eitaa logo
مدرسه نویسندگی مبنا
2.5هزار دنبال‌کننده
429 عکس
72 ویدیو
18 فایل
سلام اینجا کانال نویسندگی مبنا هست. جایی‌که سعی‌مون بر این هست خودمون رو میون جنگ روایت‌ها ببینیم و به عنوان کنشگر توی این عرصه نقش‌مون رو ایفا کنیم. ارتباط با ادمین: @mabna_school ارتباط مستقیم با استاد کاف‌گاف‌زاده: @kaf_gaf_zade
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز ۱۴۰۱ آیین تجلیل از بانوان مدال آور بود و من سخنران مراسم بودم با دقت و توجه کامل شنیدید یادداشت کردند و هنگامی که برای تقدیم دست نوشته ام رفتم در مقابلم ایستادند و با نگاهی گرم و پدرانه گفتند حتما رسیدگی میکنم. 🖋خانم الناز دارابیان https://eitaa.com/chahar_chahar
🔖این مردم همه‌ چی رو بزرگ می‌کنن! همین چند روز پیش بود که اومده بودن ساری. منم که از همه جا خسته و ناامید برای کارم نامه‌ای نوشتم و به اتفاق پدر و مادرم رفتم ساری تا نامه رو به ایشون برسونم. دیدیم توی خیابون پره از آدم هایی که دارن نامه می‌نويسن. کلی خنديديم و گفتیم کجابود این نامه‌ها رو بخونن، یه نفت و یه کبریت کارشونو می‌سازه‌. مادرم اصرار داشت بریم توی مصلی و ایشون رو از نزدیک ببینیم. گفتم:" برای چی می‌خوای بری، خودشون رو می‌خوایم ببینیم چی‌کار، فرضا هم که واجب باشه، واجب کفاییه. ببین چه جمعیتی اومده، ما دیگه نیاز نیست بریم." مامانم رفت یه دوری بزنه تا بابام رو که نمی‌دونستیم الان کجاست پیدا کنه. دیدیم برگشته و داره با هیجان تعریف می‌کنه که یه خانمی رفته بوده داخل مصلی و ایشون رو از نزدیک دیده. خانمه می‌گفت چه نوری داره، چهره‌اش نورانیه. مامانم داشت تعریف می‌کرد و منم خندیدم و گفتم:" ای بابا! این مردمم همه چی رو بزرگش می‌کنن." اما ای دل غافل اون منم که همیشه عقبم، همیشه از همه چیز جا می‌مونم. امروز (روز اعلام شهادتشون) دیدیم برام پیامک اومده درخواست شما ثبت شده 😭😭😭 | @mabnaschoole |
دست‌فروش نزدیک خانه‌مان است. همیشه اذان را که می‌گویند موکت کوچکش را می‌اندازد و قامت می‌بندد. مقید است شب و روزهای ولادت، پیراهن رنگی بپوشد؛ این‌بار اما روز ولادت حضرت رضا(ع) مشکی پوشیده؛ عزادار توست سید. چه حکمتی است که مستضعفان عالم با وجود بهره کمتر از این دنیا، بیشتر پای کار جبهه ایمان هستند؟ | @mabnaschoole |
«جایی میان مرزهای دو طیف» خودتان می‌دانید خیلی وقت است، «ما» و «آن‌ها» دو سر طیف نامشخصی ایستاده‌ایم. وقتی ما دیشب شبیه گنجشک‌های بی‌‌پناهی بال‌بال می‌زدیم که خبری از بالگرد شما توی جنگل‌های نیمه‌تاریک بگیریم، آن‌ها داشتند دهانشان را شیرین می‌کردند. عکاسی که توی اینستاگرام دنبال می‌کنم، استوری کرد سوپرمارکت محله‌شان گفته دیگر مشروب و مزه‌ای باقی نمانده. همه را برای محافل شادمانی برده‌اند. مغزم از این حجم تحقیر و بی‌تفاوتی از کار افتاده بود. «ما» ماندیم و مرگ. «آن‌ها» و خشونتی که به جای تسلابخشی، اندوه روی اندوه‌مان می‌آورد. همین چندماه پیش اولین باری بود که شما را از نزدیک دیدم. نشستم پشت سر آرمیتا و مادرش، خانواده شهدا و مسئولین. نمی‌دانم آنجا چه می‌کردم. قرار بود نیمه ماه رمضان با شعرا بروم دیدار و نشد. شب عید فطر گفتند وقتش شده. شما ایستادید زیر نوشته‌ «الْحَمْدُلِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا» ۱۵ دقیقه‌ای درباره مردم، گره‌گشایی، رهبر فرزانه، خدمت، وحدت، دستاوردها و شعار امسال صحبت کردید. آن‌روز رهبری چندباری گفتند «همان‌طور که آقای رئیس جمهور...» دیدار که تمام شد رفتید پشت پرده‌ و از دید خارج شدید. همان‌جا جایزه شما را پیچیدند؟! پس ما چی؟ حالا چطور با این مرزهای پررنگ میان «ما» و «آن‌ها» غریبه‌گی نکنیم‌؟! چرا فرمول اتصال این دو طیف را در ادامه نگفتید؟! مگر می‌شود از این حجم استیصال و درماندگی عبور کنیم؟! الان توی خبرها خواندم فردا قرار است شما و هیئت همراه قم باشید. بقیه حرف‌ها بماند برای فردا آقای رئیسی! ✍ فاطمه‌سادات موسوی @chiiiiimeh | @mabnaschoole |
