eitaa logo
ندای رضوان
5.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۵ پرسیدم چی شده که مجتبی گفت خواهرم اذر ی نامه گذاشته که شوهرشو نمیخواد و میخواد بره با ی نفر دیگه تا خوشبخت بشه هیج خبری هم ازش نداریم مادرم وقتی شنید گفت نفرین مهسا منو گرفته و این چوب خداست چون من به مهسا تهمت زدم الانم اوردمت که حلالیت بگیره ازت، خیلی دلم میخواست بگم حلالت نمیکنم ولی خدا جوری انتقام منو گرفته بود که نمیتونستم حرفی بزنم برای همین گفتم خدا حاضر و ناظره نشسته پای حرف من که ی روز نفرین کنم و ی روز بگم بخشیدم انشالله که اذر خانم برمیگردن به مجتبی گفتم منو ببر خونه مجتبی خیلی شرمنده بود تو راه بهش گفتم میخواستم ازت طلاق بگیرم حرف خانواده ت رو باور کردی اما زنت رو نه، دروغ چرا دلم خنک شد خواهرت رفت اگر میخوای بمونم تو این زندگی دیگه حق نداری بهم کار داشته باشی نصف خونه هم میزنی به نامم دیگه م نه منو میبری خونه مامانت نه اونارو میاری خونه من مجتبی همه رو قبول کرد و فردا هموت روز نصف خونه رو زد به نامم، دامادشون ابروشونو برد و هیچ وقت خبری از اذر نشد زندگی منم به لطف خدا درست شد و الان دوتا بچه دارم که هر کدوم سه سال و پنج ساله هستن دخترم چهاربار رفته خونه مادرشوهرم اونم با اصرار زیاد مجتبی و واسطه فرستادناشون پسرمم کلا دوبار رفته از این دوری من ی چیزی نصیبم شد اونم ارامشه
۴ هر چی میگفتم چی شده بدتر میزد تا اینکه برگشت و گفت که مادرم گفته تو پسر میاری خونه دنیا دور سرم چرخید گفتم محاله گفت یعنی مادر من دروغ میگه؟ بیا اینم حاشا کن از خونه رفت بیرون ولی گوشیم رو برد و در و قفل کرد سر این تهمت مادر شوهرم شش ماه زندگی عذاب بود منم هیچی نمیگفتم که کارم به طلاق نکشه، اما هر روز بدتر میشد انقدر اوضاع بد شده بود که دیگه کل خانواده ش بهم طعنه میزدن تا اینکه ی روز توی جمع بهشون گفتم مادرتون این تهمت رو به من زد من شبی نیست که کتک نخورم و تحقیر نشم انشالله خدا تلافی میکنه وقتی برگشتیم خونه بیشتر از قبل کتک خوردم ولی هیچی نگفتم تا اینکه یک ماه گذشت دیگه تو فکر طلاق بودم که ی روز مجتبی گفت بیا بریم خونه مامانم رفتارش مثل همیشه نبود و فرق میکرد دیگه نگاهشم عصبی نبود
۵ پرسیدم چی شده که مجتبی گفت خواهرم اذر ی نامه گذاشته که شوهرشو نمیخواد و میخواد بره با ی نفر دیگه تا خوشبخت بشه هیج خبری هم ازش نداریم مادرم وقتی شنید گفت نفرین مهسا منو گرفته و این چوب خداست چون من به مهسا تهمت زدم الانم اوردمت که حلالیت بگیره ازت، خیلی دلم میخواست بگم حلالت نمیکنم ولی خدا جوری انتقام منو گرفته بود که نمیتونستم حرفی بزنم برای همین گفتم خدا حاضر و ناظره نشسته پای حرف من که ی روز نفرین کنم و ی روز بگم بخشیدم انشالله که اذر خانم برمیگردن به مجتبی گفتم منو ببر خونه مجتبی خیلی شرمنده بود تو راه بهش گفتم میخواستم ازت طلاق بگیرم حرف خانواده ت رو باور کردی اما زنت رو نه، دروغ چرا دلم خنک شد خواهرت رفت اگر میخوای بمونم تو این زندگی دیگه حق نداری بهم کار داشته باشی نصف خونه هم میزنی به نامم دیگه م نه منو میبری خونه مامانت نه اونارو میاری خونه من مجتبی همه رو قبول کرد و فردا هموت روز نصف خونه رو زد به نامم، دامادشون ابروشونو برد و هیچ وقت خبری از اذر نشد زندگی منم به لطف خدا درست شد و الان دوتا بچه دارم که هر کدوم سه سال و پنج ساله هستن دخترم چهاربار رفته خونه مادرشوهرم اونم با اصرار زیاد مجتبی و واسطه فرستادناشون پسرمم کلا دوبار رفته از این دوری من ی چیزی نصیبم شد اونم ارامشه
