eitaa logo
نهضت‌ تربیتی‌ حضرت‌ سیدالشهدا علیه‌السلام
2.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
757 ویدیو
36 فایل
برنامه‌ای جامع برای سلوک إلی الله، برای همه‌ی‌ آحاد جامعه‌ی بشری، منطبق بر عقل و مبانی‌الهی 🟡نهضت تربیتی فعلا هیچ شعبه‌ای ندارد. 👈اطلاع از برنامه ها،تهیه آثار،ارتباط خیرین،ثبت نام ها،اخذ شعبه نمایندگی و... https://eitaa.com/M_asadnezhad
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴درآمدی بر بارگاه ایمان به عقاید حقه و تعبد به احکام دین ♦️هر پولی قابلیت مصرف در راه ائمه علیهم السلام را ندارد جناب آقای حاج سید رسول رضوی نقل کردند: از سال ۱۳۵۹ ه.ش تا رحلت حضرت آقای مجتهدی در سال ۱۳۷۴ ه.ش مکرراً در قم و مشهد خدمت ایشان می رسیدم و گاهی در یک ماه، دو یا سه مرتبه، تنها یا با خانواده و یا به همراه بعضی از دوستان موفق به زیارت ایشان می‌شدم. در این مدت هیچ گاه اتفاق نیفتاد که خدمت آن مرد خدا شرفیاب شوم و از دیدار جمال نورانی و شنیدن فرمایشات الهی‌اش بهره ای نبرم. آن هنگام که در محضرشان بودم ، پیوسته کرامات و کارهای فوق العاده از ایشان مشاهده می‌نمودم و هنگامی که در بازگشت، مشاهداتم را بازگو می‌کردم، درک و فهم آن برای کسانی که در مسائل و مشکلات دنیوی غوطه‌ور بودند باور کردنی نبود. از جمله قضایایی که خود شخصاً شاهد آن بودم، این ماجرا بود: یکی از دوستان_که بیش از چهل سال با هم سابقه آشنایی داشتیم و شناخت کاملی نسبت به او و خانواده‌اش داشتم و می‌دانستم که در مسائل دینی ضعیف است و در امور مادی و انجام معاملات، رعایت شرعیات را نمی‌کند_دختری داشت که در سن هشت سالگی دچار بیماری پوستی سختی شد، به طوری که آن بیماری تمام بدن او را فرا گرفت، سپس با خانواده برای معالجه نزد پزشکان اصفهان و تهران که در این زمینه تخصص کامل داشتند مراجعه کرد ولی هیچ‌گونه نتیجه ای حاصل نشد. و بدین ترتیب، از همه جا و همه کس مأيوس شد؛ ولی با توجه به اطلاعی که از آشنایی و ارادت من نسبت به آقای مجتهدی داشت، روزی نزد من آمده و خواهش کرد که اگر امکان دارد او را به منزل آقا ببرم. بنده قبول کردم و قرار شد در اولین فرصت ممکن به قم برویم؛ تا اینکه بالاخره در یکی از روزهای تابستان، آنها تصمیم گرفتند به مدت ده روز برای تفریح به شمال مسافرت کنند. در این هنگام فرصت را غنیمت شمردم و قبل از سفر شمال با آنها به منظور تحقق قرار قبلی به جهت ملاقات آقای مجتهدی حرکت کردم. در بین راه با توجه به اطلاعاتی که از اوضاع و احوال زندگی او داشتم قدری صحبت کردم و در انتها گفتم: احتمال دارد وقتی به منزل آقای مجتهدی رسیدیم، بنا به عللی نتوانیم خدمتشان شرفیاب شویم و ایشان اجازه ی ورود ندهند و با توجه به این مطلب به منزل ایشان می‌رویم؛ او هم قبول کرد. بالاخره به قم رسیدیم و ابتدا به زیارت حضرت معصومه علیها السلام رفتیم و سپس روانه‌ی منزل آقای مجتهدی شدیم. در آن جا زنگ خانه را به صدا درآوردم؛ مدتی طول کشید تا این که ...... ۹۸ https://t.me/sheykhjafar_mojtahedi @nehzat128_ir
