eitaa logo
نگاه قدس
1.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
227 ویدیو
22 فایل
مقام معظم رهبری: امروز تأثیر رسانه‌ها در عقب راندن دشمن بیشتر از موشک و پهپاد است،هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشد در اهدافی که دارد موفق‌تر خواهد بود. ارتباط با ادمین: @ertebat_qodsian
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و ششم کمیل و محمد روبه روی دکتر که با دقت پرنده را مطالعه می کرد،نشست
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و هفتم کمیل با آخرین سرعت تا محل کار رانده بود،به محض رسیدن سریع از ماشین پیاده شد و به طرف ساختمان دوید،در راه احمدی را دید با صدای مضطربی صدایش کرد: ــ احمدی،خانم حسینی کجاست؟ ــ حالشون بد شد،بردنشون بهداری کمیل بدون حرفی به سمت بهداری که آخر ساختمان بود،دوید تا می خواست وارد شود ،بازویش کشیده شد،با عصبانیت برگشت تا شخصی که مانع ورودش شد را دعوا کند که با دیدن امیرعلی کمی آرامتر اما باهمان اخم های وحشتناک گفت: ــ چیه؟ ــ آروم باش کمیل،دکتر داخله نمیتونی بری،دارن خانم حسینی رو معاینه میکنه کمیل که با حرفی که امیرعلی گفت قانع شده بود،بانگرانی پرسید: ــ چی شده امیرعلی،سمانه چشه؟ ــ بیا بشین ،برات تعریف میکنم او را به سمت صندلی ها برد و هر دو کنار هم نشستند. ــ آروم باش،همه دارن باتعجب نگات میکنن،این همه اضطراب و نگرانی لزومی نداره. کمیل دستی به صورتش کشید و گفت: ــ دست خودم نیست،دِ بگو چی شده؟ ــ باشه میگم آروم باش،پای کارای رضایی بودم که خانم بصیری گفتن یکی از خانمای بند سیاسی حالشون بد شده،اصلا فکر نمیکردم خانم حسینی باشه،منتقلش کردیم بهداری،دکتر معاینه کرد،گفت که بدلیل فشار روحی و اینکه وچند روزی هست که غذا نخورده ــ چی؟غذا نخورده؟چرا ــ آره،خانم حسینی کلا بیهوش بود و نتونستیم دلیل نخوردن غذارو بپرسیم،زنگ زدیم دکتر زند تا بیان و دقیق تر معاینه کنه،خانم بصیری وقتی دست خانم حسینی رو گرفت،از شدت سرمای دستش شوکه شد. کمیل سرش را پایین انداخت،باورش نمی شد که سمانه به این روز افتاده باشد. ــ همش تقصیر منه،باید زودتر از اینجا میبردمش بیرون،اون روز دیدم رنگش پریده اما نپرسیدم..لعنت به من امیرعلی دستی بر شانه اش گذاشت: ــ آروم باش،الان تو تنها کسی هستی که میتونی کنارش باشی،امیدش الان فقط به تو هستش،ضعیف نباش،تو الان تنها تکیه گاه اون هستی ــ میتونستم بیشتر مراقبش باشم ــ این چیز دسته خودت نیست،تو هم داری همه تلاشتو میکنی پس دیگه جای بحثی نمیمونه با باز شدن در،هر دو سریع از جایشان بلند شدند اما کمیل زودتر به طرف دکتر زند رفت. ــ سلام دکتر ــ سلام .خوب هستید ــ خیلی ممنون،حال بیمار چطوره؟ دکتر زند که خانمی مهربون بودند،کمی مشکوک به چهره ی مضطرب کمیل نگاه کرد،میدانست او مسئول دلسوز و متعهدی است و همیشه گزارش حال زندانی ها را حضوری پیگیری می کرد اما الان بی تاب و نگران بود،حدس می زد که آن دختر جوان فقط زندانی کمیل نیست. ــ نگران نباشید،حالشون خوبه،البته فعلا ــ نگفتن چرا غذانخوردن؟ ــ این دختر خانم بدلیل ناراحتی زیاد و فشار روحی که این مدت داشته،معده درد شدید گرفته بود،و با خوردن کمترین چیزی حالت تهوع شدید و سوزش معده میگرفته،تعجب میکنم که چرا حرفی نزده؟ کمیل از شنیدن این حرف ها احساس ضعف می کرد،سمانه چه دردهایی کشیده بود و او در بی خبری به سر می برد.... ادامہ دارد... @negaheqods
