eitaa logo
منتظر که گناه نمی کند!
6.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
285 ویدیو
7 فایل
کانال اختصاصی ترک گناه وقایع و تحولاتی که بعد از ترک گناه برای شما اتفاق افتاده، و همچنین تجربیات موفق ترک گناه خود را برای ما ارسال کنید ارسال به👇 @admin_nejat
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️سلام و رحمت و برکت خداوند به همه مهدیاران عزیز و گرامی 🔸من از بچگی دنبال یه چیزی مثل ربات بودم که به هر سوالی بهترین پاسخ ممکن رو بده! یعنی مثلا اگه بپرسیم الآن توی این شرایط و برای فلان موضوع بهترین انتخابی که می تونم داشته باشم چیه، همه شرایط رو بسنجه و واقعاً بهترین انتخاب رو بهم بگه! 🔹(مثلا اون موقع توی عالم کودکانه خودم شاید یکی از سؤالاتم مربوط به شغل و درآمد بود!) البته همیشه سوالات زیادی داشتم که دنبال بهترین جواب براشون بودم که الآن یادم نمیاد! 🔸و این سوال همیشه همراهم بود و بعضی وقتها یه افرادی هم که یه جورایی الگو قرارشون داده بودم و آدم کاملی میدونستم شون، برام میشدن همون کسی که می تونه بهترین انتخاب ها رو توی شرایط مختلف داشته باشه! 🔹و آخرین فرد هم، زمانی بود که تازه با استاد بزرگوار آشنا شدم و البته هنوز هم همین نظر رو دارم که برای خیلی از سؤالاتم بهترین جواب رو دارن ایشون! 🔸اما کمی بیشتر که از سخنرانی های استاد استفاده کردم و (واقعاً جهان بینی درست و خوبی پیدا کردم) متوجه شدم که کامل ترین افرادی که 100% عالم کل هستند و با توجه به همه جوانب، قادر و عالم به بهترین پاسخ ها هستند، فقط علیهم السلام هستند و آرزو دارم که انشاءالله خدای متعال کمکم کنه تا جوری رفتار کنم که لیاقت زندگی و خدمت به آقا عجل الله تعالی فرجه الشریف رو در زمان و حکومت جهانی شون داشته باشم. (که البته در اون زمان قطعا سؤالی نخواهم پرسید، چرا که آقا خود واقف به آنها هستند و اگر لیاقت حضور داشته باشم، تنها خواسته ام این است که امر کنند تا اطاعت کنم) انشاءالله ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
سلام هیچ دلیلی برا نوشتن نداشتم تا امروز که تصمیم گرفتم بنویسم: به خاطر اینکه یک- بدونید مفید و تأثیر گذار هستید دو- به این فعالیتهای فرهنگی بیشتر تداوم بدید. مثل خیلی ها تو یه خونواده متوسط به دنیا اومدم پدر و مادرم معتقد به و مسلمون و اهل و بودند به اخلاق معتقد بودند ولی هیچ وقت با کتک و زور و نگرفتم تنها موارد سختگیریها در مورد حضور اجتماعی بود که دختر باید متین باشه موش اگه دیده بشه و... ولی همیشه برام سؤال بود خب همسایه نامحرم با پسر خاله نامحرم چه فرقی داشت که پاسخم را نمی دادند و امروز ایمان دارم که نهال یقین را خود خدا در وجودم رویاند روزی که در حرم با وجود معلولیتی که دارم فقط از ایشون خواستم: "کمکم کنه که به شناخت و معرفت برسم آدم بشم..." می خوندم می گشتم نه تنها به یقین نمی رسیدم بلکه شبهه هم پیدا می کردم تو سایتهای پرسمانی می نوشتم ولی جواب ها قانعم نمی کرد تا اینکه با استاد آشنا شدم روزی که یکی از دوستانم خواست dvd های ایشون رو براشون بریزم داخل فلششون ایشون گفتند: "خیلی جالبه اگه دوست داری گوش بده..." گوش کردم و ... از اون روز واقعاً متحول شدم تقریباً دو سه سال می گذره - چهار سال گذشته که دروغی نگفتم -یک سالی گذشته که اول وقت را به لطف خدا به جا میارم - چند ماهی هست که نماز را در محل اجتماعی با دوستانم میخونیم - در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شرکت می کنم و تا حدی که توان دارم برای اصلاح امور تلاش می کنم و تکیه گاهم خداست. - یک هفته هست که حسن خلق رو اولویت گذاشتم - و انشا الله که بتونم ی واقعی باشم التماس دعا ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
