگر روضه‌خوان بودم برای مثل امشبی، هیچ مقدمه‌ای نمی‌چیدم، هیچ ملاحظه‌ای نمی‌کردم، همانطور یکهو وارد مقتل می‌شدم و روضه‌ی باز می‌خواندم. شب هشتم مستمعها باید بی‌هوا با روضه مواجه شوند تا لااقل چند نفری از هولِ مقتل غش کنند و روی دست مجلس بمانند! نمی‌شود روضه‌ی شب هشتم خواند و انتظار داشت آدمها فقط گریه کنند یا نهایت دستی به سر و صورت بکوبند، برای روضه‌ی شب هشتم باید از جمع تلفات گرفت! آخر چطور می‌شود روضه‌ی غش کردن حسین را خواند و آدمها را غش نداد؟! من اگر روضه‌خوان بودم فقط برای لحظه‌ی وداع اباعبدالله و علی اکبر کمِ‌کمش پنج شش نفری را غش می‌دادم چه رسد برای لحظه‌ی رسیدنِ حسین بالای نعش اکبر... بلند بلند و گریه‌کنان جوری که مستمع بفهمد حال روضه‌خوان دست خودش نیست می‌گفتم اسبهای جنگی تعلیم دیده‌اند تا سوار زخمی خود را سمت سپاهِ خودی برگردانند، خون اکبر چشمهای اسب را بست، اسب راه را گم کرد و سمت دشمن شتاب گرفت؛ لشکر کوچه باز کرد و از دو طرف شمشیر زدنها آغاز گرفت... هر ضرب شمشیر یک تکه از اکبر جدا می‌کرد، شتاب اسب هر تکه‌ی اکبر را یک سمت صحرا پرتاب می‌کرد... اینجا دیگر باید روضه‌خوان خودش را بزند، باید فریاد بکشد، باید گریبان بدرد آه اکبر تکه تکه روی دشت پاشیده شد.... اکبر آنقدر متلاشی شد آنقدر پخش و پلا که حسین بالای سرش که رسید افتاد و همانجا غش کرد... آنقدر تکرار می‌کردم حسین غش کرد، حسین غش کرد، حسین غش کرد، تا مستمعها داد بزنند و نزدیک باشد که جان بدهند... حسین بالای سر اکبر جوری گریه کرده، جوری فریاد کشیده و داد برآورده که آنهمه طبل و شیپور جنگ، آنهمه سوت و کرنا، آنهمه هیاهوی لشکر یکباره فروکش کرده، صحرا یکدست ساکت شده و تا چند لحظه‌ فقط صدای گریه‌های حسین به گوش می‌رسیده.... من اگر روضه‌خوان بودم شب هشتم خودم پیش‌تر از مستمعهایم غش می‌کردم تا آدمها دورم جمع شوند و روی دست بلندم کنند و بعد همانطور که داشتند من را از مجلس بیرون می‌برند، هر چه رمق داشتم در خودم جمع می‌کردم و از بالای همان دستهایی که بلندم کرده‌ بودند باز فریاد می‌زدم حسین غش کرد... و دو دستی می‌کوبیدم توی سرم تا همه‌ی آنهایی که نگاهم می‌کردند به تبعیت از من بزنند توی سر و رویشان و داد بزنند وای حسین.... وای حسین.... آه حسین... روضه‌ی شب هشتم، روضه‌ی غش کردنها و از حال رفتنهاست روضه‌ی محکمتر از همیشه توی سر و صورت کوفتنها روضه‌ی نعره زدنها و فریاد برآوردنها... غیر از این اگر باشد حق مطلب ادا نمی‌شود... آه حسین.... ✍ملیحه سادات مهدوی اجر این روضه و اشکهایش تقدیم به پدر و مادرهای شهدا، همانها که علی‌اکبرهایشان را دادند تا ما مثل امشبی آسوده‌خاطر و در امنیت برای علی‌اکبر حسین گریه کنیم. تقدیم به همه‌ی پدر و مادرهای داغِ جوان‌دیده، خاصه پدربزرگ و مادربزرگ خودم که داغ دو جوان دیدند و از این دنیا رفتند... و پدر و مادر داغدار رفیقم سمیه. https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
Seyed.Reza.Narimani.Pasho.Ali.Akbaram(128).mp3
19.45M
چه حالِ عجیبی داره این مداحی، مطمئنم این مجلس هم از اون مجلسهای عنایتی بوده... به شعر و شاعر و مداح و سینه‌زن‌های مجلس عنایت شده بوده... وگرنه نمیشه که با یک صدای ضبط شده، اینجور آدم به هم بریزه... این مداحی، این ضربِ سینه‌زدن‌ها، این سوزِ صدا، قدرتِ اونو داره که آدمو روی دو زانو زمین بندازه و ازش به های‌ و های گریه بگیره... آه... علی‌اکبرم نرو... التماس دعا مهمونای شراب و ابریشم💚 ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham