تبلیغات کاندیدها از نظر امام خمینی ره
همدیگر را نکوبید!!!
مسأله این نشود که یک دسته براى خاطر اینکه یک کاندیدایى دارند، دیگران را بکوبند، آن دسته هم براى همین کاندیداى خودشان، این را بکوبند.
اگر همه براى خدا هست، با هم تفاهم کنید.
البته تبلیغ هیچ مانعى ندارد، لکن مثل مشروطه نشود. آن طور نشود که هر کدام دیگرى را بکوبند و آنى که دشمن ما مىخواهد، خطوط مختلفه را در انتخابات عملى کند. شما همه مىخواهید که اسلام در این مملکت تحقق پیدا کند، همه مىخواهید که این جمهورى اسلامى ادامه پیدا بکند، ادامۀ این به این است که شما در مواردى که مىبینید که دارند شیاطین نقشه مىکشند و توطئه مىکنند تا شما را به جان هم بیندازند، بنشینید با هم و تفاهم کنید و آنها را مأیوس کنید.
امروز دارند تهیه مىبینند مخالفین شما، مخالفین جمهورى اسلامى، که براى انتخابات ایجاد نفاق کنند، و این یک خطرى است براى کشور ما.
(صحیفه امام، ج 18، ص172، 13/7/62)
https://eitaa.com/neveshteh313/3674
غصه میخوری؟!
کسی که برای دنیا غمگین باشد (درواقع) از قضای الهی ناخشنود است.
(مَنْ أَصْبَحَ عَلَی الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً).
📖حکمت ۲۲۸ نهجالبلاغه📖
👈البته طبیعی است که انسان با از دست دادن مال و ثروت یا مقام و فرزند و امثال آن غمگین میشود؛
👈ولی برای مؤمن این غمگینی امر موقتی است؛
هنگامی که در قضای الهی فکر کند و به این نکته توجه نماید که خداوند هم حکیم است هم رحمان و رحیم است و چیزی جز خیر بندگانش را نمی خواهد در این حال غم و اندوه فروکش میکند و جای خود را به رضا و تسلیم میدهد.
https://eitaa.com/neveshteh313/3675
تحليل عقلى اینکه چرا ازدواج کردن سبب زیاد شدن رزق میشود؟
* قال الصّدوق:
و قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: اتّخذوا الأهل فانّه ارزق لكم.
آيه شريفه هم مىفرمود:
«إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...».
انسان مادامىكه فقط مسئوليت خودش را بر دوش دارد، با خود رودربايستى ندارد و ممكن است تلاش لازم را نكند در عين اينكه خداوند نيروى زيادى در وجود او نهاده است. در حالت عادى نيروى عادى شخص به كار مىافتد
ولى در شدايد است كه استعدادهاى نهفته او بسيج مىشوند، پس وقتى ازدواج كرد تمام نيروهاى خود را به كار مىگيرد كه مبدأ بازدهى اقتصادى فراوانى مىشود و به همين جهت بسيارى از انسانها قبل از ازدواج تنبل هستند، ولى وقتى مشكلات زندگى به دوش آنها افتاد، بيشتر فعاليّت مىكنند و صاحب مال و اموال مىشوند.
https://eitaa.com/neveshteh313/3676
تحلیل معنوی اینکه چرا ازدواج ردن سبب زیاد شدن رزق میشود؟
اين كه قرآن مىفرمايد: «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» ممكن است دو تفسير داشته باشد، يكى اين كه از راه اسباب خفيّه و من حيث لا يحتسب به او فضل و احسان نمايد و ديگر اين كه ممكن است خدا از طريق اسباب به انسان چيزى بدهد يعنى خداست كه اين نيروها را در درون انسان قرار داده و اوست كه از طريق عالم اسباب، انسان را به دنبال كار مىفرستد پس مسبّب الأسباب خداست، و اگر از عالم اسباب هم چيزى عايد انسان شود منافات با «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» ندارد چرا كه عالم هستى، فعل اللّه است.
https://eitaa.com/neveshteh313/3677
روزگارى بود كه یك عالم مى توانست بیست سال در حجره خود در نجف بماند و جز براى كارهاى ضرورى بیرون نیاید
و فقط با كتابهاى فقهى و منابع حدیث سروكار داشته باشد.
برخى براى اینكه در درس خواندن تمركز حواس داشته باشند، تا پایان سال نامه هایى را كه از شهرستانها و خانواده براى آنها مى آمد نمى خواندند.
این قبیل كارها ارزش بود اما امروز نباید سر خود را در لاك فرو بریم و از مسائلى كه در اطراف ما وجود دارد بى خبر باشیم.
امروز شیاطین انس و جن، كه دشمن فكر و اندیشه ما هستند، در همه جا گرد ما هستند.