سلام یه گروه داشتم با بهترین دوستها و برنامه ها و پذیرایی های خاص و تمام کارهایی که میشد انجام داد 😋 بهترین موقعیت لهو و لعب ... تقریبا چند ساله هدفه زندگیم عوض شده یعنی قبل از این چند سال هیچی از پیامبرم ص و معصومم ع نمیدونستم ولی همیشه دوستشون داشتم و بهشون میزاشتم و هر کسی زبونم لال توهینی میکرد اگه بهترین دوستمم بود باهاش برخورد میکردم و از دستش ناراحت میشدم ولی نمیدونستم فقط دوستشون داشتم ...من در دینم کلی شبهه که دشمنان و نادانها و یارانشون برام درست کرده بودن داشتم و منو از دور میکرد چون هیچ اطلاعاتی نداشتم ....ولی یه حسی بهم میگفت راه درست همینه یه خورده داغ میشدم ولی بعدش با تمام زرق و برقاش میومد جلوی چشام و به کل یادم میرفت تا سال بعد( ، ) 😐 تلنگری که اتفاق افتاد : من از داستانهای افسانه ای و جادوگری خوشم میومد، خدای دریا، خدای جنگ،ارباب حلقه ها ، از این قبیل موضوعات که با فیلم سخنرانی استاد خوبم آقای آشنا شدم موضوع ... باورتون نمیشه به عنوان یه سرگرمیه مسخره(این دیگه چی میگه😂) داشتم نگاه میکردم ولی هر چی جلوتر میرفتم تیکه های پازل در ذهنم کامل میشد 😳 و احساس نگرانیم زیاد میشد 😨 و استرس میگرفتم😰 و جا خوردم😱 و کم کم تمام پیامبرانم و امامانم برام حجت میشدن ... از امام زمانم ع خجالت کشیدم 😞 و کلی ناراحت که من چرا خواب بودم و من به خاطر خدا و برای امام زمانم چی کار کردم به آدمهای دور و اطرافم جز مهمونیو و موسیقیو و چرت و پرت چی یاد دادم فهمیدم کار خیلی سنگینی بر دوشمه ... از اون به بعد تغییر کردم و گروه ارکست منحل شد دیگه نرفتم ولی باورتون نمیشه چه پیشنهادهایی بعد از نرفتنم میشد بهترین سیستم صوتی که آرزوشو داشتم بهترین خواننده ولی قبول نکردم ☺️✋️ تمام سخنرانیارو گوش کردم حالا من موندم تنها و کلی دوستان مخالف و حتی ، بهشون میگم بیایید فیلمو نگاه کنید اصلا وقت نمیزارن یا توجه نمیکنن حالا میفهمم از این دوره ای که ما خواب بودیم اوضاع دینیمون به این روز افتاده که یارو تو چشات زول میزنه منکر اسلام میشه و از گناه کردن خجالتم نمیکشه و علنا میگه من کافرم ،،، تازه تو اداره میرم نماز بخونم،، معاونمون مثل اینکه خوشش نیومده همش پاداشمو کم میکنه به هر دلیلی 😂... ولی باید درستش کرد با رفتار خوب❤️❤️ ... 😭خدای مهربونم منو ببخشه ،امام زمانم منو ببخشه همش از من و امثال من بوده که به اینجا رسیدیم ... برای استادم رائفی پور ، بانیها ، همکاران موسسه و زیر مجموعه هاش آرزوی سلامتی و تندرستی و رزق و روزی با برکت از خداوند منان را دارم ... طولانی شد منو ببخشید با تشکر ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
سلام من ی دختر هفده ساله هستم. من تو خانواده ای بزرگ شدم اما بر حسب اتفاقات جامعه و زرق و برقاش داشتم به فنا میرفتم من ی دختر چادری بودم که با اکراه تمام و به زور پدرم حتی چادر میکردم درحدی بودم که به خاطر بعضی اجبار های خانوادم داشتم از زده میشدم و کم کم بود که من داشتم هدف از خلقتم رو بیهوده و چرت تصور میکردم به حدی رسیده بودم که هرروز تو خونمون جر و بحث بود درباره اعتقادات. خلاصه اینکه داشتم کلا به سمت گمراهی و کفر درراه خدا میرفتم 😐 دیگه نه برام معنی داشت نه خود و نه اهل بیت و پیامبرا خودشم من چون تو سمپاد (مدارس استعداد های درخشان )درس میخوندم هرروز بیشتر و بیشتر به انحرافاتم افزوده میشد تا روزی که به طور ناخودآگاه در کانالی شعر