ندای قـرآن و دعا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۰۲ ملافه رو از روی صورتم کنار کشیدم و با اضطراب نگاهش کردم.او از
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۰۳
نامهم رو که خیلی تمیز با چسب بهم متصل کرده بود از جیبش در آورد و بازش کرد. ضربان قلبم شدت گرفت.دستانم رو جلوی دهانم گرفتم و به نامه ی در دست او خیره شدم.انگار دوباره داشت حرفهامو میخوند. لحظاتی بعد، نامه رو بست و با چشمانی مرطوب از اشک به گوشه ی تختم خیره شد. من هم آهسته اشک میریختم.
گفت:
_شما درمورد من چه فکری میکنید سیده خانوم؟ فکر کردید بنده معصومم؟! من چه کردم با دل و روح شما که این قدر در این نامه دلتون ازم پربود و چه کردم پیش خدا که من گنهکار به چشم شما چنین جایگاهی داشتم؟؟ سیده خانوم من خاک پای همه ی ساداتم..اگر از من رنجیدید حلالم کنید.
🍃🌹🍃
من چه میشنیدم؟؟
نکنه باز در خواب بودم؟؟مگه میشه حاج مهدوی یک دفعه بشه همون کودکی که به کلی از حافظه ام پاک شده بود؟! مگرمیشد حاج مهدوی با چشم اشک آلود اینجا، کنار من بنشیند و ازمن حلالیت بطلبه؟؟
نه من در خواب بودم.در یک رویای شیرین. نفس عمیق کشیدم و عطرش رو در ریه ام خالی کردم. آخیشششش خیلی وقت بود این عادت رو فراموش کرده بودم.از گوشه ی چشم نگاهی بهش انداختم که با تسبیحش بازی میکرد. شیطنتم گل کرد.
_به یک شرط..
او با تعجب پرسید:
_چه شرطی؟
اشکم رو پاک کردم.گفتم:
_تسبیحتون برای من.
او نگاهی به تسبیحش انداخت و در حالیکه در مشتش میفشرد با صدایی لزون گفت:
_بسیار خب حتما در اسرع وقت یک تسبیح بهتون هدیه میدم.
گفتم:
_نه..من همین تسبیح رو میخوام..
🍃🌹🍃
او از جابلند شد و یک قدم عقب تر رفت.
پرستاری که چندبار در لابه لای صحبتهای ماقصد ورود به اتاق رو داشت و با مشاهده ی حال و روز ما و صحبت هامون داخل نمیومد سرک مجددی به اتاق کشید و باز بی هیچ اعتراضی رد شد. حاج مهدوی با حالتی معذب گفت:
_راستش این برای خودمه..جسارتا نمیتونم بهتون بدم..
با شیطنت گفتم:
_چون یادگار الهامه بهم نمیدید؟! قولمیدم براش همیشه با اون تسبیح ذکر بفرستم..
او خنده ی محجوبانه ای کرد..صورتش سرخ شد.
_پس خانوم بخشی بهتون گفتن که این تسبیح یادگار کیه..دیگه اصرار نکنید خواهرم.
گفتم:
_خودش بهم اون تسبیح و داده حاج آقا.. گفته با اون تسبیح براش تسبیحات حضرت زهرا بخونم..
حاج مهدوی لبخند در لبش خشکید..
با چشمانی باز نگاهم کرد و درحالیکه آب دهانش رو قورت میداد نزدیکم اومد..و تسبیح رو روی تخت گذاشت…وقت رفتن از اتاق با بغض گفت:
_پس قابلم ندونست…
خواستم حرفی بزنم که گفت:
_التماس دعا
🍃🌹🍃
مطمئن نبودم کار درستی کردم یا نه. شاید نباید اون تسبیح رو از حاج مهدوی میگرفتم. تسبیح رو از روی تخت برداشتم و به دانههای درشت و زیباش نگاه کردم. عطر حاج مهدوی رو میداد.
