اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#راه_نصرالله
@negaheqods
💢️️سلام امام زمانم
🔹 مولای من مهدی جان️
🔹 از شما سپاسگزارم که هر صبح رخصت میدهید سلامتان کنم یادتان کنم
🔹 من با این سلام ها تازه میشوم
جان میگیرم
پرواز میکنم
🔹 من با این سلام ها یادم میآید پدر دارم
جان پناه دارم
راه بلد دارم...
🔹 من با این سلام ها زندهام...
🔹 اللهم عجل لولیک الفرج
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهلو پنجم کمیل سریع وارد محل کارش شد و سریع به اتاقش رفت،و پیامی به امی
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت چهل و ششم
کمیل و محمد روبه روی دکتر که با دقت پرنده را مطالعه می کرد،نشسته بودند.
دکتر سری تکان داد و گفت:
ــ خب طبق چیزی که تو پرونده نوشته شده،ضربه ی محکمی به سرش برخورد کرده که باعث خونریزی و ایجاد لخته خون در قسمت حساسی از مغز شده،عملی که داشتیم موفق شدیم خونریزی رو قطع کنیم.
کمیل که با دقت به صحبت های دکتر گوش می داد ،پرسید:
ــ پس چرا رفت تو کما؟کی بهوش میاد؟
ــ نگا جوون،این بیمار خودش بدن ضعیفی داره،قبل از این ضربه که خیلی بد بوده ، کتک خورده ،بعد از کتک و ضربه زدن به سرش اون تا چند روز بیهوش بوده و هیچ رسیدگی به اون نشده،زنده موندنش خودش معجزه است.
اینبار محمد سوالی پرسید و نگران به دکتر خیره ماندتا جوابش را بشنود:
ــ ممکنه دیر بهوش بیاد؟یا حافظه اش را از دست بده؟
با سوال آخرش نگاه کمیل هم رنگ نگرانی به خود گرفت!
ــ در این مورد، نمیتونم جواب قطعی بهتون بدم،اما ممکنه تا چند هفته طول بکشه که بهوش بیاد،اما در مورد حافظه اش،بله احتمال زیادش وجود داره،ولی همه چیز دست خداست.
محمد و کمیل بعد از کمی صحبت با دکتر تشکری کردند و از اتاق خارج شدند.
ــ کجا پیداش کردید؟؟
ــ مثل اینکه یکی از اهالی روستاهای حوالی شهر زنگ میزنه به پلیس و میگه که تو مزرعه اشون یه جنازه پیدا کردن،بعد از اینکه نیروها میرن متوجه میشین که زنده است اما نبضش کند میزنه،منتقلش میکنن به بیمارستان و ما چون عکس بشیری و سهرابی رو برای همه واحدها ارسال کردیم با شناسایی بشیری بهمون خبر میرسونن.تو چیکار کردی؟
ــ صادقی که موضوعشو برات تعریف کردم ،یادته؟
ــ آره چی شد؟
ــ دروغ گفته ،روز تظاهرات با بشیری بحثش شده بود اصلا ،دوربینا فیلمشونو گرفتن
ــ دستگیرش میکنید؟
ــ آره،منتظر حکمشم، راستی امنیت اتاق بشیری رو ببرید بالا.
ــ نگران نباش،حواسم هست،میری جایی؟
ــ برمیگردم محل کار،پروندهایی غیر از پرونده سمانه هستن،که باید به اونا هم رسیدگی کنم
ــ پس برو وقتتو نمیگیرم
ــ میرسونمت
ــ ماشین هست،یکمم اینجا کار دارم
ــ پس میبینمت
ــ بسلامت
کمیل از بیمارستان خارج شد که گوشی اش زنگ خورد با دیدن امیرعلی دکمه سبز زنگ را لمس کرد:
ــ بگو امیرعلی
ــ کمیل کجایی؟
کمیل با شنیدن صدای کمی مضطرب امیرعلی نگران شد!
ــ بیمارستان،چی شده؟چرا صدات اینجوریه؟
ــ کمیل،خانم حسینی
کمیل وحشت زده با صدایی که بالا رفته بود گفت:
ــ سمانه چشه؟چی شده امیرعلی؟دِ حرف بزن
ــ خانم حسینی حالشون اصلا خوب نیست،سریع خودتو برسون محل کار
قلب کمیل فشرده شد،حرف های امیرعلی در سرش میپیچید،ارام زمزمه کرد:
ــ یا فاطمه الزهرا...
