dcc2_62cce8e02fe2ad2b93debc44915bd4c0.mp3
17.02M
🤲 قرائت #دعای #سمات
🎙 بانوای : #حاج_میثم_مطیعی
محـبان مهــــــــــــدي(عج) او خواهد آمد
او خواهـــد آمـــد...
#با_كولـــــه_باری_از_عــــدالـــت😍🌺
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
══💝══════ ✾ ✾ ✾
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
39.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعــــاۍفــــرج❣
"دعای فرج، صدایی است که از دل هر شیعه بیشتر از هر چیزی خروج مییابد. این دعا حاوی آرزوی برآورده شدن امیدهایی است که در دل ما جاری است. امید به رسیدن به دنیایی پر از صلح، عدالت و دوستی. با هر نفسی که این دعا را میخوانیم، به امیدی بیشتر برای آرامش و روشنایی در دلهایمان دست مییابیم. 🙏🏼✨
این دعا، نشانهی اعتقاد ما به حضور صاحب الزمان عج است که در غیبت به ما امید و پناهی را میدهد. با دعا و ایمان به او، به دنبال رسیدن به جهانی پر از عدالت و صلح هستیم 🌟🌹🌻"
【#اللّٰھـُمعـجِّللِوَلیڪَالفَرَجْبِحَقمُحمَدوآلمُحَمد 】🤲
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
گدائیِ درِ این خانه آبروی من است
به نام توست اگر ذرهای بها دارم
به دست خود بده خرج زیارت ما را
هوای بوسهای از مشهدالرضا دارم
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
💌💌💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
♨️قرین شدن با امام زمان (عجل الله)
🔹 شخصی از آیت الله کشمیری (ره) پرسید دل باید قرین حضرت #امام_زمان شود اما این ارتباط این قربت و قرین شدن چگونه است و از کجا شروع کنیم ؟
🔹ایشان پاسخ دادند :
هر روز یک ساعت با حضرت خلوت کنید و به حضرت متوجه باشید #زیارت_آل_یاسین بخوانید .
«یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب الزمان ادرکنی و المستعان بک یا ابن الحسن» را زیاد بگویید تا خود به خود رفاقت حاصل شود...
📚منبع : کتاب شیدا ، ص ۲۲۴
✍ کشکول معنوی
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دعای_فرج
⏳ای کاش تمام هفته یادت بودیم
⌛️بیگانه ز خویش و آشنایت بودیم
⏳حیف است فقط جمعه تو را یاد کنیم
⌛️ای کاش همیشه هم صدایت بودیم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و سه توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌹 #طرح_روزانه_انس_با_قرآن🌹
👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان
#فرقان_361
#سوره_25
#جزء_18
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نـــداے قــرآن و دعـــا📕
361-forghan-ar-parhizgar.mp3
986.1K
#ترتیل #صفحه_361 سوره مبارکه #فرقان
#سوره_25
#جزء_18
قاری: #پرهیزکار
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#متن_ترجمه #صفحه_361 سوره مبارکه #فرقان
#سوره_25
#جزء_18
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
361-forghan-fa-maleki.mp3
3.85M
#صوت_ترجمه #صفحه_361 سوره مبارکه #فرقان
#سوره_25
#جزء_18
باصدای استاد مومیوند
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#متن_تفسیر #صفحه_361 سوره مبارکه #فرقان
#سوره_25
#جزء_18
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
361-forghan-ta.mp3
6.08M
#صوت_تفسیر #صفحه_361 سوره مبارکه #فرقان
#سوره_25
#جزء_18
مفسر: استاد قرائتی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°
@zohoreshgh
❣﷽❣
☀️ #صبح_خودراباسلام_به_14معصوم (ع) #شروع_کنیم😊
✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
❤️ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
❤️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺°🌺⚜°✺
4_5832681002329185346.mp3
9.15M