فاطمه داخل اومد و با دیدن من و تسبیح حیرت زده پرسید:
_تسبیح حاج مهدوی دست تو چیکار میکنه؟
لبخند کمرنگی زدم،
_قبل از اینکه خوابم ببره گفتی خدا منو در آغوشش گرفته و نباید بترسم.. چون اون داره از این مسیر عبورم میده..اونم درحالیکه محکم بغلم کرده تا بلایی سرم نیاد…راست گفتی..من احمق بودم که توی یک همچین آغوش امنی احساس خطر میکردم…
فاطمه دستش رو روی پیشونیم گذاشت. با نگرانی گفت:
_دوباره تنت داغ شده…رقیه سادات خوبی؟؟!
نگاه زیبایی بهش کردم چون دنیا رو زیبا میدیدم…آهسته گفتم:
_آره دارم میسوزم..اما بهترین حال دنیا رو دارم..
او اخم کرد:
_حاج آقا چی بهت گفتن که این شکلی شدی؟؟ مشکوک میزنی..
تسبیح رو در دستم مشت کردم و روی قلبم گذاشتم.
_همه چیز رو برات میگم…فقط بزار امشب تو حال خودم باشم…میخوام برم خونه..
او با دلواپسی از تغییر حالت من گفت:
_نمیشه..مگه نشنیدی گفتن میخوان ازسرت اسکن بگیرن
گفتم:
_من خوبم فاطمه. .
همونموقع پرستار داخل اومد.با دیدنش گفتم:
_من میخوام برم خونه.
پرستار نزدیکم شد و دستش رو روی سرم گذاشت.
_ظاهرا هنوز تب داری..بهتره بیشتر بمونی
با اصرار گفتم:
_من خوبم.نهایت یک مسکن میخورم..
پرستار فهمید که تصمیمم جدیست.
گفت:
_مسئولیتش پای خودت!
و از اتاق خارج شد.
🍃🌹🍃
از روی تخت پایین اومدم و دست در دست فاطمه به طرف بیرون سالن حرکت کردم. حامد وحاج مهدوی با دیدن ما جلو اومدند. فاطمه قبل ازطرح هر سوالی از جانب این دوگفت:
_خانوم قبول نمیکنه تا صبح بستری شه.. میگه خوبم..در حالیکه دکتر گفت باید از سرش اسکن بگیریم..
حامد گفت:
_خب لابد خودشون میدونن خوب هستن دیگه..سخت نگیرید.ان شالله فردا میبریمشون اسکن!
حاج مهدوی انگار یک چیزی گم کرده بود و بدون تسبیح بی قرار به نظر می رسید. باورم نمیشد به همین راحتی تسبیحی که همیشه در دستان او بود الان در کیف من باشه.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
ندای قـرآن و دعا📕
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۰۳ نامهم رو که خیلی تمیز با چسب بهم متصل کرده بود از جیبش در آورد
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄
قسمت ۱۰۴
سوار ماشین حامد شدیم.
فاطمه اصرار داشت من به خانه ی پدریش برم تا اونجا ازم مراقبت کنه. اما من میدونستم که تنها یک هفته تا عروسی او زمان باقیه و نمیخواستم به هیچ صورتی برای او مزاحمتی ایجاد کنم.
گفتم:
_خوبم..وخونه ی خودم راحت ترم.
حاج مهدوی گفت:
_شمادر اطرافتون آشنایی، کس وکاری یا احیانا همسایه ای ندارید که امروز مراقبتون باشند؟
فاطمه بجای من جواب داد:
_نه حاج آقا ایشون بعد از خدا فقط مارو دارند.
حاج مهدوی گفت:
_همون خدا کافیست.
🍃🌹🍃
به دم آپارتمان رسیدیم.
هوا هنوز تاریک بود.فاطمه هم با من پیاده شد.
گفت:
_بزاربیام پیشت بمونم خیالم راحت شه.
برخلاف میلم گفتم:
_من خوبم.تو برو به کارهای عروسیت برس وقت نداری.
حاج مهدوی وحامد هم از ماشین پیاده شدند.
نمیدونستم باچه رویی از اونها تشکر کنم.