ادامہ دارد...
#راه_نصرالله
@negaheqods
نگاه قدس
این سامانه پدافندی پرقدرت ایرانی بود که دشمنان این آب و خاک در شب شرارت آمیز خود علیه ایران و ایرانی نتوانستند از سد آن عبور کنند. هر بار که جنگندههایشان به فاصله ۱۸۰ کیلومتری میرسید مرزهای کشور میرسید توسط ن سامانه کشف میشد و وقتی به زیر ۱۳۰ کیلومتری مرزهای ایران عزیز نزدیک میشدند روی آنها قفل راداری صورت میگرفت و بدون اینکه بدانند چگونه، به مدت بیش از ۳ ساعت برای عبور از این سامانه با شبکه یکپارچه پدافندی کشور درگیر شدند و راه به جایی نبردند.
محور شرارت فکر میکرد تمام سامانههای ایران را میشناسد و میداند که چگونه باید با آنها برخورد کند؛ نزدیک به سه سال است که با سامانههای پیشرفته روسی در اوکراین درگیر بوده و نزدیک به دو دهه نیز انواع و اقسام سامانههای پدافندی ساخت ایران در چهار گوشه مرزهای اهورایی این خاک پر گهر درگیر شده است اما این بار جنس غافلگیری به شکلی بود که دشمن وحشت زده و ناتوان در خودش درگیر شد و با شلیک تعدادی موشک به سمت چند سایت پدافندی کار بزرگش را حقیرانه تمام کرد. شاید دنیا ایران را به پهپاد و موشک بشناسد اما حالا همه میدانند که ایران یک سازنده بزرگ سیستمهای پیشرفته پدافندی است که تمام غرب با همه قدرتش نتوانستند از آن عبور کنند.
البته این نکته را هم باید اضافه کنم که بسیاری از سامانههای پدافندی دیگر کشور نیز به رادرهای غیرفعال مجهز شدهاند تا به این ترتیب جغرافیای بزرگ ایران امنتر از همیشه در برابر محور شرارت، مقاومت کند و ساکنان این آب و خاک در امنیت روزگار را به سلامت بگذرانند. حالا که دشمن میداند تهاجم به خاک ایران راه به جایی نمیبرد و نمیشود با هواپیما و بمب افکن مانند غزه و لبنان ایران را به ویرانه تبدیل کرد لرزان و ترسان چشمش به آسمان است که کی موشکها و پهپادهای ایرانی مانند ابابیلهای مرگ بر سرشان نازل شوند.
قرار بود ایران سه شبانه روز بمباران شود و مردم ایران از نظر نظامی و اقتصادی و زیرساختی ۱۰۰ سال عقب بیفتند اما حالا ایران قرار است سه شبانه روز آنچه آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه دارند را با آتش بکشد تا رژیم مفلوک کودک کش یهودی حتی ۸۰ سالگی را هم تجربه نکند و غرب بداند که اینجای قاره کهن جای آنها نیست و بعد از ۵۰۰ سال باید گورشان را گم کنند... تاریخ در حال رقم خوردن است و ما شاهد آغاز مرحلهای تازه از تحولات بشری هستیم، تحولاتی که در آن خِرد در برابر جعل و حقیقت در برابر دروغ پیروز خواهد شد...
#راه_نصرالله
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
💐 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَالزَّمان (عج)
دلم گرفته
به مانند آسمان غزه
و ابرهای اندوهش
سیلآسا میبارد
🔹آیا نمیخواهی با آمدنٺ
پایان خوشی بر تمام
دلتنگیهایم باشی؟
#سلام_امام_زمانم ❤️
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و ششم کمیل و محمد روبه روی دکتر که با دقت پرنده را مطالعه می کرد،نشست
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت چهل و هفتم
کمیل با آخرین سرعت تا محل کار رانده بود،به محض رسیدن سریع از ماشین پیاده شد و به طرف ساختمان دوید،در راه احمدی را دید با صدای مضطربی صدایش کرد:
ــ احمدی،خانم حسینی کجاست؟
ــ حالشون بد شد،بردنشون بهداری
کمیل بدون حرفی به سمت بهداری که آخر ساختمان بود،دوید تا می خواست وارد شود ،بازویش کشیده شد،با عصبانیت برگشت تا شخصی که مانع ورودش شد را دعوا کند که با دیدن امیرعلی کمی آرامتر اما باهمان اخم های وحشتناک گفت:
ــ چیه؟
ــ آروم باش کمیل،دکتر داخله نمیتونی بری،دارن خانم حسینی رو معاینه میکنه
کمیل که با حرفی که امیرعلی گفت قانع شده بود،بانگرانی پرسید:
ــ چی شده امیرعلی،سمانه چشه؟
ــ بیا بشین ،برات تعریف میکنم
او را به سمت صندلی ها برد و هر دو کنار هم نشستند.
