eitaa logo
نویسنده شو ✍
1.8هزار دنبال‌کننده
453 عکس
24 ویدیو
3 فایل
📝 رویاهاتو با کلمات بساز 📚 آموزش نویسندگی خلاق، داستان، فیلم‌نامه، سناریونویسی، ویراستاری، یادداشت‌، خاطره‌نویسی، مقاله تبلیغاتی و... 👤 مدیریت کانال: محمدجواد ابراهیم‌زاده 📱آیدی جهت ارتباط: @mj_ebrahimzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻توانایی ساخت داستان با استفاده از خاطرات 🔸یک تجربه شخصی که در ذهن‌تان باقی مانده را انتخاب کنید. این لحظه می‌تواند خوشایند یا یک تجربه چالشی باشد. به جزئیات مهم آن توجه کنید؛ توصیف دقیق جزئیات مکان، زمان، احساسات و واژگان مورد استفاده. 🔸اگر افراد دیگری در تجربه‌‌تان وجود دارند شخصیت‌پردازی کنید تا کاراکترهای داستانی شما شکل بگیرند. تلاش کنید به معنا و ارتباط خود با دیگران پی ببرید. 🔸اگر تجربه شما یا دیگر شخصیت‌ها در طول زمان تغییر کرده‌اند، آن‌ها را برجسته کنید. 🔸از تنش‌ها یا رویدادهای کلیدی که اتفاق افتاده‌اند برای ایجاد جذابیت در داستان‌تان استفاده کنید. 🔸تجربه خود را معرفی کنید، آن را توسعه دهید، از اوج و پایان استفاده کنید تا به یک ساختار داستانی تبدیل شود. 🔸این فرایند به شما کمک می‌کند از خاطره‌نویسی به‌عنوان یک ابزار تمرینی برای توانایی ساخت داستان بهره ببرید. 📚@nevisandeshoo
نویسنده تنها هنگامی که پشت میزش نشسته نمی‌نویسد. در سراسر روز او مشغول نوشتن است. وقتی دارد فکر می‌کند، وقتی دارد می‌خواند، وقتی دارد تجربه می‌کند، هرچه را می‌بیند و احساس می‌کند همه برای مقصود او با معنی است و آگاهانه یا نا آگاهانه دایماً در حال اندوختن و نقل و انتقال تاثرات خویش است. 📕حاصل عمر 📚@nevisandeshoo
پشت هر آدم قوی یه داستانی وجود داره که انتخاب دیگه‌ای بهش نداده ... سلام، صبح‌تون بخیر 🌻 📚@nevisandeshoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به اعتقاد من نویسنده باید بوم، سرزمین و فرهنگی که در آن زندگی کرده است را در آثارش منعکس کند. یعنی اگر بخواهد چشمش را به دنیای اطراف خود ببندد و از روی دست فلان نویسنده غربی کپی کند، طبیعتاً این نویسنده ره به جایی نمی‌برد. این را باید به هنرجوی نویسندگی نشان داد و به او گفت که باید از این سرزمین نوشت، از این مردم نوشت. بحث بر سر این است که انسان ایرانی موضوع ادبیات قرار بگیرد. اگر کسی بتواند این کار را بکند، آن‌وقت می‌تواند داستان ایرانی بنویسد. در غیر این صورت بقیه‌ حرف‌ها تعارف است! 📚@nevisandeshoo
سلام دوستان یه چالش طراحی کردم که حال و هوای متفاوتی نسبت به چالش‌های قبلی‌مون داره. تصویر بالا که یه جفت کفشه، به‌جا مونده از شهدای کودک بیمارستان غزه است که همین چند شب پیش، خبر انفجارش قلب هر انسان آزاده‌ای رو به درد آورد. ازتون می‌خوام نسبت به وقایع این روزهای فلسطین بی‌تفاوت نباشیم و با در نظر گرفتن تصویر بالا، یک دلنوشته، داستان کوتاه، شعر یا هر قالب ادبی که دوست دارید بنویسید و تو پیوی برام بفرستید. منم قول میدم متن‌های برگزیده رو تو کانال خودم و کانال‌های دیگه که ارتباط دارم منتشر کنم. 📚@nevisandeshoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ کمال‌گرایی منفی، مانعی بر سر راه نوشتن ◽️ فکر انسان‌ زمانی ارزش پیدا می‌کند که منتقل شود و یکی از روش‌های انتقال این اندیشه، نویسندگی است. چه بسا فکرهای بسیار زیبایی که در صورت منتقل نشدن فراموش می‌شوند! ◽️ کمالگرایی منفی دشمن موفقیت و پیشرفت است. بسیاری از افراد نه‌تنها در نویسندگی، بلکه در بسیاری از موضوعات دیگر هم پتانسیل‌ و توانمندی‌های بسیار خوبی دارند؛ اما با وجود این هیچ پیشرفتی به‌دست نمی‌آورند. یکی از مهم‌ترین دلایل آن همین کمال‌گرایی مفرط است. ◽️ این افراد به‌دنبال انجام کار بدون عیب و نقص هستند. در صورتی که اتفاقا باید کار را با نقص فراوان شروع کرد تا ضعف‌ها فرصت بروز پیدا کنند و با تمرین کردن به‌تدریج حذف شوند. 📚@nevisandeshoo
📝 از همه‌سو خاکستر می‌بارید. خودم را در آغوش پدر مچاله کرده‌ بودم تا به دور از صدای انفجار‌های پی در پی، به خوابی فکر کنم که با هجوم گلوله قطع نمی‌شود. خون روی گردنم جاری شده بود و با هر تقلای پدر برای دویدن، بیشتر به لباسم حمله می‌کرد. دست‌های زخمی بابا روی کمرم می‌لرزید. با هر بوسه‌ای که به موهای افشانم می‌زد، التماس می‌کرد طاقت بیاورم. صورتم خیس شده‌ بود؛ خیس از درد و خون و اشک‌های بابا. سینه بابا بدجور خس‌خس می‌کرد، اما صدای تپش جسمی داغ‌تر از گلوله در بدنش مثل لالایی‌های مامان آرامم کرده‌ بود. راستی مامان را کجا جا گذاشته بودیم؟ یادم آمد. وقتی که از زیر خروارها آوار، از آغوش سردش بیرونم کشیدند دیدم که آرام خوابیده بود. آنقدر آرام بود که انگار خرابه‌ها برایش لالایی شب‌های آزادی خوانده بودند. وقتی پدر بدن زخمی‌ام را روی تخت بیمارستان گذاشت، دیدم که چشم‌هایش ملتمسانه به پرستار خیره شده بودند. بوسه‌ای روی گونه‌ام نشاند و با فریادی که از سمت در بیمارستان برای کمک بلند شده بود رهایم کرد. پرستار موهایم را نوازش کرد و دکتر گفت باید سرم را جراحی کنند. پدر را پی آوردن دارو فرستاده بودند که اتفاق افتاد؛ داغ بود مثل گلوله‌ای که سینه دایی را شکافت و سرد بود مثل دست‌های بی‌جان مادر. چشم‌هایم را باز کردم. یک لحظه آنقدر رها بودم که درد برایم معنایی نداشت. خودم را روی تخت دیدم و پرستار که خودش را حایل من و سقفی کرده بود که روی هر دویمان فرو ریخت. آتش بود و دود و خاکستری که به‌جای مرهم روی زخم‌هایمان نشسته بود. پدر را می‌دیدم که تمام صورتش اشک شده بود و تمام صدایش فریاد هنگامی که جسد سوخته و کوچکم را از زیر آوار بیرون کشید. فریادها و شیون‌ها در نظرم آرام شدند‌. عروسکم از دست‌هایم رها شد. بال‌هایم را باز کردم و با هزاران کبوتر آزاد روی آسمان به سمت قدس به پرواز در آمدم. عروسک تنها نبود. کفش‌هایم پیشش جا مانده بودند... ✍ سارا حیدرپور
