eitaa logo
نوشته
111 دنبال‌کننده
131 عکس
140 ویدیو
2 فایل
احادیث کاربردی سخنان زیبا و کاربردی حکمت
مشاهده در ایتا
دانلود
: میتوان فرض کرد که تقابل اینها از قبیل تقابل عدم و ملکه نباشد. تقابل اطلاق و تقیید میتواند تقابل تضاد باشد؛ برای خاطر اینکه اطلاق، عدمُ التقیید نیست، اطلاق عبارت است از کونُ المذکور فی الدلیل تمامَ الموضوعِ للحکم «13»میشود، این است که: اینها غالباً مقایسه میکننداموراعتباری را باامور حقیقی و موجودات خارجی!که اینها قابل مقایسه نیستند، نمیخواهیم در این زمینه بحث را ادامه بدهیم. بنابراین، این که گفتند محال است تقیید خطاب شرعی به اعتبار قصد امر، نه، این هیچ محال عقلی نیست، چیزی است ممکن.هذا اوّلاً، ثانیاً اگرفرض کردیم که محال است، استحاله را قبول کردیم؛ این که گفتند: وقتی تقیید ممکن نشد، اطلاق هم ممکن نیست، بخاطر اینکه تقابل بین اینها تقابلِ عدم و ملکه است، یعنی: اطلاق، عدمُ التقیید است فیما أمکَن التقیید. اشکال این حرف این است، اولاً: میتوان فرض کرد که تقابل اینها از قبیل تقابل عدم و ملکه نباشد. تقابل اطلاق و تقیید میتواند تقابل تضاد باشد؛ برای خاطر اینکه اطلاق، عدمُ التقیید نیست، اطلاق عبارت است از کونُ المذکور فی الدلیل تمامَ الموضوعِ للحکم. این، معنای اطلاق است. وقتی میگوید: أعتِق رقبة، اطلاق معنایش این است که: رقبه، تمام الموضوع برای حکم است. قید دیگری ندارد. تمامُ الموضوع بودن، معنای اطلاق است. که این موضوع، یا عنوانی که در دلیل ذکر شده است، هذا تمامُ الموضوع للحکم. تقیید این است که: نه، این، تمام الموضوع نیست، بلکه یک جزء دیگری هم موضوع دارد و آن وجود فلان شیء یا عدم وجود فلان شیء است. این، معنای تقیید است. ✅بنابراین، تقابل این دو با همدیگر تقابل دو امر وجودی است، دو شیء وجودی است که با همدیگر تضاد دارند. اطلاق تمامُ الموضوع بودن موضوع است، تقیید بعضُ الموضوع بودن است، تقابلشان تقابل تضاد است. بنابراین، اینکه مسلّم گرفتند که تقابل اینها از باب عدم و ملکه است؛ نخیر، تقابل عدم و ملکه نیست . : بر فرض اینکه تقابل عدم و ملکه باشد، مرحوم آقای خوئی یک حرف خوبی دارند، میگویند: اگر تقابل عدم و ملکه هم باشد، اینطور نیست که وقتی یک طرف نبود، حتماً طرف دیگر هم نباشد. در همۀ عدم و ملکهها اینطور نیست. مثلاً علم و جهل، تقابلشان تقابل عدم و ملکه است، جهل یعنی: عدمُ العلم در جایی که علم ممکن است، و الّا به دیوار که نمیگویید جاهلٌ، به انسان میگویید جاهلٌ. یعنی در جایی که یُمکن أن یکون عالماً. وقتی که علم نبود، میشود جهل. پس جهل و علم، تقابلشان تقابل عدم و ملکه است. آیا شما علم به کُنهِ وجود حق تعالیدارید؟ حتماًندارید، آیا جهل هم ندارید؟ وقتی علمبه ذات حق ممکن نبود، باید جهل همممکننباشد، عدم و ملکه استدر حالی که اسناد جهل صحیح است. بنابراین، در عدم و ملکه اینطور نیست که حتماً وقتی یک طرف نبود، آنطرف دیگر هم باید نباشد ✅بنابراین، این که گفته اند: چون تقیید ممکن نیست، اطلاق هم ممکن نیست؛ این از آن حرفهایی است که قابل قبول نیست، در بخشهای مختلفش اشکال بر آن وارد میشود. ✅ بنابراین، هیچ اشکالی ندارد که ما بگوییم که از ادلۀ جماعت استفاده میکنیم عدم اعتبار قصد قربت را در جماعت، چه امام، چه مأموم. ؟ 📚ادرس کانال: https://eitaa.com/neveshteh313