eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
11.3هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
477 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31 ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۷۱ مهیا با چشمان اشکی به شهاب که داخل اتاقک حراست بود خی
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۷۲ شهاب با شنیدن صدای جیغ همراه بقیه به سمت سالن دویدند...خانم ها دور مهیا جمع شده بودند شهاب با صدای نگرانی گفت: ــ چی شده؟؟ پگاه که چادر مهیا را سرش می کرد و سعی کرد دست مهیا تکان نخورد جواب شهاب را داد: ــ آقای مهدوی مهیا از بالا افتاد شهاب با شنیدن حرف پگاه "یاحسینی" گفت... و به سمت جایگاه دوید خانما از مهیا کمی دور شدند مهیا به دیوار تکیه داده بود و دستش را در دست دیگری گرفته بود و از درد چشمانش را بسته بود شهاب با نگرانی کنارش زانو زد و صدایش کرد: ــ مهیا،مهیا خانومی جواب بده .کجات درد میکنه؟؟ مهیا چشمانش را که باز کرد قطره ی اشکی بر روی گونه اش سرازیر شد و با صدای لرزانی زمزمه کرد: _شهاب،دستم... شهاب دستش را گرفت که مهیا صورتش از درد جمع شهاب عصبی دستی در موهایش کشیدو با صدایی که سعی کرد کنترل کند گفت: ــ چطور افتادی ؟؟اصلا چرا رفتی بالا ؟ پگاه شرمنده سرش را پایین انداخت و جواب شهاب را داد: ــ شرمنده تقصیر من شد میخواستم بنرو درست کنم که افتاد،بعد من از مهیا خواستم که بالا بره درستش کنه شهاب نگاهش را از زمین گرفت و به چشمان اشکی مهیا دوخت؛ ــ ای کاش صدامون میکردید پگاه حرفی نزد و شرمنده سرش را پایین انداخت!! شهاب به مهیا کمک کرد که از جایش بلند شود و رو به آرش کرد و گفت: ــ آرش اینجارو میسپارم بهت ــ برو داداش خیالت راحت باشه مهیا سوار ماشین شد... شهاب در را بست و سریع پشت فرمون نشست. مهیا از درد شدید دلش می خواست جیغ بزند، اما می دانست شهاب الان چقدر از او عصبیه برای همین سعی می کرد چیزی نگوید شهاب کلافه نگاهی به مهیا انداخت؛ ــ درد داری؟؟ ــ نه خوبم شهاب که می دانست مهیا به خاطر خودش حرفی نمیزد غرید؛ ـــ مهیا،پرسیدم درد داری؟؟ مهیا چشمانش را روی هم فشرد و آرام لب زد: ــ آره خیلی درد دارم شهاب شهاب محکم بر روی فرمون کوبید و سرعتش را بیشتر کرد 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۷۲ شهاب با شنیدن صدای جیغ همراه بقیه به سمت سالن دویدند..
