@nightstory57.mp3
13.49M
ا﷽
#مودبانهحرفبزن
༺◍⃟😊჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
محترمانه حرف بزنیم واحترام بزاریم
#گروه_سنی_۵_۱۲
#داستان_شب
#گوینده:معین الدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب: ((مودبانه حرف بزن))
خورشیدازپشت کوه ها بیرون آمد. همه جای جنگل روشن شده بود. انگاریکروز دل انگیز بود اما حیوانات جنگل خوشحال نبودند
آنها فهمیده بودن که قراره جنگل زیباشون خراب بشه
برای همین تصمیم گرفتن به جنگل دیگری مهاجرت کنند
سلطان کوچولوی جنگل ازاینکه قراربودبه جنگل دیگری بره ناراحت وعصبانی بود
سلطان کوچولووبقیه حیوانابراه افتادن و تونستن خودشونوبه جنگل زیبایی برسونن.اونجاهواخیلی خوب بود
سلطان کنارسنگی نشست ومنتظربود تاپدرش خونه روآماده کنه.
اوهنوزهم ناراحت وعصبی بودهمین طورکه انتظارمیکشیدروباه شوخ طبع جنگل جدیدپیشش آمدوگفت چهره ت خیلی جدیده رفیق تاحالا اینجا ندیدمت ازکدوم سیاره اومدی؟
اماسلطان که خیلی عصبانی بودفورا صورتش سرخ وداغ شدوباصدایی بلنددادزدوگفت:به توچه فضولی؟ روباه از شنیدن جوابش تعجب کردو ناراحت شداما چیزی نگفت ورفت.
کمی بعدفیل مهربان از دورسلطانو دید
اوصدای فریادسلطان رو شنیده بود پیشش اومدوگفت:صداتوشنیدم داد میزدی چیزی اذیتت کرده؟
سلطان که خودشو سلطان جنگل میدیدبلندشدوباغرشی وحشتناک گفت:برو ببینم تو کی هستی که میخوای مراقب من باشی؟اصلا به تو ربطی نداره که چی شده.برو ببینم فیل خیلی ازاین بلندصحبت کردن و زشت حرف زدن سلطان متعجب و ناراحت شداماخیلی مودبانه گفت: دوست عزیزم!بنظرم عصبانی هستی میتونم کمکت کنم؟دوباره سلطان عصبانی شدهمینکه میخواست داد بزنه سر و کله ببری پیدا شد.ببری با احترام به فیل سلام کردوگفت:قربان کمکی ازدست من برمیاد؟
سلطان ازبرخوردببری خیلی تعجب کردبه فکرفرورفت وباخودش گفت: مگه این فیل چکاره است که انقدر باهاش مودبانه حرف میزنه؟
سلطان که فکرمیکردخودش سلطان جنگله دوباره خشمگین شدوفریادزد وکلی حرفهای زشت زد.روباه که صدای دادوبیدادوحرفهای زشت سلطانو شنیدبرگشت وقتی چشمش به فیل افتادمحترمانه سلام کرد و گفت:قربان حالتون خوبه؟ چیزی که اذیتتون نمیکنه؟
سلطان که ازبرخوردببری و روباه خیلی متعجب شده بوداونجا رو ترک کرد.
امافیل ازاینکه انقدرسلطان عصبانی بودناراحت بود.او دلش میخواست به سلطان کمک کنه برای همین رفت و جایی نشست که بتونه سلطان رو ببینه
فیل بادقت به سلطان نگاه میکرد و همه رفتارهای اورازیرنظرداشت
سلطان بادوستان وخانواده اش دادو بیدادمیکرد وحرفهای زشت میزد
فیل آروم آروم به سلطان نزدیک شد. به چشمهاش نگاه کردوگفت بنظرم تو خیلی بچه قوی ای هستی امابادادو بیدادکردن وحرفهای زشت زدن بقیه روازخودت دورمیکنی بعدخودت خیلی اذیت میشی!
سلطان مثل همیشه میخواست جلوی دوستاش جوری برخورد کنه که نشان بده از همه قوی تر
سلطان بلندشدوباعصبانیت حرفهای زشت به فیل زدهمینجا بود که دوستان سلطان پشت فیل ایستادن وگفتن سلطان ماازاین به بعدفیل مودب و مهربونه تو به اون خیلی حرفای زشتی زدی امااون اصلابهت بی احترامی نکردماطرفدارفیل هستیم
مابه اون احترام میذاریم چون معلومه اون خیلی محترمانه و با ادب رفتار میکنه کمی بعددوباره ببری آمد به همه سلام کرد و به فیل گفت: قربان اینهمه دوستای جدیدپیدا کردین!شما واقعاسلطان خوب جنگلید!".
سلطان که ازدیدن این صحنه ها خیلی ناراحت شده بودازپدرش خواست تاوسایلشونو جمع کنن و به جنگل دیگری برن.سلطان درحال جمع کردن وسایلش بود و گریه میکردفیل متوجه حال بدسلطان شد
پیش سلطان رفت وگفت ازاینجانرو همه ما میتونیم مودبانه کنارهم باشیم تو بچه خوبی هستی
سلطان که خیلی ازرفتار وحرفهای زشتی که زده بودپشیمان بودبا چشمانی خیس به فیل نگاه کرد و گفت: من اون همه حرف زشت زدم بازهم داری محترمانه باهام حرف میزنی واقعا خجالت میکشم فیل دست سلطانوگرفت وبه آرامی گفت مهم نیست مهم اینه ازالان تصمیم بگیری که حرفای زشت نزنی محترمانه حرف بزنی تاهمه بهت احترام بذارن. سلطان که ازشنیدن حرفهای فیل خوشحال شده بودساکشوزمین گذاشت وگفت پس میمونم قربان محترمانه حرف میزنم واحترام میذارم.چون دوست دارم همه با من مثل شمامودبانه ومحترمانه حرف بزنن!".