ــ آروم باش،همه دارن باتعجب نگات میکنن،این همه اضطراب و نگرانی لزومی نداره.
کمیل دستی به صورتش کشید و گفت:
ــ دست خودم نیست،دِ بگو چی شده؟
ــ باشه میگم آروم باش،پای کارای رضایی بودم که خانم بصیری گفتن یکی از خانمای بند سیاسی حالشون بد شده،اصلا فکر نمیکردم خانم حسینی باشه،منتقلش کردیم بهداری،دکتر معاینه کرد،گفت که بدلیل فشار روحی و اینکه وچند روزی هست که غذا نخورده
ــ چی؟غذا نخورده؟چرا
ــ آره،خانم حسینی کلا بیهوش بود و نتونستیم دلیل نخوردن غذارو بپرسیم،زنگ زدیم دکتر زند تا بیان و دقیق تر معاینه کنه،خانم بصیری وقتی دست خانم حسینی رو گرفت،از شدت سرمای دستش شوکه شد.
کمیل سرش را پایین انداخت،باورش نمی شد که سمانه به این روز افتاده باشد.
ــ همش تقصیر منه،باید زودتر از اینجا میبردمش بیرون،اون روز دیدم رنگش پریده اما نپرسیدم..لعنت به من
امیرعلی دستی بر شانه اش گذاشت:
ــ آروم باش،الان تو تنها کسی هستی که میتونی کنارش باشی،امیدش الان فقط به تو هستش،ضعیف نباش،تو الان تنها تکیه گاه اون هستی
ــ میتونستم بیشتر مراقبش باشم
ــ این چیز دسته خودت نیست،تو هم داری همه تلاشتو میکنی پس دیگه جای بحثی نمیمونه
با باز شدن در،هر دو سریع از جایشان بلند شدند اما کمیل زودتر به طرف دکتر زند رفت.
ــ سلام دکتر
ــ سلام .خوب هستید
ــ خیلی ممنون،حال بیمار چطوره؟
دکتر زند که خانمی مهربون بودند،کمی مشکوک به چهره ی مضطرب کمیل نگاه کرد،میدانست او مسئول دلسوز و متعهدی است و همیشه گزارش حال زندانی ها را حضوری پیگیری می کرد اما الان بی تاب و نگران بود،حدس می زد که آن دختر جوان فقط زندانی کمیل نیست.
ــ نگران نباشید،حالشون خوبه،البته فعلا
ــ نگفتن چرا غذانخوردن؟
ــ این دختر خانم بدلیل ناراحتی زیاد و فشار روحی که این مدت داشته،معده درد شدید گرفته بود،و با خوردن کمترین چیزی حالت تهوع شدید و سوزش معده میگرفته،تعجب میکنم که چرا حرفی نزده؟
کمیل از شنیدن این حرف ها احساس ضعف می کرد،سمانه چه دردهایی کشیده بود و او در بی خبری به سر می برد....
ادامہ دارد...
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
بـه افـق فاطمیه نـزدیـک مـیـشویم
بـو کـن :
بـوی بـغـض
بـوی پـیـراهـن مـشـکـی
بـوی فــریــاد یـافاطمه
کـم کـم شـمارش روز هـا بـه اتـمـام مـیـرسـد
دیـگـر نـزدیــک است
خبر از یک زن بیمار شود
میمیرم ...
مادری دست به دیوار شود
میمیرم ...
با زمین خوردن تو ...
بال و پرم میریزد ...
چادرت را نتکان ...
عرش بهم میریزد ...
" اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیه.
