eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
11.3هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
477 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31 ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟◽️🌟◽️🌟◽️🌟◽️🌟◽️🌟 @zohoreshgh ❣﷽❣ یَا جَاعِلَ اللَّیْلِ لِبَاسا وَ النَّهَارِ مَعَاشا وَ الْأَرْضِ مِهَادا وَ الْجِبَالِ أَوْتَادا یَا اللهُ یَا قَاهِرُ یَا اللهُ یَا جَبَّارُ یَا اللهُ یَا سَمِیعُ یَا اللهُ یَا قَرِیبُ یَا اللهُ یَا مُجِیبُ یَا اللهُ یَا اللهُ یَا اللهُ لَکَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى و الْأَمْثَالُ الْعُلْیَا وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْآلاءُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ وَ إِسَاءَتِی مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِینا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ إِیمَانا یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنِّی وَ رِضًى بِمَا قَسَمْتَ لِی وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِی فِیهَا ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَیْکَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْبَةَ وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اى قراردهنده شب را جامه روز، و روز را مایه کسب روزى و زمین را بستر آرامش، و کوه ها را می‌خهاى‏ زمین، اى خدا، اى چیره، اى خدا، اى شکوه‌مند، اى خدا، اى شنوا، اى خدا، اى نزدیک، اى خدا، اى اجابت کننده اى خدا اى خدا اى خدا، نام هاى نیکو‌تر، و نمونه‏ هاى بر‌تر، و بزرگمنشى و نعمت ها از آن توست، از تو مى‏ خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و در این شب نامم را در شمار سعادتمندان‏ و روحم را با شهیدان، و نیکوکارى ‏ام را در بلند مرتبه‏‌ ترین درجه بهشت و بدکارى ‏ام را آمرزیده قرار دهى، و به من ببخشى یقینى که قلبم با آن همراه باشد، و ایمانى که شک را از من برطرف نماید، و خشنودى به آنچه نصیبم فرمودى، و در دنیا و آخرت پاداش‏ نیکو به ما عنایت کن، و ما را از عذاب آتش سوزان حفظ فرما، و در این شب ذکر و شکر خویش، و رغبت به سوى خود، و بازگشت و توبه را روزى ‏ام فرما، و به آنچه محمّد و خاندان محمّد (درود خدا بر آنان) را بر آن موفّق نمودى توفیقم ده 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🌟◽️🌟◽️🌟◽️🌟◽️🌟◽️🌟
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۹۹ خسته، کتاب هایش را جمع کرد. _مهیا داری میری؟؟ _آره دیگ
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۰۰ شهاب سر جایش نشست. _به چی میخندی؟؟ مهیا با چشم اشاره ای به اطراف کرد. _هیچی برا چند لحظه، به خودمون و اطراف نگاه کردم. خندم گرفت. شهاب به صندلی تکیه داد. _کجاشو دیدی! رفتم سفارش دادم پسره با اون موهاش؛ با ترس نگام میکرد و گفت؛ حاج آقا یه نگاه به این خواهرای بی حجاب بنداز... فقط موندم می خوان جواب خدارو چی بدن...خوبه با لباس کارم نیومدم، دنبالت. مهیا بلند زد زیر خنده. شهاب اخمی به مهیا کرد. مهیا، دستش را جلوی دهانش گرفت.شهاب با لبخند به مهیا نگاه می کرد. _وای شهاب... حالا فکر کردن گشت ارشادیم! شهاب دستی به ریش های خودش کشید. _شاید... شهاب کمی فکر کرد. _مهیا، یه سوال ازت بپرسم؛ جوابم رو میدی؟ مهیا لبخندی زد. _بفرما؟ _اون روز... امامزاده علی ابن مهزیار... _خب! _من قبل از اینکه دم خروجی ببینمت، داخل هم دیدمت. مهیا، منتظر بقیه صحبت شهاب ماند. _ولی داشتی گریه می کردی... برای همین جلو نیومدم. شهاب به مهیا نگاهی انداخت. _برا چی اون شب حالت بد بود؟!... نگو هیچی؛ چون اون گریه هات برای هیچی نبود. دستان مهیا یخ زد.... از چیزی که میترسید؛ اتفاق افتاد.شهاب دستان مهیا را گرفت، که با احساس سرمای دستان مهیا با نگرانی نگاهی به مهیا انداخت. _چیزی شده مهیا؟! مهیا سرش را پایین انداخت. نم اشک در چشمانش نشست. _مهیا، نگرانم نکن!! مهیا میدانست آن اتفاق تقصیر خودش نبود، اما استرس داشت که نکند شهاب، بد برداشت کند. شهاب با اخم اشاره ای کرد. _بلند شو بریم! شهاب پول را روی میز گذاشت، دست مهیا را گرفت و بیرون رفتند. شهاب در ماشین را برای مهیا، باز کرد. مهیا سوار شد. شهاب ماشین را دور زد و سوار شد. _مهیا؛ خانمی... مهیا سرش را بلند کرد.شهاب اخم کرد. ــ چرا چشمات خیسند؟؟ چیز بدی پرسیدم؟! _نه! _داری نگرانم میکنی... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۰۰ شهاب سر جایش نشست. _به چی میخندی؟؟ مهیا با چشم اشار
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۰۱ مهیا، اشک هایش را پاک کرد. _مهیا!... مگه چه اتفاقی افتاده که تو اینجوری بهم ریختی... مهیا نفس عمیقی کشید. _مهران...! شهاب آبروهایش را درهم کشید. _مهران کیه؟! _هم دانشگاهیم. _خب؟! _ازم جزوه برده بود؛بعد یه مدت بهم پیام داد، که برم جزوه رو بگیرم. مهیا نفس عمیقی کشید و ادامه داد: _تو رستوران قرار گذاشته بود... من اون موقع با اینکه محجبه نشده بودم و نماز نمیخوندم ولی با پسرا زیاد گرم نمیگرفتم... اونم هی از دست شکستم، سوال میپرسید... اون لحظه اصلا احساس خوبی نداشتم. فقط دوست داشتم از اونجا برم.... دستم رو دراز کردم که جزوه رو ازش بگیرم که اون... شهاب اخم کرد و گفت: _اون چی؟! _اون دستمو گرفت و محکم فشار داد... اشک های مهیا، روی گونه اش سرازیر شد. شهاب از عصبانیت فرمون را محکم فشار داد. مهیا بالرزش ادامه داد: _از اونموقع هی زنگ میـزد و ادعای عاشقی می کرد تو بیمارستان هم خودت دیدیش... با هر حرفی که مهیا می زد... فشار دست شهاب روی فرمون بیشتر می شد. مهیا که عصبانیت شهاب را دید تند تند گفت: _باور کن شهاب من تقصیری ندارم... من اصلا اهل این حرفا نیستم. شهاب، نفس عمیقی کشید و به طرف مهیا برگشت. دستانش را در دست گرفت. _آروم باش مهیا! اشک های مهیا را با دستش پاک کرد و گونه اش را نوازش کرد _میدونم تو تقصیری نداری. _باور کن شهاب.... من اون روز، خیلی اذیت شدم. همش استرس مهران رو داشتم. همه چیز پشت سرهم بود. نمیتونستم به کسی بگم. چون کسی رو نداشتم... _اگه دستم بهش برسه! شهاب لحظه ای فکر کرد و دوباره پرسید: _اون ماشینی که نزدیک بود، بهت بخوره هم کار اون عوضیه؟! مهیا به چشمان سرخ شهاب نگاه کرد. ترسید بگوید کار مهران است میترسید که شهاب کارش را بی جواب نگذارد... _ن... نه کار اون نبود... _مهیا بامن روراست باش. اون تصادف کار اون بود؟! _نه نبود... نگاهش را به بیرون سوق داد؛ تا چشمانش اورا لو ندهند.