برخى از آنها ممكن
است حتى در لباس روحانیت باشند. لباس معرّف واقعى انسان نیست بلكه باید كار فكر، بیان، قلم، و... در جهت تقویت اسلام باشد وگرنه اگر نتیجه كار روحانى ایجاد ضعف در ایمان مردم، ایجاد شك و شبهه در دین، سستى در انجام نماز و عبادات و ایجاد بدبینى نسبت به نظام اسلامى باشد، نه تنها لباس او از هیچ تقدّس و احترامى برخوردار نیست، بلكه خود او نیز روحانى به حساب نمى آید؛
شیطانى انسى است كه قرآن از او سخن گفته است.
ما با چنین دشمنانى روبرو هستیم. هر روز شبهه و مطلب جدیدى عنوان مى شود و تا بخواهیم براى آن پاسخى بیندیشیم، ده ها مسأله دیگر در كنار آن به وجود مى آید.
📖آیت الله مصباح یزدی رحمه الله📖
https://eitaa.com/neveshteh313/3678
بزرگترین وظیفه اى كه اكنون بر دوش روحانیون است این است كه در صدد هدایت مردم و جلوگیرى از انحرافات عقیدتى و فكرى و اخلاقى آنها باشند و این كار را براى خود یك جهاد بدانند.
امام معصوم(علیه السلام)مى فرماید:
«ارشاد جاهل افضل از نجات اسیر از دست كافر است».
كار وقتى مقدس به حساب مى آید كه به عنوان جهاد فرهنگى و دینى باشد
آیت الله مصباح یزدی رحمه الله
https://eitaa.com/neveshteh313/3680
چقدر به زندگی دنیا اهمیت بدهیم؟؟؟
چاره اى جز این نیست كه بیشتر احساس مسؤولیت كنیم و خود را در حال جنگ با شیطان و عفریتهاى او بدانیم. زندگى ما باید سراسر جهاد باشد.
فقط به اندازه اى كه بتوانیم زنده بمانیم و كار كنیم باید به زندگى دنیا اهمیت دهیم.
اگر در فكر رفاه و توسعه زندگى باشیم نه تنها به وظیفه خود عمل نكرده ایم، بلكه به خون شهداى عزیز نیز خیانت ورزیده ایم.
📖آیت الله مصباح یزدی رحمه الله 📖
https://eitaa.com/neveshteh313/3680
هر كسى باید انگیزه ها، تمایلات و افكار خود را بررسى كند؛
آیا بیشتر در فكر مشكلات خود و خانواده خود هستیم یا در فكر مشكلات اسلام و جامعه اسلامى؟
در فكر درآمد، رفاه و موقعیت اجتماعى هستیم یا معرفى صحیح اسلام به جهان؟
هر انسانى خود بهتر مى داند؛ «بَلِ الاِنسانَ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ».
📖آیت الله مصباح یزدی رحمه الله
https://eitaa.com/neveshteh313/3682
نجات مسلمان اسیر، از دست كفار بهتر است یا هدایت شخصى گمراه؟
از امام باقر(علیه السلام)سؤال شد كه اگر مسلمانى در جنگ با كفار اسیر شده باشد نجات او از دست كفار بهتر است یا هدایت شخصى گمراه؟ حضرت فرمودند:
«این مانند آن است كه كسى یك گنجشك یا یكى از خیار خلق الله را نجات دهد؛
كدام یك مهم تر است؟»
سپس فرمودند:
«اسیرى كه در دست كافر گرفتار است در نهایت كشته مى شود.
در این صورت، به بهشت مى رود و فقط زندگى چند روزه دنیا را از دست مى دهد
اما گمراهى كه اسیر جهل است دین خود و سعادت ابدى را از دست مى دهد.»
https://eitaa.com/neveshteh313/3683
مهمات در حال تمام شدن بود
فقط چند فشنگ کلاشینکف و چند راکت آر پی جی مانده بود
ابراهیم هادی دستور داده بود برای شرایط خاص نگهداری شود.
بچههایی که تاب و توان داشتند در تاریکی شب در اطراف کانال کمیل از بین شهدا و جنازههای بعثی به دنبال مهمات، آب و آذوقه بودند.
یکی از رزمندگان کانال شبانه به اطراف کانال رفت و قبل از روشن شدن هوا برگشت
پس از بازگشت به کانال در حالی که بغض راه صحبت کردنش را بسته بود گفت:
داشتم آرام و سینه خیز از معبر میگذشتم پایم به چیزی گیر کرد چند ثانیهای متوقف شدم به آرامی سرم را به عقب چرخاندم
دست ضعیف و ناتوان مجروحی پایم را گرفته بود او پایش قطع شده بود خون زیادی از او رفته بود یک پایش را هم با چفیه بسته بود.
صورت این مجروح به سختی دیده میشد اما حالت ضعفش به خوبی نمایان بود،
چهار شب از آغاز عملیات گذشته بود و زنده ماندنش بیشتر شبیه به معجزه بود.