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
💐 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَالزَّمان (عج)
دلم گرفته
به مانند آسمان غزه
و ابرهای اندوهش
سیلآسا میبارد
🔹آیا نمیخواهی با آمدنٺ
پایان خوشی بر تمام
دلتنگیهایم باشی؟
#سلام_امام_زمانم ❤️
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و هفتم کمیل با آخرین سرعت تا محل کار رانده بود،به محض رسیدن سریع از م
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت چهل و هشتم
دکتر زند،وقتی متوجه ناراحتی زیاد کمیل و نگاه نگران امیرعلی به کمیل شد،سعی کرد کمی خیالش را راحت کند،با لبخند مهربان همیشگی اش ادامه داد:
ــ ولی نگران نباشید،الان براشون دارو نوشتم،نسخه اشو دادم به دکتر بهداری تا تهیه کنند،سرم هم وصل کردیم براشون که الان تموم شده و حالشون بهتر شد،اما باید استراحت و تغذیه مناسب داشته باشه تا خدایی نکرده حالشون بدتر نشه
کمیل سری به علامت تایید تکان داد.
ــ ببخشید میپرسم فقط میخواستم بدونم جرمش چی هست؟چون اصلا بهش نمیومد که اهل کار سیاسی باشه.آخه تو پرونده اش نوشته بودند از بند سیاسی هست.
اینبار امیرعلی جوابش را خیلی مختصر داد،اما کمیل تشکر کوتاهی کرد و سمت بهداری قسمت خواهران رفت و بعد از اینکه تقه ای به در زد ،وارد اتاق شد ،با دیدن سمانه بر روی تخت،قلبش فشرده شد،به صورت رنگ پریده اش و دندان هایی که از شدت سرما بهم می خوردند نگاهی کرد.
روبه پرستار گفت:
ــ براش پتو بیارید،نمیبینید سردشه
ــ قربان،دوتا پتو براشون اوردیم،دکتر گفت چیز عادیه،کم کم خوب میشن
کمیل نزدیک تخت شد و آرام صدایش کرد:
ــ سمانه خانم،سمانه،صدامو میشنوید؟
سمانه کم کم پلک هایش تکان خوردند و کم کم چشمانش را باز کرد،دیدش تار بود ،چند بار پلک زد تا بهتر تصویر تار مردی که آرام صدایش می کرد را ببینید.
کمیل با دیدن چشمان باز سمانه،لبخند نگرانی زد و پرسید:
ــ خوب هستید؟؟
با صدای ضعیف سمانه میله ی تخت را محکم فشرد.
ــ آره
ــ چیزی میخورید؟
ــ نه،معدم درد میگیره
کمیل روی صندلی نشست و با ناراحتی گفت:
ــ اون روز که دیدمتون،چرا نگفتید؟
سمانه تلخ خندید و گفت:
ــ بیشتر از این نمیخواستم درگیرتون کنم
اخم های کمیل دوباره یر پیشانی اش نقش بستند:
ــدرگیر؟؟
سمانه با درد گفت:
ــ میبینم که چند روز چقدر به خاطر اشتباه من درگیر هستید،میبینم خسته اید،نمیخوام بیشتر اذیت بشید
ــ این بچه بازیا چیه دیگه؟چند روز معده درد داشتید و نگفتید؟اونم به خاطر چندتا دلیل مزخرف،از شما بعید بود
ــ من نمیخوا...
ــ بس کنید،هر دلیلی بگید هم قانع کننده نیست،شما از درد امروز بیهوش شده بودید،حالتون بد بوده،متوجه هستید چی میگم
میخواست ادامه بدهد اما با دیدن اشک های سمانه ،حرفی نزد:
ــ این گریه ها برای چیه؟درد دارید؟
سمانه به علامت نه سرش را به سمت راست و چپ تکان می داد
ــ چیزی میخواید؟چیزی اذیتتون میکنه،خب حرف بزنید ،بگید چی شده؟
سمانه متوجه صدای نگران کمیل شد، اما از شدت درد و گریه نمی توانست حرفی بزند!
ــ سمانه خانم،لطفا بگید؟درد دارید؟دکترو صدا کنم
سمانه با درد نالید:
ــ خسته شدم،منو از اینجا ببرید
ادامہ دارد...
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
✴️چند نکتهای که فراموش کردم در مورد دیدارهای آقای لاریجانی از سوریه و لبنان بنویسم.
