eitaa logo
شکوفه پرتقال(نرولی) 🪴 Neroli
95 دنبال‌کننده
713 عکس
316 ویدیو
19 فایل
کانالی صمیمی برای یادداشت و شاعرانه ها ؛ دلنوشته،هایکو ،عکس نوشته، کاریکلماتور،رمان و... ارتباط با مدیر کانال: @morning_rain_1403
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز مهمان خاطره ای کوتاه از کوچکترین عضو کانال هستیم.🌹 «روزی که باران می‌بارید» باران می‌بارید . نفس نفس می‌زدم و تند تند از کوچه‌های ایثار و شهید رفیعی رد می‌شدم. از پشت ساختمان‌های بزرگ ،مدرسه سرافرازان نمایان می‌شد . باران آنقدر مرا خیس کرده بود که شبیه موش آب کشیده شده بودم. سردم بود و دیگر به مدرسه رسیده بودم. با شرمندگی وارد کلاس چهارم شهید زین الدین شدم و معلم خانم رجبی ناراحت و عصبانی به من نگاه می‌کرد . از پایین کاپشنم آب می‌چکید. پاهایم توان نداشت و هر که دیر می‌رسید، باید دم در می‌ایستاد . ناراحت و خسته داشتم کیفم را در می‌آوردم که معلم گفت:« برو بشین!» نیمکتم کنار پنجره بود. درس فارسی ، همه ساکت بودند. به جز باد که هو هوکنان به همه سر می‌زد . قطره‌های باران از پشت پنجره به صورت شبنم روی صورتم می‌خورد. معلم درس را خواند و من حواسم به گل‌های رز توی حیاط بود که از پنجره نمایان بود. خانم رجبی اسمم را صدا زد «پیروزمندان» تازه به خودم آمدم. خط را گم کرده بودم که باران به من نشان داد. قطره باران از پنجره روی دفترم افتاد. از همان جا شروع به خواندن کردم : باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می‌خورد بر بام خانه... https://eitaa.com/neroly1402