بـه افـق فاطمیه نـزدیـک مـیـشویم بـو کـن : بـوی بـغـض بـوی پـیـراهـن مـشـکـی بـوی فــریــاد یـافاطمه کـم کـم شـمارش روز هـا بـه اتـمـام مـیـرسـد دیـگـر نـزدیــک است خبر از یک زن بیمار شود میمیرم ... مادری دست به دیوار شود میمیرم ... با زمین خوردن تو ... بال و پرم میریزد ... چادرت را نتکان ... عرش بهم میریزد ... " اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیه. @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
💐 اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ‌الزَّمان (عج) دلم گرفته به مانند آسمان غزه و ابرهای اندوهش سیل‌آسا می‌بارد 🔹آیا نمی‌خواهی با آمدنٺ پایان خوشی بر تمام دلتنگی‌هایم باشی؟ ❤️ @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و هفتم کمیل با آخرین سرعت تا محل کار رانده بود،به محض رسیدن سریع از م
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و هشتم دکتر زند،وقتی متوجه ناراحتی زیاد کمیل و نگاه نگران امیرعلی به کمیل شد،سعی کرد کمی خیالش را راحت کند،با لبخند مهربان همیشگی اش ادامه داد: ــ ولی نگران نباشید،الان براشون دارو نوشتم،نسخه اشو دادم به دکتر بهداری تا تهیه کنند،سرم هم وصل کردیم براشون که الان تموم شده و حالشون بهتر شد،اما باید استراحت و تغذیه مناسب داشته باشه تا خدایی نکرده حالشون بدتر نشه کمیل سری به علامت تایید تکان داد. ــ ببخشید میپرسم فقط میخواستم بدونم جرمش چی هست؟چون اصلا بهش نمیومد که اهل کار سیاسی باشه.آخه تو پرونده اش نوشته بودند از بند سیاسی هست. اینبار امیرعلی جوابش را خیلی مختصر داد،اما کمیل تشکر کوتاهی کرد و سمت بهداری قسمت خواهران رفت و بعد از اینکه تقه ای به در زد ،وارد اتاق شد ،با دیدن سمانه بر روی تخت،قلبش فشرده شد،به صورت رنگ پریده اش و دندان هایی که از شدت سرما بهم می خوردند نگاهی کرد. روبه پرستار گفت: ــ براش پتو بیارید‌،نمیبینید سردشه ــ قربان،دوتا پتو براشون اوردیم،دکتر گفت چیز عادیه،کم کم خوب میشن کمیل نزدیک تخت شد و آرام صدایش کرد: ــ سمانه خانم،سمانه،صدامو میشنوید؟ سمانه کم کم پلک هایش تکان خوردند و کم کم چشمانش را باز کرد،دیدش تار بود ،چند بار پلک زد تا بهتر تصویر تار مردی که آرام صدایش می کرد را ببینید. کمیل با دیدن چشمان باز سمانه،لبخند نگرانی زد و پرسید: ــ خوب هستید؟؟ با صدای ضعیف سمانه میله ی تخت را محکم فشرد. ــ آره ــ چیزی میخورید؟ ــ نه،معدم درد میگیره کمیل روی صندلی نشست و با ناراحتی گفت: ــ اون روز که دیدمتون،چرا نگفتید؟ سمانه تلخ خندید و گفت: ــ بیشتر از این نمیخواستم درگیرتون کنم اخم های کمیل دوباره یر پیشانی اش نقش بستند: ــدرگیر؟؟ سمانه با درد گفت: ــ میبینم که چند روز چقدر به خاطر اشتباه من درگیر هستید،میبینم خسته اید،نمیخوام بیشتر اذیت بشید ــ این بچه بازیا چیه دیگه؟چند روز معده درد داشتید و نگفتید؟اونم به خاطر چندتا دلیل مزخرف،از شما بعید بود ــ من نمیخوا... ــ بس کنید،هر دلیلی بگید هم قانع کننده نیست،شما از درد امروز بیهوش شده بودید،حالتون بد بوده،متوجه هستید چی میگم میخواست ادامه بدهد اما با دیدن اشک های سمانه ،حرفی نزد: ــ این گریه ها برای چیه؟درد دارید؟ سمانه به علامت نه سرش را به سمت راست و چپ تکان می داد ــ چیزی میخواید؟چیزی اذیتتون میکنه،خب حرف بزنید ،بگید چی شده؟ سمانه متوجه صدای نگران کمیل شد، اما از شدت درد و گریه نمی توانست حرفی بزند! ــ سمانه خانم،لطفا بگید؟درد دارید؟دکترو صدا کنم سمانه با درد نالید: ــ خسته شدم،منو از اینجا ببرید ادامہ دارد... @negaheqods