جلوگیری دیگران اگر پشت سر شما یا خانواده یا میکنند و میزنند براي این که از پراکنی یا خود جلوگیري کنید،20 دانه گندم تهیه کرده و بر هر کدام 3 مرتبه سوره »الم نشرح « را بخوانید و بعد بگویید »بستم زبان بدگویان به حق آیه هاي قرآنی ، بستم تا من نگشایم کسی نگشاید. » سپس گندم ها را به خورد مرغ دهید . 📚دو هزار دستورالعمل مجرب، ص 241 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
۱ همسرم ادم تنبلی بود که در یک کارخونه ی مواد غذایی کار میکرد دیر به سرکار میرفت و در جریان بودم که بخاطر بی انضباطی چندین مرتبه توبیخ شده مدتی بعد جهت تعدیل نیرو تعدادی کارگر از جمله همسر من اخراج شدند از قبل خیاطی بلد بودم با کمی تحقیق فهمیدم اگه مدرک خیاطی داشته باشم میتونم کمی وام بگیرم تا بساط خیاطی راه بندازم. وقتی با همسرم مطرح کردم قبول کرد که حتما پیگیری کنم مدتی درگیر اموزش وخت لباس بودم
هدایت شده از ندای رضوان
۲ روزهایی که برای اموزش ‌و ازمون به شهر میرفتم وحید خونه میموند و از بچه ها مراقبت میکرد گاهی بداخلاقی میکرد و حتی گاهی بابت اینکه چرا دیر برگشتم و به بهونه های خیلی پیش پا افتاده دعوا راه مینداخت و حتی کتکم میزد،هربار به سرم میزد بیخیال ادامه ی تلاش برای تصمیمی که گرفته بودم بشم اما فقط بخاطر اینکه تلاشهای خودم و رنجهایی که بچه ها در نبود من کشیده بودند بی‌نتیجه نمونه ادامه میدادم. تا اینکه یکروز وسط دعوا و چرندیاتی که وحید بهم میزد تهمت زد که تو به بهونه ی اموزش خیاطی میری دنبال هرزگی،از حرفی که شنیدم هزار بار در خودم خورد شدم گریه امونم رو بریده بود بهش گفتم حالا که این حرف رو زدی دیگه نمیرم،
۳ وظیفه ی توست که کار کنی و کسب درامد کنی،تو باید میرفتی دنبال اموزش کسب و کار اما از بس بیعرضه ای،از وقتی بیکار شدی تنبلی رو پیشه کردی دلم برای بچه هام می‌سوخت و خواستم کمکی به زندگیمون کنم ولی تو ادم قدرنشناس هتاکی هستی که بجای تشویق و تحسین بهم تهمت بی ابرویی میزنی . من دیگه ادامه نمیدم و نمیرم دنبال مدرک، با پررویی تمام گفت بجهنم نرو مگه من گفته بودم تو نون اور خونه بشی،تو حیثیت من رو نبر درامدزایی بخوره تو سرت،در حال انفجار بودم اما از ترس اینکه روش بیشتر ازین باز نشه و کارمون به کتک کاری نرسه سکوت کردم. مدتی بعد فهمیدم برادرشوهرم تو گوشش میخونده که چرا زنت رو میفرستی شهر ،پس فردا از راه به در میشه نمیتونی تو خونه زندگی سرش رو گرم کنی. باورم نمیشد من ناموس اون خونواده بودم
۴ برادرشوهرم دوتا دختر مجرد داشت و در مورد منی که ناموسش بودم این حرفهارو زده بود و همسرم رو نسبت بهم بدبین کرده بود. دلم بحال اون روزهایی که در گرمای تابستون با سختی زیاد به کلاسها رفته بودم میسوخت ،دلم بحال بچه هام میسوخت که چه روزها بخاطر نبود من گرسنگی کشیده بودند و بداخلاقیهای پدرشون رو تحمل کرده بودند. مدتی گذشت و وحید همچنان به تنبلی و بیکاری ادامه میداد یک روز خونه مادرشوهرم بودم که برادرشوهرم اومد اونجا بهش گله کردم و گفتم چرا به وحید نمیگید دنبال کار بگرده، اینهمه من رفتم پی اموزش خیاطی یکبار هم اون پیگیر باشه مثلا محله ی ما ارایشگاه مردونه ی خوب نداره،به وحید بگو بره ارایشگری یاد بگیره و ارایشکاه مردونه بزنه از بیکاری که بهتره.