📝 این روزها پُر از سوالم، سوال از صهیون! چه‌طور می‌توانی تا این حد رذل باشی؟ آری تو قوم برگزیده‌ای، برگزیده شیطان، به استناد قرآن «کالانعام بل هم اضل...» سوال از ملت‌های عرب، شنیده بودیم اعراب خون می‌دهند در راه طایفه و قبیله. هفتاد سال به خاک و خون کشیده شدن هم‌قومی‌هایتان، عرب‌های فلسطین را ندیدید؟! دیدید و روی برگرداندید؟! سوال دارم از تمام مسلمانان جهان، پیرو آیینی هستید که می‌گوید ندای مسلمانی را هر کجای جهان شنیدید به یاری‌اش بشتابید؛ نشنیدید؟! شنیدید و صدای قدرت پوشالی استعمار کرتان کرد؟ سوال دارم، سوال‌های ناتمام از فلسطین. شیر شجاعت از سینه کدام زنان نوشیده‌اید که تیرهای برق آسا نمی‌توانند جلوی سنگ‌هایتان را بگیرند؟ در دامان کدام مادران لالایی مقاومت شنیده‌اید که عوعوی سگان هار اسرائیلی آرامش‌تان را بر هم نمی‌زند؟ از کدام صلب پدران و در کدام رحم مادران مبارز نام گرفتید که اسباب بازی در گهواره‌هایتان اسلحه است و مشق مبارزه املای شب‌تان؟؟ پُرم از سوال از چگونگی خلقت تو، تو که همان آیه‌ای هستی که اگر بر کوه‌ها عرضه شود متلاشی خواهند شد، بر آسمان عرضه شود از هم خواهد گسیخت... این شب‌ها فرزندان‌مان از تو می‌پرسند و من داستان شجاعت و پایداری‌ات را قبل از مظلومیتت خواهم خواند، تو که مادر مقاومتی، تو که همسر استقامت و فرزند ایثاری. فرداها اما همه از تو خواهند گفت؛ فلسطین! ✍ س. اجتهادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایده‌‌ها را آرشیو کنیم گاهی ممکن است سرنوشت یک ایده تا مدت‌های مدیدی نامعلوم باشد. حتی ممکن است سال‌ها بگذرد و ایده‌ای را که در دفترتان نوشته‌اید به کارتان نیاید؛ اما این امکان هم وجود دارد که همان ایده در ناخودآگاهتان رشد کند و بزرگ‌تر شود. بعد از مدتی خواهید دید همان ایده که روزگاری خام بود در فاصله‌ای که سرگرم کار روی ایده‌ای دیگر هستید، چنان پرورش پیدا می‌کند که به پختگی می‌رسد. 📚@nevisandeshoo
🔻وقتی حوصله نوشتن ندارید، بنویسید 💢 هنگامی‌که در همان وهله اول پشت میز نشسته و تازه می‌خواهید کار خود را شروع کنید، همان یکی دو دقیقه اول چالش بسیار سختی با خود دارید. از جا برمی‌خیزید و قهوه‌ای درست می‌کنید، به گل‌ها آب می‌دهید، مجموعهٔ دیسکت‌های خود را به ترتیب حروف الفبا مرتب می‌کنید، خلاصه به انجام هر کاری فکر می‌کنید، الا نشستن در یک گوشه و نوشتن. آنچه به آن نیاز است نظم و ترتیب است، اینکه یاد بگیرید چگونه وقتی حوصله نوشتن ندارید، بنویسید. ♨️ «وینسنت ونگوگ» چنین می‌گفت: هنگامی‌که مشغول کار هستم، در وجود خویش ایمان نامحدودی را به هنر احساس می‌کنم و به موفقیت خود اطمینان دارم، اما روزهایی که از لحاظ جسمانی در خود احساس ناتوانی می‌کنم گویی آن ایمان و باور هم کاهش پیدا می‌کند و تردیدی ددر سر تا سر وجودم احساس می‌کنم که سعی می‌کنم فوراً با شروع کردن به کار بر آن غلبه کنم. 🔴 در برابر ننوشتن، با نوشتن به‌طور روزانه، بر نگرانی خود غلبه کنید؛ خواه با شمارش دقایق، خواه با شمردن صفحات. 📚 اگر می‌توانید حرف بزنید، پس حتماً می‌توانید بنویسید 🆔 @nevisandeshoo