#زیارت_ناحیه_مقدسه
🎤حاج سید مهدی میرداماد
#التماس_دعای_فرج😍
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_468051916576786804.mp3
4.02M
❣️ #زیارٺ_عاشـورا ❣️
#هر_روز_یڪ_زیارت_عاشورا_بخوانیم
به نیت ظهور و سلامتی 😍
#مولا_صاحب_الزمان_عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حدیث کساء۩علی فانی.mp3
7.51M
💠💎📿 #حدیث #کساء
🎙 با نوای علی فانی
حسوحالمعنوی:⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️عالی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
#دعــاے_عهـــد»
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج )هر روز صبح
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارتجامعهکبیره۩علیفانی.mp3
14.05M
ا💠۩﷽۩💠ا
📖 #زیارت صوتی #جامعه_کبیره
بهترين و جامع ترین زيارتی که صفات ؛ مقامات و معارف اهلبیت علیهم السلام در آن بیان شده و از طرف امام هادی (ع) به شیعیان رسیده است
🎙 با نوای علی فانی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاْجابَـهُ تَحْتَ قُـبَّـتِهِ
#به_تو_از_دور_سلام
اَسیرِ عِشقِ حٌسِینَم اَسیرْ میمیرَم
بِه شٌوقِ کَربٌبلاٰیَشْ حَقیِر میمیرَم
لِباٰسِ نٌوکَریَت داٰدِهْ اِعتِباٰر مَراٰ
اَگَر چِه نوٌکَرَم اَماّ اَمیر میمیرَم
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#سلام_ارباب_خوبم😍✋
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#سلام_امام_زمانم😍✋
ای یوسف زهرا سفرت کی به سر آید
با دست تو کی نخل عدالت ثمـــر آید
از پـیـک صـبـا کـی شنـوم آمـدنـت را
کی بانگ انا المهدیت از کعبه برآید؟!
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ریحانه
چــآدُر یعنی صعـ🚩ـود
یعنی بالا رفتــن از ریسمانــ⛓الهی
اما؛وقتی به قلـ🗻ـه میرسی که...
حیــا را هم همــراه
خودت داشته باشی
غیر از اینــ☝️
حتما سقـ💥ـوط خواهی کرد
حواست باشد خواهــر
چــآدُر بدون حیــا هیچــ✋است!!
#حجاب_با_حیا_کامل_میشود😇
#چادر
#عفاف
#حجاب
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سرویم بہ زیر سایہ ے سرورمان
نازیم هـمے بہ ڪوثر و خیبرمان
شد بخت نصیب ما ڪہ اڪنون باشد
سید علے خامنہ اے رهـبرمان
#رهبرانه
#امام_خامنه_ای
#حضرت_آقا
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ذکرروز👆
⚜﷽⚜
❣ذكر روز شنبه
يا رَبَّ العالَمين
🌸اي پروردگار جهانيان
#نمازحاجت_روزشنبه
#درجه_پیغمبران
هرڪس روزشنبه
این نمازرابخواندخدااورا
دردرجه پیغمبران صالحین وشهداقراردهد
[۴رڪعت ودرهررڪعت
حمد،توحید،آیةالکرسے]
📚مفاتیح الجنان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلهفتم ( #اثاثکشی) #قسمتــ_115 سه چهار ماه آخر سال ۹۳ برادر زاده های حمی
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهفتم
( #اثاثکشی)
#قسمت_116
بعد از کلی احوال پرسی عکس هایی که طی ماموریت لوشان انداخته بود را نشانم داد.
این اولین باری بود که می دیدم حمید این همه عکس در مدل های مختلف مخصوصا با بادگیر آبی انداخته است.
داخل عکس ها چسب اتوکلاوی که بعد از مسابقه کاراته به انگشت پایش بسته بودم مشخص بود.
غرق تماشای عکس ها بودم که با حرف حمید دیگر نتوانستم باقی عکس ها را ببینم.
به من گفت: این عکس ها رو برای شهادتم گرفتم، حالا که داری نگاهشون می کنی ببین کدوم خوبه بنر.
دلم هری ریخت، لحن صحبت هایش ته جدی بود نه شوخی، همین میانه صحبت کردن من را اذیت می کرد.
نمی دانستم جوابش را چه بدهم، از دوره نامزدی هر بار که عکس های گالری موبایلش را نگاه می کردم از من می پرسید کدام عکس برای شهادتم خوب است.
زیاد جدی نمی گرفتم، هر بار با شوخی بحث را عوض می کردم، ولی این بار حسابی جا خوردم و دلم لرزید.
