#حکایت
🔴درآمدی بر بارگاه ایمان به عقاید حقه و تعبد به احکام دین
♦️هر پولی قابلیت مصرف در راه ائمه علیهم السلام را ندارد
#بخش_اول
جناب آقای حاج سید رسول رضوی نقل کردند: از سال ۱۳۵۹ ه.ش تا رحلت حضرت آقای مجتهدی در سال ۱۳۷۴ ه.ش مکرراً در قم و مشهد خدمت ایشان می رسیدم و گاهی در یک ماه، دو یا سه مرتبه، تنها یا با خانواده و یا به همراه بعضی از دوستان موفق به زیارت ایشان میشدم.
در این مدت هیچ گاه اتفاق نیفتاد که خدمت آن مرد خدا شرفیاب شوم و از دیدار جمال نورانی و شنیدن فرمایشات الهیاش بهره ای نبرم. آن هنگام که در محضرشان بودم ، پیوسته کرامات و کارهای فوق العاده از ایشان مشاهده مینمودم و هنگامی که در بازگشت، مشاهداتم را بازگو میکردم، درک و فهم آن برای کسانی که در مسائل و مشکلات دنیوی غوطهور بودند باور کردنی نبود.
از جمله قضایایی که خود شخصاً شاهد آن بودم، این ماجرا بود: یکی از دوستان_که بیش از چهل سال با هم سابقه آشنایی داشتیم و شناخت کاملی نسبت به او و خانوادهاش داشتم و میدانستم که در مسائل دینی ضعیف است و در امور مادی و انجام معاملات، رعایت شرعیات را نمیکند_دختری داشت که در سن هشت سالگی دچار بیماری پوستی سختی شد، به طوری که آن بیماری تمام بدن او را فرا گرفت، سپس با خانواده برای معالجه نزد پزشکان اصفهان و تهران که در این زمینه تخصص کامل داشتند مراجعه کرد ولی هیچگونه نتیجه ای حاصل نشد.
و بدین ترتیب، از همه جا و همه کس مأيوس شد؛ ولی با توجه به اطلاعی که از آشنایی و ارادت من نسبت به آقای مجتهدی داشت، روزی نزد من آمده و خواهش کرد که اگر امکان دارد او را به منزل آقا ببرم. بنده قبول کردم و قرار شد در اولین فرصت ممکن به قم برویم؛ تا اینکه بالاخره در یکی از روزهای تابستان، آنها تصمیم گرفتند به مدت ده روز برای تفریح به شمال مسافرت کنند.
در این هنگام فرصت را غنیمت شمردم و قبل از سفر شمال با آنها به منظور تحقق قرار قبلی به جهت ملاقات آقای مجتهدی حرکت کردم. در بین راه با توجه به اطلاعاتی که از اوضاع و احوال زندگی او داشتم قدری صحبت کردم و در انتها گفتم: احتمال دارد وقتی به منزل آقای مجتهدی رسیدیم، بنا به عللی نتوانیم خدمتشان شرفیاب شویم و ایشان اجازه ی ورود ندهند و با توجه به این مطلب به منزل ایشان میرویم؛ او هم قبول کرد. بالاخره به قم رسیدیم و ابتدا به زیارت حضرت معصومه علیها السلام رفتیم و سپس روانهی منزل آقای مجتهدی شدیم. در آن جا زنگ خانه را به صدا درآوردم؛ مدتی طول کشید تا این که ......
#لاله_ای_از_ملکوت
#جلد_دوم
#صفحه_۹۸
https://t.me/sheykhjafar_mojtahedi
@nehzat128_ir
نقدی بر مصوبهٔ مدرسهٔ مسجدمحور
تطبیق اجباری و همسانسازی غلط، با ساختار موجود
#بخش_اول
«مسجدمدرسه»، یک سبک متفاوت و متمایز با آموزش و پرورش بود اما معمولا انگار ما حتی از کسانی که نظامات بروکراتیک را خلق کردند، به بروکراسی پایبندتریم! و تلاش میکنیم همه نظامات را در یک قالب بریزیم تا، بیشتر شبیه نظامات مدرن و دیوانسالار شوند!
همان بلایی که بر سر حوزههای علمیه آوردیم! میخواستند حوزهٔ علمیه به عنوان یک نظام آموزشی به رسمیت شناخته شود، با راهبری و اهرم فشار اشتباهِ نظام دیوانسالار و بروکراتیک آموزشی کشور، حوزههای علمیه را هم با نظامات مشهور به ویکتوریایی و اسکولاستیک تطبیق دادند و شد آنچه نباید میشد!
حالا در «مسجدمدرسهٔ مصوبِ مجلس و آموزش و پرورش»، اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که یا خواستند این جریان را عقیم کنند... یا اگر سو تدبیری نبوده در هر حال به خاطر سبک نگاه و مدیریت، این «تطبیق اجباری و همسانسازیِ غلط» رقم خورده!
با این تطبیق و همسانسازی، دغدغهٔ اولیه و ایدهٔ مرکزیی که «دلسوزانِ نسل آیندهساز کشور» را به تأسیس این مدارس هدایت کرده بود، از خاصیت افتاده و از دست رفت... .
مگر مساجد مختلف در قم تا مشهد و تهران، قصد تاسیس مدرسه غیرانتفاعی داشتند؟! اتفاقا میخواستند چیزی غیر از ساختار معیوب و با اشکالات بنیادی فعلی را شکل دهند.
ادامه دارد...
🚩 سید ناصر میرمحمدیان
#نکات_تمدنی۶
#جهاد_تبیین
#قم_جدید
#قم_تمدن_ساز
#جامعیت_اسلام
#نهضت_تربیتی
نهضت تربیتی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ
حاضر باید این را به غائب برساند