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۷۳ شهاب و مهیا روبه روی دکتر نشسته بودند و منتظر بودند دکتر عکس های دست مهیا را دوباره چک کند.مهیا به دستش که برای بار دوم تو گچ رفته بود نگاهی انداخت،کمی به سمت شهاب خم شد و آرام در گوشش گفت: ــ میگم شهاب، یعنی دیگه نمیتونم بیام دانشگاه کمک؟ شهاب با اخم نگاهی به او می کند ؛ ــ با این دستت میخوای بیای؟ مهیا خواست اعتراضی کند، که شهاب اجازه نداد وگفت: ــ اعتراض نکن ،به اندازه کافی از دستت عصبیم ــ خب به من چه؟ ــ خیلی پرویی مهیا !! با سرفه ی دکتر به خودشان آمدند: ــ این دستتون قبلا آسیب دیده بود؟ ــ بله یه بار شکست دکتر سری تکان داد : ــ استخون دستتون خیلی ضعیف بود و با ضربه ای که بهش وارد شد به راحتی شکست، ممکنه این بار خیلی طول بکشه تا جوش بخوره، نباید زیاد تکونش بدید ،چیز سنگین بلند کنید و استراحت مطلق. و نسخه ای که همزمان که تذکرات را می گفت، نوشت را به طرف شهاب گرفت. شهاب تشکری کرد و به مهیا کمک کرد که بلند شود. از بیمارستان خارج شدند..و به طرف ماشین رفتند، به محض اینکه ماشین حرکت کرد مهیا به سمت شهاب چرخید که صدای جیغش بلند شد شهاب نگران به سمتش چرخید؛ ـــ چی شد؟؟ ــ هیچی حواسم نبود دستم خورد به در ــ مهیا درست بشین از جات هم تکون نخور ــ باشه.میگم شهاب الان به مامان بابام چی بگم ؟؟اینجوری ببینن منو سکته میکنن. شهاب نگاه ترسناکی بهش انداخت و گفت؛ ــ دیگه مجبورم خودم دست گلی که دخترشون به آب داد رو توضیح بدم. مهیا لبخندی زد و سرش را به صندلی تکیه داد خیلی خسته بود و شکستن دستش و دردی که کشید باعث ضعف کردنش شده بود! ــ شهاب خوابم میاد ــ بخواب رسیدیم بیدارت میکنم و چشمان مهیا کم کم گرم شدند... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۷۳ شهاب و مهیا روبه روی دکتر نشسته بودند و منتظر بودند د
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۷۴ مهیا چشمانش را آرام باز کرد و اطراف را بررسی کرد ،چشمانش را محکم روی هم فشرد تا بفهمد چه شده !! کم کم یادش آمد که شهاب آن را به خانه آورده بود.. و با کلی دردسر احمدآقا و مهلا خانم را قانع کرد که افتاده و تصادفی در کار نیست... در اتاق باز شد و مهلا خانم وارد اتاق شد؛ ــ صبح بخیر مادر ــ صبحتون بخیر مامان ــ پاشو داروهاتو بخور،شهاب دارو هاتو اورد اما خواب بودی،رفت! مهیا روی تخت نشست و نگاهی به داروها انداخت؛ ــ چشم الان می خورم گوشی را از روی پاتختی برداشت و اسم شهاب را لمس کرد و منتظر ماند تا شهاب جواب دهد: ــ بله خانوم _سلام آقا کجایی ؟اطرافت خیلی شلوغه ــ دانشگام عزیزم ــ وای پس چرا نیومدی دنبالم؟ ــ مهیا با این دستت بیارمت اینجا؟؟مگه یادت رفت دکتر چی گفت؟؟ ــ میای ببینمت ــ فردا یادواره است، تا دیر وقت باید بمونیم اما زود برگشتم حتما میام! ــ باشه پس مزاحم نمیشم.مواظب خودت باش ــ چشم خانوم.مهیا وای به حالت اگه بفهمم چیزی بلند کردی یا استراحت نکردی!!! .ــ چشم حاج آقا، خداحافظ ــ بسلامت عزیزم * روی تخت نشست ،حوصله اش سر رفته بود، خدارا شکر می کرد که عصر مریم و سارا و شهین خانم به دیدنش آمده بودند. خیلی دوست داشت در کنار بچه ها تو دانشگاه کار می کرد، اما با این دستش کاری از اون برنمی آمد،.. ولی الان باید به فکر چاره ای باشد تا شهاب قبول کند او راهمراه خود به یادواره ببرد!! چند تقه به در اتاقش خورد '' بفرماییدی" گفت؛ که در باز شد و شهاب در چارچوب در نمایان شد. ــ اِ.. سلام،کی اومدی شهاب کنارش روی تخت نشست؛ ــ علیک السلام همین تازه مهیا نگاهی به چهره ی خسته اش انداخت و گفت: ــ خسته نباشی،کارتون تموم شد؟؟ ــ آره خداروشکر فقط چندتا کار ریز که فردا صبح انجام میدیم ،برا مراسم میای؟؟ ــ خیلی دوست دارم بیام،اما فکر میکردم نزاری که بیام!! ــ اول هم نمیخواستم بزارم اما دلم نیومد! ــ چقدر مهربونی تو آخه شهاب با لبخند به مهیا نگاه میکرد که مهیا ناخوداگاه پرسید : ــ کی برمیگردی سوریه؟ 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