ازشون عذرخواهی کردم و یک نگاه مظلومانه به حاج مهدوی انداختم وگفتم:
_شما رو هم از نماز جماعت انداختم. حلالم کنید..
حاج مهدوی سرش پایین بود.محجوبانه گفت:
_خواهش میکنم.ان شالله خدا عافیت بده..
فاطمه رو در آغوش کشیدم و خداحافظی کردم و وارد آپارتمانم شدم.
🍃🌹🍃
تا ساعات گذشته لبریزاز حس مرگ بودم.
ولی الان بهترین احساسات عالم در من جمع شده بود.حاج مهدوی بالاخره با من حرف زد.از خودش گفت.دیگه با نفرت به من نگاه نمیکرد.او منو دلداری داد..
تسبیح سبز رنگ رو از کیفم در آوردم و به سینه ام فشردم:ممنونم ازت الهاااام…
نفهمیدم کی خوابم برد.
وقتی بیدارشدم از ظهر گذشته بود.از دیشب تا به اون لحظه به اندازه ی ده سال خاطره داشتم.
خاطرات تلخ و هولناکی که بخاطرش تب کردم و اتفاقی شیرین ورویایی که جراحت روحم را کمی التیام بخشید.فاطمه بهم زنگ زد. نگرانم بود.پرسید:
_داروهاتو خوردی؟! شوخی نگیری تبت رو.
تنم هنوز داغ بود و سرم درد میکرد ولی روحم آرام بود.گفتم:
_خوبم نگرانم نباش.
اوهنوز نگران بود.پرسید:_دیگه گریه نکردی که؟؟
خندیدم:_نه
گفت:
_قول بده دیگه وقتی خونه تنهایی گریه نکنی.وقول بده اگه دیدی حالت داره بدمیشه به یکی از همسایه هات خبر بدی..
دلم گرفت.گفتم:
_همسایه های من مدتیه برعلیه من شدن. اونا از خداشونه من نباشم.
فاطمه گفت:
_این حرفونزن. واسه چی باید این آرزوشون باشه؟!!! اصلا چرا باید برعلیهت بشن؟
دستم رو لای موهام بردم و جمجمه ام رو فشار دادم.
_نمیدونم!! خودم هم گیج شدم..از وقتی توبه کردم همه چی ریخته به هم .عالمو آدم برعلیهم شدن جز تو..
فاطمه سکوت کرد.فکر کردم قطع شده.. پرسیدم: _هنوز پشت خطی؟
گفت:
_ببینم همسایه هات قبلا رابطشون باهات چطوری بود؟!
گفتم:
_رابطه ای با هیچ کدومشون نداشتم.البته سالهای اول همسایه ی واحد اول یک پیرمرد پیرزن بودند که با اونها خیلی خوب بودم ولی اونا رفتن تبریز..اینم بگم من اصلا هیچ وقت خونه نبودم که بخوام کسی رو بشناسم! آدرس خونمم فقط نسیم داشت که اونم سالی چندبار بیشتر نمی اومد.
فاطمه گفت:
_بنظرت یک کم عجیب نیس؟ چرا همه دارن یهو باهات چپ میفتن؟!همسایه هات که میگی بهت شناختی هم ندارن پس چرا باید برعلیهت شن؟
برای فاطمه ماجرای اونروز همسایه و حرفهای نیمه کاره ش رو تعریف کردم و گفتم:
_من خیلی وقته که متوجه این جریان عجیب شدم وفکر میکنم جوابشم میدونم..
فاطمه با تردید گفت:
_یعنی بنظرت کار کامرانه؟
گفتم:
_نه مطمئنم کار مسعود یا نسیمه.مسعود یه روز اومد اینجا و گفت اگه به کار قبلم برنگردم نمیزاره راحت وبا آبرو تومحل زندگی کنم.همون موقع هم یکی از همسایه ها دیدش واون به عمد برام بوسه فرستاد که منو خراب جلوه بده.
فاطمه با ناراحتی گفت:
_الله اکبر.. یعنی دنبالت میکردن تامسجد؟!
