eitaa logo
ندای قـرآن و دعا📕
13.5هزار دنبال‌کننده
35.8هزار عکس
8.8هزار ویدیو
531 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی کپی آزاد مدیریت کانال و تبلیغ و تبادل 👇 @Malake_at eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran دعا و سرکتاب نمیکنم
مشاهده در ایتا
دانلود
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 5⃣ نگاه كن، على (ع) از خانه پيامبر بيرون مى آيد و از مردم مى خواهد تا بيايند و بر پيكر پيامبر نماز بخوانند. مردم ده نفر، ده نفر، وارد خانه مى شوند و بر آن حضرت، نماز مى خوانند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه8) . على (ع) تصميم دارد وقتى نماز مسلمانان تمام شود، بدن پيامبر را در خانه خودش دفن كند. البتّه عدّه اى مى گويند كه پيامبر را در قبرستان بقيع دفن كنيم، عدّه اى هم مى گويند كه بدن پيامبر را در كنار منبر، در داخل مسجد به خاك بسپاريم. امّا نظر على (ع) اين است كه پيامبر در همان مكانى كه جان داده است، دفن شود. 16 خانه پيامبر، خانه كوچكى است، مساحت آن، حدود نُه متر مربع است، براى همين، بايد صبر كرد تا مردم ده نفر ده نفر، وارد خانه شوند و نماز بخوانند و اين زمان زيادى مى گيرد. 17 نگاه كن، عدّه اى كه نماز خوانده اند، به سوى سقيفه حركت مى كنند تا ببينند آنجا چه خبر است. آرى، تعداد كمى هم كه در اينجا بودند به سوى سقيفه مى روند، ديگر اينجا خيلى خلوت شده است، در مقابل، سقيفه خيلى شلوغ است. * * * آنجا را نگاه كن! آن دو نفر را مى گويم كه سراسيمه به اين سو مى آيند. گويا آنها از سقيفه مى آيند. 18 نمى دانم چرا آنها خيلى ناراحت هستند، آيا موافقى با آنها سخنى بگوييم؟ صبر كنيد، آخر با اين عجله به كجا مى رويد؟ ما هر چه سريع تر بايد نزد بزرگان خود برويم، ما هرگز اجازه نخواهيم داد خليفه از ميان مردم مدينه انتخاب شود. آنها اين را مى گويند و به سرعت به سوى خانه پيامبر مى روند. يكى از آنها وارد خانه مى شود و در كنار عُمَر (پسر خطّاب) مى نشيند، او دست عُمَر را مى گيرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه9) و به او مى گويد: هر چه زودتر بلند شو! مگر نمى بينى من اينجا كار دارم؟ پيكر پيامبر هنوز دفن نشده است. چاره اى نيست، من با تو كار مهمّى دارم. خوب، حرف تو چيست؟ اينجا كه نمى شود، بايد برويم بيرون. عُمَر از جاى خود بلند مى شود و همراه او به بيرون خانه مى رود: حرفت را زود بزن! ببينم چه خبرى دارى. اى عُمَر، چرا نشسته اى؟ مردم مدينه در سقيفه جمع شده اند و مى خواهند با سعد، بزرگ قبيله خزرج، بيعت كنند. ما بايد زود به آنجا برويم وگرنه همه نقشه هاى ما خراب خواهد شد. عُمَر لحظه اى با خود فكر مى كند، او به ياد مى آورد كه مدّتى قبل با مهاجران سخن گفته بود و نقشه خود را به آنان خبر داده بود، اكنون عُمَر باور نمى كند كه انصار اين قدر سريع براى خلافت، دست به كار شده باشند! عُمَر با عجله به خانه پيامبر مى رود، شايد خيال كنى او مى خواهد به على (ع) خبر بدهد، امّا اين طور نيست، عمر قبلاً فكرهايى را در سر داشته است، او براى مقام خلافت نقشه هايى كشيده است!! خوب است ما هم داخل خانه شويم، نگاه كن، عُمَر دست ابوبكر را گرفته است و از او مى خواهد كه بلند شود. ابوبكر به او مى گويد: مى خواهى چه كنى؟ چرا اين قدر عجله دارى؟ بايد با هم به جايى برويم، ما زود برمى گرديم. كجا برويم؟ ما تا پيامبر را دفن نكنيم نبايد جايى برويم. فتنه اى بزرگ در سقيفه روشن شده است، ما بايد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه10) خود را به آنجا برسانيم. 19 نگاه كن، عُمَر و ابوبكر همراه با عدّه اى به سوى سقيفه مى روند. 16. أمالي المفيد، أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العكبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت 413 ه)، تحقيق: حسين أُستاد ولي وعلي أكبر الغفّاري، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامي، الطبعة الثانية، 1404 ه. 17. الأمالي للطوسي، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه)، تحقيق: مؤسّسة البعثة، قمّ: دارالثقافة، الطبعة الاُولى، 1414 ه. 18. الإمامة والتبصرة من الحيرة، أبو الحسن علي بن الحسين بن بابويه القمّي (ت 329 ه)، تحقيق: محمّد رضا الحسيني، قمّ: مؤسّسة آل البيت، الطبعة الاُولى، 1407 ه. 19. الإمامة والسياسة (تاريخ الخلفاء)، أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدينوري (ت 276 ه)، تحقيق: علي شيري، مكتبة الشريف الرضي قمّ، الطبعة الاُولى، 1413 ه. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 6⃣ شب تاريك و بيم موج در سقيفه چه شورى بر پا شده است، همه انصار به توافق رسيده اند كه با سعد بيعت كنند. آنها دور سعد مى چرخند و شعار مى دهند، ظاهرا هيچ كس با خلافت سعد مخالف نيست. سعد بسيار خوشحال است، او تا خلافت و حكومت بر سرزمين حجاز بيش از چند قدم، فاصله ندارد. در اين ميان ابوبكر و عُمَر و همراهان او از راه مى رسند، آنها از ديدن اين همه جمعيّت كه در آنجا جمع شده اند تعجّب مى كنند. نگاه كن! ابوبكر جلو مى رود، او سنّش از همه بيشتر است و ريش سفيد مهاجران مى باشد. او رو به مردم مى كند و چنين مى گويد: «اى مردم مدينه! شما بوديد كه دين خدا را يارى كرديد، ما هيچ كس را به اندازه شما دوست نداريم، شما براداران ما هستيد. مگر نمى دانيد كه ما اوّلين كسانى بوديم كه به پيامبر ايمان آورديم. ما از نزديكان پيامبر هستيم. بياييد خلافت ما را قبول كنيد، ما قول مى دهيم كه هيچ كارى را بدون مشورت شما انجام ندهيم ». 