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::
اسامی برندگان مسابقه نقاشی فلسطین 😍
۱.صدرا قلمبران ۵ ساله
۲.نرگس قربانیان ۶ساله از کرج
۳.ارمغان و سبحان خرم ۶ و نیم ساله از تهران
۴.حسین پور ناصری ۷ ساله از بندرعباس
۵.شهرزاد حیدری ۷ ساله از تهران
۶.فاطمه سلجوقی ۸ساله از قوچان
۷.ایسان خسروی ۸ ساله از کرمان
۸.سیدعلی اصغرحسینی ۹ ساله از شهر قدس تهران
۹.ثنا صالحی ۹ساله از حاجی اباد اصفهان
۱۰.روژان مظفری ۱۲ ساله از کرمان
لطفا عزیزان شماره کارت و اسم و فامیل خود را برای ادمین 👈@Fatemeh5760
جهت واریز هدیه مسابقه بفرستند 😊😍
::
@nightstory57.mp3
8.81M
ا﷽
#پرحرفنباشیم
༺◍⃟🐸჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
پر حرفی نکنیم ☺️😅
#گروه_سنی_۵_۱۲
#داستان_شب
#گوینده:معین الدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب: ((پرحرف نباشیم))
خونه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای
دختر صاحبخانه که اسمش قوری قوری بود پیش مهمان آمد و خیلی با ادب سلام کرد.
مهمان از قوری قوری خوشش آمد و گفت: به به چه قورباغه ی مۆدبی، بیا ببینم عزیزم توچندسالته ؟کلاس چندمی؟ ...
قوری قوری به همه سوالهای مهمان جواب داد.
مهمان گفت: آفرین صدآفرین عزیزکم قورقورکم ...
قوری قوری گفت: من شعر هم بلدم قور قور کنم
مهمان گفت: راست میگی بقور ببینم.
قوری قوری شروع کرد به شعر قوردن
قور قور و قور قور....
شعرش که تمام شد مهمان با خستگی وبیحالی گفت: آآآآفرین 🥵
قوری قوری گفت: ده تا شعر دیگر هم بلدم میخوای برات بقورم؟
مهمان کمی دستپاچه شد و بی حوصله گی گفت: خوب باشه فقط زودتر بقور و برو دیگه
قوری قوری ده تا شعرش رو با آب و تاب قور قور کرد
مهمان که دیگه کم کم سردرد اومده بود سراغش به قوری قوری گفت پاشو برام یک لیوان آب بیار
قوری قوری بدو بدو رفت و یک لیوان اب برای مهمون اورد و دوباره گفت: امروز توی کلاس یک عالمه قور قورای جدید یاد گرفتم میخوای اونارو هم برات بقورم
مهمان خیلی خسته شده بود و سرش درد گرفته بود
اما قوری قوری دیگر حواسش به این چیزها نبود و پشت سر هم قور قور می کرد.
واااااای بچه هاااااا قوری قوری آنقدر قورررر ... قورررر... کرد که مهمان بیچاره حالش قَری قوری شد.
سرش گیج رفت و چشماش قاری قوری شد. جفت پا از خونه ی قوری قوری پرید بیرون و پا گذاشت به فرار
اما قوری قوری هنوز داشت برای خودش قورررر ... قوررررر... می کرد.
بچه های قشنگم یادمون باشه همیشه به اندازه صحبت کنیم وبا زیاد حرف زدن باعث ناراحتی دیگرون نشیم
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::
🔴عزیزانم سلام
ما برای رشد کانال، تامین هزیــــــنه های
کانال (تبلیغات، هدایای مسابقات،
ادمیـــــن ها، انیماتورها) به هزینه
تبلیغات نیاز داریم.
از شما میخوام پست های تبلیغاتــــــی را
با #پیــــــوستن به کانال آنها حمایت کنید
🌱ما تلاشمان معرفی کانال های خوب،
مفید و ارزشمند می باشد.
پس با حمایت آنها از کانال فرزندانتان
حمایت کنید😊
::
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پسرای شما هم لاک دوست دارن 😂
یادمه پسر دومم هم لاک دوس داشت
چند تا عکس هم داره با لاییییک
الان تا میبینه میگه کی برای من لاک
زده من دوس نداشتم 😡یادش نمیاد
چه اشکی میریخت و لاک میخواست
اگه فرزند شما از آرایشگاه رفتن خوشش نمیاد انیمیشن قصه امشب براش بزارید 😊
#من_آرایشگاه_نمیرم
✅کانال تخصصی داستان های صوتی و متنی 👇
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
37.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#من_آرایشگاه_نمیرم
رویکرد: آرایشگاه رفتن خیلی خوبه 😊
قصهگو: معین الدینی
انیماتور: عارفه رضائیان_رضوانه مشیری
#قصه
#داستان_شب
🆔آدرس اینستاگرام داستان شب 😊👇
@dastane_shab5763
✅کانال تخصصی داستان های صوتی و متنی 👇
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f