✴️چند نکته‌ای که فراموش کردم در مورد دیدارهای آقای لاریجانی از سوریه و لبنان بنویسم. 🔸نخست آنکه این نخستین سفر خارجی او در قامت «فرستاده ویژه» نیست. در این چند وقت پیش از این هم سفر داشته و حامل پیام بوده است. آن سفر به دلایلی رسانه‌ای نشد و به نظرم نشود هم بهتر است که به کجا بود. به زودی چند سفر دیگر هم می‌رود که اگر ضرورت پیدا کرد رسانه‌ای می‌شود. 🔸دیگر آنکه لاریجانی در سفر به لبنان همانگونه که گفتم حامل پیام بود، پیامی از طرف رهبر انقلاب خطاب به آقای نبیه بری که نقش مذاکره‌کننده مقاومت در لبنان را بازی می‌کند، در واقع آقای بری دیپلمات ارشد مقاومت در تحولات این روزهای لبنان به شمار می‌رود. اینکه پیام چه بود را به صورت کلی در بالا گفتم که محتوای آن، حضور کامل، 100درصدی و تمام عیار ایران در کنار ملت، دولت و مقاومت لبنان است. 🔸سوم، باید در نظر داشت که مقاومت بخشی از ایران است و ایران نیز بخش مهمی از مقاومت؛ از این‌رو کمک به لبنان و «جریان مقاومت» در این کشور، دفاع از ایران است. نبرد در لبنان جریان دارد و دشمن آنجا زمینگیر خواهد شد. لبنان و مقاومت آن هزینه‌ها را داده‌اند پس چیز بیشتری برای از دست دادن نیست. این دشمن کودک‌کش است که خیلی چیزها برای از دست دادن دارد. 🔸چهارم؛ پیروزی در این نبرد 100درصدی و قطعی است. دشمن می‌خواهد از شکست حتمی فرار کند و به همین دلیل پس از هر روز جنایت، سفیر امریکا را به عنوان مذاکره‌کننده نزد مقامات لبنانی می‌فرستد که دست از پا درازتر بر می‌گردد. سفر لاریجانی باطل‌السحر اقدامات عفریته امریکایی و ماموران سیا و موساد در بیروت است. نبیه بری در این دیدار از انجام عملیات وعده صادق 3 آگاه شد و سطح ضربه‌ای که دشمن دریافت می‌کند را بهتر فهمید. این مساله در تثبیت مواضع لبنانی‌ها اثر قطعی دارد. @negaheqods 🔸پنجم؛ ضربه‌ای که در وعده صادق 3 وارد می‌شود، آلت قتاله و ماشین جنگی دشمن را متوقف می‌کند، نتانیاهو می‌داند که فرصت اندکی برای ثبت یک پیروزی حتی به صورت محدود دارد و ایران می‌داند که فقط چند هفته تا پیروزی نهایی زمان است و این پیروزی وقتی به دست می‌آید که دشمن را به شکل اساسی و سنگین در هم بکوبد. با همه این احوال، پس از سفر قالیباف به بیروت، حضور لاریجانی قوت قلب مهمی به مردم و مقاومت لبنان بود. 🔸مساله اساسی و مهم‌تر این است که دشمنان و منافقان منطقه‌ای باید بدانند که ایران غزه و لبنان را رها نکرده و نمی‌کند؛ در این جنگ تهران به صورت کامل در کنار مقاومت و متحدانش ایستاده و تا آخرین لحظه هزینه‌های آن را پرداخت می‌کند. این موضوع به ویژه برای سعودی‌ها و اماراتی‌ها بسیار سنگین است. آن‌ها فکر می‌کنند که ایران از سطح نفاقشان خبر ندارد و نمی‌داند که چه فتنه‌هایی به دست آن‌ها شکل می‌گیرد. عملاً لبنان جدید بعد از جنگ در این سفر در حال رقم خوردن است... @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