گفتم:_آره
فاطمه اهی کشید:
_چی بگم والله.خدا عاقبت ما رو بااین قوم الظامین بخیر بگذرونه.پس حالا که این شک وداری نباید بیکار بشینی.باید اعتماد همسایه ها ومسجدیها رو به خودت جلب کنی
باتعجب گفتم:
_چرا باید همچین کاری کنم؟؟بزار اونا هرچی دوست دارن فکر کنن.برای چی باید خودمو بهشون اثبات کنم؟مهم خداست!!
فاطمه با مهربانی گفت:
_حرفت درست ولی به هرحال اونجا خونته.. باید برای آرامش وامنیت خودتم که شده یک حرکتی کنی..
نجوا کردم:
_چشم آبجی..
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #رهایی_از_شب
✍ نویسنده ؛ « #ف_مقیمی »
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌼🍃🌼.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌼.🍃🌼═╝
💠اگه #درآمدتون برکت نداره و خیلی زود تموم میشه🥲
دعا برای کسی که درامدش برکت ندارد و خیلی زود از بین میرود 😍✋
❌در شب دوشنبه
با وضوء درمحلی طاهر وبا لباسی پاک عود روشن کرده (عود اختیاری)
و یکی از اسکناسهایی که از حلال کسب کرده را مقابل خود بگذارد و
سوره #قریش را 21 بار برآن بخواند سپس اسکناس را تا کند و درجیب بگذارد🪴
♨️ تا زمانیکه این اسکناس در جییش است خداوند بر رزق او برکت خواهد داد ان شاء الله🤲😍😍😍
⭕️شبِ دوشنبه یعنی یکشنبه بعداز نماز مغرب ،هرهفته همین دستور رو انجام بدید😉
💠نقل شده از استاد شیخ احمد مصری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#گرفتن_حق
اگر کسی در شب تاریک در حال سجده بر خاک(مهر) صد مرتبه بگوید :
یا مُذِلُّ الجبّارینَ وَ مُبیرَ الظّالِمینَ ٬ اِنَّ فُلاناً اَذَلِّنی فَخُذ لِی حَقّی مِنهُ
حقش از آن شخص و ظالم گرفته می شود
📖مصباح کفعمی ص ۴۵۹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#گشایش
#بهترین_ذکر_هنگام_ناراحت
🔸 حضرت آیت الله بهجت فرموده اند:
👈بهترین ذکر این است که از پیامبر(ص) به ما رسیده که فرمودند:
ایمنی امت من از ناراحتی در ذکر زیر است
🍃🌹لا حَولَ وَ لا قُوَّهَ إِلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم لا مَلجَأَ وَ لا مَنجا مِنَ اللهِ إِلّا إِلَیه 🌹🍃ِ
📚منبع: نکته های ناب،ص ۷۱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعاےمجرب_براے_دفع_ساحر_وجادوگر
⬅️در حاشیه منهاج علامه از مولایمان حضرت علی علیه السلام روایت است که فرموده اند :
اگر از ظالم یا ساحری بترسی بعد از نماز شب و قبل از نماز صبح روی به جانب خانه آن ظالم
و *ساحر کن و هفت نوبت بگو :
🌸🍃بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ
سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ
وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا
فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا
أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ 🍃🌸
📚ڪلیات مفاتیح الحاجات ص 198 و 199
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔮دعا برای رفع #سردرد 🔮
✳️کسی از سر درد به امام صادق علیه السلام شکایت کرد.
❣ایشان به وی فرمودند دست خود را روی درد بگذار و《 سوره اخلاص》 و 《آیة الکرسی》 را بخوان و بگو :
💥اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَكْبَرُ مِمَّا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عِرْقٍ نَعَّارٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ حَرِّ النَّارِ💥
📚بحارالانوار جلد۹۲، صفحه۵۸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_دو_جریان_در_آخرالزمان.mp3
5.76M
دو جریان در آخر الزمان!
#سخنرانی🔊
حجت الاسلام👇
#رفیعی🎙
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «وقتی سواد رسانهای نداریم!»
