📚 شبی یک سرگذشت
درود های مهرآگین بر مهربانان و مهربانوان همراه #ندای_زرند 🙋♀💐
شباهنگام سرد زمستانی تان آراسته به رامشگری شراره های فرازبختی؛
از مانای بی مانند بخواهیم به دیدگانمان نور، به جانمان شور و به دلهایمان سرور ببخشاید.
ایدون بادا🙏
آمین🙏
امشب
همراه با اساطیر
📓#بیژن و #منیژه قسمت (۷)📓
علاقه پدر به فرزند چیزی نیست که بتوان برای آن مقدار و اندازه تعیین کرد.
هرچند رستم گیو را دلداری می داد و امیدواری می بخشید ولی این چند روز برای گیو چندین ماه شاید هم چندین سال گذشت تا اینکه آماده رفتن به دربار ایران شدند همه آماده سلاح بر گرفته و مهیای رفتن شدند زال به احترام گیو دنبال آنان آمد با سپردن آنان به دادار بزرگ خدا حافظی کرده وبرگشت، رستم و همراهان سپس براه خود ادامه داده تا به دربار ایران رسیدند.
پادشاه ایران زمین با اطلاع از آمدن رستم به احترام رستم وگیو دستور داد جمعی از بزرگان کشوری ولشگری به استقبال آنان بروند آنان با دیدن پهلوانان از اسبها پیاده شده به آنان ادای احترام کرده و با آنان همراه شده تا به دربار رسیدند رستم وگیو به رسم ادب زمین بوسیدند ، کیخسرو به رستم خوش آمد گفت و جویای احوال خانواده گردید ، آنگاه دستور داد گودرز ، و گستهم ودیگر پهلوانان را فراخواندند تا به شکرانه این دیدار جشنی داشته باشند در گرما گرم جشن شاه، رستم را به طرف خود خواند وپس از گفتن ماجرای بیژن از رستم خواست هر طور که خود صلاح میداند به این ماجرا خاتمه دهد و با هنر مردی و جنگاوری وخرد این مشکل را برطرف و بیژن را نجات دهد که بر خوردی بین دو کشور پیش نیاید که خونی ریخته نشود ، رستم با رویی خوش قول داد که عاقلانه به این موضوع خاتمه دهد.
از آنطرف گرگین که سخت پشیمان شده بود متوجه آمدن رستم گردید به او پیغام فرستاد که با آبرویی که نزد شاه دارد واسطه شده او را ببخشد تا اوهم بتواند همراه رستم باشد رستم به فرستاده گرگین گفت اگر بیژن را زنده بیاورم عفو تو را از شاه می گیرم وگرنه آماده مجازات باشد آنگاه از شاه خواهش کرد که گرگین رهایی بخشد تا در آینده چه پیش آید ، کیخسرو قبول کرد به رستم فرمود در مورداین سفر هرچه لازم داری بگو.
رستم گفت در این سفر شمشیر و گرز کارساز نیست باید با فکر ،حوصله ،صبر وهزینه سیم و زر در جامه بازرگانان به توران رفت در آنجا اطراق کرد تا کار انجام گیرد ، کیخسرو از درایت رستم خوشنود گردید وگفت هر آنچه از سیم و زر لازم داری از خزانه بستان، رستم صد شتر زر و دینار از خزانه گرفت، هفت تن از مردان نامدار ایران وچند تنی از جنگاوران انتخاب شدند ، فردا صبح در حالیکه خورشید انوار طلایی خودش را بی ریا بر زمینیان می پاشید، پس از خدا حافظی با شاه و دیگر دلاوران بسمت سرزمین توران براه افتادند آنان همه لباس بازرگانان بتن کرده با شکوه بسمت مرز رفته تا به محل مرزبانی رسیدند .
ادامه دارد......
تا جستاری دیگر بدرود
#رستم
#بازرگانان
#توران
📡ندای زرند در تلگرام 👇
🆔https://t.me/p_nedayezarand
📡 واتساپ ندای زرند 👇
https://chat.whatsapp.com/B68dQwG8XPgFJ6ltpBxhIp
📡 ندای زرند در #ایتا👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/971374624Cfc80be5cd9
📡 ندای زرنددر #سروش👇
splus.ir/p_nedayezarand
📡ندای زرند در #اینستاگرام👇
https://instagram.com/nedayezarand?igshid=71q2kqvqnjn5
📡 لینک جدید ندای زرند درروبیکا👇
https://rubika.ir/p_Nedayezarand402.