✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت پنجم)
#داستان
📎 لینک قسمت چهارم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/6864
از خوشحالی به هوا پریدم و با جیغ گفتم: «واقعاً»؟! 😍😍😍
توجه دو خانواده به سمت ما جلب شد. کمی خجالت کشیدم و مشغول بازی با انگشتهایم شدم. ☺️ ولی دل توی دلم نبود. منتظر بودم که هیربد زودتر حرفش را ادامه بدهد.
هیربد به خانواده توضیح داد که: «چیزی نیست. یه قسمت از اوستا رو براش گفتم. ذوق کرده!» 😅
و بعد، رو به من کرد و با نگاهی به دفترچه یادداشتش گفت: «مهریَشت (۱۰)، بند نود و پنج: «زمینِ پهناورِ گویسانِ دورکرانه» (۱۱) 😎
با ذوق، دفترچه را از دستش کشیدم و گفتم: «بذار ببینم!» 😍
دو سه بار همان یک جمله را خواندم و کیف کردم! بعد، دویدم و به سمت اتاقم تا کاغذ و خودکار بیاورم و آن را بنویسم. ✍️
🌸 @Negahynov
عبارت مهریَشت را با آدرس دقیقش یادداشت کردم و زیر کلمه «گویسان» خط کشیدم. بعد پرسیدم: «بازم داری؟»
هیربد دفترچه را از دستم گرفت؛ ورق زد و گفت: «بفرما، اینم یکی دیگه: «اَرت یشت (۱۲)، بند ۱۹: آن که به هنگام زادن و بالیدنش اهریمن از این زمینِ پهناورِ گویسانِ دورکرانه بگریخت.» (۱۳) 🌎
خندیدم. آمدم بگویم «اینم که همون موضوعه! دیگه چی داری؟»
ولی قبل از این که حرفی بزنم، ادامه داد: «تازه توی بُندَهِش (۱۴) هم اومده: زمین را آفرید گِرد» (۱۵)
آن موقع، اشکال استناد هیربد به یشتها را به دلیل ذوق و شوقی که داشتم، متوجه نشدم. اما باید بگویم استنادش به بندهش، یکی از بزرگترین اشتباهاتش بود و شروعِ دردسرهای زیادی برای من و خودش شد❗️
🌸 @Negahynov
همهی آنچه هیربد آورده بود، همین سه جمله بود (که هر سه هم یک موضوع داشتند).
تلاش روزهای بعد من برای به دست آوردن مطالب جدید از طریق او هم بیجواب ماند. با خودم گفتم لابد فرصتش را ندارد یا بلد نیست یا به قول خودش، همین یکی برای کم نیاوردن جلوی بچه مسلمانها کافیست، یا... 🤔
این طور شد که تصیم گرفتم دوباره خودم دست به کار شوم. 🤓
چون هرچه فکر کردم، دیدم هنوز مطالبم برای ارائه یک کنفرانس کوتاه در کلاس فیزیک کافی نیست. ❌
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
۱۰- قسمتی از اوستا که در فصلی به نام «یَشتها» جای دارد و به ستایش ایزد مِهر میپردازد.
۱۱- اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، ج ۱، ص ۳۷۶ (مهریشت، کرده ی بیست و چهارم، بند ۹۵)
۱۲- قسمت دیگری از یشت های اوستا
۱۳- اوستا، جلیل دوستخواه، ج ۱، ص ۴۷۱ (اَرت یشت، کرده ی دوم، بند ۱۹)
۱۴- بُندهش، نوشتهی موبدی به نام فرنبغ دادگی، از آثار زرتشتیان در قرن سوم هجری است که چگونگی خلقت را بر اساس باور و اسطورههای زرتشتی روایت میکند.
۱۵- بندهش، فرنبغ دادگی، ص ۴۰
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از عجایب آیات قرآن 😳👌
#قرآن
#اسلام
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✨ خورشیدنیایش ✨
(قسمت ششم)
#داستان
📎 لینک قسمت پنجم:
🌸 https://eitaa.com/Negahynov/6875
باید از همان سرنخهایی که هیربد داده بود، شروع میکردم. اول از همه، یشتها... 📚
جالب است که ما اصلاً اوستای کامل را در خانه نداشتیم!
نفری یک «خُرده اوستا» (۱۶) داشتیم که شامل نمازها و دعاها میشد؛ و البته معمولاً هم خاک گرفته بودند؛ غیر از خرده اوستای مادرم که تقریباً هر روز استفاده میشد. 😇
گاتها را هم در یک کتابچه جداگانه داشتیم. همان که من چند روز پیش از صحبت با هیربد، دو بار، از اول تا آخرش را خواندم...
🌸 @Negahynov
یادش بخیر، همان روزها که در تکاپوی پیدا کردن و مطالعه یشتها بودم، در مدرسه اعلام کردند که برای سفر مشهد در تعطیلات عید، ثبت نام میکنند. 😇
فائزه که از علاقه من به امام رضا خبر داشت، پیشنهاد کرد که دوتایی با هم ثبت نام کنیم.
من هم با کمال میل استقبال کردم. 👌
بارِ قبل که به مشهد رفته بودم، دو سال پیش از آن بود. هنوز در یزد بودیم. اواخر مردادماه بود. با مادر و زنعمو رفتیم؛ خیلی هم خوش گذشت. 😇
اصلاً مگر میشد مشهد برویم و خوش نگذرد؟!...
سفر نوروزیمان با فائزه هم خیلی خاطرهانگیز بود. 👌
در مسیر حرم، از یکی از مغازهها یک چادر خریدم. پر از گل و پروانه و رنگ... 🌸🦋🌈
فائزه هم خوشش آمد و سلیقهام را تحسین کرد. با این که خودش چادر مشکی پوشیده بود، یکی از همان چادرهای زیبا هم خرید.
هر بار که با هم حرم میرفتیم، توی قسمت بازرسی، چادرش را عوض میکرد. میشدیم مثل دو تا خواهر دوقلو... شاید هم دو پروانه دوقلو...
و در هوای حرم، پر میگرفتیم... 😌
🌸 @Negahynov
«خانم... دخترم... خوابت برده باباجون؟! رسیدیم فرودگاه امام!»
صدای راننده، من را از خاطراتی که در آنها غرق شده بودم، بیرون کشید.
با دستپاچگی گفتم: «ببخشید... اصلاً حواسم نبود!» 😓
با عجله از توی کیفم پول درآوردم و دادم به راننده؛ و زود پیاده شدم.
وااااای خدای من! داشتم چه کار میکردم! خوب شد که رسیدیم. خوب شد که صدایم زد! 😰
من الآن دو سال و چند ماه است که از همهی آنچه به دین و دینداری مربوط میشود، فراریام! ❌
حالا در آستانهی کنده شدن از این فضا و زمان و مکان، نباید بگذارم که این رشته، دوباره گره بخورد! ✋
🌸 @Negahynov
📚 پ ن:
۱۶- فصلی از اوستا که گزیدهای از نیایشهای موجود در سایر فصلها را (احیاناً با اضافاتی) در بر گرفته است.
ادامه دارد...
#زرتشت #اوستا
#علم #قرآن
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
موبد خورشیدیان و بیان ارادت زرتشتیان به امام حسین(علیه السلام)
#اربعین
#امام_حسین (ع)
#موبد_خورشیدیان
┅┅❅❈❅┅┅
لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇
🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصبانیت شبکه های وهابی از حضور پر شکوه سنی و شیعه در پیاده روی #اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا
@Drsalaam
🌸 @Negahynov