۵ برادرش از این حرف من برافروخته شد و با لحن تندی گفت چقدر تو وقیح شدی حالا خوبه تاحالا تو نون داداشم رو ندادی که اینجوری داری دریدگی میکنی ،به توچه شوهرت چکار میخواد بکنه،از وقتی به بهونه ی خیاطی رفتی و اومدی از خودت در شدی. فکر کردی خبر نداریم ،،،از بابات بعیده تورو اینجوری بار اورده باشه که به بهونه ی خیاطی بری دنبال خلاف و هرزگی... باورم نمیشد تو روی خودم بهم چه حرفهایی که نزد. من ادمی نبودم که در مقابل توهین و تهمت دیگران سکوت کنم پس گفتم من از غیرتم میرفتم دنبال کاری که فکر میکردم میتونم کمکی به زندگیم بکنم چون بابام یادم داده واسه دوام زندگیم تلاش کنم اونوقت تو به من که نانوس برادرتم تهمت میزنی و درمورد پدرم بد حرف میزنی؟ از شدت عصبانیت رنگ صورتش به کبودی میزد
۶ چند ماه بعد توی روستا پیچید که برادرشوهرم وقتی زن همسایه توی خونه تنها بوده از پشت بوم به خونه ش رفته ..بعدا فهمیدم روزی که زن همسایه از مدرسه ی پسرش به خونه برگشته فهمیده کلیدش توی خونه جا مونده،و چون برادرشوهرم بالای پشت بوم خودشون در حال درست کردن کولر بوده متوجه ماجرا میشه و از طریق پشت بام خودش رو توی حیاط خونه ی همسایه میرسونه و در رو براش باز میکنه ،از اونجایی که قبلا خاستکار زن همسایه بوده یکی از همسایه های دیگه میبینه که برادرشوهرم از خونه ی همسایه میاد بیرون همه جا جار میزنه و میگه فلانی از طریق پشت بوم رفته خونه ی زن همسایه ای که تو خونه تنها بوده.. تهمتی که برادرشوهرم به من زده بود یروز دامن خودش رو گرفت کاش ما ادمها بدونیم از هر دست بدیم روزی باید از همون دست پس بگیریم
🌹خواص بیشمار دعای 🌹 🍀برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🌼جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🍀جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🌼اول روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🍀جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🌼جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🍀جهت هر روز ۳۱ بار 🌼جهت بر هر روز ۱۷ بار 🍀جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🌼جهت هر روز ۲۴ بار 🍀جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🌼جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🍀جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🌼جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🍀جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🌼برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🍀برای پیدا شدن شیء هرروز سه مرتبه خوانده شود. 🌺منبع: هزارو یک نکته ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
🌹خواص بیشمار دعای 🌹 🍀برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🌼جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🍀جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🌼اول روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🍀جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🌼جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🍀جهت هر روز ۳۱ بار 🌼جهت بر هر روز ۱۷ بار 🍀جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🌼جهت هر روز ۲۴ بار 🍀جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🌼جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🍀جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🌼جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🍀جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🌼برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🍀برای پیدا شدن شیء هرروز سه مرتبه خوانده شود. 🌺منبع: هزارو یک نکته ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