جهت نابودی فرعون وفرعونیان زمان وتعجیل در ظهور اقا امام زمان بر خواندن سوره های مبارکه فیل ومسد مداومت داشته باشید
🌸✨از حضرت صادق علیه السلام منقول است كه جدش روايت نموده كه ھر كس مى خواھد برخیزد براى نماز شب موقع خواب بگويد: ✨ « اللھم لا تومنى مكرك و لا تنسنى ذكرك و لا تجعلنى مع الغافلین اقو ساعه كذا و كذا» و به جاى كذا و كذا ساعت بیدار شدن را بگويد ملكى را خدا موكل گرداند كه او را بیدار نمايد. 📚 گنجینه معنوی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠هر ڪـہ در بندے باشد و یا در سختے و یادر مهمے عاجز باشد 44 روز هر روز 375 بار بخواند حق تعالے ڪفایت فرماید و اگر در جنگ 901 بار بخواند مظفر و منصور گردد و اگر پادشاـہ غضب ڪندد 41 بار بخواند پیش او رود مهربان گردد ☄      🍃✨یا نَصیشر تَنَصَّرْتَ بِالنُّصرَةِ وَ النُّصرَةِ فے نُصرَةِ نُصرَتِڪَ یا نَصیرَ ✨🍃   📚ڪونوز الاسرار ج 1 ص 122 و 123 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌹🍃 🍃🌹 💜👈کسی که اموالش گمشده است ۱۱۹ مرتبه یا حَفیظ بگوید و بعد از آن نیز ۱۱۹ مرتبه آیه ۱۶ سوره لقمان را  قرائت کند ✨يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِير✨ 💜👈خداوند متعال به فضلش مال او به او بر می گرداند این ذکر مجرب است 📚منبع : مخزن تعویذات ص ۶۳ و ۶۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
  🌿در روایت آمدہ هر ڪـہ در شب جمعـہ دو رڪعت نماز در هر رڪعت بعد از حمد ۷ مرتبـہ سورہ الم نشرح ( انشراح ) 🌀و ۱۱ مرتبـہ آیات ۹و ۱۰ سورہ ص :   🌿 أمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ ﴿۹﴾ أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ ﴿۱۰﴾ 🌿    ☘را بخواند وقتے سلام دهد ۱۰۰۰ مرتبـہ بگوید  یا وَهّابُ خداوند تعالے بـہ او عطا ڪند گنجے از گنج هاے ڪرم خود را ڪـہ از حساب او عاجز آید انشاء اللـہ تعالے  ☘ 📚گوهر شب چراغ ج ۱ ص ۱۳۹ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💚ختم سورہ مبارڪـہ اذا وقعة الواقعـہ از براے وسعت رزق و توسعـہ در امر معیشت تاثیر غریب دارد و از جملـہ مجربات  است ڪـہ تخلف ندارد باید از شب شنبـہ شروع ڪند و هر شب سـہ دفعـہ بخواند و شب جمعـہ هشت بار بخواند تا مدت 5 هفتـہ بدین نحو عمل ڪند و قبل از شروع هر شب این دعا را بخواند🌿      ☘💙اللّهُمَّ ارزُقْنا رِزقَاً حَلالاَ واسِعاً طَیِباً مِن غَیرِ ڪَدّ وَ استَجِب دَعوَتے مِن غَیرِ رَدّ وَ اَعُوذُ بِڪَ مِن فَضیحَتے الفَقرِ وَ الدَّینِ وَ ادْفَعْ عَنّے هذَینِ بِحَقِّ الاِمامَینِ السِبطَینِ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ عَلَیهِما السَّلام ☘💙     📚اسرار المقاصد ص 53 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