👤 استاد #رائفی_پور
📱 در #آخرالزمان نابود خواهی شد اگر سواد رسانهای نداشته باشی...
🔸 عاقبت فوروارد و پخش خبر دروغ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فتنه اکبر.mp3
8.96M
#پادکست_روز
√ فتنه ی اکبر آخرالزمان چیست؟
√ جنس حملهها در این فتنهها چیست؟
√ چگونه میتوان آنها را تشخیص داد؟
#رهبری | #استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
کارگاه تفکر ۱.mp3
13.99M
#کارگاه_تفکر ۱
آنچه در پادکست اول میشنوید :
√ «کشف» یعنی چه ؟
√ چرا بعضی اهل کشف و شهودند، و خیلیها نه؟
√ فکر چگونه به کشفیات انسان کمک میکند؟
√ چه نوع فکری از عبادت مهمتر است؟
√ چرا اغلب فکرها به کشفها و حرکتهای بزرگ ختم نمیشود؟
√ دایره فکر انسان به چه چیزهایی قد نمیدهد؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Ghebleye Tehran (1403-02-06) Masjed 14 Masoom_Tehran (1).mp3
28.35M
🔈 #قبلهی_تهران
* زنده به گور شدن شهید حضرت عبدالعظیم حسنی(علیهالسلام) [5:17]
* ماجرای باغی که وقف حرم حضرت عبدالعظیم(علیهالسلام) شد. [10:50]
* زیارت حضرت عبدالعظیم در ری معادل زیارت امام حسین(علیهالسلام) در کربلا. [13:25]
* مقام و جایگاه رهبری حضرت عبدالعظیم، در کلام امام رضا(علیهالسلام). [15:01]
* بیست بار حج، معادل یک زیارت کربلا! [21:52]
* حضرت عبدالعظیم، «عصاره حسنین»؛ فرزند امام حسن(علیهالسلام) و ثواب زیارتی امام حسین(علیهالسلام). [24:11]
* انتقال معارف امام صادق(علیهالسلام) از طریق شیخ صدوق و وجه تسمیه ایشان . [27:35]
* کشف پیکر سالم شیخ صدوق بعد از چندین قرن، در شهر ری! [29:25]
* امام زاده سلطان علی، اولین امام زاده ای که بطور رسمی وارد ایران شد. [32:35]
* ماجرای کور شدن ظلالسلطان و شفا یافتن توسط امام زاده طاهر! [34:25]
* خواندن جامعه صغیره در همه حرمها و زیارتگاهها وارد است. [44:00]
* سه بار جواب سلام حضرت امام زاده طاهر به شیخ بافقی. [45:28]
* پذیراییِ یمنیِ هانی بن عروه از زائرینش! [46:45]
* روضه [1:02:59]
⏰ مدت زمان: ۱:۰۸:۳٧
📅 ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
#عبدالعظیم_حسنی
#تهران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨🚨شروع جنگ شاید با ما نباشه
ولی موندن پای ایران و امام زمان با ماست..🔥
🪧#وعده_صادق
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚨🚨آیت الله خامنه ای و حضرت آیت الله سیستانی هم به عنوان گزینه ترور ، در شبکه ١۴ اسرائیل منتشر شد!
⛔️ اینا شوخی نیست ،؛
دشمن سفاک در حال احتضار برای نجات خود ، هیچ حد و مرزی نمی شناسد...!
و ما هم متاسفانه چنین به نظر میرسد؛
از لحاظ اطلاعاتی امنیتی شدیداً دچارنفوذ و رخنه ایم ،،، لذا باید به شدت هشیار بود...!
🪧 #هشدار_خطر ⛔
🪧#وعده_صادق ⛔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭😭😭😭😭😭😭😭
یک پلیس اسرائیلی روز شنبه در جریان اعتراض به سفارت آمریکا در اورشلیم ، روی بدن کودک فلسطینی نشست و کودک فلسطینی را خفه کرد و کشت پسر بی گناه حتی قبل از مرگ، شهادتین را خواند. علیرغم تلاش های فراوان گروه ها برای بارگذاری این ویدئو در شبکه های مجازی ، به طور مداوم از تمام شبکه های سراسری حذف و حذف می شود. لطفا این ویدئو را در سطح بالا
در هر پیام رسانی که دستتان میرسد پخش کنید تا به همه رسانه ها برسد.