20 مردم مدينه با سخنان ابوبكر به فكر فرو مى روند! آرى، در آن سال هاى اوّل كه حضرت محمد (ص) به پيامبرى مبعوث شد، اين مهاجران بودند كه به پيامبر ايمان آوردند! گويا دليل هايى كه ابوبكر آورده است همه را قانع كرده است، همه سكوت كرده اند، آرى، خليفه پيامبر كسى است كه زودتر از همه به پيامبر ايمان آورده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه11) و از خاندان پيامبر است. فقط او شايستگى خلافت دارد. به راستى منظور ابوبكر از اين سخنان چه كسى است؟ نگاه كن، همه مردم، سكوت كرده اند و حق را به ابوبكر داده اند. ابوبكر، چه ماهرانه سخن گفت و فتنه را خاموش كرد. آرى، بعد از سخنان ابوبكر، ديگر حناىِ سعد هيچ رنگى ندارد، نگاه كن كه چگونه او و طرفدارانش شكست خوردند. مردم مدينه مى دانند كه همه آنها، ده سال بعد از بعثت پيامبر به او ايمان آورده اند، امّا مهاجران، در اوّل بعثت پيامبر به اسلام ايمان آوردند. اى ابوبكر! چه دليل هاى خوبى آوردى و فتنه را خاموش كردى! امّا من از تو يك سؤل دارم، تو براى پيروزى مهاجران بر انصار به دو دليل اشاره كردى: اوّل: مهاجران به پيامبر زودتر ايمان آوردند. دوّم: مهاجران فاميل پيامبر هستند. با تو هستم، اى ابوبكر! به همين دليل هايى كه گفتى، فقط على (ع) شايستگى خلافت را دارد. مگر شما قبول نداريد اوّلين كسى كه به پيامبر ايمان آورد على (ع) بود؟ اگر شايستگى خلافت به فاميل بودن با پيامبر است على (ع) كه پسر عموى پيامبر است، به راستى كدام يك از شما مهاجران، پسر عموى پيامبر هستيد؟ مگر پيامبر با على (ع) پيمان برادرى نبست؟ اى ابوبكر! بارها پيامبر فرمود: «على، برادر من در دنيا و آخرت است»؟ 21 به خدا قسم، امروز مى فهمم كه چرا پيامبر اين جمله را اين همه براى شما تكرار مى كرد. او مى دانست كه تو يك روز اينجا مى ايستى و براى خلافت، به اين ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه12) دو دليل اشاره مى كنى! اكنون كه ابوبكر فتنه را خاموش كرده است آيا مردم را به سوى على (ع) دعوت خواهد كرد؟ به فرض كه ما اصلاً كار به روز غدير خُمّ نداشته باشيم، اكنون با سخنان ابوبكر، خلافت و حقانيّت على (ع) ثابت شده است. امّا وقتى من نگاه به چهره ابوبكر مى كنم، مى فهمم او برنامه ديگرى در سر دارد. شايد بگويى چه برنامه اى؟ با من همراه باش. * * * آنجا را نگاه كن! يكى از بزرگان قبيله خزرج جلو مى آيد و با صداى بلند مى گويد: «به اين سخنان ابوبكر گوش نكنيد و فريب او را نخوريد. ما بوديم كه وقتى مردم مكّه، پيامبر را از آن شهر راندند به آن حضرت پناه داديم و ما با تمام وجود، او را يارى كرديم، براى همين، امروز، خلافت، حقّ ما مى باشد. اگر مهاجران سخن شما را قبول نكنند آنها را از اين شهر بيرون مى كنيم ». آنگاه، نگاهى به ابوبكر، عُمَر و ديگر مهاجرانى مى كند كه در اينجا هستند و مى گويد: «به خدا قسم، هر كس با ما مخالفت كند با شمشيرهاى ما روبرو خواهد بود». 22 👇 20. إمتاع الأسماع، أحمد بن علي المَقريزي (ت 745 ه)، تحقيق وتعليق: محمّد عبد الحميد النميسي، منشورات محمّد علي بيضون، بيروت: دار الكتب العلمية، الطبعة الاُولى، 1420 ه. 21. أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (ت 279 ه)، إعداد: محمّد باقر المحمودي، بيروت: دار المعارف، الطبعة الثالثة. 22. الأنوار البهيّة في تواريخ الحجج 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 🔟 آيا موافقى با هم سرى به خانه پيامبر بزنيم؟ نگاه كن! على (ع) بدن پيامبر را در خانه آن حضرت به خاك سپرده است و كنار قبر آن حضرت نشسته است. بنى هاشم هم اينجا هستند، عبّاس، عموى پيامبر در كنارى نشسته است. مقداد و سلمان و ابوذر و چند نفر ديگر هم اينجا هستند. آرى، خيلى از مسلمانان در مراسم دفن پيامبر حاضر نشدند. 41 يك نفر سراسيمه به اين سو مى آيد. او از همه مى پرسد كه على (ع) كجاست؟ اگر على (ع) را مى خواهى برو كنار قبر پيامبر، او را آنجا مى توانى ببينى. او مى خواهد خبر مهمّى را به على (ع) بگويد. خبر او اين است: «مردم در سقيفه با ابوبكر بيعت كردند». مولايت را نگاه كن! او شروع به خواندن آيه دوم سوره «عنكبوت» مى كند: (أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ)، آيا مردم خيال مى كنند وقتى گفتند ما ايمان آورديم، امتحان نمى شوند؟ ». آرى، اين مردم كسانى بودند كه ادّعاى ايمانِ آنها، همه دنيا را گرفته بود، امّا امروز كه امتحان پيش آمد چند نفر سر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه21) بلند بيرون آمدند؟ چند نفر توانستند از اين فتنه نجات پيدا كنند؟ آرى، امروز، روز امتحان بزرگ الهى بود و متأسّفانه خيلى‌ها در اين آزمون بزرگِ تاريخ، سرافكنده شدند. 42 گوش كن! صدايى از بيرون خانه به گوش مى رسد: «اى على! مردم در سقيفه با ابوبكر بيعت كرده اند، همه ما آماده هستيم تا تو را در راه جنگ با آنها يارى كنيم ». 43 آيا موافقى بيرون برويم و ببينيم كيست كه اين گونه سخن مى گويد؟ خداى من! اين ابوسفيان است! همان كسى كه براى كشتن پيامبر، جنگ بدر و اُحد را به راه انداخت. اكنون چه شده است كه او امروز دلش براى اسلام مى سوزد؟ نه او دلش براى اسلام نمى سوزد، او نقشه اى در سر دارد. او نزديك مى آيد و چنين مى گويد: «اى على! دستت را بده تا با تو بيعت كنم». 44 مولايت را نگاه كن، چگونه جواب ابوسفيان را مى دهد: «اى ابوسفيان! تو از اين سخنان خود قصدى جز مكر و حيله ندارى». ابوسفيان اين سخن را كه مى شنود از آنجا دور مى شود. 45 آرى، ابوسفيان پيش خود نقشه كشيده بود تا امروز انتقام خود را از اسلام بگيرد. او اوّلين كسى است كه خبر سقيفه را براى على (ع) آورد، او كه شمشير زدن و شجاعت على (ع) در جنگ‌ها را ديده بود، خيال مى كرد اكنون نيز، على (ع) شمشير به دست خواهد گرفت و به جنگ اهل سقيفه خواهد رفت و جنگ داخلى در مدينه روى خواهد داد و آن وقت بهترين فرصت خواهد بود تا دشمنان اسلام به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه22) مدينه حمله كنند و ديگر هيچ اثرى از اسلام باقى نماند و او به آرزوى خود برسد. 46 امّا ابوسفيان نمى دانست كه على (ع)، اين گونه اميد او را نا اميد خواهد كرد. آرى، آن حضرت براى اسلام زحمت هاى زيادى كشيده است، اكنون اجازه نخواهد داد تا ابوسفيان به خواسته خود برسد. اگر ديروز شمشير على (ع)، مايه نجات اسلام شد امروز صبر او، مايه بقاى اسلام است. * * * اكنون، اهل سقيفه همه با ابوبكر بيعت كرده اند، و موقع آن فرا رسيده است كه خليفه را به مركز شهر ببرند. خليفه همراه با كسانى كه در سقيفه هستند به مسجد شهر مى رود. در مسير به هر كس برخورد مى كنند او را مجبور مى كنند تا با ابوبكر بيعت كند. 47 👇 41. تذكرة الحفّاظ، محمّد بن أحمد الذهبي (ت 748 ه)، بيروت: دار إحياء التراث العربي. 42. تذكرة الفقهاء، جمال الدين بن الحسن بن يوسف بن علي بن مطهّر المعروف بالعلاّمة الحلّي (ت 726 ه)، منشورات المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، طبعة حجرية. 43. تعجيل المنفعة بزوائد رجال الأئمّة الأربعة، أحمد بن علي العسقلاني (ابن حجر) (ت 852 ه)، تحقيق: أيمن صالح شعبان، بيروت: دار الكتب العلمية، الطبعة الاُولى، 1416 ه. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 1⃣1⃣ آرى، مسلمانان بر خلافت ابوبكر، متّحد شده اند و هر كس كه با اين اتّحاد و يگانگى، مخالف باشد كشته خواهد شد. حتما مى گويى به چه جرمى؟ به جرم بر هم زدن وحدت مسلمانان! امّا سؤل من اين است كه آيا همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده اند؟ هنوز كه بنى هاشم و على (ع) با او پيمان نبسته اند؟ اين چه وحدتى است كه شما از آن سخن مى گوييد؟ نگاه كن! خليفه را با چه احترامى به مسجد مى برند! على (ع)، پيكر پيامبر را دفن كرده و به خانه خود رفته است. عدّه اى از مردم در مسجد پيامبر جمع شده اند، در اين ميان، عثمان همراه با بنى اُميّه در گوشه اى از مسجد نشسته اند. 48 در اين هنگام ابوبكر را وارد مسجد مى كنند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه23) و او را بر بالاى منبر پيامبر مى نشانند. عُمَر نگاهى به مسجد مى كند، مى بيند كه ابوسفيان با عدّه اى از بنى اُميّه در گوشه اى نشسته اند در ميان آنها عثمان هم به چشم مى خورد. ابوسفيان با ديگران بر ضدّ خليفه سخن مى گويد. به راستى چگونه مى توان ابوسفيان را راضى كرد؟ راه حلّى به ذهن خليفه مى رسد. يك نفر پيام مهمّى را براى ابوسفيان مى آورد: «به تو قول مى دهيم كه فرزندت، معاويه را در حكومت خود شريك كنيم». 49 ابوسفيان لبخندى مى زند و مى گويد: «آرى، ابوبكر چه خوب خليفه اى است كه صله رحم نمود و حقّ ما را ادا كرد». اكنون ابوسفيان و بنى اُميّه براى بيعت با خليفه مى آيند. آرى، اين گونه ابوسفيان حاضر مى شود كه با خليفه بيعت كند. عُمَر رو به بقيّه مى كند و مى گويد: «چرا هر كدام از شما در گوشه اى نشسته ايد؟ بياييد با خليفه رسول خدا، ابوبكر بيعت كنيد». 50 عثمان از جا بلند مى شود و نزد ابوبكر مى رود و با او بيعت مى كند، با بيعت عثمان همه بنى اميّه با ابوبكر بيعت مى كنند. 51 اكنون، همه نگاه‌ها متوجّه بنى هاشم و خاندان پيامبر است، آيا آنها با ابوبكر بيعت خواهند كرد؟ * * * در اين ميان، جمعيّت زيادى وارد شهر مدينه مى شوند، خدايا! اين همه جمعيّت از كجا آمده اند و در اين شهر چه مى خواهند؟ نگاه كن! همه آنها از قبيله أسلم مى باشند. مردم اين قبيله در اطراف مدينه زندگى مى كنند، آنان امروز به مدينه آمده اند تا ابوبكر را يارى كنند. آنها به سوى مسجد مى روند، وقتى عُمَر از آمدن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه24) آنان با خبر مى شود، خيلى خوشحال مى شود و يقين مى كند كه ديگر پيروزى از آن خليفه است. 52 هنوز عدّه اى از مردم شهر با خليفه بيعت نكرده اند، خوب است آنها را با پول راضى كنيم! چه كسى است كه بتواند در مقابل پول استقامت كند؟ اين پول‌ها را بايد براى زنان اين شهر فرستاد. بايد از راه زنان در دل‌ها نفوذ كرد، هر كس بتواند زنان را به سوى خود جذب كند جامعه را مى تواند از آنِ خود بنمايد. كيسه هاى پول به سوى خانه هاى مدينه برده مى شوند. ابوبكر در منبر خود به اين سخن‌ها اشاره مى كند كه در حكومت من غذاهاى خوب براى شما مهيا خواهد بود و روزهاى خوبى در انتظارتان است. 53 📚 👇 48. تفسير القرطبي (الجامع لأحكام القرآن)، أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الأنصاري القرطبي (ت 671 ه)، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه170) تحقيق: محمّد عبد الرحمن المرعشلي، بيروت: دار إحياء التراث العربي، الطبعة الثانية، 1405 ه. 49. تفسير القمّي، علي بن إبراهيم القمّي، تصحيح: السيّد طيّب الموسوي الجزائري، النجف: مطبعة النجف. 50. تفسير الكبير ومفاتيح الغيب (تفسير الفخر الرازي)، أبو عبد اللّه محمّد بن عُمَر المعروف بفخر الدين الرازي (ت 604 ه)، بيروت: دار الفكر، الطبعة الاُولى، 1410 ه. 51. تفسير الميزان (الميزان في تفسير القرآن)، محمّد حسين الطباطبائي (ت 1402 ه)، قمّ: طبع مؤسّسة إسماعيليان، الطبعة الثانية، 1394 ه 52. تفسير فرات الكوفي، أبو القاسم فرات بن إبراهيم بن فرات الكوفي (ق 4 ه)، إعداد: محمّد كاظم المحمودي، طهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي، الطبعة الاُولى، 1410 ه. 53. تفسير نور الثقلين، عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي (ت 1112 ه)، تحقيق: السيّد هاشم الرسوليالمحلاّتي، قمّ: مؤسّسة إسماعيليان، الطبعة الرابعة، 1412 ه. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 2⃣1⃣ آنجا را نگاه كن! بيرون مسجد، كنار درِ آن خانه را مى گويم. آن زن چه مى گويد، چرا صداى خود را بلند كرده است؟ آيا مى خواهيد دين مرا با پول بخريد؟ هرگز! هرگز نخواهيد توانست مرا از دينم جدا كنيد، من اين پول هاى شما را قبول نمى كنم. خدايا، اين شير زن كيست كه اين گونه سخن مى گويد؟ او از طايفه بنى عَدىّ است، او با گوش خود شنيده كه پيامبر، در روز غدير، على (ع) را به عنوان خليفه و جانشين خود معرّفى نموده است. اكنون، او چگونه براى پول و مال دنيا، دست از مولاى خود بردارد؟ آفرين بر تو اى شير زن مدينه! كاش مردان مدينه به اندازه تو غيرت داشتند و اين گونه على (ع) را تنها نمى گذاشتند. 54 * * * اكنون، كار تبليغات شروع ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه25) مى شود، بايد كارى كرد كه اين مردم باور كنند كه ابوبكر خليفه رسول خداست. ابوبكر بر روى منبر نشسته است، ناگهان يك نفر از درِ مسجد وارد مى شود و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: «اى خليفه خدا». همه تعجّب مى كنند، آيا ابوبكر اين قدر مقام پيدا كرده كه خليفه خدا شده است؟! ابوبكر از بالاى منبر فرياد مى زند: «من خليفه خدا نيستم، بلكه خليفه رسول خدا هستم و به اين راضى هستم كه مرا به اين نام بخوانيد». 55 آرى، اين گونه است كه لقب خليفه رسول خدا براى ابوبكر، عنوان رسمى شناخته مى شود. بعد از آن خليفه سخنان خود را ادامه مى دهد: «اى مردم! هيچ كس شايستگى خلافت را همانند من ندارد، آيا من اوّلين كسى نبودم كه نماز خواندم، آيا من بهترين يار پيامبر نبودم؟ ». 56 همه كسانى كه در پاى منبر خليفه نشسته اند سخن او را تأييد مى كنند، آرى، همه كسانى كه اينجا هستند به ياد دارند على (ع) اوّلين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد و با آن حضرت نماز خواند. 57 مگر تا مدّت ها، فقط على (ع) و خديجه (س) همراه پيامبر نماز نمى خواندند؟ 58 آن روزها كه هنوز ابوبكر مسلمان نشده بود، امّا اكنون كسى جرأت ندارد حقيقت را بگويد. * * * آن كيست كه در كوچه هاى مدينه مى گردد و فرياد مى زند: «همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده و او را به عنوان خليفه رسول خدا انتخاب نموده اند، پس هر چه زودتر براى بيعت كردن با او به مسجد بياييد». نمى دانم او را شناختى يا نه؟ او عُمَر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه26) ، از وقتى كه خبردار شده است عدّه اى از مردم هنوز با ابوبكربيعت نكرده اند، در كوچه هاى مدينه مى گردد و همه را به بيعت با ابوبكر فرا مى خواند. 59 آرى، عدّه اى از مردم در خانه هاى خود مخفى شده اند، عُمَر مى خواهد هر طور شده است آنها را براى بيعت با ابوبكر به مسجد بكشاند. عدّه اى با شنيدن صداى عُمَر براى بيعت با خليفه از خانه هاى خود خارج مى شوند. ولى عدّه ديگرى به اين سادگى حاضر نيستند با ابوبكر بيعت كنند، آنها كسانى هستند كه مى خواهند به على (ع) وفادار بمانند. بايد فكر اساسى كرد. به نظر شما، عُمَر چه راه حلّى را انتخاب خواهد كرد؟ آرى، بايد به سراغ على (ع) رفت، تا زمانى كه او با ابوبكر بيعت نكرده است، نمى توان بقيّه مردم را مجبور به بيعت با ابوبكر كرد. براى همين عُمَر به سوى مسجد رفته و به خليفه چنين مى گويد: «اى خليفه پيامبر! تا زمانى كه على بيعت نكند بيعت بقيّه مردم به درد ما نمى خورد، هر چه زودتر كسى را به دنبال على بفرست تا او را به اينجا بياورد و او با تو بيعت كند». 60 55. التلخيص الحبير في تخريج الرافعي الكبير، الإمام أبو الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني (ت 852 ه)، بيروت: دار الفكر. 📚 👇 56. التمهيد لما في الموطّأ من المعاني والأسانيد، يوسف بن عبد اللّه القرطبي (ابن عبد البرّ) (ت 463 ه)، تحقيق: ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه171) مصطفى العلوي ومحمّد عبد الكبير البكري، جدّة: مكتبة السوادي، 1387 ه. 57. التوحيد، أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه)، تحقيق: هاشم الحسيني الطهراني، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامي، الطبعة الاُولى، 1398 ه. 58. تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت 460 ه)، بيروت: دار التعارف، الطبعة الاُولى، 1401 ه. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 3⃣1⃣ ابوبكر، قُنفُذ را به حضور مى طلبد و به او مى گويد: «نزد على (ع) برو و به او بگو كه خليفه رسول خدا تو را مى طلبد». 61 نمى دانم نام قُنفُذ را شنيده اى يا نه؟ او مردى بسيار خشن و سياه دل مى باشد و براى همين در اين روزها براى اهداف خليفه، خيلى مفيد است. 62 * * * قنفذ همراه با عدّه اى به سوى خانه على (ع) حركت مى كند. درِ خانه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه27) به صدا در مى آيد، على (ع) از خانه بيرون مى آيد: از من چه مى خواهى؟ اى على! هر چه زودتر به مسجد بيا كه خليفه پيامبر تو را مى خواند. آيا فراموش كرده ايد كه پيامبر مرا خليفه و جانشين خود قرار داده است؟ قنفذ نمى داند چه جواب بگويد، براى همين به سوى مسجد باز مى گردد. ابوبكر وقتى مى بيند كه قُنفُذ تنها آمده است به او مى گويد: پس على كجاست؟ چرا او را نياوردى؟ وقتى به على گفتم كه خليفه پيامبر تو را مى طلبد در جواب گفت كه پيامبر مرا خليفه و جانشين خود قرار داده است. 63 همه كسانى كه در مسجد هستند به ياد سخنان پيامبر مى افتند، آرى، پيامبر بارها و بارها بالاى همين منبر (كه الآن ابوبكر بر روى آن نشسته است) در مورد جانشينى على (ع) سخن گفته است. ترديد در دل همه كاشته مى شود، همه با خود مى گويند: «چرا ما به اين زودى سخنان پيامبر را فراموش كرديم؟ » عُمَر نگاهى به جمعيّت مى كند، مى فهمد كه الآن است كه سخن على (ع)، باعث بيدارى اين مردم شود. براى همين عُمَر رو به ابوبكر مى كند و فرياد مى زند: «به خدا قسم، اين فتنه فقط با كشتن على تمام مى شود. آيا به من اجازه مى دهى كه بروم و سرِ او را براى تو بياورم؟ » 64 ترس در وجود همه مى نشيند، آيا به راستى عُمَر اين كار را خواهد كرد؟ ابوبكر رو به عُمَر مى كند و از او مى خواهد كه بنشيند. امّا او نمى نشيند، ابوبكر او را قسم مى دهد كه آرام بگيرد وبنشيند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه28) 65.عُمَر مى نشيند و ابوبكر رو به قُنفُذ مى كند و مى گويد: «برو به على بگو كه ابوبكر تو را مى طلبد، همه مسلمانان با ابوبكر بيعت كرده اند و تو هم يكى از آنها هستى و بايد براى بيعت به مسجد بيايى». 66 قنفذ اين بار همراه با ده نفر به سوى خانه على (ع) مى رود و مى گويد: اى على! ابوبكر تو را مى طلبد، تو بايد براى بيعت با او به مسجد بيايى. پيامبر به من وصيّت كرده است كه وقتى او را دفن نمودم از خانه خود خارج نشوم تا اين كه قرآن را به صورت كامل بنويسم. نگاه كن! 📚 👇 61. تهذيب المقال في تنقيح كتاب الرجال، محمّد علي الموحّد الأبطحي (معاصر)، قمّ: ابن المؤلّف، الطبعة الثانية، 1417 ه. 62. الثقات، محمّد بن حبّان البُستي (ت 354 ه)، بيروت: مؤسّسة الكتب الثقافية، 1408 ه. 63. جامع أحاديث الشيعة، السيّد البروجردي (ت 1383 ه)، قمّ: المطبعة العلمية. 64. جامع الرواة، محمّد بن علي الغروي الأردبيلي (ت 1101 ه)، بيروت: دار الأضواء، 1403 ه. 65. الجامع الصغير في أحاديث البشير النذير، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه172) بكر السيوطي (ت 911 ه)، بيروت: دار الفكر. 66. جواهر الكلام فى شرح شرائع الإسلام، محمّد حسن النجفي (ت 1266 ه)، بيروت: مؤسّسة المرتضى العالمية. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 4⃣1⃣ على (ع) بعد از گفتن اين سخن وارد خانه مى شود و در را مى بندد. او براى حفظ اسلام، صبر مى كند و در خانه خود مى نشيند. پيامبر از دنيا رفته است و هنوز قرآن به صورت كامل، جمع آورى نشده است، درست است كه عدّه اى به فكر رياست و حكومت دنياى خود هستند، امّا على (ع) به فكر قرآن است. قنفذ به سوى مسجد باز مى گردد و سخن على (ع) را به ابوبكر مى گويد. خليفه، خيلى ناراحت است، براى اين كه ديگر نمى تواند على (ع) را به زور از خانه بيرون بياورد، همه فهميده اند كه على (ع) مشغول جمع آورى قرآن است و ديگر كسى نمى تواند مزاحم على (ع) شود، گويا چاره اى نيست، بايد صبر كرد تا على (ع)، كار نوشتنِ قرآن را تمام كند. * * * امروز پنج شنبه، اوّل ماه ربيع الأوّل است، مردم براى خواندن نماز در مسجد جمع شده اند. على (ع) وارد مسجد مى شود. همه تعجّب مى كنند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه29) ، او كه قسم خورده بود تا قرآن را ننويسد از خانه خود خارج نشود. خوب نگاه كن، آيا آن پارچه را مى بينى كه در دست هاى اوست؟ على (ع) قرآن را نوشته و در داخل اين پارچه گذاشته و به مسجد آورده است. او با صداى بلند با مردم سخن مى گويد: «اى مردم، من در اين مدّت، مشغول نوشتن قرآن بودم، نگاه كنيد، اين قرآنى است كه من نوشته ام، من به تفسير همه آيه هاى قرآن آگاه هستم چرا كه از پيامبر در مورد همه آنها سؤل كرده ام». 68 اگر كسى خواهان فهم قرآن باشد بايد نزد على (ع) برود، زيرا او از همان ابتداىِ نزول قرآن همراه با پيامبر بود و هر گاه آيه اى نازل مى شد، تفسير آن را از پيامبر مى پرسيد. در اين هنگام عُمَر از جا بلند مى شود و مى گويد: «ما نياز به قرآن تو نداريم». 69 وقتى كه عُمَر اين سخن را مى گويد على (ع) قرآنى را كه نوشته است به خانه خود مى برد. اين مردم چقدر زود سخن پيامبر را فراموش كردند، پيامبر فرمود: «من شهر علم هستم و على (ع) دروازه آن است و هر كس خواهان علم است آن را از على (ع) بياموزد ». چرا اينان امروز با على (ع) اين گونه برخورد مى كنند؟ مگر آنان خواهند توانست قرآن را به درستى تفسير كنند؟ 👇 67. حاشية الشيرواني على تحفة المحتاج، العلاّمة عبد الحميد الشيرواني، بيروت: دار صادر. 68. الحدائق الناضرة فى أحكام العترة الطاهرة، يوسف بن أحمد البحراني (ت 1186 ه)، تحقيق: محمّد تقى الإيرواني، النجف: دار الكتب الإسلامية، 1377 ه. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 5⃣1⃣ هنوز تعدادى از ياران گرامى پيامبر مثل سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار با خليفه بيعت نكرده اند، هم چنين عبّاس، عموى پيامبر هم براى بيعت نيامده است. اين‌ها به خانه على (ع) رفت و آمد مى كنند و بر سر بيعتى كه در غدير ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه30) نموده اند باقى هستند. اكنون بايد كارى كرد تا آنها هم با خليفه بيعت كنند. مهمّ ترين شخصيتى كه در اين ميان به چشم مى خورد عبّاس عموى پيامبر است، اگر آنها بتوانند او را به سوى خود جذب كنند، خيلى از مشكلاتشان، بر طرف خواهد شد. آرى، او ريش سفيدِ بنى هاشم است و اگر او حاضر شود با خليفه بيعت كند امتياز بسيار خوبى براى حكومت ابوبكر خواهد بود. ديگر هوا تاريك شده است، نگاه كن، خليفه همراه با عُمَر و چند نفر ديگر از خانه بيرون مى آيند. آيا موافقى ما هم همراه آنها برويم و ببينيم كه آنها در اين تاريكى شب به كجا مى روند؟ نگاه كن! آنها به سوى محله بنى هاشم مى روند و درِ خانه عبّاس، عموى پيامبر را مى زنند. عبّاس در را باز مى كند و خليفه و همراهانش وارد مى شوند: شما هم همراهيان خليفه هستيد؟ نه، من نويسنده ام، اين هم دوست عزيز من است. خواننده كتابم است، ما آمده ايم ببينيم خليفه با شما چه كار دارد. خوش آمديد. ما وارد خانه مى شويم و در گوشه اتاق مى نشينيم. نگاه كن، عبّاس در فكر است كه خليفه در اين وقت شب براى چه به خانه او آمده است. ابوبكر دستى به ريش هاى سفيدش مى كشد و سخن خود را آغاز مى كند و من هم قلم و كاغذ را برمى دارم و مى نويسم: «خداوند پيامبرش را براى هدايت ما فرستاد و او براى هدايت ما تلاش نمود تا آن كه به سوى خدا سفر كرد. بعد از مرگ پيامبر، مردم مرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه31) به عنوان خليفه انتخاب كردند و من هم اين مقام را قبول كردم و اميدوارم كه بتوانم وظيفه سنگين خود را با توكّل به خدا به خوبى انجام دهم. شنيده‌ام كه يك نفر مى خواهد ميان مسلمانان اختلاف بياندازد و او تو را كه عموى پيامبر هستى به عنوان يار و ياور خود معرّفى مى كند. اى عبّاس! چقدر خوب است تو هم مانند بقيّه مردم با من بيعت كنى. اگر تو اين كار را بكنى من قول مى دهم كه بعد از خود، تو را به عنوان جانشين معرّفى كنم، زيرا تو عموى پيامبر هستى و مردم به تو توجّه زيادى دارند، اگر تو با ما بيعت كنى هم به نفع خودت و هم به نفع اسلام است ». 70 همه منتظر هستند تا ببينند عبّاس چه مى گويد؟ آيا او براى رسيدن به رياست و حكومت، دست از يارى حق بر خواهد داشت؟ اكنون عُمَر چنين مى گويد: «اى عبّاس، ما نمى خواهيم در ميان مسلمانان اختلاف بيفتد، ما نمى خواهيم كسى تو را به عنوان شخص تفرقه انگيز بشناسد ». 71 📚 👇 70. خصائص الأئمّة، أبو الحسن الشريف الرضي محمّد بن الحسين بن موسى الموسوي (ت 406 ه)، تحقيق: محمّد هادي الأميني، مشهد: آستان قدس رضوي. 71. الخصال، أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت 381 ه)، تحقيق: علي أكبر الغفّاري، بيروت: مؤسّسة الأعلمي، الطبعة الاُولى، 1410 ه. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 6⃣1⃣ لحظه سرنوشت سازى است، آيا عبّاس سخن آنها را قبول خواهد كرد؟ در اين شب‌ها هواداران خليفه اصلاً خواب نداشته اند، آنها به خانه خيلى از بزرگان شهر رفته اند و آنها را با وعده پول و حكومت خريده اند. آيا امشب هم آنها خواهند توانست اين معامله را انجام بدهند و ايمان و مردانگى عبّاس را بخرند و به او حكومت و رياست بدهند؟ همه سكوت كرده اند، به راستى عبّاس چه خواهد گفت؟ اگر عبّاس اين معامله را انجام بدهد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه32) براى على (ع) بسيار گران تمام خواهد شد، وقتى مردم بفهمند كه ريش سفيدِ بنى هاشم، دست از يارى على (ع) برداشته است چه قضاوت خواهند كرد؟ خدايا، تو خودت عبّاس را در اين انتخاب يارى كن! همه سخن هاى خود را گفته اند، اكنون منتظر جواب عبّاس هستند. اكنون، عبّاس سخن مى گويد: «اى ابوبكر، اگر مردم جمع شدند و تو را انتخاب نمودند پس چگونه مى گويى جانشين و خليفه پيامبر هستى؟ پيامبر كى وكجا تو را جانشين خودش قرار داد؟ اگر مردم تو را انتخاب كردند آيا ما بنى هاشم از اين مردم نبوديم، آيا ما حق رأى دادن نداشتيم؟ شايد بگويى: «من به خاطر خويشاوندى با پيامبر به اين مقام رسيدم »، در اين صورت به تو مى گويم كه ما از تو به پيامبر نزديك تر هستيم. امّا اين كه مى گويى بعد از خودت، خلافت را به من مى دهى مگر اين خلافت ارث پدر توست كه به هر كس مى خواهى مى بخشى؟ اگر حقّ مسلمانان است چرا به ديگران مى بخشى؟ اگر حقّ خودت است براى خودت نگه دار و اگر حقّ بنى هاشم است، ما تمام حقّ خود را مى خواهيم و تنها به قسمتى از آن راضى نمى شويم». 72 سخنان دندان شكن عبّاس، همه را نااميد مى كند، آنها در مقابل اين سخنان، هيچ جوابى ندارند كه بگويند. خليفه آمده بود تا عبّاس را از على (ع) جدا كند، امّا اكنون، سخنان عبّاس، او را شرمنده كرده است. خليفه هيچ جوابى ندارد بگويد، آخر در مقابل اين سخنان چه مى تواند بگويد؟ براى همين ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه33) خليفه همراه با دوستانش بدون خداحافظى از خانه بيرون مى روند. * * * امروز روز جمعه، دوّم ماه ربيع الأوّل است، چهار روز است كه پيامبر از ميان ما رفته است. عدّه اى در مسجد جمع شده اند و هر كسى سخنى مى گويد: چرا على (ع) به مسجد نمى آيد و پشت سر خليفه پيامبر نماز نمى خواند؟ او هنوز با خليفه بيعت نكرده است، امروز هم روز جمعه است، اوّلين نماز جمعه به امامت ابوبكر برگزار مى شود، هر طور كه شده بايد على (ع) را به مسجد آورد. مگر خبر نداريد كه عدّه اى از مخالفان ما در خانه على (ع) جمع شده اند، ما بايد هر چه سريع تر جمع آنها را متفرق كنيم. ٧٣ 📚 👇 72. الدُرّ المنثور في التفسير المأثور، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي (ت 911 ه)، بيروت: دار الفكر، الطبعة الاُولى، 1414 ه. 73. الدراية في تخريج أحاديث الدراية الإمام أبو الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني (ت 852 ه). 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 7⃣1⃣ قرار مى شود كه با خليفه در اين مورد صحبت شود. آرى، وحدت اسلامى در خطر است، شايد طرفداران على (ع) بخواهند بر ضدّ حكومت اسلامى قيام كنند! ما بايد هر چه سريع تر آنها را دستگير كنيم. ابوبكر با نظر آنها موافق است، و دستور حمله به خانه على (ع) را مى دهد. 74 عُمَر از جاى خود برمى خيزد و همراه با گروه زيادى به سوى خانه على (ع) حركت مى كند. در ميان اين جمعيّت، رئيس قبيله اوس هم به چشم مى خورد، وقتى رئيس قبيله اوس به ميدان آمده است يعنى همه اين طايفه به ميدان آمده اند. 75 امّا در خانه على (ع) چه خبر است؟ عدّه اى از ياران آن حضرت در اينجا جمع شده اند، آيا آنها را مى شناسى؟ سلمان، مقداد، عمّار، ابوذر، در اين ميان طلحه و زبير را هم مى بينم. نگاه كن، آن پيرمرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه34) هم، عبّاس، عموى پيامبر است. هيچ كدام از آنها با خليفه بيعت نكرده اند، آنها مى خواهند بر بيعتى كه با على (ع) نموده اند وفادار بمانند. 