برای شدن نزد مردم :💐 🌹برای قضای و دخول بر حکام روز پنج شنبه را روز ه گرفته و با خرما افطار کند . 👈👈..سپس بعد از نماز مغرب ۱۲۱ مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید و بعد از نماز عشاء در رختخواب همین آیه را اینقدر بگوید (منظور بسم الله الرحمن الرحیم هست ) تا به خواب رود 🌹صبح جمعه بعد از نماز صبح نیز ۲۱ مرتبه بگوید ☘ سپس این نوشته را همیشه با خود نگاه دارد (ب س م ا ل ل ه ا ل ر ح م ن ا ل ر ح ی م) 🌹.علامه دمیری گوید : قسم به خدا هر که این عمل را انجام دهد نزد مردم مانند ماه چهارده محبوب خواهد شد 📗..منبع : مخزن تعویذات ص ۸۳ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 و اینک ...... .... 👿 کشف کتب جادو و جنگیری در معبد سلیمان و ادامه دهنده راه شیاطین توسط ماسون ها .... 🎤 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢چگونه آندلس 800ساله از دست اسلام رفت؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 « عجّل الله 1⃣کسانی که پست همّت هستند 2⃣کسانی که غرب زده اند 3⃣کسانی که نون شان تو روغنه عج ✅واجبه همه ببینند @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
یاد خدا ۶۸.mp3
11.85M
مجموعه ۶۸ | بسیاری از انسانها به «شوکِ لحظه‌ی وفات» و «گیجی و حیرانی و تنهاییِ زمان انتقال به برزخ» مبتلا می‌شوند. علّت چیست و چگونه می‌توان خود را از این خطر حفظ کرد؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5811983898527143113.mp3
1.3M
🔸 سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف صلوات 🎧 قسمت سی‌ و دوم @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 دِلِ پُرخواهِشِ مَن را بِه حَریمَٺ وا کُن.. شَبِ جُمعِه هَم نِشینِ مادَرَٺ زهرا کُن مَن حَرَم  لازِمَم  اَرباب، بِطَلَب  ڪَربُبَلا قَلَم وُ کاغَذَش اَزمَن، تو فَقَط اِمضا کُن 🌹   🌹   🌹 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی آنلاین - نماهنگ حالم بده - ستوده.mp3
5.12M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع) 🍃حالم بده ... 🍃دیگه از گریه‌هام معلومه 🎙 🌙 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Farahmand.Komeil.mp3
30.74M
🌺 مخصوص شب های جمعه☝️☝️ 🎙 👈 متن دعای کمیل👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/51 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/192 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/51 و دعای پر فیض شب جمعه 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/198 برای دستیابی به پست مورد نظر روی لینک کلیک کنید 🌺😍👆👆👆
🤚🕗 نگاه کن به دلم، بی قرار یعنی من خزان گرفته ی بی برگ و بار یعنی من فقیر و بی هنر و خوار و زار یعنی من عزا گرفته دلم بی نوا نمیخواهی 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
دلم نموده دوباره هوای حضرت مهدی(عج) تمام دار و ندارم فدای حضرت مهدی (عج) اگر که دیده براهی بخوان دعای فرج را ظهور او برساند،خدای حضرت مهدی (عج) عج 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " به رسم وفای هر شب بخوانیم 😍 متن دعا و طریقه خواندن نماز عج 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/102 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
ای بهترین دلیل تبسم ظهور کن فصل کبود خندۀ ما را مرور کن چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما از کوچه‌های بی‌کسی ما عبور کن ما زائر تبسم بارانی توایم ما را به حق آینه‌ها، خیس نور کن.. ما را ببر به خلوت کشف و شهود خویش ما را به راه سیر و سلوکت غیور کن ما بی‌شکیب، نور تو را آه می‌کشیم یا جلوه کن و یا دل ما را صبور کن روح زمین کبود شب و دشنه است و ظلم ما را برای چیدن ظلمت جسور کن ای آخرین تبسم نور محمدی! جان جهان، عدالت روشن! ظهور کن 💚 💚 💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5990184011488560984.mp3
5.85M
°•🌱 تنها چه میکنی تو کجایی کجای شهر 🥺💔 🎼 🎤 🌿 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا