eitaa logo
کانال خبری بهشهرنو
5.1هزار دنبال‌کننده
48.6هزار عکس
14.7هزار ویدیو
180 فایل
📌کانالی براساس سلیقه بهشهری ها 🔸️اخبار و اطلاعیه های ادارات، سازمان ها و هیات ها 🔸️آخرین اخبار شهر و روستاهای بهشهر 🔸️جاذبه ها و مناطق گردشگری بهشهر 🔸️آداب و رسوم بهشهری ها 🔸️صدای مردم بهشهر 🔻ارتباط با ادمین کانال @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹دستش کج می رفت. دزدی می کرد از مال و اموال دیگران. مرید علی (ع) هم بود، اما بی خیال دزدی اش نمی شد. دلش پاک شدن می خواست. آمد نشست مقابل امام.😔 🌴رد نگاه امام روی صورت غلام سیاه، مثل رد نگاه امام به همه بود. سیاه و سفید نداشت. جهان و مردمش در نظر ولی خدا یکی بود. جهان اولی و سومی معنا نداشت. 🙂 🔹حکم دزدی او قطع دست بود. خودش سه بار اقرار کرد و حکم اجرا شد. امام دستش را عسل زد و با پارچه ای تمییز بست. مرد، دست راستش را در دست چپ گرفت و از حضور امام خارج شد.🤕 🔅خبر زود پیچید: - علی (ع) در حق یکی از مریدانش حکم سنگینی اجرا کرده است،. 👺یکی از خوارج که نامش ابن کوّاء بود، خودش را به غلام رساند. ضعف در چهره اش دید و درد در دستش. بهترین فرصت بود برای بدگویی از علی(ع) و تحریک مرید بر ضد ولی.👿 - هان غلام! چه کسی دست تو را قطع کرد؟ 🍃غلام ولی شناس بود. لبش را که از درد می گرید به لبخند واداشت. 🙂 چشمان سرخش را دوخت به چشمان سیاه ابن کوّاء و گفت: - دست راستم را پیشوای خداپرستان قطع کرده است، آنکه یکه تاز نبردهای بدر و ...🙂 👺ابن کوّاء خفه شده بود. ذهن و دلش که سیاه بود، حالا زبانش هم... 🍃غلام فهمید خبر علیه مولایش، در کوچه پس کوچه ها پخش شده است. در همان کوچه پس کوچه ها و بازار پر از حرف و شایعه، قدم زد و بلند بلند در وصف امامش سخن گفت.☘ خبر دفاعش از حریم ولایت به علی (ع) رسید. 🌴امیر مؤمنان به حسن (ع) فرمود: - فوری عموی سیاه پوستت را نزد من بیاور. 🌱حسن (ع) او را در کوچه ای مدح خوان یافت. دستش را گرفت و همراه خودش آورد نزد امیر مؤمنان. 🌴امام نگاهی به او کرد که لبخند به لبش آورد. پرسید: - من حکم به قطع دیت تو دادم، تو مدح مرا می گویی؟🙂 🍃سرش را پایین انداخت؛ چرا کاری کرده بود که امام را ناراحت کرده بود؟ چرا کاری کرده بود که دشمن یاوه گو را زبان دراز کرده بود؟ چرا گذاشته بود تا منافقان در کوچه و بازار امامش را طعنه بزنند؟ امام دزدی را مجازات کرده و به نفع مردم کار کرده بود و همان مردم علیه امام حرف می زدند؟😔 خجالت زده گفت: - یا امیرالمؤمنین! شما دستم را به حکم خدا و رسول بریدی. امر خدا را اطاعت کردی، چگونه من در وصف شما سخن نگویم؟😔 🔅خدا، عالِم هستی را در اختیار امام گذاشته است و امام، صاحب صفات الهی است. محبت خدا و امام بر انسان توبه کرده مثل رود جاری است. 🌴علی (ع) دست بریده اش را گرفت و گذاشت سر جایش. عبا از دوش برداشت و روی دستش انداخت و رو به قبله، الله اکبر گفت. امام دو رکعت نماز خواند و دعا کرد. یاد این افتاد که حضرت عیسی (ع) مرده را به اذن خدا زنده می کرده است. دستش مرده بود امام عبا از روی دستش برداشت، دید که دستش سالم شده است...❤️ 🍃غلام نگاهی انداخت و جمعیتی را دید که به تماشای حال او و معلم عیسی ایستاده اند... 🌴امام رو کرد به ابن کوّاء و گفت: - حواست باشد! ما دوستانی داریم که اگر آنها را قطعه قطعه هم کنیم، جز این نتیجه نمی دهد؛ دوستی و محبت آنها به ما بیشتر می شود. ❤️ حواست باشد! ما دشمنانی داریم که اگر شهد و عسل در گلوی آنها بریزیم، جز این نتیجه نمیدهد؛ دشمن تر می شوند با ما...👿 اما بدان که هرکس ما را دوست بدارد، حتما شفاعت ما در قیامت هم به او می رسد...😊 🔹 بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۲۸۱. ⭕️ دنیایت را روی هوست نبند، که اگر کم و زیاد شود، به زانو در می آیی. 👌 🌾دنیایت کم شود، امامت هست. دنیایت افزون شود، امامت هست. با امام که باشی، گناه که بکنی، پناهت می شود. به امر خدا، مجازات هم بشوی، از گناه پاک می شوی. طعنه که بشنوی و دفاع که کنی، جبران می کند... و شفاعت در قیامت هم حتما ...🌹 با امامت بمان در سختی و راحتی... شهادت مبارکت باشد.🥀 در جنگ نهروان همراه امام بود تا شهادت... مرد را می گویم.... همان غلام سیاه! 🥀 📗 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
۱۹ آذر ۱۳۹۸