دوست نداشتم این موضوع را ادامه بدهد، چیزی به ذهنم نمی رسید، پرسیدم:
«پات بهتر شده، آب و هوا چطور بود؟ سوغاتی چیزی نگرفتی؟»
کمی سکوت کرد و بعد با لبخندی گفت: «آن قدر آنجا دویدیم که پام خوب خوب شده، تا من برم به مادرم سر بزنم تو از بین عکس ها یکی رو انتخاب کن ببینم سلیقه همسر شهید چه شکلیه!»
وقتی برای دیدن عمه رفت با پدرم تماس گرفتم و گفتم:
«بابا جون، حمید تازه از مأموریت برگشته خسته است، امروز باشگاه نمیاد، خودتون زحمت تمرین شاگردا رو بکشید»
این حساسیت من روی حمید شهره عام و خاص شده بود، همه دستشان آمده بود، پدرم از پشت گوشی خندید و گفت:
«حمید خواهرزاده منه، اون موقعی که من اسمش رو انتخاب کردم تو هنوز به دنیا نیومده بودی، ولی الآن انگار تو بیشتر هواشو داری! کاسه داغتر از آش شدی دختر!».
خداحافظی که کردم دوباره رفتم سراغ عکس ها، با هر عکس کلی گریه کردم.
اولین باری بود که حمید را این شکلی می دیدم، نور خاصی که من را خیلی می ترساند، همان نوری که رفقای پاسدار و هم هیئتی به شوخی می گفتند: «حمید نور بالا می زنی، پارچه بنداز روی صورتت!»
آن قدر این حالات در چهره حمید موج می زد که زیر عکس هایش
می نوشتند «شهید حمید سیاهکالی» یا به خاطر شباهتی که چشم های با حیایش به شهید «محمدابراهیم همت» داشت او را «حمید همت» صدا می کردند.
یکی از دوستانم که حمید را می شناخت همیشه به من می گفت:
«نمی دونم چه موقعی، ولی مطمئنم شوهر تو شهید میشه، اگر شهید نشه من به عدالت خدا شک می کنم!»
خودش هم که عاشق این کارها بود، ولی من می گفتم خیلی زود است، خیلی زود است حتی بخواهی حرفش را بزنیم.
بعد از مأموریت لوشان کم کم زمزمه های رفتن سوریه و عراقش شروع شد.
می گفت: «من یا باید برم عراق یا برم سوریه، اینجا موندنی نیستم»
بعد از هفت سال عضویت قراردادی تازه در سپاه نیروی رسمی شده بود، در جواب این حرف ها فقط به زبان پاسخ مثبت می دادم که خیالش راحت باشد،.
ولی ته دلم نمی توانستم قبول کنم، ما تازه داشتیم به هم عادت می کردیم، تازه همدیگر را پیدا کرده بودیم.
#ادامه_دارد.....
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یادت_باشد❤ ✍ #فصلهفتم ( #اثاثکشی) #قسمت_116 بعد از کلی احوال پرسی عکس هایی که طی ماموری
✨﷽✨
#یادت_باشد❤
✍ #فصلهفتم
( #اثاثکشی)
#قسمت_117
حمید کنار بخاری سخت مشغول مطالعه کتاب «علل الشرایع، شیخ صدوق بود، کتابی که مدت ها به دنبالش بود تا این که من پیدایش کردم و به عنوان هدیه برایش خریدم.
در حالی که داشتم میوه های پوست کنده را توی بشقاب آماده می کردم زیر چشمی نگاهم به حمید بود.
هر صفحه ای که می خواند دستش را زیر محاسنش می برد و چند دقیقه ای به فکر فرو می رفت.
طول زمستان از بخاری جدا نمی شد، به شدت سرمایی بود، کافی بود کمی هوا سرد شود خیلی زود سرما می خورد.
هر وقت از سر کار می آمد دست هایش را مستقیم می گذاشت روی بخاری گاهی وقتها که از بیرون می آمد از شدت سرمازدگی یک راست روی بخاری می نشست!
می گفتم: حمید یک روز سر همین کار که می نشینی روی بخاری، لوله بخاری در میاد، متوجه نمی شیم، شب خدای نکرده خفه میشیم.
حمید می گفت: «چشم خانوم، رعایت می کنم، ولی بدون عمر دست خداست».