♥️ به شما سلام می‌کنم و جان می‌گیرم تازه می‌شوم، به شما سلام می‌کنم و امید در تک تک رگ هایم جاری می‌شود به شما سلام می‌کنم و غم ها و اضطراب ها و دلواپسی ها رنگ می‌بازند به شما سلام می‌کنم و یادم می‌آید که تنها نیستم، شکر خدا که شما را دارم ... 🌤 @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و هشتم دکتر زند،وقتی متوجه ناراحتی زیاد کمیل و نگاه نگران امیرعلی به
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و نهم کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشار داد،تا نبیند شکستن سمانه را،دختری که همیشه خودش را قوی و شکست ناپذیر نشان می داد. سریع از اتاق بیرون رفت. به پرستار گفت که به اتاق برود و،وضعیت سمانه را چک کند. تا رسیدن به اتاق امیرعلی کلی به سهرابی و بشیری بد و بیراه گفت،امیرعلی با دیدن کمیل از جایش بلند شد: ــ چی شد کمیل؟حالشون بهتره؟ ــ خوبه،امیرعلی حکم دستگیری رضایی کی میاد؟ ــ شب میرسه دستمون،صبح هم میریم میاریمش ــ دیره،خیلی دیره،پیگیر باش زودتر حکمو بفرستن برامون ــ اخه ــ امیرعلی کاری که گفتمو انجام بده ــ نباید عجله کنیم کمیل،باید کمی صبر کنیم ــ از کدوم صبر حرف میزنی امیرعلی؟سمانه حالش بده؟داغونه؟میفهمی اینو با صدای عصبی غرید: ــ نه نمیفهمی این حالشو والا این حرف از صبر نمیزدی با خودش عهد بسته بود ،که تا آخر هفته سمانه را از اسنجا بیرون ببرد ،حالا به هر صورتی،فقط نباید سمانه اینجا ماندنی شود. امیرعلی انقدر خیره کمیل بود که متوجه خروج او نشد ،با صدای بسته شدن در به خودش آمد. از حرف ها و صدای بلند کمیل دلخور نشده بود، چون خودش هم می دانست ،که کمیل در شرایط بدی است،مخصوصا اینکه به سمانه هم علاقه داشت،امروزانقدر حالش بد بود ،که به جای اینکه خانم حسنی بگوید،سمانه می گفت،و این برای کمیل حساس نشانه ی آشفتگی و مشغول بود ذهنش بود. هیچوقت یادش نمی رفت،آن چند روز را که سمیه خانم کمیل رامجبور به خواستگاری از سمانه کرده بود،با اینکه کمیل آرزویش بود اما به خاطر خطرات کارش قبول نکرد و چقدر سخت گذشته بود آن چند روز بر رفقیش. سریع به سمت تلفن رفت و باهماهمنگی ها ی زیاد،بلاخره توانست حکم دستگیری رویا صادقی را تا عصر آماده کند ادامہ دارد... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینی که میبینید مکانیسم بارشی کلاهک موشک زلزال هست 🔸 البته موشک زلزال 150 کیلومتر برد داره ولی همونطور که عرض کردم قابلیت هارو میشه متناسب با هر عملیاتی توسعه داد . 🔸 کلاهک های بارشی گزینه مناسبی برای هدف قراردادن تجمعات دشمن صهیونیستی در شمال هستند . 🔸 اینطوری میتوان استحکامات مقابل نیروهای حزب الله در زمین را نابود نمود تا همزمان با فلج کردن نیروی هوایی رژیم ( با موشکباران باند های برخواست ) نیروهای زمینی پیشروی قابل توجهی را در سرزمینهای اشغالی داشته باشند. @negaheqods
🔴 کلاهک بارشی موشک خرمشهر 4 نیز قادر خواهد بود تا 80 هدف را مورد اصابت قرار دهد . 🔸 10 هدف با کلاهک های 150 کیلویی و 80 هدف با کلاهک های نزدیک 20 کیلو 🔸 با توسعه قابلیت حمل آن نیز میتوان کلاهک های 10 تایی رو به 200 الی 250 کیلو ارتقا داد یا حتی از یک کلاهک 2 الی 2.5 تن استفاده نمود . @negaheqods
