📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دست_تقدیر ۲۱ #قسمت_بیست_یکم🎬: ابو حیدر لبخندی زد و گفت: نبینم ناراحت باشی ننه مرضیه! مگه پسرت ابوح
#دست_تقدیر ۲۲
#قسمت_بیست_دوم 🎬:
چند ماه بود که محیا و رقیه مهمان خانه ابو حیدر شده بودند، هر روز ننه مرضیه و عباس به آنها سرمیزدند و این مادر و دختر به آن مادر و پسر اخت گرفته بودند.
روزهای اول ابوحیدر که یک هفته تمام، برای رفتن میهمانانش به ایران تلاش می کرد بالاخره نتیجه را به آنها گفت: به دلیل انقلاب در ایران، مرزها را بسته اند و به سختی می شود از مرز رد شد، اما با واسطه هایی که پیدا کرده بود، انگار این کار ناممکن، ممکن میشد منتها هزینهٔ رد شدن از مرز خیلی زیاد بود، محیا و رقیه درست است متمول بودند اما املاکشان در ایران بود و هر چه هم در عراق داشتند در دست جاسم به امانت بودند، پس فعلا کاری نمی شد کرد.
رقیه مشغول تدارک نهار بود، آنها می دانستند که ابوحیدر و همسرش زندگیشان را از راه طبخ غذا در خانه و فروش آن توسط ابوحیدر در شهر میگذرانند، رقیه که کدبانویی بی نظیر بود مدتی بود که مسؤلیت پختن غذا را به عهده گرفته بود و عجیب مشتری های ابوحیدر زیاد شده بود و ابو حیدر بی آنکه رقیه بداند، سهم کار و زحمت کشی او را کنار می گذاشت تا در موقع لزوم به او دهد.
رقیه پیازها را تفت داد و تکه های کوچک گوشت را در آن ریخت و محیا که همچون همیشه خودش را با رادیو سرگرم کرده بود، با هیجانی در صدایش جلو آمد و گفت: مامان، مامان...صدایش در جلز و ولز گوشت ها گم شد و رقیه با تعجب به محیا که ناخوداگاه با زبان فارسی با او صحبت می کرد نمود و گفت: چی شده مادر؟! چرا اینقدر هیجان زده ای؟!
محیا دستهایش را بهم زد وگفت: ایران رفراندوم برگزار شده و تقریبا صد در صد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند.
رقیه لبخندی زد و گفت : خدا را شکر، کاش زودتر به ایران برگردیم و در این هنگام ام حیدر از پشت شانه های محیا را در آغوش گرفت و گفت: چه می گویید مادر و دختر که اینهمه به وجد آمده اید؟!
رقیه خبری را که شنیده بود به تم حیدر گفت و ام حیدر آهی کشید و گفت: خدا را شکر، کاش در عراق حکومت بعثی و صدام حسین با هم نابود می شدند تا شیعیان بتوانند نفسی بکشند هر سه آمین گفتند.
صدای باز و بسته شدن در بلند شد و بی شک کسی جز ابو حیدر نبود.
رقیه که انگارچیزی در ذهنش بود که می بایست عملی کند از جا بلند شد و به محیا گفت: مادر مواظب گوشت ها باش نسوزه، ام حیدر جلو آمد و گفت: من حواسم هست،اگر کار دیگه ای داری انجام بده.
رقیه با شتاب خودش را به حیاط رساند و قبل از اینکه ابو حیدر وارد ساختمان خانه شود، جلویش سبز شد و گفت: سلام ابو حیدر، عذر می خوام مطلبی بود که باید به شما می گفتم
ابو حیدر تسبیح دستش را در مشتش جمع کرد و گفت: بفرما خواهرم، هر چه می خواهی بگو..
رقیه که انگار تردید داشت در گفتن...
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #دست_تقدیر
✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی »
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دست_تقدیر ۲۲ #قسمت_بیست_دوم 🎬: چند ماه بود که محیا و رقیه مهمان خانه ابو حیدر شده بودند، هر روز نن
#دست_تقدیر ۲۳
#قسمت_بیست_سوم 🎬:
رقیه همانطور که النگوهای دستش رابیرون می آورد گفت: من خیلی شرمنده شما و ام حیدر و همچنین عباس و ننه مرضیه شده ام و وقت داره میگذره و هر لحظه امکان داره جای ما لو بره و پشیمانی بار بیاد و بعد شش النگوی دستش را به طرف ابو حیدر داد و گفت: فکر می کنم پول اینا برای عزیمت چهار نفر به ایران کافی باشه!