خوانی استاد و در مورد امام زمان (همون که معروفه میگه این صاحبنا 😭) دیدم باز کردم و نگاش کردم از اولی که استاد داشت شروع به خوندن میکرد زار زار گریه کردم اون شعره چنان اثری در دلم پدید آورد که تا حالا هیچ شوقی به اندازه اون قوی نبود این شروعی شد تا من بااستاد آشنا شم و هرروز کلی کلیپ در مورد میدیدم و با هر دیدن از کلیپا کلی به تفکر و افسردگی فرو میرفتم تا آخرش به این نتیجه رسیدم که کل عمرم به بطالت رفته ، هدف من در زندگی سربازی امام زمانه . من توی زندگیم شخصی رو گم کرده بودم و اون امام زمان بود . هرروز و هرشب و هردقیقه علاقه و عشق من به امام زمان بیشتر میشد هرروز بیشتر سعی میکردم به امام زمان نزدیک بشم دعای عهد ، زیارت آل یاسین و... را فقط و فقط به خاطر خود خود آقا حفظ کردم تا هرجایی بودم در هرشرایطی بخونمشون . هر جمعه ساعت هفت دعای ندبه می خوندم . بله من در زندگی خود معشوق واقعی خودم رو پیدا کردم کل اعتقاداتم عوض شد خیلی سفت و سخت شدم نسبت به عقایدم. و همه ی اینارم اول بعد مدیون استاد رائفی پور عزیزم هستم . استاد نمی دونم چجوری ازتون تشکر کنم ولی شما راه زندگیمو عوض کردین 😭 چه دعایی کنمت بهتر از این که خدا پنجره ی باز اتاقت باشد . الانم تصمیم گرفتم تا پزشکی در راه اسلام باشم تا به اندازه توانم به امام زمان و جامعم کمک کنم . انشالله🌺 ببخشید سرتون رو درد آوردم باتشکر 🌺 التماس دعای فرج ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست 📩ارسال تلنگرها به اکانت زیر 👇 @infonejatazgonah ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خدایی که را صدا میزند و همه شان را شامل میشود... ✍️سلام بنده 17سالم هستش... در خانواده ای نبودم که مذهبی باشن و این از همون اول تاثیراتی روم گذاشت،اصلا نداشتم،امام زمانم رو نمیشناختم، رو فراموش کرده بودم،گاهی اوقات حرف هایی میزدم که الان از یادآوریش خجالت میکشم...طوری بود که حتی در مراسمات مذهبی هم هیچ روحیه ای نداشتم وخیلی کم شرکت میکردم...تا اینکه به سفر غرب رفتم،خسته شده بودم و واقعا منتظر بودم که تغییر کنم،همون موقع هایی بود که رو اسیر کردن،انقدر این شهید تاثیرگذار بود که هنوز شهید نشده بود و منو به فکر برد،فردای همون روز بود که خبر شهادتش رسید...همه جا پرشده بود از ...دیوانه وار گریه میکردم...اصلا خودم هم نمیفهمیدم چرا ولی در وجودم غوغایی بود که از همون ابتدای تحولم تصمیم گرفتم راهی رو برم که به امام زمانم نزدیک بشم...هر روز سعی خودم رو کردم هر روز گریه میکردم یک مدتی به نزدیک بودم و یک مدتی به امام زمانم...اما برای خودم جالب شد،منی که واقعا بد حجاب بودم،حتی اسم امام زمانم هم نمیاوردم...به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم طلبه بشم... وحالا من همان دختری هستم که بخاطر دوری از خدایش همیشه ناآرام وخسته بود...ولی الان بانویی طلبه با آرامش زیاد و نگاهی روشن به زندگی خدایی و امام زمانی ام هستم🙂 من هر دو زندگی را تجربه داشتم هم دور از خدا بودن و هم باخدا بودن ولی هیچوقت حاضر نیستم ارامش الانم رو با ان دوران عوض کنم... الحمدلله علی ما هدانا🌹 ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست 📩ارسال تلنگرها به اکانت زیر 👇 @infonejatazgonah ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