میوه های پوست کنده را کنار دستش گذاشتم، نگاهش را از کتاب گرفت و گفت:
«این طوری قبول نیست فرزانه، تو همیشه زحمت می کشی میوه ها رو به این قشنگی آماده می کنی دلم نمیاد تنهایی بخورم، برو روی میل بشین الان میام با هم بخوریم».
تازه مشغول خوردن میوه ها شده بودیم که گوشی حمید زنگ خورد، تا گوشی را جواب داد گفت: سلام، به به متأهل تمیز!»
فهمیدم آقا بهرام رفیق صمیمی حمید که تازه نامزد کرده پشت خط است، از تکه کلام حمید خنده ام گرفت.
با رفقایش ندار بود، اوایل من خیلی تعجب می کردم، می گفت: «این ها رفقای صمیمی من هستن، اونهایی که نامزد می کنن رو این طوری صدا می کنم که بقیه هم زودتر به فکر ازدواج باشن».
کافی بود یکی از دوستانش نامزد کرده باشد، آن وقت حسابی آنها را تحویل می گرفت. از وقتی که آقا بهرام نامزد کرد ارتباط خانوادگی ما شروع شد.
کل نامزدی این خانواده با ما گذشت، به گردش و تفریح می رفتیم، مسافرت های یک روزه یا حتی چند ساعته.
مجتمع تفریحی طلاییه سمت باراجین زیاد می رفتیم و قایق سوار می شدیم یا غذا می پختیم و آنجا می بردیم.
آقا بهرام پیشنهاد داد جمعه دور هم باشیم، حمید گفت جوجه بگیریم برویم سنبل آباد، روز جمعه بساط جوجه را برداشتیم، کلید منزل پدری حمید در سنبل آباد را گرفتیم و راه افتادیم.
زمستانها الموت معمولا هوا برفی و به شدت سرد است، وقتی رسیدیم برای گرم کردن اتاق ها چراغ نفتی روشن کردیم، خیلی وقت بود کسی آنجا نرفته بود انگار همه چیز یخ زده بود، آدم ایستاده قندیل میبست.
حمید و آقا بهرام داخل حیاط آتش روشن کرده بودند تا بساط جوجه راه بیندازند، من و خانم آقا بهرام داخل اتاق زیر پتو کنار چراغ می لرزیدیم.
از بس شعله چراغ را زیاد کرده بودیم دود می کرد، به حدی سردمان شده بود که اصلا متوجه نشدیم که همه اتاق را دود گرفته است.
وقتی حمید داخل اتاق آمد با دلهره گفت: «شما دارین چکار میکنین، الآن خفه میشین!»
توی چشم ها و بینی ما پر از دوده شده بود، تا چند روز بوی دود می دادیم. وقتی ناهار را خوردیم از آنجا بیرون زدیم، احساس می کردم اگر راه برویم بهتر از این است که یکجا بنشینیم.
داخل حیاط یک سگ نگهبان بود که مدام نگاهش سمت ما بود، من و خانم آقا بهرام به شدت از سگ می ترسیدیم، تا یک قدم سمت ما می آمد از ترس به سمت دیگر حیاط می رفتیم.
حمید و آقا بهرام زیر دلشان را گرفته بودند و می خندیدند، کار ما هم شده بود فرار کردن!
بعد از ناهار، حمید باقی مانده غذاها را
برای این که اسراف نشود به سگها داد.
همیشه همین عادت را داشت، وقتی بیرون می رفتیم غذایی که اضافه می ماند را زیر دیوار یا زیر درخت می ریخت یا وقتی گوشت چرخ کرده می گرفتیم یک تکه از بهترین جای گوشت جدا می کرد و روی پشت بام برای گربه ها می ریخت.
همیشه هم می گفت: «به نیت همه اموات».
در برنامه سمت خدا از حاج آقای عالی شنیده بود که وقتی می خواهید چیزی را خیرات کنید به نیت همه اموات باشد .
چون از اول خلقت تا آخر به همه اموات ثواب یکسان می رسد و این که هر کسی برای اموات خیرات و احسان بیشتری داشته باشد روز قیامت زودتر به حسابش رسیدگی می شود تا کمتر معطل شود.
برای همین هیچ وقت غذایی که اضافه مانده بود را توی سطل آشغال نمی ریخت.
#ادامه_دارد...
التماس دعای فرج🤲🏼🌹
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