اگر دیدیدم یادمان باشد وظیفه داریم
حداقل وظیفه این است که در راه نابودی اسرائیل
از تحریم نترسیم
از تسلیم هیچ نگوییم
و یک کلام جنگ تا نابودی اسرائیل............
این وظیفه بزرگ بر عهده فرزندان
سلمان است.......
✍ قدس یا فاطمة الزهرا نام عملیات ظهور
ـــــــــــــــــــــــ
🌎 حیدرکرار
اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّک الفَرَج🇮🇷🇮🇶🇦🇫
🇱🇧🇵🇸🇾🇪🇸🇾🇧🇭
الا لعنه الله علی القوم الظالمین 🔥🔥🔥
ومرگ و ننگ بر کسانی که از ستمگران و ظالمان حمایت می کنند چه لسانی و چه مالی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 ماجرای ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و دفاع پیشدستانه حماس چیه؟
🧠 پاسخ #هوش_مصنوعی رو ببینید!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💢 #روز_جهانی_کودک در "دنیا و غزه"
world childrens day in world & gaza
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
26.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوربین مخفی | درخواست دختربچه ۶ ساله فرزند شهید مفقودالاثر از رهگذران
💌 بابام رفته یه جای دور، میخوام براش نامه بنویسم اما سواد ندارم، میشه کمکم کنید؟ من میگم شما بنویسید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
یک نفر در بارگاهت چشم تر میآورد
یک نفر هم نذر پاهای تو سر میآورد
یک کبوتر را میان صحنتان دیدم به چشم
بهر جاروی حریمت بال و پر میآورد
من یقین دارم نسیمی که به پرچم میخورد
از دل خونم برای تو خبر میآورد
آرزویت را اگر در گور بردم ، عاقبت
در حریمت ، باد ، از خاکم اثر میآورد
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#زيارت_مختصر_امام_رضا ع👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/132
💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعای_فرج
#سلام_امام_زمانم 😍✋
نذر کردم تا بیایی هرچه دارم مال تو
چشم های خسته پر انتظارم مال تو
یک دل دیوانه دارم با هزاران آرزو
آرزویم هیچ، قلب بی قرارم مال تو
#امام_زمان عج
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
متن دعا و طریقه خواندن نماز #امام_زمان عج 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/102
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#یاصاحب_الزمان_عج❤️
✍اللهم کن لولیک...
نجوایی است،بر زبان ما!
اما قلبمان،
به ستون های دنیا،زنجیر شده است!
دعایمان،بوی بی دردی می دهد؛
که به اجابت نمی رسد!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_6039443214744685295.mp3
2.24M
🌄روزظهور
نام و آوازه ی حضرت مهدی (عجاللهتعالیفرجهالشریف)
جهانگیر خواهد شد
🎤:استادمعاونیان
پیشنهاد دانلود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
این #پست هر شب تکرار میشود
یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
...:
🌼🍀🌼قرار هر شبمان یک ختم قرآن👇🏻
( 3سوره توحید) به نیت سلامتی وتعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان عج 🌼🍀
💚دائم سوره قلهو اللهاحد را بخوانید
و ثوابش را هدیه کنید به #امام_زمان
💔این کار عمر شما را با برکت میکند
و
💔 مورد توجه خاص حضرت
قرار میگیرید•
#آیتالله_بهجت رحمه الله علیه⚘
❤️✨هروقتمیریرختخوابٺ
یهسلامۍهمبهامامزمانٺبده
۵دقیقهباهاشحرفبزن
چهمیشودیهشبیبهیادکسیباشیمکه
هرشببهیادمانهست...
#نمازشب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🌺سلامتی #امام_زمان عج و تعجیل در ظهورش #صلوات🌺