🔰 تأثیرپذیری، کپی‌برداری نیست 🔸 برخی نویسنده‌ها مثل بعضی از کارگردان‌ها می‌گویند کتاب نمی‌خوانند و فیلم نمی‌بینند مبادا روی‌شان اثر بگذارد! 🔸 فرهنگ و هنر کارش اثرگذار بودن است؛ این «مبادا» را از کجا آورده‌اید؟! بگذارید اثر بگذارد. بگذارید تأثیر بگذارد. 🔸 اگر از نقاشی دیگران، کتاب دیگران و فیلم دیگران تأثیر خوب بگیرید، عیبی دارد؟ اگر دریچه‌ای به روی‌تان باز شود و دیدتان را باز کند و بعد راهی به شما نشان دهد که روزی بشود راه خود شما، عیبی دارد؟ 🔸 تأثیر پذیرفتن لزوما کپی‌برداری نیست. تأثیر پذیرفتن یعنی دنیایتان بزرگ‌تر شود، دیدتان بازتر شود... 📚@nevisandeshoo
❌ ننویسیم حدالامکان 👌 بنویسیم حتی‌الامکان ✅ بهتر از آن "تا حد امکان"
کسی که کار هنری می‌کند با آن احاطه می‌شود. هنر مانند دیواری محافظ، انسان را از خیلی چیزها مثل ابتذال روزمرگی دور نگه می‌دارد. کسی که کار خلاقه می‌کند با یک لایه نامرئی از دیگران جداست. 🆔 @nevisandeshoo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️با همان چشم‌های کودکی‌تان ببینید ▫️برای نویسنده، عمل طبیعی دیدن حتی از توان فکر کردن هم مهم‌تر است و معمولاً این مهم نادیده گرفته می‌شود. ▫️جزئیات بصری می‌تواند به کمک نویسنده بیاید و در زیبایی نوشته‌های او تأثیر عمیقی بگذارد. جزئی که به دقت انتخاب شده باشد این توانایی را به خواننده می‌دهد که به نحوی سحرآمیز محیط پیرامون آن جزء را بازسازی کند. ▫️برای تمرین می‌توانید یک شیء را انتخاب کنید و با دقت هر چه تمام‌تر نگاهش کنید. بعد از اینکه چند دقیقه با جدیت به آن شیء نگاه کردید، با کلمات خود توصیفش کنید. 📚@nevisandeshoo
نویسندگان زیادی هستند که آثارشان را در قالب‌های متفاوتی همچون داستان بلند، داستان کوتاه، مقاله، یادداشت، سفرنامه و ... به نگارش درآورده‌اند. پس باید در برابر دلهره نوشتن، شجاعت نشان داد. توصیه اکید به نویسندگان نوقلم این است که هنگام نوشتن جسارت به خرج دهند، اما هنگام ارائه اثر و چاپ آن نهایت سخت‌گیری و دقت را به‌کار گیرند تا مبادا پس از گذشت مدت زمانی از چاپ اثر، خودشان آن را سوءسابقه تلقی کنند! 📚@nevisandeshoo
هر کس خواهان موفقیت است، باید یاد بگیرد که ناکامی جزء حتمی فرایند پیشرفت است. راه موفقیت، همیشه در حال ساختن است. موفقیت پیش رفتن است، نه به نقطه پایان رسیدن! 📚@nevisandeshoo