🔸نخست آنکه این نخستین سفر خارجی او در قامت «فرستاده ویژه» نیست. در این چند وقت پیش از این هم سفر داشته و حامل پیام بوده است. آن سفر به دلایلی رسانهای نشد و به نظرم نشود هم بهتر است که به کجا بود. به زودی چند سفر دیگر هم میرود که اگر ضرورت پیدا کرد رسانهای میشود.
🔸دیگر آنکه لاریجانی در سفر به لبنان همانگونه که گفتم حامل پیام بود، پیامی از طرف رهبر انقلاب خطاب به آقای نبیه بری که نقش مذاکرهکننده مقاومت در لبنان را بازی میکند، در واقع آقای بری دیپلمات ارشد مقاومت در تحولات این روزهای لبنان به شمار میرود. اینکه پیام چه بود را به صورت کلی در بالا گفتم که محتوای آن، حضور کامل، 100درصدی و تمام عیار ایران در کنار ملت، دولت و مقاومت لبنان است.
🔸سوم، باید در نظر داشت که مقاومت بخشی از ایران است و ایران نیز بخش مهمی از مقاومت؛ از اینرو کمک به لبنان و «جریان مقاومت» در این کشور، دفاع از ایران است. نبرد در لبنان جریان دارد و دشمن آنجا زمینگیر خواهد شد. لبنان و مقاومت آن هزینهها را دادهاند پس چیز بیشتری برای از دست دادن نیست. این دشمن کودککش است که خیلی چیزها برای از دست دادن دارد.
🔸چهارم؛ پیروزی در این نبرد 100درصدی و قطعی است. دشمن میخواهد از شکست حتمی فرار کند و به همین دلیل پس از هر روز جنایت، سفیر امریکا را به عنوان مذاکرهکننده نزد مقامات لبنانی میفرستد که دست از پا درازتر بر میگردد. سفر لاریجانی باطلالسحر اقدامات عفریته امریکایی و ماموران سیا و موساد در بیروت است. نبیه بری در این دیدار از انجام عملیات وعده صادق 3 آگاه شد و سطح ضربهای که دشمن دریافت میکند را بهتر فهمید. این مساله در تثبیت مواضع لبنانیها اثر قطعی دارد.
@negaheqods
🔸پنجم؛ ضربهای که در وعده صادق 3 وارد میشود، آلت قتاله و ماشین جنگی دشمن را متوقف میکند، نتانیاهو میداند که فرصت اندکی برای ثبت یک پیروزی حتی به صورت محدود دارد و ایران میداند که فقط چند هفته تا پیروزی نهایی زمان است و این پیروزی وقتی به دست میآید که دشمن را به شکل اساسی و سنگین در هم بکوبد. با همه این احوال، پس از سفر قالیباف به بیروت، حضور لاریجانی قوت قلب مهمی به مردم و مقاومت لبنان بود.
🔸مساله اساسی و مهمتر این است که دشمنان و منافقان منطقهای باید بدانند که ایران غزه و لبنان را رها نکرده و نمیکند؛ در این جنگ تهران به صورت کامل در کنار مقاومت و متحدانش ایستاده و تا آخرین لحظه هزینههای آن را پرداخت میکند. این موضوع به ویژه برای سعودیها و اماراتیها بسیار سنگین است. آنها فکر میکنند که ایران از سطح نفاقشان خبر ندارد و نمیداند که چه فتنههایی به دست آنها شکل میگیرد. عملاً لبنان جدید بعد از جنگ در این سفر در حال رقم خوردن است...
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
#سلام_امام_زمانم♥️
به شما سلام میکنم و جان میگیرم
تازه میشوم، به شما سلام میکنم
و امید در تک تک رگ هایم جاری میشود
به شما سلام میکنم و غم ها و اضطراب ها
و دلواپسی ها رنگ میبازند
به شما سلام میکنم و یادم میآید که
تنها نیستم، شکر خدا که شما را دارم ...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و هشتم دکتر زند،وقتی متوجه ناراحتی زیاد کمیل و نگاه نگران امیرعلی به
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
🔻 قسمت چهل و نهم
کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشار داد،تا نبیند شکستن سمانه را،دختری که همیشه خودش را قوی و شکست ناپذیر نشان می داد.