🔖 روایت جمهور {فراخوان دریافت روایت‌های مردمی از شهید جمهور} 🔻روایت‌های خود را مواجهه با "شهید آیت‌الله رئیسی" در طول سالیان خدمت‌گزاری ایشان و سانحه شهادت وی، برای مدرسه مبنا ارسال کنید. 📮 ارسال روایت جمهور از طریق شناسه @adm_mabna در پیام‌رسان ایتا، بله و تلگرام. 📝@mabnaschoole
«جایی میان مرزهای دو طیف» خودتان می‌دانید خیلی وقت است، «ما» و «آن‌ها» دو سر طیف نامشخصی ایستاده‌ایم. وقتی ما دیشب شبیه گنجشک‌های بی‌‌پناهی بال‌بال می‌زدیم که خبری از بالگرد شما توی جنگل‌های نیمه‌تاریک بگیریم، آن‌ها داشتند دهانشان را شیرین می‌کردند. عکاسی که توی اینستاگرام دنبال می‌کنم، استوری کرد سوپرمارکت محله‌شان گفته دیگر مشروب و مزه‌ای باقی نمانده. همه را برای محافل شادمانی برده‌اند. مغزم از این حجم تحقیر و بی‌تفاوتی از کار افتاده بود. «ما» ماندیم و مرگ. «آن‌ها» و خشونتی که به جای تسلابخشی، اندوه روی اندوه‌مان می‌آورد. همین چندماه پیش اولین باری بود که شما را از نزدیک دیدم. نشستم پشت سر آرمیتا و مادرش، خانواده شهدا و مسئولین. نمی‌دانم آنجا چه می‌کردم. قرار بود نیمه ماه رمضان با شعرا بروم دیدار و نشد. شب عید فطر گفتند وقتش شده. شما ایستادید زیر نوشته‌ «الْحَمْدُلِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا» ۱۵ دقیقه‌ای درباره مردم، گره‌گشایی، رهبر فرزانه، خدمت، وحدت، دستاوردها و شعار امسال صحبت کردید. آن‌روز رهبری چندباری گفتند «همان‌طور که آقای رئیس جمهور...» دیدار که تمام شد رفتید پشت پرده‌ و از دید خارج شدید. همان‌جا جایزه شما را پیچیدند؟! پس ما چی؟ حالا چطور با این مرزهای پررنگ میان «ما» و «آن‌ها» غریبه‌گی نکنیم‌؟! چرا فرمول اتصال این دو طیف را در ادامه نگفتید؟! مگر می‌شود از این حجم استیصال و درماندگی عبور کنیم؟! الان توی خبرها خواندم فردا قرار است شما و هیئت همراه قم باشید. بقیه حرف‌ها بماند برای فردا آقای رئیسی! ✍ فاطمه‌سادات موسوی @chiiiiimeh | @mabnaschoole |
🔖 به بچه‌ها گفتم خاطره‌ای از کلاس اول بنویسید. بیشتر بچه‌ها سراغ اردو و شهر بازی رفته بودند ولی یکی دو نفر املای کلمه سدّ آب و رئیس و سقوط و ... را می پرسیدند. زنگ که خورد، زهرا این نوشته را تحویلم داد. پ.ن: خوندن این متن توی عکس رو از دست ندید. | @mabnaschoole |
که چی بشه؟! خیلی از مرگ‌ها آدم را به رکود می‌کشانند‌. به یک "که چی بشه‌ی" ممتد. کار کنم که چه شود، تلاش کنم که چه بشود، بخندم که چه شود و و و... اما بعضی مرگ‌ها هستند که آدم را از جا بلند می‌کنند. انگار بیدار می‌شوی. انگار نمی‌توانی بنشینی. انگار چیزی در رگ‌هایت راه می‌گیرد و ماهیچه‌هایت را بی‌قرار می‌کند. انگار زندگی را یادت می‌دهند. انگار صاحب این مرگ، به جای همه‌ی ما دویده بود. و حالا دویدن را برای همه‌ی ما به ارث گذاشته‌ است... 🖋ک.التج | @mabnaschoole |
🔖به نام خدای دل‌های شکسته امروز قم‌ مهمان داشت. مهمان ما عزیز دلمان بود، تازه از مهمانی ما رفته بود ولی الان شهید برگشته بود. هوا هم دل گرفته بود، گاه آرام می‌بارید و گاه ساکت می‌شد، درست مثل دل‌های ما، مثل چشم‌های ما. چندساعتی هست کنار خیابان حرم تا حرم منتظریم تا او با همراهان بهشتی‌اش بیاید و ما با چشم‌های خیس بدرقه‌اش کنیم و بگوییم دیدارمان بهشت؛ ما را هم شفاعت کنید. بچه‌ای کنارم، بی‌توجه به حال و احوال نزار مادرش دارد بازی می‌کند. یاد آیه‌ی قرآن می‌افتم: الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا. با شهدا نجوا می‌کنم: خوش به حالتان شهدای خدمت، چقدر باقیات الصالحات از خودتان به جا گذاشتید، تا قیامت تمام نخواهد شد. شهیدانه زندگی کردید و عاقبت بخیر شدید "عاش سعیدا و مات سعیدا." خداحافظ عزیزان دل ما، حسرت نداشتن‌تان برای همیشه دل‌هایمان را خواهد سوزاند.😭😭😭 🖋 فاطمه سلما نظری 📝@nevisandegi_mabna
شبِ یلدا پریشب بود شبِ حرکت به منزلگاه پس‌فردا پریشب بود... ▫️حاج محمود کریمی