✍برخی رسانه ها از سفر گروسی به تهران و خبر حضور او در نطنز و فردو ابراز نگرانی کردند اما بنظر میرسد موضوع تا این حد سطحی نباشد که مثلا دولت بدون هماهنگی این جاسوس را به مراکز محرمانه راه دهد آن هم در شرایط جنگی! خب شرایط فعلی چه مناسبتی دارد که ایران بخواهد مراکز خود را زیر تیغ جواسیس ببرد؟ اما همانطور که عرض کردیم حاکمیت سعی دارد با ابزار خود یک بازی راه بندازد یعنی بازی با اتم و خود نمایی با آن، همان بازی که آمریکا و اسرائیل در مدل دیگری طی ماهای اخیر در پیش گرفتند ! منظورم بازی با "آتش‌بس" است! یعنی هرگاه اسرائیل فرصت را جهت ضرب زدن مناسب میدید به بهانه ی آتش‌بس، اقدام به ترور رهبران و فرماندهان مقاومت میکرد! از همین رو جمهوری اسلامی امروز دنبال همان سناریو است تا به بهانه ی مذاکره حمله ی خود را تدارک ببیند تا تنش پس از حمله را مدیریت کند که دولت دکتر پزشکیان چنین انعطافی جهت ارسال پالس مذاکره را دارد پس حضور گروسی در بعضی مراکز برای مدیریت تنش و وسوسه ی غرب جهت مذاکره، به کنترل صنعت هسته ای ایران صورت گرفته! 👌پس، معقول این است که بگوییم بردنِ گروسی به اعماق زمین، برای ارسال پیام قدرت و اطلاع از مکان امن مراکز هسته‌ای کشور باشد تا طرف غربی بداند این مراکز دور از دسترس هرگونه حمله قرار دارد ولذا نباید دچار خطا در تصمیم شوند! @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
سلام مولای ما، مهدی جان این نفس های دردناک که می کشیم، پاره های قلبی است منتظر که در حسرت دیدارت، خون چکان و شرحه و شرحه بر باد می رود... این روزها که می گذرانیم، آیینه ی حسرت است، حکایت سخت و رنج آورِ چشم براهی ها... تمام این عمر بغض آلود، از پشت بلور اشک هایمان، مسیر سبز انتظار را نظاره کردیم... دیگر نه برای این چشم ها سویی مانده و نه برای این جان خسته، رمق ... تو خود دعا کن برای پایان این تیره بختی... 🤲🏻اللهم عجل لولیک الفرج @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت چهل و نهم کمیل چشمانش را محکم بر روی هم فشار داد،تا نبیند شکستن سمانه را،
﴾﷽﴿ پلاک پنهان قسمت پنجاهم کمیل منتظر در اتاقش نشسته بود،یک ساعت از رفتن امیرعلی و بصیری که، برای دستگیری رضایی،رفته بودند،می گذشت. با صدای در سریع از جایش بلند شد،امیرعلی وارد اتاق شد و گفت: ــ سلام،رضایی رو آوردیم،الان اتاق بازجوییه ــ سلام،چته نفس نفس میزنی امیرعلی نفس عمیقی کشید! ــ فهمید از کجا اومدیم پا به فرار گذاشت،فک کنم یک ساعتی فقط میدویدیم تا گرفتیمش ــ پس از چیزی ترسیده که فرار کرده ــ آره ــ باشه تو بشین نفسی تازه کن تا من برم اتاق بازجویی امیرعلی سری تکان داد و خودش را روی صندلی پرت کرد. کمیل پوشه به دست سریع خودش را به اتاق بازجویی رساند، پس از ورود اشاره ای به احمدی کرد تا شنود و دوربین را فعال کند،خودش هم آرام به سمت میز رفت و روی صندلی نشست‌،رویا سرش را بالا آورد و با دیدن کمیل شوکه به او خیره شد. کمیل به چهره ی ترسان و شوکه ی رویا نگاهی انداخت،او هم از شدت دویدن نفس نفس می زد. ــ رویا صادقی،۲۸سال،فوق لیسانس کامپیوتر،دو سالی آمریکا زندگی می کردید و بعد از ازدواج یعنی سه سال پیش به ایران برگشتید،همسرتون به دلیل بیماری سرطان فوت میکنن و الان تنها زندگی میکنید. نیم نگاهی به او انداخت و گفت: ــ درست گفتم؟؟ رویا ترسیده بود باورش نمی شد دستگیر شده بود. ــ چرا گفته بودید بشیری رو ندیدید؟؟ ــ م .. من ندیدم کمیل با اخم و صدای عصبی گفت: ــ دروغ نگید،شما هم دیدین هم بهاشون بحث کردید عکس ها را از پوشه بیرون آورد و روبه روی رویا گذاشت. ــ این مگه شما نیستید؟؟ کمیل از سکوت و شوکه شدن رویا استفاده کرد و دوباره او را مخاطب قرار داد؛ ــ چرا به خانم حسینی گفتی که بیاد کامپیوترو درست کنه ،با اینکه شما خودتون رشته اتون کامپیوتر بوده،و مشکل سیستم هم چیز دشواری نبوده رویا دیگر نمی دانست چه بگوید،تا می خواست از خودش دفاع کند،کمیل مسئله دیگری را بیان می کرد،و او زیر رگبار سوال ها کم اورده بود. ــ چرا اون روز گفتید سیستم شما خرابه،اما سیستم شما روشن بود و به اینترنت وصل بود.من میخوام جواب همه ی این سوال هارو بدونم،منتظر جوابم. کمیل می دانست رویا ترسیده و مردد هست،پس تیر خلاص را زد و با پوزخند گفت: ــ میدونید،با این سکوتتون فقط خودتونو بدبخت میکنید،ما سهرابی رو گرفتیم رویا با چشمان گرد شده از تعجب به کمیل خیره شد و با صدای لرزانس گفت: ــ چی؟ ــ آره گرفتیمش،اعتراف کرد،گفت کشوندن رویا به اونجا نقشه ی شما بوده‌،و همه فعالیتایی که توی دانشگاه انجام می شد‌‌،با برنامه ریزی شما انجام می شده،و طبق مدارکی که داریم همه ی حرف هاشون صحت داره،پس جایی برای انکار نمیمونه. رویا از عصبانیت دستانش به لرزش افتاده بودند،احساس می کرد سرش داغ شده و هر آن ممکن است مواد مذاب از سرش فوران شود،فکر اینکه دوباره از مهیار رو دست خورده بود داغونش می کرد،چشمانش را محکم بر روی هم فشرد که باعث جاری شدن اشکانش بر روی گونه های سردش شد،با صدای بغض داری گفت: ــ همه چیز از اون روز شروع شد ادامہ دارد... @negaheqods
امروز با معرفی و بررسی خانواده موشکی که نسخه های مختلف آن تقریبا در تمامی عملیات های موشکی اصلی ایران استفاده شده، یعنی خانواده موشکی بالستیک قیام خدمت شما عزیزان هستیم نسخه های مختلف موشک قیام/ قیام 1 نسخه های مختلف این موشک شامل: قیام1،قیا 2 و جدید ترین آنها یعنی رضوان میشود که در برد و... با یکدیگر تفاوت دارند نمونه اولیه موشک قیام موسوم به قیام 1 به‌عنوان اولین موشک بدون بالک ایرانی با سوخت مایع، در سال 1389 و با برد 800 کیلومتر رونمایی شد. طول موشک قیام 1 در حدود 11.5 متر، قطر آن در حدود 90 سانتی متر و وزن کلی آن نیز بیش از 6 تُن بود وزن کلاهک موشک قیام 1 در حدود 650 کیلوگرم بود موتور موشک قیام 1 یک موتور تک مرحله‌ای سوخت مایع بود که با استفاده از این سوخت و موتور تک مرحله‌ای خود می‌توانست به سقف پروازی 200 و برد 800 کیلومتری برسد. در نگاه اول موشک بالستیک قیام 1 شباهت زیادی با موشک شهاب 2 دارد ولی قیام ابعاد و طول بیشتری دارد و برد آن 300 کیلومتر بیشتر از شهاب 2 است، همچنین بالک‌های معمول شهاب 2 نیز در ساختار موشک قیام وجود ندارد. @negaheqods