سریع از اتاق بیرون رفت.
به پرستار گفت که به اتاق برود و،وضعیت سمانه را چک کند.
تا رسیدن به اتاق امیرعلی کلی به سهرابی و بشیری بد و بیراه گفت،امیرعلی با دیدن کمیل از جایش بلند شد:
ــ چی شد کمیل؟حالشون بهتره؟
ــ خوبه،امیرعلی حکم دستگیری رضایی کی میاد؟
ــ شب میرسه دستمون،صبح هم میریم میاریمش
ــ دیره،خیلی دیره،پیگیر باش زودتر حکمو بفرستن برامون
ــ اخه
ــ امیرعلی کاری که گفتمو انجام بده
ــ نباید عجله کنیم کمیل،باید کمی صبر کنیم
ــ از کدوم صبر حرف میزنی امیرعلی؟سمانه حالش بده؟داغونه؟میفهمی اینو
با صدای عصبی غرید:
ــ نه نمیفهمی این حالشو والا این حرف از صبر نمیزدی
با خودش عهد بسته بود ،که تا آخر هفته سمانه را از اسنجا بیرون ببرد ،حالا به هر صورتی،فقط نباید سمانه اینجا ماندنی شود.
امیرعلی انقدر خیره کمیل بود که متوجه خروج او نشد ،با صدای بسته شدن در به خودش آمد.
از حرف ها و صدای بلند کمیل دلخور نشده بود، چون خودش هم می دانست ،که کمیل در شرایط بدی است،مخصوصا اینکه به سمانه هم علاقه داشت،امروزانقدر حالش بد بود ،که به جای اینکه خانم حسنی بگوید،سمانه می گفت،و این برای کمیل حساس نشانه ی آشفتگی و مشغول بود ذهنش بود.
هیچوقت یادش نمی رفت،آن چند روز را که سمیه خانم کمیل رامجبور به خواستگاری از سمانه کرده بود،با اینکه کمیل آرزویش بود اما به خاطر خطرات کارش قبول نکرد و چقدر سخت گذشته بود آن چند روز بر رفقیش.
سریع به سمت تلفن رفت و باهماهمنگی ها ی زیاد،بلاخره توانست حکم دستگیری رویا صادقی را تا عصر آماده کند
ادامہ دارد...
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینی که میبینید مکانیسم بارشی کلاهک موشک زلزال هست
🔸 البته موشک زلزال 150 کیلومتر برد داره ولی همونطور که عرض کردم قابلیت هارو میشه متناسب با هر عملیاتی توسعه داد .
🔸 کلاهک های بارشی گزینه مناسبی برای هدف قراردادن تجمعات دشمن صهیونیستی در شمال هستند .
🔸 اینطوری میتوان استحکامات مقابل نیروهای حزب الله در زمین را نابود نمود تا همزمان با فلج کردن نیروی هوایی رژیم ( با موشکباران باند های برخواست ) نیروهای زمینی پیشروی قابل توجهی را در سرزمینهای اشغالی داشته باشند.
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
🔴 کلاهک بارشی موشک خرمشهر 4 نیز قادر خواهد بود تا 80 هدف را مورد اصابت قرار دهد .
🔸 10 هدف با کلاهک های 150 کیلویی و 80 هدف با کلاهک های نزدیک 20 کیلو
🔸 با توسعه قابلیت حمل آن نیز میتوان کلاهک های 10 تایی رو به 200 الی 250 کیلو ارتقا داد یا حتی از یک کلاهک 2 الی 2.5 تن استفاده نمود .
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
✍برخی رسانه ها از سفر گروسی به تهران و خبر حضور او در نطنز و فردو ابراز نگرانی کردند اما بنظر میرسد موضوع تا این حد سطحی نباشد که مثلا دولت بدون هماهنگی این جاسوس را به مراکز محرمانه راه دهد آن هم در شرایط جنگی!