ابو حیدر سرش را تکان داد و گفت: تا هر وقت اینجا هستید قدمتان روی چشم ماست،شما خیر و برکت زندگی ما شده اید، دیگه از این حرفا نزنید و از طرفی دفعه قبل که النگوها را دادین گفتم که عباس در صدد جور کردن پول هست و ان شاالله امروز فردا جور میشه و لازم نیست و اگر بفهمه شما همچی کاری کردین و منم باهاتون همکاری کردم غضبم می کنه
رقیه به میان حرف ابوحیدر پرید و گفت: شما را به جان مولا علی قسم میدم که نه نیارید، نمی دونم آقا عباس از کجا می خواد پول را فراهم کنه، اما بهش بگید دست نگهداره، آخه با فروش همینا کارمون راه میافته و بعد صدای بغض دارش را آرام تر کرد و گفت: دیگه راضی نشین ما بیش از این شرمنده بشیم، ما هم آدم های بی پولی نیستیم، منتها اینم شده آزمایش ما، شما اینو قبول کنید و بفروشید اگر باز هم پول خواستند اضافه اش را از آقا عباس بگیرید.
ابو حیدر نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که تسبیحش را داخل جیب لباس عربی اش می گذاشت، النگوها را گرفت و در همین حین صدای محیا هم از پشت سرش بلند شد و گردنبدی را که در دست داشت به طرف ابو حیدر داد و گفت: این هم سهم من!
قبل از اینکه ابوحیدر حرفی بزند، رقیه دست محیا را پس زد و با زبان فارسی گفت: چه میکنی محیا؟! این گردنبند یادگار بابا بزرگ محمدت هست، اینو نگهدار، فهمیدی...
با همین النگو ها هم کارمون راه میافته ، هر کدومش سنگین هست و پول خوبی میدن بابتشون و از طرفی خدا هم برکت میده...
محیا بوسه ای از گونه مادرش گرفت و بدو خودش را داخل ساختمان رساند و ابو حیدر هم بدون اینکه وارد خانه شود دوباره به عقب برگشت و از در بیرون رفت.
رقیه که حالا خیالش راحت شده بود با نیرویی بیشتر مشغول کار شد.
نیم ساعتی از رفتن ابوحیدر می گذشت که صدای در حیاط بلند شد،
ام حیدر به سمت حیاط رفت و رقیه روغن داغ را روی پلوها داد و در ظرف را بست تا دم بکشند و صدای شاد ننه مرضیه در گوشش پیچید، سلام بر عزیزانم، سلام بر نور چشمانم...
محیا خودش را به ننه مرضیه که انگار مادربزرگ واقعی خودش است رساند و مثل دختری که خودش را برای مادربزرگش عزیز می کند خود را در بغل ننه مرضیه انداخت و گفت: چی شده ننه جونم؟! همچی کبکت خروس می خونه هاا
ننه مرضیه بوسه ای از گونه سرخ و سفید محیا گرفت و گفت: خبردارم خبررر تا مشتلق ندین نمی گم..
رقیه که فکر می کرد ابو حیدر طلاها را فروخته و خبرش را به ننه مرضیه داده با لبخند گفت: حدسش راحت هست، حتما اسباب رفتنمون جور شده درسته؟!
ننه مرضیه خنده بلندی کرد و گفت: از کجا فهمیدی ورپریده؟!
رقیه سرش را پایین انداخت و خنده ریزی کرد و گفت: فرض کن علم غیب دارم.
ننه مرضیه نفس بلندی کشید و گفت: مدتی بود عباس خونه و ماشین را برای فروش گذاشته بود و امروز شکر خدا پول هر دوتا نقد شد،از فردا باید بیافتیم دنبال بقیه کارها...
هر حرفی که ننه مرضیه میزد، پشت رقیه داغ و داغ تر می شد.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #دست_تقدیر
✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی »
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#دست_تقدیر ۲۳ #قسمت_بیست_سوم 🎬: رقیه همانطور که النگوهای دستش رابیرون می آورد گفت: من خیلی شرمنده ش
#دست_تقدیر ۲۴
#قسمت_بیست_چهارم 🎬:
سه روز بود که محیا و مادرش به همراه ننه مرضیه و پسرش عباس در حالیکه یک راهنما همراه داشتند، به سمت ایران حرکت کرده بودند، در این سه روز که سرشار از سختی و تلاش برای این کاروان پنج نفره بود، در طول مسیر چندین بار ماشین عوض کرده بودند و بالاخره به جایی رسیدند که امکان رفت و آمد ماشین نبود و چون از بیراهه حرکت می کردند، می بایست مقداری از راه را با پای پیاده طی کنند و این وضعیت برای ننه مرضیه که زنی سالخورده بود، بسیار سخت و بغرنج بود.
رقیه که خودش را باعث بوجود آمدن این وضعیت می دانست تا جایی می توانست کمک می کرد که از رنج ننه مرضیه کم کند و عباس هم سنگ تمام گذاشته بود و هر چند ساعت یک بار مادرش را کول می کرد، ننه مرضیه که انگار علاوه بر خستگی راه چون از بیابان می گذشتند دچار گرمازدگی شده، مدام عرق می کرد و عق میزد اما هربار با ذکر یا امام رضای غریب، انگار قدرتی در جانش می نشست.
بالاخره بعد از یک شبانه روز راه پیمایی به جایی رسیدند که راهنما به آنها گفت آخر خط هست و برجک نگهبانی که با آنها فاصله داشت را نشان داد و افزود که بعد از گذشتن از کنار این برجک به خاک ایران پا می گذارید.
اما می بایست تا غروب خورشید صبر می کردند و پس از آن داخل راهی میشدند که مثل یک راه زیر زمینی حفر کرده بودند و بدون ایجاد صدا از آنجا عبور کنند.
راهنما که نصف پول را در اول سفر و نصف پول را در آخر سفر گرفت از آنها خداحافظی کرد،زمانی که تنها شدند.
هر چهار نفر خود را در پناه تپه ای شنی کشیدند و عباس نگاهی به خورشید عصرگاهی که در آسمان کویر به آنها می تابید، کرد و بعد لبخندی زد و رو به رقیه گفت: هزینه سفر تا اینجا تقریبا کمی بیشتر از پول طلاهای شما شد،یعنی باید بگویم به پول خانه ننه مرضیه و ماشین من هنوز احتیاجی پیدا نکردیم.
رقیه دست داغ و زبر ننه مرضیه را در دست گرفت و گفت: خدا را شکر! ان شالله بعد از زیارت امام غریب به نجف که برگشتید، با این پول خانه ای بزرگ و دلباز برای ننه مرضیه بخرید.
عباس سرش را پایین انداخت و سکوت کرد، سکوتی که گویی خیلی حرف پشت آن پنهان بود و ننه مرضیه که مادر بود و معنای این سکوت را میفهمید لبخندی صورت زردش را پر کرد و گفت: خدا را چه دیدی، شاید کار به انجاها نرسید.
محیا با تعجب نگاهی به ننه مرضیه کرد و سپس به مادرش رقیه چشم دوخت، گویی این وسط چیزهایی بود که او هنوز درکش نکرده بود.
بالاخره خورشید غروب کرد، حال ننه مرضیه بهتر شده بود، هر کدام چند تیکه بیسکویت با مقداری آب خوردند و حرکت کردند و خیلی زود و بی دردسر، به آن طرف مرز رسیدند اما هنوز هم بیابان را باید طی می کردند تا به جاده منتهی به شهر مرزی ایران برسند.
👈 #ادامه_دارد....
#رمان #دست_تقدیر
✍ نویسنده ؛ « ط _ حسینی »
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
⚡️#گشایش_گرفتاری
🌺 برای گشایش در کاری که بسته شده هر شب این ذکر را ۱۰۰۰ بار بگوید
سُبْحَانَ اللَّهِ الْمَلِكِ الَّذِی لَايَمُوت
📚 منبع کتاب : صحیفه المهدیه ۱۹۶
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
❎ #چشم_زخم
امام رضا علیهالسلام
هرگاه تو را چشم زنند کف دستت را مقابل صورتت قرار ده و حمد و توحید و معوذتین (فلق و ناس) را بخوان و هر دو کف را به صورتت بکش
📚 منبع کتاب : مکارم الاخلاق ۴۷۴
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✅ #بچه_دار_شدن
هشام دربانی داشت که ثروتمند بود اما بچه دار نمی شد؛ روزی امام باقر (ع) به او فرمود: می خواهی دعایی به تو یاد بدهم که صاحب فرزند شوی؟
دربان گفت:بله. پس امام باقر (ع) فرمودند:
در هر صبح و عصر هفتاد مرتبه ( سبحان الله) ده مرتبه (استغفرالله)، دوباره نه مرتبه (سبحان الله) بگو و این آیات را بخوان «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کاَنَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکمُ مِّدْرَارًا وَ یُمْدِدْکمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یجَعَل لَّکمُْ جَنَّاتٍ وَ یجَعَل لَّکمُْ أَنهْارًا»
دربان این اذکار را خواند و صاحب فرزندان زیادی شد.