از استرس ناخون هایش را می جوید.با صدای ضربه ای که شهاب به فرمان زد؛به طرف شهاب برگشت. _چرا به من دروغ میگی مهیا؟! من شوهرتم. چرا نمیگی که کار اون بی همه چیز بوده؟! _ن... نه اون... شهاب اجازه نداد ادامه بدهد.غرید: _دروغ نگو مهیا... دروغ نگو...چشمات لوت دادن ،چرا با من راحت نیستی؟! ها؟! مهیا سرش را پایین انداخت و حرفی نزد.... شهاب عصبی دنده را جابه جا کرد و زیر لب به مهران بدو بیراه می گفت... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۰۱ مهیا، اشک هایش را پاک کرد. _مهیا!... مگه چه اتفاقی ا
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۰۲ در مسیر حرفی نزدند...مهیا نگاهی به جاده انداخت. نزدیک خانه بودند؛ نگاهی به شهاب انداخت، که با اخم رانندگی می کرد.نمی توانست ناراحت بودن شهاب را تحمل کند. _شهاب؟! _لطفا چیزی نگو مهیا. مهیا، سرش را پایین انداخت. نم اشک در چشمانش نشست، با ایستادن ماشین سرش را بلند کرد. روبه روی در خانه شان بود. _شهاب؟! _من صبح زود میرم ماموریت. _شهاب؟! _مواظب خودت باش. کلاس هات رو هم حتما برو. _شهاب؟! شهاب موبایلش را درآورد و شماره‌ای گرفت. _برو خونه مادرت الان نگران میشه. و تلفن را به گوشش نزدیک کرد. _سلام محمد خوبی؟؟ _قربانت فردا صبح ساعت چند حرکته؟! مهیا با چشمان پر اشک به شهاب نگاهی انداخت.خداحافظی زیر لب زمزمه کرد و از ماشین پیاده شد.رو به روی در ایستاد. اصلا رمقی برای درآوردن کلید نداشت. دکمه آیفون را فشار داد. در با صدای تیکی باز شد. مهیا نگاه آخرش را به شهاب انداخت و وارد خانه شد.شهاب تا مهیا وارد خانه شد، با محمد خداحافظی کرد. سرش را به صندلی تکیه داد؛ خودش هم ناراحت بود و دوست نداشت مهیا را ناراحت کند. اما باید او را تنبیه میکرد، تا یاد بگیرد؛ دیگر چیزی از او پنهان نکند.... یاد چشمان اشکین مهیا افتاد. مشتی به فرمان زد. _لعنت بهت مهران... پشیمان شده بود. تحمل ناراحتی مهیا را نداشت....در را باز کرد، تا به طرف خانه مهیا برود. اما با دیدن چراغ خاموش اتاق مهیا سرجایش ایستا‌د. با اینکه برایش سخت بود؛... اما بایدمهیا یاد می گرفت، که چیزی از او پنهان نکند.به عقب برگشت و سوار ماشین شد.ماشین را در قسمتی از حیاط پارک کرد. وارد خانه که شد، شهین خانوم به استقبالش آمد. _سلام مادر! خسته نباشی! شهاب لبخند بی جانی زد. _خیلی ممنون... _چیزی شده شهاب؟! _نه مامان! خستم. من میرم بخوابم. به طرف پله ها رفت. روی یکی از پله ها ایستاد. _مامان من از فردا برای دو سه روز میرم ماموریت... _چرا زودتر نگفتی مادر؟! _شرمنده یادم رفت. شهین خانوم به رفتن شهاب نگاهی انداخت.مطمئن بود اتفاقی افتاده است. ازنگاه غمگین پسرش راحت می توانست این را فهمید... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
🌹🍃 🍃🌹 💜👈به جهت مطالب عظیم و بزرگ صد (100)باربگوید«طه» و یکبار سوره «قل هو الله احد» را بخواند و باز صد(100) مرتبه بگوید «طه»  و یک مرتبه سوره «قل هو الله » را بخواند 💜👈تا هفت بار این را تکرار کند، همین که هفت مرتبه «توحید» و هشتصد (100) بار «طه» تمام شد 💜👈بعد از آن 17 بار سوره «قل هو الله احد» را تا آخر بخواند، ✨خداوند مطلب و او را برآورده می کند و بی شک عمل خواهد شد. 📌مولف گوید؛ این از مجربات است و آزموده شده است. 📚کشکول ارومیه ای، ص312 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹🍃 🍃🌹 ختـم سـوره مبارکه مزمل 🌷🍃اگر کسی را کرده باشند روز یکشنبه این سوره را بنویسد و روی آن آب بریزد و بنوشد دفع شود 🍃🌷 ان شاء الله🌸 📚تفسیر زواره؛حاشیه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍃🌹 از امام‌ محمّد باقر(ع) 🌹🍃 ⚜از امام محمد باقر (ع) نقل شده که: 💜👈هر کس مهمی دارد دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز بگوید ✨یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَ یا اَسْمَعَ السّامِعینَ وَ‌ یا اَسْرَعَ الْحابِسینَ اِقْضِ حاجتی✨ 💜👈 و بعد حاجت خود را از خدا بخواهد. 📚منبع:گنج های معنوی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹🍃🍃🌹 💜👈برای گشایش بخت بسته آیات زیر را بر ڪاغذ بنویسد و بر گردن آویزان ڪند: 1⃣👈ســوره فــتح آیــات ١ و ٢ 2⃣👈تـمام ســوره نـصر 3⃣👈ســوره روم آیــه ٢١ 4⃣👈ســوره مائــده آیــه ٢٣ 5⃣👈ســوره قــمر آیــات  ١١و ١٢ 6⃣👈ســوره طــه آیــات ٢۵ تا ٢٨ 7⃣👈ســوره ڪـهف آیــه ٩٩ 8⃣👈ســوره تــوبه آیــات ١٢٨ و ١٢٩ بعد از آویـزان ڪردن این جمله به آن اضافه شود: ⚜ڪذلڪ حللت فلان بنت فلانه⚜ (ترجمه: بدین ترتیب فلان دختر فلانه را آزاد ڪردم.) 📌توضیـح: به جای فلان نام دختر و به جای فلانه نام مادر وی را می بایست نوشت 📚گنـج های معنـوی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✴️ چون ڪسے خواهد ڪـہ قدرت حافظـہ او زیاد شود ☄این آیـہ را بر نیم مثقال ڪندر با نیت خالص و توجـہ بـہ خدا و معنے آن بخواند ☄ سپس آن را با هم وزن خود با شڪر یا عسل مخلوط و ممزوج ڪند ☄هر روز صبح ٬ ناشتا ڪمے از آن بخورد مقصود او حاصل شود و حافظـہ اش قوے گردد و آنچـہ را بخواهد یاد گیرد و بـہ خاطر سپارد ٬ بزودے یاد مے گیرد .   ✨ آیات ۲۷ و ۲۸ سورہ لقمان✨      🌿❤️ولَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۲۷﴾ مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾❤️🌿   📚خواص آیات قرآن ڪریم ص ۱۲۷ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ☄️طوفان الاقصی جهشی جهانی بسمت ظهور بود! امسال روز جهانی برگزار می‌شود! @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ⛔️ اگه کسی اسمش در لشکر امام مهدی علیه‌السلام همین الآن ثبت شد که خوش بحالش! بعد از ظهور دیگه امکانش نیست! چرا؟ منبع:جلسه پنجم از مبحث پیوند با امام @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
یاد خدا 55.mp3
9.62M
مجموعه ۵۵ | √ من می‌خوام نترسم ... نمی‌تونم ! من می‌خوام محکم باشم... نمی‌تونم! من می‌خوام گناه نکنم .... نمی‌تونم! من می‌خوام باحوصله و صبور باشم... نمی‌تونم! من می‌خوام بانشاط و مسئولیت‌پذیر باشم ... نمی‌تونم! من می‌خوام خواب نرم و اولویت‌هامو درست انتخاب کننم... نمی‌تونم! چرا پس آدمایی هستن که می‌تونن؟ ایراد کجاست؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
بدن ابزاری برای رسیدن.mp3
4.47M
🎙️ 🔰ماه رمضان، وقت صعود است. ✍️ امت های گذشته با امکانات کمتر، برکات بیشتری کسب کردند. 📌برگرفته از جلسات « تفسیر سوره غاشیه» @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Rahe Nazdik(1403-01-14) Karbala Mo`ala.mp3