76 اگر امروز، اكثريّت مردم از امام زمان خود، على (ع)، جدا شده اند، امّا اين جمع كوچك ثابت كرده اند كه مى توان پيرو اكثريّت نبود، مى توان راه صحيح را انتخاب كرد، مى توان طرفدار حق و حقيقت بود. * * * على (ع) با گروهى از ياران خود داخل خانه نشسته اند كه ناگهان سر و صداى جمعيّت زيادى به گوش آنها مى رسد. آرى، عُمَر با هواداران خود آمده است. درِ خانه به شدّت كوبيده مى شود. اين صداى عُمَر است كه در فضا پيچيده است: «اى كسانى كه در اين خانه هستيد هر چه سريع تر بيرون بياييد، اگر اين كار را نكنيد اين خانه را آتش مى زنم». 77 خداى من! چه مى شنوم؟ كدام خانه را مى خواهند آتش بزنند؟ خانه اى كه جبرئيل بدون اجازه وارد نمى شود؟! واى! با لگد به اين در مى كوبند و فرياد مى زنند. اكنون وقت آن است كه زبير از جاى خود بلند شود، او شمشير خود را برمى دارد و به بيرون خانه مى آيد. شمشير در دست زبير مى چرخد و فرياد مى زند: «چه كسى ما را صدا مى زند؟ ». همه سكوت مى كنند. نگاه زبير به عُمَر مى افتد، به سوى او حمله مى كند، عُمَر فرار مى كند و زبير هم به دنبال او مى دود. در اين ميان، يك نفر سنگ بزرگى را برمى دارد و به سوى زبير پرتاب مى كند، سنگ به كمر زبير اصابت مى كند، درد در تمام اندام او ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه35) مى پيچد و شمشير از دست او مى افتد. در اين ميان، يك نفر عباى خود را بر صورت زبير مى اندازد، دور زبير حلقه زده، او را دستگير مى كنند. شمشير زبير را بر سنگى سخت مى زنند و مى شكنند. 78 📚 74. دلائل الإمامة، أبو جعفر محمّد بن جرير الطبري الإمامي (ق 5 ه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه173))،تحقيق:مؤسّسةالبعثة،قمّ: مؤسّسةالبعثة. 75. ذخائر العقبى في مناقب ذوي القربى، أبو العبّاس أحمد بن عبد اللّه الطبري (ت 693 ه)، بيروت: دار المعرفة. 76. روح المعاني في تفسير القرآن (تفسير روح المعاني)، محمود الآلوسي (ت 1270 ه)، بيروت: دار إحياء التراث، الطبعة الرابعة، 1405 ه. 77. روضة الواعظين، محمّد بن الحسن بن علي الفتّال النيسابوري (ت 508 ه)، تحقيق: حسين الأعلمي، بيروت: مؤسّسة الأعلمي، الطبعة الاُولى، 1406 ه. 78. سبل الهدى والرشاد، محمّد بن يوسف الصالحى الشامي (ت 942 ه)، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود، بيروت: دار الكتب العلمية، 1414 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 8⃣1⃣ من اينجا ايستاده‌ام و به زبير نگاه مى كنم! با خود فكر مى كنم: آيا زبير خواهد توانست تا آخرين لحظه، در راه على (ع) باقى بماند؟ تاريخ چه روزهايى را در پيش رو دارد! مى ترسم روزى فرا برسد كه زبير با شمشير را به جنگ على (ع) برود! آن روز هيچ كس باور نخواهد كرد كه زبير، روزى در راه على (ع)، اين گونه جانفشانى كرده است! * * * هنوز جمعى از ياران على (ع) در داخل خانه هستند. عُمَر بار ديگر فرياد مى زند: «اگر از اين خانه بيرون نياييد اين خانه را آتش مى زنم». 79به راستى چه بايد كرد؟ اينان مى خواهند اين خانه را به آتش بكشند. اين خانه، خانه وحى است، محل نزول فرشتگان است. بايد هر طور كه شده حرمت اين خانه را نگه داشت. اكنون فاطمه (س) نزد كسانى كه در اين خانه هستند مى آيد و از آنان مى خواهد تا خانه را ترك كنند. مقداد، سلمان، عمّار، ابوذر و همه كسانى كه در اين خانه هستند بيرون مى روند. 80 نگاه كن! بيرون از خانه گروهى از ياوران خليفه ايستاده اند و همه ياران على (ع) را دستگير مى كنند. 81 اكنون، عُمَر مى خواهد وارد خانه شود، او مى خواهد على (ع) را به مسجد ببرد، امّا فاطمه (س) اكنون به يارى على (ع) مى آيد. اين فرياد بلند فاطمه (س) است كه در همه جا طنين انداخته است: «اى ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه36) رسول خدا، ببين كه بعد از تو با ما چه مى كنند». 82 صداى فاطمه (س)، آن قدر مظلومانه است كه خيلى‌ها را به گريه مى اندازد، نگاه كن! خيلى از مردمى كه همراه عُمَر آمده بودند برمى گردند. 83 اكنون، فاطمه (س) از خانه بيرون مى آيد و به سوى ابوبكر مى رود. زنان بنى هاشم خبردار مى شوند و از خانه هاى خود بيرون مى آيند و به دنبال فاطمه (س) حركت مى كنند. فاطمه (س) نزد ابوبكر مى رود و به او مى گويد: «اى ابوبكر، به خدا قسم، اگر على را به حال خود رها نكنى نفرين خواهم نمود». 84 ابوبكر، براى عُمَر پيغام مى فرستد كه هر چه زودتر على (ع) را رها كند. 85 همه مى فهمند تا زمانى كه على (ع)، فاطمه (س) را دارد نمى شود كارى كرد. * * * اكنون، فاطمه (س) به سوى خانه مى آيد، ديگر در اين خانه كسى جز على (ع) نيست و همه ياران او به مسجد برده شده اند. ياران با وفاىِ على (ع) مجبور به بيعت شده اند، آنها را با زور به مسجد برده اند تا با ابوبكر بيعت كنند. شب فرا مى رسد، هوا تاريك مى شود، على (ع) همراه با فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) از خانه بيرون مى آيند. آيا تو مى دانى اين عزيزان خدا مى خواهند به كجا بروند؟ آيا موافقى همراه آنها برويم. نگاه كن! آنها درِ خانه يكى از انصار را مى زنند. صاحب خانه با خود مى گويد كه اين وقت شب كيست كه درِ خانه ما را مى زند؟ او سراسيمه بيرون مى آيد، على (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) را مى بيند، فاطمه (س) با او سخن مى گويد:آيا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه37) به ياد دارى كه تو در غدير خُمّ با على بيعت كردى، آيا به ياد دارى كه پدرم او را به عنوان جانشين و خليفه خود معيّن كرد؟ آرى، اى دختر رسول خدا. پس چرا پيمان خود را شكستى؟ اگر على، زودتر از ابوبكر خود را به سقيفه مى رساند ما با او بيعت مى كرديم.