📚 منبع کتاب : مستدرک الوسایل باب نکاح
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#باز_شدن_درهای_رحمت
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ؛
هر کس هر روز ۱۵ مرتبه این دعا را
بخواند حق تعالى روى رحمت خود را
از او نگرداند تا وارد بهشتش كند.
↻ ثواب الاعمال
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨#رفع_ترس
در کلام امام باقر علیهالسلام :
ابوحمزه می گوید: امام محمدباقر (ع) به من فرمود:
هرگاه پیشامدی برای تو رخ داد که موجب ترس و اندوه تو شد، به گوشه ای از خانه خود برو و بعد از خواندن دو رکعت نماز، هفتاد بار این دعا را بخوان:
💥یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ وَ یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ وَ یَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ💥
👈🏼در نیت نماز میتوانید بگویید: دو رکعت نماز نجات از غم و اندوه به جا میآورم قربۀ الی الله
📚کافى، جلد۲
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✅گره گشایی با قرآن و ادعیه
#رفع_کدورت میــان
دو طایفه یا دو شخص
✍🏻به جهت تسخیر قلوب میان دو طایفه یا دو شخص که کدورت دارند وضو بسازد و دو رکعت نماز به همین نیت بخواند در رکعت اول بعد از حمد یک بار و بعد از سوره هفت مرتبه این دعا را بخواند و آن شخص چنان مسخر گردد که تصور آن را نتوان کرد به تجربه رسیده است
عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَاللَّهُ قَدِيرٌ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
اَللهُمَ لِیِّن لی قَلبِ > فلانبنفلان < كَما لَیِّنتَ الحَدیدَ لِداوُد و سَخِّر لی قَلبَهُ کَما سَخَّرْتَ لِسُلَيْمانَ جُنُودَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
منبع : سر المستتر ص ۹۶ و ۹۷
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افسردگی چرا؟
خداهست
امام زمان ارواحنا فداه هست...
🌱🌱🌱🌱🌱
#امام_زمان عج
#توسل_به_امامزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان چه کاری دوست داره من انجام بدم؟؟؟
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#امام_زمان عج
#توسل_به_امامزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سیره عرفا در خانواده.mp3
5.61M
✅ رفتار بزرگانِ سلوک و عرفان،
در خانه و خانواده
#پادکست_روز #رهبری
#استاد_شجاعی #استاد_فرحزاد
منبع : جلسه ۱۵ از مبحث زندگی زیبا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#تصویری #کلیپ
✍️ دوگانه دین و دنیا
⚜ میدونم گناهه اما نمیتونم انجام ندم...
⚠️ علت سقوط عمرسعد (لعنهالله) چه بود؟
#امام_حسین #کربلا
#محرم #عاشورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
روضه شب دوازدهم محرم .mp3
19M
✍ کوفیانِ به حسب ظاهر متدین
* خزانِ کاروان در کنار قتلگاه
* داغ قدسی و ملکوتی
* بابت بچههای گمشده در کربلا هر چه گریه کنیم کم است.