خب شرایط فعلی چه مناسبتی دارد که ایران بخواهد مراکز خود را زیر تیغ جواسیس ببرد؟
اما همانطور که عرض کردیم حاکمیت سعی دارد با ابزار خود یک بازی راه بندازد یعنی بازی با اتم و خود نمایی با آن، همان بازی که آمریکا و اسرائیل در مدل دیگری طی ماهای اخیر در پیش گرفتند ! منظورم بازی با "آتشبس" است! یعنی هرگاه اسرائیل فرصت را جهت ضرب زدن مناسب میدید به بهانه ی آتشبس، اقدام به ترور رهبران و فرماندهان مقاومت میکرد! از همین رو جمهوری اسلامی امروز دنبال همان سناریو است تا به بهانه ی مذاکره حمله ی خود را تدارک ببیند تا تنش پس از حمله را مدیریت کند که دولت دکتر پزشکیان چنین انعطافی جهت ارسال پالس مذاکره را دارد پس حضور گروسی در بعضی مراکز برای مدیریت تنش و وسوسه ی غرب جهت مذاکره، به کنترل صنعت هسته ای ایران صورت گرفته!
👌پس، معقول این است که بگوییم بردنِ گروسی به اعماق زمین، برای ارسال پیام قدرت و اطلاع از مکان امن مراکز هستهای کشور باشد تا طرف غربی بداند این مراکز دور از دسترس هرگونه حمله قرار دارد ولذا نباید دچار خطا در تصمیم شوند!
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
سلام مولای ما، مهدی جان
این نفس های دردناک که می کشیم، پاره های قلبی است منتظر که در حسرت دیدارت، خون چکان و شرحه و شرحه بر باد می رود...
این روزها که می گذرانیم، آیینه ی حسرت است، حکایت سخت و رنج آورِ چشم براهی ها...
تمام این عمر بغض آلود، از پشت بلور اشک هایمان، مسیر سبز انتظار را نظاره کردیم...
دیگر نه برای این چشم ها سویی مانده و نه برای این جان خسته، رمق ...
تو خود دعا کن برای پایان این تیره بختی...
🤲🏻اللهم عجل لولیک الفرج
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و نهم کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشار داد،تا نبیند شکستن سمانه را،
﴾﷽﴿
پلاک پنهان
قسمت پنجاهم
کمیل منتظر در اتاقش نشسته بود،یک ساعت از رفتن امیرعلی و بصیری که، برای دستگیری رضایی،رفته بودند،می گذشت.
با صدای در سریع از جایش بلند شد،امیرعلی وارد اتاق شد و گفت:
ــ سلام،رضایی رو آوردیم،الان اتاق بازجوییه
ــ سلام،چته نفس نفس میزنی
امیرعلی نفس عمیقی کشید!
ــ فهمید از کجا اومدیم پا به فرار گذاشت،فک کنم یک ساعتی فقط میدویدیم تا گرفتیمش
ــ پس از چیزی ترسیده که فرار کرده
ــ آره
ــ باشه تو بشین نفسی تازه کن تا من برم اتاق بازجویی
امیرعلی سری تکان داد و خودش را روی صندلی پرت کرد.
کمیل پوشه به دست سریع خودش را به اتاق بازجویی رساند،
پس از ورود اشاره ای به احمدی کرد تا شنود و دوربین را فعال کند،خودش هم آرام به سمت میز رفت و روی صندلی نشست،رویا سرش را بالا آورد و با دیدن کمیل شوکه به او خیره شد.
کمیل به چهره ی ترسان و شوکه ی رویا نگاهی انداخت،او هم از شدت دویدن نفس نفس می زد.
ــ رویا صادقی،۲۸سال،فوق لیسانس کامپیوتر،دو سالی آمریکا زندگی می کردید و بعد از ازدواج یعنی سه سال پیش به ایران برگشتید،همسرتون به دلیل بیماری سرطان فوت میکنن و الان تنها زندگی میکنید.
نیم نگاهی به او انداخت و گفت:
ــ درست گفتم؟؟
رویا ترسیده بود باورش نمی شد دستگیر شده بود.
ــ چرا گفته بودید بشیری رو ندیدید؟؟
ــ م .. من ندیدم
کمیل با اخم و صدای عصبی گفت:
ــ دروغ نگید،شما هم دیدین هم بهاشون بحث کردید
عکس ها را از پوشه بیرون آورد و روبه روی رویا گذاشت.