موشک قیام 2 چند سال بعد اطلاعات جدیدی از نمونه جدید موشک قیام 1 موسوم به قیام 2 منتشر شد پس از آن و در جریان عملیات ضربت محرم تصاویری از نمونه جدید موشک قیام منتشر شد که نشان می‌داد این موشک به چهار بالک کوچک برای هدایت بهتر مجهز شده بود موشک قیام 2 دارای برد هزار کیلومتر و دقت زیر 50 متر بود این موشک از یک سر جنگی به‌وزن حدودا 600 کیلوگرمی بهره می‌بُرد و سرعت این موشک به 8.5 ماخ می‌رسید. قطر موشک قیام 2 چیزی در حدود 880 میلی‌متر و طول این موشک 11 متر و 845 سانتی‌متر بود علاوه بر این، مدت زمان آماده‌سازی این موشک 20 دقیقه و وزن نهایی این موشک نیز 7 تُن بود. ادامه دارد.... @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
💗 وقتی سلامت می کنم دهانم عطر یاس میگیرد ، در هر گوشه ی قلبم هزار شاخه ی نرگس می روید ، آسمان دلم آفتابی می شود و بهار طلوع میکند ... واین سپیده دمانِ پرتبرکِ هرروزِ من است. @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان قسمت پنجاهم کمیل منتظر در اتاقش نشسته بود،یک ساعت از رفتن امیرعلی و بصیری که،
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت پنجاه و یکم ــ کدوم روز ــ برای بیماری کاوه همسرم رفته بودیم آمریکا،البته دکترا گفتن که باید بریم،چند روز دکتر زیر نظر دکترا بود حالش بهتر شده بود،اما هزینه های اونجا خیلی بالا بودند و هنوز درمان کاوه تموم نشده بود ،پول ماهم ته کشیده بود،کسی هم نبود که کمکمون کنه،کاوه گفت برگردیم اما صبول نکردم حالش داشت تازه خوب می شد نمیتونستم بیخیال بشم. دستی به صورتش کشید و اشک هایی که با یادآوری کاوه بر روی گونه هایش روانه شده بودن را پاک کرد و ادامه داد: ــ با مهیار،همون سهرابی تو بیمارستان آشنا شدیم،فهمید ایرانی هستم کنارم نشست و شروع کرد حرف زدن،من اونموقع خیلی نیاز داشتم که با کسی حرف بزنم برای همین سفره ی دلمو براش باز کردم،اونم بعد کل دلداری شمارمو گرفت و گفت کمکم میکنه،بعد از چند روز بهم زنگ زد و یک جایی قرار گذاشت،اون روز دیگه واقعا پولی برام نمونده بود و دیگه تصمیم گرفته بودیم برگردیم که مهیار گفت او پول های درمان همسرمو میده اما در عوض باید براش کار کنم.اونم پرداخت کرد و کاوه دوباره درمانشو ادامه داد. ــ اون موقع نپرسیدید کار چی هست،همسرتون نپرسید پول از کجاست؟ ــ نه من اونموقع اونقدر به پول احتیاج داشتم که چیزی نپرسیدم،به همسرم گفتم که یک خیری تو بیمارستان فهمیده و کمک کرده. ــ ادامه بدید. ــ منو برد تو جلسات و کلی دوره دیدیم،اصلا عقایدمون عوض شده بود،خیلی بهمون میرسیدن،کلا من اونجا عوض شده بودم،بعد دو سال برگشتیم ایران و من و مهیار تو دانشگاه شروع به کار کردیم،همسرم بعد از برگشتمون فوت کرد،فهمیدیم که داروهایی که تو طول درمان استفاده می کرد اصلی نبودند رویا با صدای بلند گریه می کرد و خودش را سرزنش می کرد ،کمیل سکوت کرد ،احساسش به او دروغ نمی گفت‌،مطمئن بود که رویا حقیقت را می گفت. ــ من احمق رو دست خورده بودم،با مهیار دعوام شد اما تهدیدم کردند،منم کسیو نداشتم مجبور شدم سکوت کنم ،مجبور بودم‌، کمیل اجازه داد تا کمی آرام بگیرد،به احمدی اشاره کرد که لیوان آبی بیاورد،احمدی سریع لیوان آبی را جلوی رویا گذاشت،رویا تشکری کرد و ارام آرام آب را نوشید. ــ ادامه بدید ــ فعالیت هامون آروم آروم پیش رفت،تا اینکه سمانه و صغری وارد کار دفتر شدند،صغری زیاد پیگیر نبود اما سمانه چرا‌،خیلی دقیق بود و کارها رو پیگیری می کرد،منو مهیار خیلی نگران بودیم مهیار چند باری خواست که سمانه رو یه جورایی از دور خارج کنه اما بالایی ها گفتن بزارید تا استتاری برای کارامون باشه. ــ بشیری چی؟