#امام_حسین #کربلا #محرم #عطش
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
01_Goriz_Az_Rajim_1401_05_17_Moharram_1444_aminikhaah.ir.mp3
24.8M
⭕️سلسله مباحث
« #گریز_از_رجیم»
✅جلسه یکم
🛑بشارتی که محافظ جان امام زمان شد
🛑اثر شهادت امام حسین علیهالسلام
🛑چه کسی شایسته انتقام خون امام حسین علیهالسلام است؟
🛑زائر #امام_حسین علیه السلام چه نشانه هایی دارد؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
#اطلاعیه
#ختم_دوره_318
#ختم_قرآن_دسته_جمعی(هفتگی)
اعضای محترم #کانال_
📕نــداے قــرآن و دعــا📕 رو آغاز می کنیم.🌷 😍
💠 روزهای جمعه«ختم قرآن» برای خشنودی و سلامتی و تعجیل در فرج مولا و هدیه به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و تمام اموات مومنین و مومنات و سلامتی مریضان و
به نیت شفای بیماران مد نظر
صاحب خونه شدن تمامی مستاجرها و آزادی زندانیان بی گناه و دوری از گناه و ازدواج و خوشبختی جوانان و موفقیت در درس و دانشگاه و به نیت بچه دار شدن زوجینی که نمیتوانند بچه دار بشن و همچنین به نیت حوائج شخصی
و همچنین به نیت
برای نجات از شر فتنه های آخرالزمان و در امان بودن و نگه داشتن دین و ایمانمان
همچنین به نیت
#سال_فرج_مولاعج
وهمچنین هدیه به
🌺✨حضرت _سید_ساجدین_امام_سجاد_امام_حَسین_ابوالفضل_العباس🌟🌺
و همچنین حاجت روایـــے شما دوستـان برگزار می شود .
🔷عزیزان جهت اتمام ختم همکاری کنند
💠 دوستان جزو هایی که تیک کنارشون خورده انتخاب شده هستند بقیه رو انتخاب کنید
#توجه
💠 جزء مورد نظر رو به شخصی مدیریت اعلام کنید 💠
💠 فرصت خواندن جزو:از امروز تا جمعه هفته آینده
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ
﷽📖 #جزء1) کاربر خانم ترکی
﷽📖 #جزء2) کاربر آقای توکلی
﷽📖 #جزء3) کاربر خانم فاطمه رضایی
﷽📖 #جزء4) کاربر خانم فاطمه براتی
﷽📖 #جزء5) کاربر خانم بزرگی نژاد
﷽📖 #جزء6) کاربر خانم موسوی
﷽📖 #جزء7) کاربر خانم موسوی
﷽📖 #جزء8) کاربر خانم جعفرزاده
﷽📖 #جزء9) کاربر آقای امینی پور
﷽📖 #جزء10) کاربر خانم بخیر نیلدار
_🔰____🔰____🔰_____🔰_
﷽📖 #جزء11) کاربر خانم اعظم باقری
﷽📖 #جزء12) کاربر خانم امیدی
﷽📖 #جزء13) کاربر خانم عبدالوند
﷽📖 #جزء14) کاربر خانم فراهانی
﷽📖 #جزء15) کاربر نفس خانم
﷽📖 #جزء16) کاربر خانم زنگنه
﷽📖 #جزء17) کاربر خانم گرگی
﷽📖 #جزء18) کاربر خانم نجفی
﷽📖 #جزء19) کاربر خانم نجفی
﷽📖#جزء20) کاربر خانم نجفی
_🔰____🔰_____🔰_____🔰_
﷽📖 #جزء21) کاربر خانم عبداله پور
﷽📖 #جزء22) کاربر خانم عبداله پور
﷽📖 #جزء23) کاربر خانم اشرفی
﷽📖 #جزء24) کاربر آفاق خانم
﷽📖 #جزء25) کاربر شهناز خانم
﷽📖 #جزء26) کاربر خانم مهربان
﷽📖 #جزء27) کاربر خانم فاریابی
﷽📖 #جزء28) کاربر خانم زهرا
﷽📖 #جزء29) کاربر خانم اعظم براتی
﷽📖 #جزء30) کاربر خانم فاطمه رضایی
❣ الّلهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣
به لطف دوستان ختم کامل قران انجام وبه پیشگاه مقدس آقا صاحب الزمان (عج) هدیه خواهد شد.
#توجه
💠 جزء مورد نظر رو به شخصی مدیریت اعلام کنید 💠
دوست عزیزی که جزء سی رو میخونه ان شاءالله ختم قرآن رو هم بخونه بی زحمت 😍🌸
تعجیل در ظهور و سلامتی امام زمان عج 14 مرتبه #صلوات🌺😍
اجرکم عندالله🌺🌺🌺
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
➖➖➖➖➖➖:
@zohoreshgh
@NedayQran
🌸 دوستان عزیز
برای انتخاب و اعلام شماره جزءهای قرآنی لطفا عضو گروه بشید.🌸
https://eitaa.com/joinchat/1145241787C9085a19747
#مورخ
#1403_04_28
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
4_484897422556790927.mp3
6.39M
#مناجات #امیرالمومنین❤️
#التماس_دعای_فــرج😍
قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد
ايمان به جز ازعشق علي پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا كه علي نور بود سايه ندارد
ترجمه و متن دعا 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/237
متن ترجمه و دعای #امین_الله👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/243
#امام_زمان عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
زیارتآلیاسین+دعا۩فرهمند.mp3
7.37M
#زیارت_آل_یاسین
🎤 بانوای گرم استادفرهمند
🌹 #سلام_علی_آل_یاسین🌹
نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند
چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلـــــوات
متن دعا👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/111
متن و ترجمه دعا👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/229
#امام_زمان عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5785009438028989691.m4a
3.38M
سيدابن طاووس مي فرمايد
اگراز هرعملي در #عصر_جمعه غافل شدي از :صلوات
#ابوالحسن_ضراب_اصفهاني غافل نشو چراكه دراين دعا سري است كه خدا مارا برآن آگاه كرده است
💎 * فواید عجیب صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی+متن صلوات*
🎗️ *۱- دعای حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامل او خواهد شد*.
🎗️ *۲- موجب نجات از فتنه های آخر الزمان خواهد شد*.
🎗️ *۳- دعا واستغفار ملائکه شامل او خواهد شد.*
🎗️ *۴- موجب وسعت روزی می شود.*
🎗️ *۵- موجب آمرزش گناهان انسان می شود*
🎗️ *۶_ نور امام زمان* *در دل انسان زیاد می شود*
🎗️ *۷- از گرفتاری های عالم آخرت نجات پیدا خواهد کرد*
🎗️ *۸- بدون حساب یا باحساب آسان به بهشت خواهد رفت*
🎗️ *۹- کارهای بد او به خوبی مبدل می شود.*
🎗️ *۱۰- موجب برطرف شدن غصه و اندوه می شود.*
🎗️ *۱۱- موجب کمال ایمان می شود.*
🎗️ *۱۲- موجب اجابت دعا می شود.*
🎗️ *۱۳-موجب دفع بلا می شود.*
🎗️ *۱۴-مادامی که مشغول دعاست مشمول رحمت خداوند خواهد بود*
🌸 *صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی رو می توانیم هر روز بخوانیم*
*این صلوات معجزه می کند به فضل الهی.*
خواندن سوره #قدر و #توحید در عصر #جمعه هر کدوم 100بار توصیه شده
💌
متن دعا 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/62
متن و ترجمه دعا👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/222
*اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج بِحَقِّ زِینَب کُبری*
#امام_زمان عج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#غروبجمعه
🍂میان شک و یقین پیر می شود بی تو...
🍂دلی که طعمهٔ زنجیر می شود بی تو...
🍂نیامدی که ببینی در این دیار غریب...
🍂غروب جمعه چه دلگیر می شود بی تو...
#غروبشدنیامدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مداحی_آنلاین_ای_گل_بهارم_دلیل_انتظارم_جواد_مقدم.mp3
13.37M
⏯ #واحد ویژه #امام_زمان(عج)
🍃ای گل بهارم دلیل انتظارم
🍃لحظههای بی تو همیشه بی قرارم
🎙 #جواد_مقدم
👌 #پیشنهاد_ویژه
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
dcc2_62cce8e02fe2ad2b93debc44915bd4c0.mp3
17.02M
🤲 قرائت #دعای #سمات
🎙 بانوای : #حاج_میثم_مطیعی
محـبان مهــــــــــــدي(عج) او خواهد آمد
او خواهـــد آمـــد...
#با_كولـــــه_باری_از_عــــدالـــت😍🌺
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
متن و ترجمه دعای سمات 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/156
══💝══════ ✾ ✾ ✾
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#وقت_سلام✋🕗
#یاامامرضاجان❤️
ز خويش برآورد تمناي تو ما را
سر داد به فردوس تماشاي تو ما را
خوش تر ز تماشاي خيابان بهشت است
هر جلوه اي از قامت رعناي تو ما را
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#زيارت_مختصر_امام_رضا ع👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/132
💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