ــ این مگه شما نیستید؟؟
کمیل از سکوت و شوکه شدن رویا استفاده کرد و دوباره او را مخاطب قرار داد؛
ــ چرا به خانم حسینی گفتی که بیاد کامپیوترو درست کنه ،با اینکه شما خودتون رشته اتون کامپیوتر بوده،و مشکل سیستم هم چیز دشواری نبوده
رویا دیگر نمی دانست چه بگوید،تا می خواست از خودش دفاع کند،کمیل مسئله دیگری را بیان می کرد،و او زیر رگبار سوال ها کم اورده بود.
ــ چرا اون روز گفتید سیستم شما خرابه،اما سیستم شما روشن بود و به اینترنت وصل بود.من میخوام جواب همه ی این سوال هارو بدونم،منتظر جوابم.
کمیل می دانست رویا ترسیده و مردد هست،پس تیر خلاص را زد و با پوزخند گفت:
ــ میدونید،با این سکوتتون فقط خودتونو بدبخت میکنید،ما سهرابی رو گرفتیم
رویا با چشمان گرد شده از تعجب به کمیل خیره شد و با صدای لرزانس گفت:
ــ چی؟
ــ آره گرفتیمش،اعتراف کرد،گفت کشوندن رویا به اونجا نقشه ی شما بوده،و همه فعالیتایی که توی دانشگاه انجام می شد،با برنامه ریزی شما انجام می شده،و طبق مدارکی که داریم همه ی حرف هاشون صحت داره،پس جایی برای انکار نمیمونه.
رویا از عصبانیت دستانش به لرزش افتاده بودند،احساس می کرد سرش داغ شده و هر آن ممکن است مواد مذاب از سرش فوران شود،فکر اینکه دوباره از مهیار رو دست خورده بود داغونش می کرد،چشمانش را محکم بر روی هم فشرد که باعث جاری شدن اشکانش بر روی گونه های سردش شد،با صدای بغض داری گفت:
ــ همه چیز از اون روز شروع شد
ادامہ دارد...
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
امروز با معرفی و بررسی خانواده موشکی که نسخه های مختلف آن تقریبا در تمامی عملیات های موشکی اصلی ایران استفاده شده، یعنی خانواده موشکی بالستیک قیام خدمت شما عزیزان هستیم
نسخه های مختلف موشک قیام/ قیام 1
نسخه های مختلف این موشک شامل: قیام1،قیا 2 و جدید ترین آنها یعنی رضوان میشود که در برد و... با یکدیگر تفاوت دارند
نمونه اولیه موشک قیام موسوم به قیام 1 بهعنوان اولین موشک بدون بالک ایرانی با سوخت مایع، در سال 1389 و با برد 800 کیلومتر رونمایی شد.
طول موشک قیام 1 در حدود 11.5 متر، قطر آن در حدود 90 سانتی متر و وزن کلی آن نیز بیش از 6 تُن بود
وزن کلاهک موشک قیام 1 در حدود 650 کیلوگرم بود
موتور موشک قیام 1 یک موتور تک مرحلهای سوخت مایع بود که با استفاده از این سوخت و موتور تک مرحلهای خود میتوانست به سقف پروازی 200 و برد 800 کیلومتری برسد.
در نگاه اول موشک بالستیک قیام 1 شباهت زیادی با موشک شهاب 2 دارد ولی قیام ابعاد و طول بیشتری دارد و برد آن 300 کیلومتر بیشتر از شهاب 2 است، همچنین بالکهای معمول شهاب 2 نیز در ساختار موشک قیام وجود ندارد.
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
موشک قیام 2
چند سال بعد اطلاعات جدیدی از نمونه جدید موشک قیام 1 موسوم به قیام 2 منتشر شد
پس از آن و در جریان عملیات ضربت محرم تصاویری از نمونه جدید موشک قیام منتشر شد که نشان میداد این موشک به چهار بالک کوچک برای هدایت بهتر مجهز شده بود
موشک قیام 2 دارای برد هزار کیلومتر و دقت زیر 50 متر بود
این موشک از یک سر جنگی بهوزن حدودا 600 کیلوگرمی بهره میبُرد و سرعت این موشک به 8.5 ماخ میرسید.
قطر موشک قیام 2 چیزی در حدود 880 میلیمتر و طول این موشک 11 متر و 845 سانتیمتر بود
علاوه بر این، مدت زمان آمادهسازی این موشک 20 دقیقه و وزن نهایی این موشک نیز 7 تُن بود.
ادامه دارد....
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
#مثل_زهرا_پای_حق_میایستیم
@negaheqods