♦️🔘♦️ 🟢♻️ ♻️🟢 ♦️💢(ذکری عجیب برای تمامی حاجتها)💢♦️ ⚫️♦️✍️ حل هر 《نادِعَلی》 بخوانید حل خواهد شد ان شاء الله•♦️⚫️ 📚 روح و ریحان ۶۸ 🔴 بیشمار دعای 🔲برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🔲جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🔲جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🔲 روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🔲جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🔲جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🔲جهت هر روز ۳۱ بار 🔲جهت بر هر روز ۱۷ بار 🔲جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🔲جهت هر روز ۲۴ بار 🔲جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🔲جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🔲جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🔲جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🔲جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🔲برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🔲برای پیدا شدن شیء هرروز سه مرتبه خوانده شود. 📚هزارو یک نکته
از بچگی اسم من و پسرعموم روی هم بود یه روز زن عموم اومد خونمون و به مامانم گفت شنیدم زهره خواستگار داره من از خدامه زهره عروسم بشه اما کریم دختر داییش رو می‌خواد و بهم گفته برو به خونواده عمو بگو من زهره رو نمیخوام مامانم که حسابی از دست زن عمو کفری بود برای اینکه اونو بچزونه گفت اتفاقا زهره خواستگارای زیادی داره ممنون که زودتر گفتی ... راستشو بخوای من میترسیدم شما بفهمین ناراحت بشین خدا خیرت بده خیالمو راحت کردین وقتی زن عمو رفت مامان شروع کرد به ناله و نفرین کردن که انگار پسرش چه تحفه‌ایه الهی خیر از جوونیش نبینه اینجوری دختر منو سر زبونا انداخت بابا با عصبانیت گفت زن ول کن این حرفارو مامانم با گریه گفت دوست ندارم کریم زودتر از زهره عروسی کنه و اونقدر سر این موضوع غر زد که منم به تلاطم افتادم بزودی ازدواج کنم... ادامه دارد کپی حرام
# ختم_نادعلی (ذکری عجیب برای تمامی حاجتها) ✍️ جهت حل هر مشڪل هفت بار 《نادِعَلی》 بخوانید حل خواهد شد ان شاء الله✨ 📚 روح و ریحان ۶۸ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ خواص بیشمار دعای 🍀برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🌼جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🍀جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🌼 روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🍀جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🌼جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🍀جهت هر روز ۳۱ بار 🌼جهت بر هر روز ۱۷ بار 🍀جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🌼جهت هر روز ۲۴ بار 🍀جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🌼جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🍀جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🌼جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🍀جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🌼برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🍀برای پیدا شدن شیء هرروز سه مرتبه خوانده شود. 📚منبع: هزارو یک نکته ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
(زبان بند -تهمت- 🔰هرگاه مورد یا در مقابل آدم زور گویی قرار گرفتید حتی اگر‌میتونستید انتقام بگیرید تنها سکوت کنید و حتی یک کلمه در پی بحث و انتقام نباشید 👈در ذهنتان تکرار کنید : 💐🍃یا عباس ع به خاطر‌ تو سکوت کردم خدایا به خاطر تو سکوت کردم💐🍃 💯تا چهل روز نگذرد که ملائکه عذاب انتقام شما را خواهند گرفت اگر حق با شما باشدو در صورتی‌ که سکوت کنید حتما به عذابی‌ یا غمی یا ناراحتی دچار خواهد شد. ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
۱ از بچگی عاشق شغل معلمی بودم اما نمی‌دونم چی شد که وقتی در رشته‌ی تجربی تحصیل کردم رشته‌ی دانشگاهی فیزیوتراپی رو انتخاب کردم پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی به سفارش دایی بزرگم در بیمارستان دولتی بعنوان فیزیوتراپ مشغول به کار شدم عاشق شغلم بودم و از اینکه می‌تونستم حال بد بیمارانم رو بهتر کنم خوشحال بودم روزها از پس هم می‌گذشت تا اینکه یکی از دوستان پدرم من رو برای پسرش خواستگاری کرد. در اولین دیدار و آشنایی جواب من و خونوادم مثبت بود چون هم خود آقا داماد و هم خوانواده‌ش شدیدا به دل همه‌مون نشسته بود، خانواده‌ای با صفا و بامحبت... از اون خونواده‌های شلوغ و پر جمعیت که از بچگی عاشقش بودم، آخه من تک فرزند بودم و همین موضوع همیشه آزارم می‌داد بعد از ازدواج خیلی زود با هر دو خواهرشوهر و سه جاری محبوبم دوست شدم و ارتباط صمیمی بینمون برقرار شد غافل از اینکه یکی از جاریهام شدیدا آدم حسود و کینه توزی هست. ادامه دارد...