🔻لطفا شعار ندهیم... ❌ بدترین کاری که یک نویسنده می‌تواند بکند این است که لابه‌لای نوشته‌هایش شعار بدهد. مثل آن است که کارگردانی بیاید وسط فیلم سینمایی‌اش و یک نطق غرای سه‌دقیقه‌ای بکند! دقیقا مثل کاری که سیاستمداران سر میز شام در جمع اعضای خانواده می‌کنند. ❗️بسیار دیده‌ام که در داستان یا رمان، شخصیت اصلی ناگهان جمله‌ای از خود صادر کرده که چشم‌هایم گرد شده و احساس کردم چیزی مثل بینی پینوکیو از صورت داستان بیرون زده و اصلاً به قواره‌اش نمی‌آید. 💢 دست نویسنده به وسعت دنیا باز است، هر کاری دلش می‌خواهد بکند، از هر چه می‌خواهد استفاده کند و هر جور دلش می‌خواهد حرف بزند. منتها مشروط به اینکه زمینه حرف‌ها را خوب فراهم کرده باشد. ♨️ در و چهارچوب باید به هم بیایند. اگر یک جمله حتی اگر یک کلمه به اندام داستان نیاید، بی‌قوارگی‌اش توی ذوق می‌زند. چه رسد به اینکه مثلاً نویسنده‌ای ناگهان جمله قصاری از ذهن شخصیت داستان صادر کند و بخواهد تکلیف بشریت را همان‌جا روشن کند! 📚@nevisandeshoo
📝 نوشتن را مثل حرفه‌ای‌ها دنبال کنیم 🧩 ما نیاز به این داریم که مرتباً تمرین کنیم تا بهتر شویم. زمانی که هر روز می‌نویسیم، نویسنده بهتری می‌شویم. ♻️ خیلی از مردم دوست دارند بنویسند، اما این کار را نمی‌کنند؛ چون برنامه‌ای ندارند. برنامه‌ریزی و ایجاد زمان‌بندی، نظم و ترتیبی است که اهداف‌مان را به واقعیت مبدل می‌کند. ما اگر برنامه زمانی ثابتی نداریم و فقط وقتی کار می‌کنیم که انگیزه داریم، پس نباید توقع داشته باشیم که در کارمان پیشرفت کنیم و حرفه‌ای شویم. ❇️ حرفه‌ای بودن زحمت دارد. حرفه‌ای‌ها به برنامه زمانی‌شان وفادارند؛ اما آماتورها به رودخانه زندگی اجازه می‌دهند که آن‌ها را به هر کجا که خواست ببرد. حرفه‌ای بودن یعنی می‌خواهیم آنچه را دوست داریم یا آنچه برای‌مان در اولویت است، از حرف به عمل تبدیل کنیم. ✅ حرفه‌ای بودن به معنای اعتیاد به کار نیست؛ بلکه به این معناست که آنچه برایمان اهمیت دارد را زمان‌بندی و اجرا کنیم. به‌ویژه زمانی که میلی به انجام دادنش نداریم. 📚@nevisandeshoo
❓برای خاطره‌نویسی از کجا شروع کنم؟ (۱) ▫️اتفاقات دیروز را مرور کنید. به آن‌ها فکر کنید. از خوردن صبحانه گرفته تا زمانی که برای رفتن به محل کار، روی خط عابر پیاده، راننده‌ای حق شما و دیگران را زیر پدال گاز گذاشت! همه را در نظر بیاورید. ▫️حتما دیروز، برای خودش نکته‌هایی داشته که باید دوباره به همه آن‌ها فکر کنید. یکی دو نکته، چند اتفاق، حس، ادراک و خلاصه هرکدام‌شان را که دوست دارید انتخاب کنید و نهایتا با یکی از آن‌ها شروع به نوشتن کنید. ▫️حالا قلم و کاغذ را بردارید و در مورد آن اتفاق چیزی بنویسید. بنویسید که از کجا شروع شد و به کجا ختم شد. ▫️توجه داشته باشید، شما هنوز به دنیای خاطره‌نویسی کلاسیک وارد نشده‌اید، اما دارید قدم‌های اول را برمی‌دارید ▫️نوشته خود را چند بار بخوانید. اگر جملات کم و زیادی دارند اصلاح کنید و دوباره بنویسید. ▫️نکته مهم اینکه قبل از رسیدن به لذت نوشتن، خستگی از نوشتن به سراغ‌تان خواهد آمد. لطفا با او شدیدا برخورد کنید. این پست ادامه‌دار است... 📚@nevisandeshoo