آيا مى خواستى على، پيكر پيامبر را به حال خود رها كند و به سقيفه بيايد؟ 📚 👇 79. سعد السعود، أبو القاسم علي بن موسى الحلّي المعروف بابن طاووس (ت 664 ه)، قمّ: مكتبة الرضي، الطبعة الاُولى، 1363 ه. 80. السقيفة وفدك، أبو بكر أحمد بن عبد العزيز الجوهري البصري البغدادي (ت 323 ه)، تحقيق: محمّد هادي الأميني، بيروت: شركة الكتبي للطباعة والنشر، الطبعة الاُولى، 1401 ه. 81. سنن ابن ماجة، أبو عبد اللّه محمّد بن يزيد بن ماجة القزويني (ت 275 ه)، تحقيق: محمّد فؤاد عبد الباقي، بيروت: دار إحياء التراث، الطبعة الاُولى، 1395 ه.82. سنن أبي داوود، أبو داوود سليمان بن أشعث السجستاني الأزدي (ت 275 ه)، تحقيق: محمّد محيي الدين عبد الحميد، دار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه174)إحياء السنّة النبويّة. 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲
ندای قـرآن و دعا📕
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 9⃣1⃣ 86.او به فكر فرو مى رود و از كارى كه كرده است اظهار پشيمانى مى كند. على (ع) به او مى گويد: «وعده من و تو، فردا صبح، كنار مسجد، در حالى كه موهاى سر خود را تراشيده باشى». 87 او قبول مى كند و قول مى دهد كه فردا، صبح زود آنجا حاضر باشد. اكنون، على (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) به سوى خانه ديگرى مى روند. و همه اين سخن‌ها را با صاحب آن خانه، هم مى گويند و او هم قول مى دهد فردا، صبح زود بيايد. و خانه بعدى... و باز هم خانه بعدى... سيصد و شصت نفر به على (ع) قول مى دهند كه فردا براى يارى او بيايند، همه آنها عهد و پيمان مى بندند كه تا پاى جان به ميدان بيايند و از حقّ دفاع كنند. على (ع) به سلمان، مقداد، عمّار و ابوذر هم خبر مى دهد كه فردا صبح در محلّ وعده حاضر شوند. 88 * * * امروز شنبه، سوّم ماه ربيع الأوّل است، من صبح زود از خواب بيدار مى شوم و به محلّ وعده مى روم. على (ع) زودتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه38) از همه آمده است، او منتظر كسانى است كه قول داده اند او را يارى كنند. مقداد زودتر از همه آمده است. او در اين روزها، گلِ سرسبد ياران مولا شده است، عشق و ايمان او به راه على (ع) از همه بيشتر است. 89 نگاه كن! او شمشير خود را در دست گرفته است و به مولايش على (ع) نگاه مى كند، او منتظر است تا ببيند مولايش چه فرمانى مى دهد. آفرين بر تو! تو كيستى و چرا ما تو را نمى شناسيم؟ چگونه شد كه گوى سبقت را از همه ربودى! كاش فرصت مى بود درباره مقام تو بيشتر مى نوشتم و دوستانم را با تو بيشتر آشنا مى كردم، در اين لحظه، تو يگانه دوران شدى و مايه افتخار على (ع)! تو تنها كسى هستى كه در قلب خود، ذرّه اى شك به راه على (ع) نكردى! تو مقداد هستى كه لحظه نابِ افتخار را آفريدى! بعد از مدّتى، سلمان، ابوذر و عمّار نيز از راه مى رسند، امّا هر چه صبر مى كنيم شخص ديگرى نمى آيد. 90 آنانى كه ديشب به فاطمه (س) قول دادند كجا رفتند؟ گويا منتظر آنها بودن، هيچ فايده اى ندارد، آنها نمى خواهند به قول خود وفا كنند. امروز مى گذرد، شب فرا مى رسد. بايد حجّت را بر اين مردم، تمام كرد، امشب هم على (ع)، همراه با فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) به درِ خانه بزرگان اين شهر مى رود. اين مردم، بار ديگر قول مى دهند كه فردا صبح براى يارى حق قيام كنند، امّا باز هم به عهد خود وفا نمى كنند. آرى، اين مردم از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه39) مرگ مى ترسند، آنها مى دانند كه هر كس بخواهد با خليفه در بيفتد جانش در خطر خواهد بود. امروز مخالفت با خليفه يعنى مخالفت با اسلام!! هر كس مخالفتى كند مرگ در انتظار او خواهد بود. در سومين شب، على (ع)، فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) به درِ خانه بزرگان انصار و مهاجران مى روند و باز آنها بى وفايى مى كنند. خبر به گوش خليفه مى رسد كه على (ع)، شب‌ها همراه با همسرش به درِ خانه مردم مى رود و از آنها مى خواهد تا براى يارى او قيام كنند. اين خبر، خليفه و هواداران او را بسيار ناراحت مى كند، آنها تصميم مى گيرند تا هر چه سريع تر اقدامى انجام بدهند. * * * روز دوشنبه فرا مى رسد، امروز روز هفتم است كه پيامبر از دنيا رفته است. ديگر صلاح نيست كه على (ع) بدون بيعت با خليفه در اين شهر باشد، بايد هر طور شده است او را مجبور به بيعت كرد. عُمَر نزد ابوبكر مى رود و از او اجازه مى گيرد تا براى آوردن على (ع) اقدام كند. ابوبكر به او اجازه مى دهد و خودش نيز همراه با عُمَر با جمعيّت زيادى به سوى خانه على (ع) حركت مى كنند، آنها مى خواهند هر طور هست او را براى بيعت به مسجد بياورند. 📚 👇 86. سير أعلام النبلاء، أبو عبد اللّه محمّد بن أحمد الذهبي (ت 748 ه)، تحقيق: شُعيب الأرنؤوط، بيروت: مؤسّسة الرسالة، الطبعة العاشرة، 1414 ه. 87. سيرة ابن هشام (السيرة النبويّة)، أبو محمّد عبد الملك بن هشام بن أيّوب الحميري (ت 218 ه)، تحقيق: مصطفى سقا، وإبراهيم الأنباري، قمّ: مكتبة المصطفى، الطبعة الاُولى، 1355 88. السيرة الحلبيّة، علي بن برهان الدين الحلبي الشافعي (ت 11 ه)، بيروت: دار إحياء التراث العربي. 89. الشافي في الإمامة، أبو القاسم علي بن الحسين الموسوي المعروف بالسيّد المرتضى (ت 436 ه)، تحقيق: عبد الزهراء الحسيني الخطيب، طهران: مؤسّسة الإمام الصادق عليه السلام، الطبعة الثانية، 1410 ه. 90. شرح أُصول الكافي، صدر الدين محمّد بن إبراهيم الشيرازي المعروف بملاّ صدرا (ت 1050 ه)، تحقيق: محمّد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه175) خواجوي، طهران: مؤسّسة مطالعات وتحقيقات فرهنگى، الطبعة الاُولى، 1366 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @NedayQran