32.36M
🔈 🔰 جلسه سوم * محبت و بغض برای خدا نه تنها بالاترین عمل است بلکه همه دین است [1:47] * جلوه‌های محبت و بغض در تک‌تک اعمال دینی [3:10] * بررسی وضعیت محبت و بغض در قلب؛ راه فهمیدن اوضاع باطنی [8:05] ⚜ نکات اصولی در برخورد با گناهکار: [10:09] 1⃣ از گناهش بغض داشته باش نه از خودش 2⃣ نسبت به خودش محبت داشته باش 3⃣ این محبت به خود او باعث می‌شود که در راه ترک گناه کمکش کنی * گناهی که دست کم گرفته شود؛ بدترین گناه در پیشگاه الهی [13:15] * آنگاه که حتی ذره‌ای محبت به دشمنان خدا انسان را جهنمی می‌کند [19:55] * دعای سلامتی امام زمان (علیه‌السلام)؛ عمل مورد سفارش در شب قدر [24:59] * ماجرای عجیب شریک شدن ۶۰ هزار مؤمن در عذاب ۴۰ هزار کافر به خاطر نداشتن بغض [28:44] ⚜ چه چیزهایی موجب ایجاد محبت می‌شود؟ [31:11] * زیبا و آراسته نشان دادن دنیا و پول؛ نقشه شیطان برای جلب محبت انسان [32:16] * توجه به نوع تعامل اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و دشمنان ایشان با دنیا؛ راهکار رهایی از محبت به دنیا [28:12] * ذکر گوشه‌ای از اوضاع سخت زندگی دنیایی پیامبر اکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله) [39:40] * منطق عمر‌سعد: دنیا خوبی نقد است و آدم عاقل آن را به خاطر نسیه رها نمی‌کند [46:40] * رقابتی که بر سَرِ سَر شکل گرفت ... [49:14] ⏰ مدت زمان: ۱:۰۴:۲۶ 📆 ۱۴۰۳/۰۱/۱۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Mamlekate Najaf(1403-01-09)Haram Amire Momenin_ Najafe Ashraf.mp3
28.48M
🔈 * خریداری زمین‌های شهر نجف و اطراف آن توسط امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) [3:16] * امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): زمین های نجف را خریدم تا بهشتیان از ملک من وارد بهشت گردند [4:12] * امیرالمؤمنین (علیه‌السلام): نجف جایی است که ملائکه به حضرت آدم (علیه‌السلام) سجده کردند [8:43] * نجف؛ محل مناجات و خلوت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در زمان حکومتشان [12:33] * تکلم طولانی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ارواح مؤمنین در وادی‌السلام [13:47] * نشستن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بر خاک نجف؛ اینجا خاک مؤمنین است [17:53] * گفتگوی عجیب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با فردی که جنازه پدرش را برای دفن از یمن به نجف آورده بود [20:12] * زیارت روزانه 70 هزار ملک در نجف [31:23] * امام صادق (علیه‌السلام): کسی که با تواضع به زیارت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) برود اجر صد هزار شهید را دارد [33:35] * سوال: چگونه با یک زیارت این اجرهای فراوان نصیب انسان می شود؟ [34:22] * امام صادق (علیه‌السلام): درهای آسمان هنگام دعای زائر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باز می‌شود [39:35] * شب هایی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با هر نگاه به آسمان آیه استرجاع می‌خواند ... [41:26] 📚معرفی کتاب: ارشاد القلوب؛ دیلمی، حسن بن محمد؛ ترجمه علی سلگی ⏰ مدت زمان: ۵۶:۱۸ 📆 ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_6041786368512758181.mp3