نهضت‌ تربیتی‌ حضرت‌ سیدالشهدا علیه‌السلام
#حکایت 🔴درآمدی بر بارگاه ایمان به عقاید حقه و تعبد به احکام دین ♦️هر پولی قابلیت مصرف در راه ائمه
🔴درآمدی بر بارگاه ایمان به عقاید حقه و تعبد به احکام دین ♦️هر پولی قابلیت مصرف در راه ائمه علیهم السلام را ندارد ....تا این که دیدم خود آقا با آن حال و کسالتی که داشتند درب را باز کردند در حالی که لبخند همیشگی بر لبانشان نقش بسته بود. بنده سلام کردم، دوستم نیز سلام کرد. ایشان پس از احوال پرسی مختصری فرمودند: آقا سید رسول، شما بفرمایید داخل! من عرض کردم: آقاجان اجازه می‌دهید با دوستم خدمت شما شرفیاب شویم؟ آقا نگاهی به صورت او انداخته و فرمودند: خیر، ایشان نیایند. به محض این‌‌که او این سخن را از آقا شنید به دیوار تکیه کرد و در حالی که صورتش از ناراحتی سرخ شده بود همان‌جا کنار کوچه نشست. به او گفتم: شما به داخل ماشین نزد خانواده بروید من فوراً برمی‌گردم، سپس وارد منزل شدم. آقا تنها بودند و صحبت های زیادی شد، در پایان به ایشان عرض کردم: شخصی که شما او را مشاهده کردید مشکلی دارد؛ و بیماری دخترش را بیان کردم، سپس گفتم: او هر نذر یا کمکی که شما بفرمایید انجام می‌دهد و مشکلی نیست. آقای مجتهدی فرمودند: پول ایشان قابل نیست که در راه ائمه علیهم السلام خرج شود. عرض کردم: آقاجان من نمی‌توانم این مطلب را به او بگویم. فرمودند: بله شما نباید به دوستتان حرفی بزنید. گفتم: پس مسأله بیماری دختر او چگونه حل می‌شود؟ فرمودند: 《اگر دوست شما همین الآن به مشهد مقدس عزیمت کند و خود دختر از حضرت رضا علیه السلام خواهش کند، مریضی او به طور کلی برطرف می‌شود.》 و تأکید کردند که خود دختر باید از حضرت درخواست کند نه پدرش؛ سپس از خدمت آقا مرخص شدم. هنگامی که از منزل بیرون آمدم، دیدم دوستم هنوز پشت درب منزل نشسته و دارد گریه می‌کند، به او گفتم: آقا برای شفای دخترتان فرمودند: همین الآن باید به مشهد مقدس بروید و خودِ دختر از حضرت رضا علیه السلام شفایش را درخواست کند. او و خانواده‌اش هم قبول کردند که به سمت مشهد حرکت کنند و گفتند: ما که قصد مسافرت داریم چه بهتر که به مشهد برویم. سپس همراه آنها به تهران آمدم و در آن‌جا او برای من یک بلیط هواپیما تهیه کرد که به اصفهان بازگردم. بعد از پانزده روز در اصفهان به سراغ دوستم رفتم و حالش را جویا شدم، او در جواب گفت: وقتی در فرودگاه از هم جدا شدیم، ما به طور کلی فراموش کردیم که باید به مشهد برویم و از آن‌جا( تهران) به شمال و آستارا رفتیم و بعد از این‌که به اصفهان بازگشتیم تازه متوجه شدیم که قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام را داشتیم و بدین صورت این توفیق از ما سلب شد. در این موقع ناگهان به یاد کلام آقای مجتهدی افتادم که فرمودند: پول ایشان قابلیت صرف شدن در راه ائمه علیهم السلام را ندارد. ۹۹ @sheykhjafar_mojtahedi @nehzat128_ir