۲ نمیدونم به خاطر انرژی و نشاط زیادی که داشتم بود یا چهره‌ی بشاش و خنده رو یا رفتارهای محبت‌آمیز و شاید هم بقول همون جاری حسودم بخاطر شغل و و وجهه‌ی اجتماعیم که مورد تحسین و احترام همه‌ی اعضای خانواده‌ی همسرم بودم، البته این صفاتی که قید کردم رو همیشه یکی از خواهرشوهرام بهم نسبت می‌داد و مقابل همسرم می‌گفت به‌به، دیدی چه همسری برات انتخاب کردیم. خداروشکر من اصلا اهل تکبر و خودپسندی نبودم برای همین هرچه بیشتر ازم تعریف می‌شد بیشتر سعی می‌کردم افتادگی و خضوع از خودم نشون بدم. خلاصه مدتی گذشت تا اینکه کم‌کم غرغر‌ها و بحث و جدل‌های همسرم شروع شد با اینکه شب خواستگاری بهم قول داده بود که با شاغل بودنم مخالفت نکنه اما مدام از شغلم ایراد می‌گرفت و می‌گفت شغلت رو دوست ندارم هرروز یا با بیماران آقا در ارتباطی یا بیمارانی که همراهشون آقا هست،من دوست ندارم همسرم در چنین محیطی کار کنه. اما من بخاطر این شغل تلاش کرده و درس خونده بودم وقتی دیدم آرامش زندگیم داره به خطر میفته و امیر نمی‌خواد باهام همکاری کنه حاضر شدم از شغلم استعفا بدم و مدتی خونه‌نشین بشم. ادامه بدم
۳ بعد از یکسال با کمک خواهرشوهرم برای آموزشیاری نهضت و تدریس برای بزرگسالان ثبت‌نام کردم پس از گذروندن دوره‌های آموزشی مربوطه تونستم بعنوان آموزشیار و معلم در نهضت سوادآموزی مشغول به کار بشم. تنها مشکل اساسی نبود مکان مناسب برای تشکیل کلاسها بود. به مسجد محل مراجعه کردم و قرار شد سه ساعت عصرها در مسجد کلاس نهضت سوادآموزی برگزار کنم جاری بزرگم هرروز با حالتی مشمئز و تحقیرآمیز بهم می‌گفت واقعا تو داری میری برای یه عده پیرزن درس می‌دی؟ مگه چقدر بهت حقوق میدن که حاضری اینقدر خودت رو خار کنی؟ پس اینکه همه بهت می‌گفتن دکتری دروغ بود؟ نمیدونستم به آدمی که تحصیلات ابتدایی داشت چطور بفهمونم پیراپزشکی هم شاخه‌ای از پزشکیه و حداقل چهارسال درس خوندم واین لطف بیمارام بود که دکتر خطابم میکردند. ادامه دارد...
۴ من شغل آموزشیاری نهضت رو هم خیلی دوست داشتم از اینکه در اجتماع حضور داشتم و می‌تونستم به جامعه خدمت کنم احساس خوبی بهم دست می‌داد... اما نمی‌تونستم این چیزا رو به جاریم تفهیم کنم، کاملا معلوم بود از وجهه‌ی اجتماعیم و اظهار لطف اطرافیان نسبت بهم ناراحته و حسادت می‌کنه تا اینکه یک شب بمناسبت شب یلدا در منزل پدرشوهرم همگی جمع بودیم، پسر هفت‌ ساله‌ی جاریم با دختر سه سالم دعواشون شد جاریم دعوا رو به بزرگترا کشوند و وسط جنجالی که به پا کرده بود ناگهان سرم فریاد زد و گفت تو که به بهونه‌ی درس دادن میری مسجد و معلوم نیست با خادم اونجا چه ارتباطی داری معلومه از تربیت بچه‌ت غافل می‌شی، این حرف مثل سطل آب جوشی بود که روی سرم خالی شد، از شدت ناراحتی و شرمی که با این تهمت بهم وارد شده بود راه نفسم بسته شد یک لحظه احساس کردم نمی‌تونم تنفس کنم ، ادامه دارد...
۵ اگه زودتر من رو به بیمارستان نمی‌رسوندند حتما دچار حمله‌ی عصبی می‌شدم، اون شب همسرم امیر با زنداداشش و برادرش برخورد کرد و جاری احمق و حسودم برای ادعای خودش هربار یه حرف مسخره‌تری می‌زد و من رو بی حرمت‌تر و بی‌آبروتر می‌کرد، از جواب بقیه می‌فهمیدم که برای حرفاش ذره‌ای ارزش قایل نیستند، اما حال من رو هر لحظه بدتر می‌کرد، فردای اون روز در کمال ناباوری همسرم گفت که دیگه اجازه نمیده سرکار برم، مدعی بود که اگه من سرکار نمی‌رفتم زنداداشش هم اون حرفارو بهم نمی‌زد. باورم نمی‌شد به همین راحتی باید به خاطر حسادت و حرفای صدمن‌ یه غاز یه آدم بی‌سواد بی‌درک خونه نشین می‌شدم. امیر داشت بجای حل کردن مساله صورت مساله رو پاک می‌کرد. هرچقدر بهش التماس کردم قبول نکرد شغلم رو ادامه بدم. حتی پس از چند سال باز هم اجازه‌ی کار کردن بهم نمی‌داد. تا چندین سال به خاطر خونه‌نشینی افسرده و غمگین بودم، ادامه دارد...