اون بهاتون همکاری می کرد؟؟ ــ نه ادامہ دارد... @negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس از معرفی موشک بالستیک قیام حالا وقتشه ویدیوی منتشر شده توسط رسانه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از تست شلیک و اصابت نسخه ارتقا یافته این موشک رو مشاهده کنیم. @negaheqods
✅ ️امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند. @negaheqods
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ⁣ @negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ @negaheqods
السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ‌اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ 💐 سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست. @negaheqods
نگاه قدس
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت پنجاه و یکم ــ کدوم روز ــ برای بیماری کاوه همسرم رفته بودیم آمریکا،الب
﴾﷽﴿ پلاک پنهان 🔻 قسمت پنجاه و دوم ــ نه اصلا،اون هم بسیجی بود فقط تفکراتش و روش های کارش فرق می کرد،و همین باعث شد سمانه به اون شک کنه‌ ما هم کاری کردیم که به یقین برسه‌ ــ دعوای اون روزتون با بشیری به خاطر چی بود؟ ــ بشیری به منو مهیار شک کرده بود،اون روز هم دعوامون سرهمین موضوع بود که چرا سهرابی نیست و اینجارو آروم کنه،به مهیار خبر دادم گفت که با بهونه ای بفرستمش به ادرسی که بهم میگه،منم با بهونه ی اینکه اینجا الان نیرو میرسه جای دیگه نیرو لازمه فرستادمش،دیگه هم ندیدمش باور کنید. ــ بشیری الان تو کماست ــ چی ؟تو کما؟ کمیل سری تکان داد و گفت: ــ بله تو کما،خانم حسینی رو چرا وارد این بازی کردید؟؟ ــ ما مشکلی با سمانه نداشتیم و از اول تصمیم گرفته شد این کارا غیرمستقیم بدون اینکه بدونه به دست بشیری انجام بشن اما بالایی ها خبر دادن وتاکید کردن که این فعالیت ها به اسم سمانه انجام بشن. مهیار که کم کم به سمانه علاقمند شده بود اعتراض کرد اما اونا هر حرفی بزنن باید بگیم چشم‌ حتی سهرابی که از خودشون بود رو تهدید کردن،اونا خیلی قدرتمندن اونقدر که تونستن مارو جا بدن تو دفتر،ناگفته نمونه که مریضی عظیمی هم کمک بزرگی بود. کمیل از شنیدن علاقه ی مردی دیگر به سمانه اخم هایش به شدت بر روی پیشانی اش نقش بستند و عصبی گفت: ــ پیامکو کی ارسال کرد؟ ــ مهیار ازم خواست سمانه رو بکشم دفتر،سمانه هم کیفشو گذاشت تو اتاق مهیار هم پیامارو از طریق گوشی سمانه به چند نفر فرستاد و بلاکشون کرد تا حتی جوابی ندن،وقتی سمانه رفت خیلی ناراحت و عصبی بود ،اونقدر که هر چه دم دستش بود شکوند،واقعیتش اون لحظه به سمانه حسادت کردم و دوست داشتم بیشتر درگیرش کنم،وقتی غیبش زد حدس میزدیم گیر شما افتاده اون روز هم میخواستم از سیستمش گزارش بفرستم تا هم جرمش سنگین تر بشه هم بتونید راحت تر رد بالایی هارو بزنید. ــ چیز دیگه ای نمی خوای بگی؟؟ ــ نه هر چی بود رو گفتم ــ سهرابی رو دستگیر نکردیم. رویا خیره به چشمان کمیل ماند،کمیل سرش را پایین انداخت و از جایش بلند شد . قبل ازخروج با صدای رویا سرجایش ایستاد ادامہ دارد... @negaheqods