اینکه چگونه توانسته بود از دید تک تیراندازها در امان بماند هیچکس نمیدانست
فکر کرد میخواهم او را به عقب بازگردانم به آرامی سرم را نزدیک گوشش بردم
به او گفتم برادر قب نمیروم که تو را با خود ببرم
بچهها در کانال گیر کردهاند و من به دنبال مهمات آمدهام
آن مجروح لبانش به سختی تکان خورد چیزی گفت اما آنقدر صدایش ضعیف بود که نفهمیدم
سرم را نزدیکتر بردم او تشنه بود و آب میخواست
میگفت: گلویم از بیآبی بدجور درد میکند اگر امکان دارد آبی به من بده!!!
ناخودآگاه به یاد شرمندگی سقای کربلا افتادم
سرم را پایین انداختم قطره های اشکم از چشمانم جاری شد
نمیتوانستم برایش کاری کنم بیآنکه چیزی بگویم شرمنده و خجالت زده صورتم را به روی صورت رنگ پریدهاش گذاشتم.
خیلی سرد بود اما به من آرامش خاصی داد آنقدر خسته بودم که از آرامش او خوابم برد نمیدانم چقدر گذشت که از صدای انفجاری بلند شد.
سرم را بالا آوردم و به صورتش نگاه کردم دستم را به آرامی به روی صورتش گذاشتم
از گرمی نفسهایش خبری نبود
صدایش زدم و به شدت شانههایش را تکان دادم دیدم راحت و آرام و مطمئن خوابیده
او دیگر تشنه نبود
نمیدانم چه چیزی این سربازان را پس از چهار روز از پای درآورد
جراحت ؟ خونریزی؟ تشنگی؟ و یا...؟
غرور انگیزترین قسمت داستان آنجا بود که بعضی از همین بچهها
وقتی قمقمههای دوستان شهید خود را که مقداری آب داشت پیدا میکردند
با آنچه خود از شدت تشنگی میسوختند
به آن لب نزده و آن را برای دوستان مجروحشان در کانال میآوردند
این بچههای ۱۶ _ ۱۷ ساله این رسم جوانمردی را از کجا یاد گرفته بودند؟
رزمندهای که میتوانست به راحتی خود را سیراب کند و جان خود را نجات دهد تنها به خاطر کمک و یاری به دوستان مجروحش نه تنها حاضر به عقب نشینی نبود
بلکه حتی از آبی که به زحمت پیدا کرده بود قطرهای نمینوشید.
اینها مصداق دقیق آیه نورانی قرآن بودند که فرمود:
هرگز به حقیقت نیکی به طور کامل نمیرسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
منبع:
برداشت از کتاب
راز کانال کمیل
حکایت حماسه رزمندگان گردان کمیل و شهید ابراهیم هادی در فکه
https://eitaa.com/neveshteh313/3684
پائیز سال 1361 بود. بار دیگر به همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نَقل همه ی مجالس توسل های ابراهیم به حضرت زهرا علیها سلام بود. هرجا میرفتیم حرف از او بود!
خیلی از بچه ها داستان ها و حماسه آفرینی های او را در عملیات ها تعریف می کردند. همه ی آن ها با توسل به حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام انجام شده بود.
به منطقه ی سومار رفتیم. به هر سنگری می رفتیم از ابراهیم می خواستند که برای آن ها مداحی کند و ازحضرت زهرا علیها سلام بخواند.
شب بود. ابراهیم در جمع بچه های یکی از گردان ها شروع به مداحی کرد.صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود!
بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.
آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم!
هر چه می گفتم: حرف بچه ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، امافایده ای نداشت.
آخر شب برگشتیم مقر، دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمی کنم!
ساعت یک نیمه شب بود.خسته و کوفته خوابیدم.
قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان می دهد. چشمانم را به سختی باز کردم. چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو الان موقع اذانه.
من بلند شدم. با خودم گفتم: این بابا انگار نمی دونه خستگی یعنی چی؟! البته می دانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل از اذان بیدار می شود و مشغول نماز.
ابراهیم دیگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد.
بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا علیها سلام!!
اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه ی بچه ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب کردم! ولی چیزی نگفتم.
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کار های عجیب او بودم.
ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟!
گفتم: خب آره، شما دیشب قسم خوردی که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن.
بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی آمد، نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم.
هرکه گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.
کتاب سلام بر ابراهیم📖
https://eitaa.com/neveshteh313/3685
۱ ـ اثر نگاه غیر مهربانانه به پدر مادر
الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : مَن نَظَرَ إلى أبَوَيهِ نَظَرَ ماقِتٍ و هُما ظالِمانِ لَهُ، لم يَقبَلِ اللّه ُ لَهُ صلاةً .[الكافي : 2/349/5 .]
امام صادق عليه السلام :
هر كه به پدر و مادر خود، گر چه به وى ستم كرده باشند، با نگاه دشمنانه ﴿یا همراه با خشم﴾ بنگرد، خداوند از او نمازى را نمى پذيرد .
https://eitaa.com/neveshteh313/3686