✍️شاید شکل جمله هایی که میگم کمی متفاوت باشه ولی ماجرای من از اینجا شروع شد... 15 سال پیش هنرهای رزمی رو با جو فیلمهای جکی چان و جت لی شروع کردم. اون زمان 15 سال داشتم. همه میگفتن نمیشه. همه تو چشام زل میزدن میگفتن تو نمیتونی. اولا که دیر شروع کردی... 🕰 باید از بچگی ورزش رو شروع میکردی و دوما اگه میخواستن قبل از تو اینکار رو میکردن... شاید بپرسید چی رو... سینمای اکشن و رزمی. اوج هیجان یک رزمیکار اینه که اثری ازش بمونه تا از تمرینات و تواناییهاش چیزی برای آینده داشته باشه. ولی چطور... از اینها بگذریم. کل جوونیم رو با تنهایی و بدون رفیق گذروندم و کل زندگیم شد دانشگاه 👨🎓 و باشگاه و کامپیوتر👨💻. فقط جنگیدم. یجاهایی گریه کردم، به خاطر ازیتها، ولی یه چیزی میگفتم همیشه: اینکه همیشه شروع کننده ای باید وجود داشته باشه. باید یک نفر شروع کنه 💪... تو این بین مدام پیگیر سخنرانی های استاد بودم. دروغ نیست اگه بگم تقریبا همه سخنرانیهاشو تا جایی که از دستم بر میومد گوش می دادم. مسیرهای جدیدی برام باز شد. چرا تا الان خواب بودم... چرا نباید فیلمها ما اینقدر قوی باشه که جوونای خارجی دانلود کنن ببینن. چرا ما باید دست و پا بزنیم تا تو جشنواره هاشون اجازه شرکت پیدا کنیم؟ مخصوصا که کلی داستان واقعی داریم. از عاشورا تا حکومت کوروش، در صورتی که فیلمهای اونها براساس خیالپردازی و تحریفه... به خودم اومدم دیدم 15 سال گذشته. چهارتا مربیگری رزمی گرفتم. دکترای افتخاری عکاسی از کالج گرجستان گرفتم. جاهای مختلف کشور میرم ✈️ و تصویربرداری 🎥 و عکاسی 📸 تدریس میکنم و بعد از 15 سال به شکل معجزه آسایی هدف جلوی روم قرار گرفت. سازمانی شکل گرفت و ازم خواستن تا مسئول پژوهش سینمای اکشن کشور بشم. حالا دارم برای هدفی میجنگم که هنوز راه داره. ولی دیگه کسی بهم نمیگه نمیشه. دیگه کسی بهم نمیگه نمیتونی و همه باورم کردن. من ترجیه میدم به جای اینکه برم کشور خارجی که بهم خیلی گفته شد، بمونم تو ایران خودم و برای کشور و اعتقاداتم کار کنم. پیشرفت کردن تو جایی که همه چیز برات آمادست کاری نداره. زمانی آدم موفقی هستی که بتونی تغییری ایجاد کنی و باورهای نابود کننده رو تغییر بدی. هر لحظه احساس میکنم یه نیروی قوی پشتمه و منو میکنه. خیلی از اینها رو مدیون استادم. استاد رائفی پور عزیز. ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست 📩ارسال تلنگرها به اکانت زیر 👇 @infonejatazgonah ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
سلام من دختری هستم 25ساله تو سن 16سالگی دوست پسر داشتم خیلی هم بودم لذت هم میبردم از کاری که دارم انجام میدم ما خانواده خیلی راحتی هستیم دوست پسر داشتن و این ها خیلی هم بزرگی نیست تو خانوادمون تو عروسی ها میرقصیدم جلوی پسرها و مردهای فامیل این هم اصلا چیزی نبود تو فرهنگ خانوادگیمون... با دوست پسرم خیلی راحت بودم.. اون دوست پسرم کات کرد با پسربدی دوست شدم همینطور تا 20سالگی ادامه داشت 4سال شب و روز با این پسر اون پسر حرف زدم دل بستم عاشق شدم شکسته شدم یه شب دیگه حالم از خودم بهم خورد😔 واقعا روحم مچاله شده بود حس دستمال کاغذی بودن بهم دست داد حس انزجار از خودم اونشب حس کردم دارم میمیرم انگار آخرین شب زندگیم بود خیلی دلم شکسته بود خیلی کردم یادم رفته بود قبله کدوم طرفه 😔 رفتم دست صورتم و بشورم وضو گرفتم و و برداشتم و باز کردم سوره زمر اومد 💎آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ افتادم به و زار زدم زجه زدم آب رو آتیش بود اون کلمه ورق زندگی من و برگردوند گمشدم و پیدا کرده بودم رو در و دیوار نوشتم آیا برای بنده اش کافی نیست؟ از فردای اون روز جواب هیچ پسری و ندادم کردم تو عروسی ها شرکت میکردم همه میگفتن بلند شو برقص حالم واقعا از خودم بهم میخورد که یه رقاصه بودم برای مردهای فامیل قبلا انگار چشمام بسته بود واقعا نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم کم کم عروسی رفتن هام و کم کردم و الان اصلا شرکت نمیکنم روزهای اول با تمسخر فامیل بود الان کاری به کارم ندارن اول غرق تو آیه قرآن بودم یکم گذشت با استاد آشنا شدم با استاد آشنا شدم بعد از اون لبخند برام مطرح بود موهام خیلی بلند بود و همیشه از روسریم بیرون بود این و یه امتیاز میدونستم از موهامم بدم اومده بود موهام و از ته زدم فقط لبخند رضایت امام زمان برام مهم بود الان هم 5سال از اون روز گذشته و من پشیمونم از اینکه چرا انقدر دیر برگشتم تهوعی باید تا تحولی شاید.... من حالم از خودم و گناهام بهم خورد باعث تحولم شد... ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست 📩ارسال تلنگرها به اکانت زیر 👇 @infonejatazgonah ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah
✍️باسلام ابتدا از شما بابت راه اندازی این کانال تشکر میکنم،خیلی دوست داشتم ماجرای متحول شدنم رو تعریف کنم تا شاید عبرتی باشد برای دیگران. 🔸من دریک خانواده نه خیلی مذهبی بزرگ شدم،تقریبابه هیچ چیز اعتقادنداشتم و متاسفانه درگیر بسیار بسیار زیاد که از بیانش شرم دارم،واین قضایاادامه داشت تازمانی که من یک شکست درزندگیم خوردم و این نقطه شروع ارتباط من با بود،از استاد سخنرانی زیاد گوش دادم،واین شروع تحول من بود،سعی کردم بخونم،نمازمیخوندم ولی خیلی بهش اهمیت نمیدادم،کم کم نمازهامو اول وقت کردم،من آیه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر رو با وجودم درک کردم،واقعا نمازهای اول وقتم منو از کارهای زشتم دورکرد،واین قضایا همزمان شد با ماه ،یادمه تو اون سال محرم،زندگی نامه ازتلویزیون پخش شدویه جورایی زندگی من به این شهید گره خورد،دلم شکست،خیلی براش گریه کردم(منی که معروف بودم به سنگدلی واینکه اشکم درنمیاد،اگه مثلا ازتلویزیون روضه پخش میشدویکی گریه میکرد من خندم میگرفت،میگفتم این واسه چی داره گریه میکنه؟!!!)،این شهید منو انداخت تودامن امام حسین ع.کارم شده بود فقط و فقط گریه برا ع.فقط روضه دانلود میکردمو گریه میکردم،شب باگریه میخوابیدم، صبح باگریه بیدارمیشدم، غذا میخوردم گریه میکردم،در همه حال گریه میکردم. 🔹خیلی حال عجیبی بود،حالم از خودمو گذشتم بهم میخورد.اونقدرتومراسما گریه میکردم که همه ازم التماس دعا میگرفتن. واین قضایاادامه داشت تااینکه من توایام فاطمیه رفتم وهمونجابا ع عهدبستم که سرکنم ووقتی برگشتم گفتم من دیگه نمیتونم اینطوری ازخونه برم بیرون(منی که هیچ ابایی نداشتم که منو با تیپای ناجور ببینه) و بیرون نرفتم تا چادرتهیه کردم.الان کاربه جایی رسیده که اگر تو خواب ببینم که یه ذره موهام بیرونه انقدرگریه میکنم که با هق هق از خواب میپرم.خیلی هم تواین راه مسخره شدم،بهم میگفتن که چادری شدی شوهرپیداکنی،یامیگفتن دوست پسرت گفته چادری شی؟یامیگفتن که الان دیگه کسی دختر چادری رو نمیگیره،ولی من از راهی که انتخاب کرده بودم برنگشتم،چون یقین داشتم به کاری که میکردم. 🔺یادمه استاد یکبار در سخنرانیهاشون گفتن که کی حاضره تیکه تیکه بشه ولی یک ثانیه ظهور جلو بیوفته؟من اگر تو اون جمع بودم دستموبالا میکردم،شاید یک ثانیه به ظاهر تاثیر چندانی در نداشته باشه ولی عمروجون من فدای امام زمانم شده،و من حاضرم نه فقط خودم بلکه فرزند دلبندم هزاران هزاران بار تکه تکه شود در راه یار. آقا جانم عزیزُ علیَّ ان ارَی الخلقَ ولا تُری و لا اسمعَ لکَ حسیسا و لا نجوی برای من اینکه مردم را ببینم و تو را نبینم و از تو صدایی و نجوایی نشنوم سخت است... ✅ کانال نجات از گناه @nejatazgonah