1.84M
🔸 سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف 🎧 قسمت دهم سلام الله علیها @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
شب جمعه دلم شد کربلایی نوای نای من شد نینوایی شب جمعه کنار کف‌العباس دل سرگشته شد عرش خدایی من آن عبد خطاکار تو هستم گنه‌کردم ولی دل بر تو بستم 🌙 🌙 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - تو بودی هر جا نبود هیچکس - حسین طاهری.mp3
8.76M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃تو بودی هر جا نبود هیچکس 🍃گرفتی دست منو آقا 🎙 🌷 🌙 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Farahmand.Komeil.mp3
30.74M
🌺 مخصوص شب های جمعه☝️☝️ 🎙 👈 متن دعای کمیل👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/51 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/192 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/51 و دعای پر فیض شب جمعه 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/198 برای دستیابی به پست مورد نظر روی لینک کلیک کنید 🌺😍👆👆👆
🔴 رهبر معظم انقلاب: هر یک نفری که توی خیابان می‌آید، به سهم خود دارد به امنیت کشور و امنیت ملت و حفظ دستاوردهای انقلابش کمک میکند. 🔵 وعده ما جمعه ساعت ده صبح راهپیمایی روز قدس در سراسر کشور @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
﷽ 🔻 ، روز اسلام 💥 امام خمینی (ره) : ✌️من روز را روز اسلام و روز رسول اکرم میدانم، ✌️روزی است که باید ما تمام قوا خودمان را مجهز کنیم و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بودند خارج شوند (صحیفه امام . ج ۹ . ص۲۷۸) 🔺 قدس، خرمشهر دیگر می‌شود✌️ رهبر معظم انقلاب: «ما میگوییم مبارزات همه‌جانبه‌ی ملّت فلسطین -مبارزات سیاسی، مبارزات نظامی، مبارزات اخلاقی و فرهنگی- باید ادامه پیدا کند تا کسانی که غاصب فلسطین هستند، تسلیم رأی ملّت فلسطین بشوند. از همه‌ی مردم فلسطین اعمّ از مسلمان و مسیحی و یهودی_فلسطینی و آن کسانی که در خارج فلسطین تبعید‌شده‌ی از فلسطین هستند، نظرخواهی بشود، و اینها معیّن کنند که چه نظامی در فلسطین حاکم باشد و همه تسلیم آن باشند؛ مبارزه تا این زمان باید ادامه پیدا کند و ادامه پیدا خواهد کرد.» ۱۳۹۸/۰۳/۱۵ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - حیدریم - مهدی رسولی.mp3
4.78M
✌️🇵🇸🇮🇷 ⏯ 🍃خیبر خیبر یا صهیون 🍃جیش محمد قادمون 🎙 🇵🇸🇮🇷 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه با هم می‌آییم روز جمعه ۱۷ فروردین، مصادف با آخرین جمعه ماه مبارک رمضان روزِ قدس همراه با خیل‌عظیم امت غیرتمند و دلسوز برای پاسداشت خونِ پاک شهیدان و برای حمایت از کودکان و مادران‌مظلوم و مقاوم غزه که میسوزند ولی مقاومت می کنند تا پایِ‌جان🇵🇸 و البته برای قدردانی از نعمت بزرگ امنیت🇮🇷 عزت و اقتدار👊 برای آنکه هر قدم و هر فریادم سرعت بخشِ فرآیندِ اضمحلال و نابودی غده سرطانی رژیم منحوس، جلاد و کودک‌کشِ صهیونیستی و آمریکا و اعمال کثیفشان باشد. می‌آییم با شعار نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ پیروزی نهایی و بشارت بزرگ الهی نزدیک است. 🗓 وعده ما: جمعه ۱۷ فروردین 🇵🇸بزرگداشت روز قدس @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