به نظرم این کار همسرم مهرتاییدی بر ادعاهای جاریم شد و من پیش خانواده‌ش بی اعتبار شدم. هیچوقت جاریم رو نبخشیدم، تا اینکه برادرشوهرم کلیه‌هاش رو از دست داد هروقت برای دیالیز به بیمارستان می‌رفت جاریمم همراهش بود اما بعد از مدتی دووم نیاورد و فوت شد، چند ماه بعد نمی‌دونم جاریم سر چه موضوعی با یکی از همسایه‌هاش دعواش میشه و اون خانم جلوی همه‌ی همسایه‌ها و اقوام همسرم به جاریم میگه فکر کردی من خبر نداشتم اونروزها که به بهونه‌ی دیالیز شوهرت به بیمارستان می‌رفتی چشمت دنبال شوهر من بود؟ و با این حرف جاریم پیش همسایه‌ها بی اعتبار شد. البته ما میدونستیم جاریم اهل این حرفها و رفتارها نبود... اما خوب دهن مردم رو که نمی‌شد بست... گاهی با خودم فکر میکنم شاید اون اتفاق و تهمتی که همسایه به جاریم زد تقاص همون تهمتی بود که یک روز اون مقابل چشمان همسرم و خونواده‌ش به من زد و با آبروم بازی کرد پایان.
(ذکری عجیب برای تمامی حاجتها) ✍ جهت حل هر مشڪل هفت بار 《نادِعَلی》 بخوانید حل خواهد شد ان شاء الله✨ 📚 روح و ریحان ۶۸ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ خواص بیشمار دعای 🍀برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🌼جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🍀جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🌼 روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🍀جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🌼جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🍀جهت هر روز ۳۱ بار 🌼جهت بر هر روز ۱۷ بار 🍀جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🌼جهت هر روز ۲۴ بار 🍀جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🌼جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🍀جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🌼جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🍀جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🌼برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🍀برای پیدا شدن شیء هرروز سه مرتبه خوانده شود. 📚هزارو یک نکته _____________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
🌹خواص بیشمار دعای 🌹 🍀برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🌼جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🍀جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🌼اول روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🍀جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🌼جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🍀جهت هر روز ۳۱ بار 🌼جهت بر هر روز ۱۷ بار 🍀جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🌼جهت هر روز ۲۴ بار 🍀جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🌼جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🍀جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🌼جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🍀جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🌼برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🍀برای پیدا شدن شیء گمشده هرروز سه مرتبه خوانده شود. 🌺منبع: هزارو یک نکته _____________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─
(ذکری عجیب برای تمامی حاجتها) ✍️ جهت حل هر مشڪل هفت بار 《نادِعَلی》 بخوانید حل خواهد شد ان شاء الله✨ 📚 روح و ریحان ۶۸ ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ خواص بیشمار دعای 🍀برای پیدا شدن و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار 🌼جهت رهایی از روزی ۲۷ بار 🍀جهت های بزرگ ۱۰۰۰ بار 🌼 روز جمعه ۱۲ بار بخواند مورد قبول واقع میشود 🍀جهت رفع صبح و شام ۴۰ بار 🌼جهت شدن هر صبح ۱۲ بار 🍀جهت هر روز ۳۱ بار 🌼جهت بر هر روز ۱۷ بار 🍀جهت بدخواهان هر روز ۱۸ بار 🌼جهت هر روز ۲۴ بار 🍀جهت دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار 🌼جهت خلاصی از ۷ روز ، روزی ۱۶ بار 🍀جهت باز شدن درها و هر روز ۵۰ بار 🌼جهت و کسب هر روز ۱۶ بار 🍀جهت کسب در وقت نماز صبح ۱۷ بار 🌼برای رفع و کلیه بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود. بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند. 🍀برای پیدا شدن شیء هرروز سه مرتبه خوانده شود. 📚منبع: هزارو یک نکته _____________🍁🍁🍁🍁 🌹 ╭─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─╮ @NedayeRezvan ╰─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅─