✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب: ((خرگوش خوشرو و سنجاب اخمو))
رویکرد:بچه باید خوشرو و خوش اخلاق باشه
خانم خرگوشه و آقا خرگوشه از داشتن پسرمهربون وخوشرویی که داشتن خیلی خوشحال وراضی بودن برعکس، آقا سنجابه و خانم سنجابه خیلی از دست پسر اخمو و بداخلاقشون ناراحت و افسرده بودند.
صبحها که خرگوش کوچولو از خواب بیدار میشد، پیش از هر کاری به پدر و مادرش صبحبهخیر میگفت، بعد دست وصورتشو میشست وبا لبی خندون همراه باپدرو مادرش صبحانه میخورد.از همه مهمتر اینکه تا شب، همچنان صورتش خندان و شاداب بود و هیچ وقت اخمو نبود.
دوستاش تو در مدرسه و جنگل از اینکه با اون دوست بودن، خیلی خوشحال بودند.
اما ارونطرف سنجابِ اخمو اینطور نبود.ازصبح که از خواب بیدار میشد، اخم میکرد.هرچه پدر و مادرش بهش نصیحت میکردن و میگفتن:نباید اخمو باشی بایدهمیشه خوشرو و خوشاخلاق باشی فایدهای نداشت که نداشت.
کمکم دوستاش هم اونو ترک کردن و پیش خرگوش کوجولوی خوشرو رفتن، اما سنجاب کوچولو دست از اخلاق بدش برنمیداشت و همه رو ناراحت میکرد.
یکروزصبح که سنجاب کوچولو از خواب بیدار شد وطبق معمول با اخم از تخت بیرون آمد، متوجه شد خونه خیلی ساکته. انگار هیچکس توی خانه نبود. به آشپزخانه رفت تا مامانشوپیدا کنه، اما مامان اونجا نبود.به باغ رفت تا پدر رو ببینه، اما پدر هم نبود.حتی پرندهها هم مثل هرروزبالای شاخ و برگ درختای اطراف خونهی سنجاب کوچولو آواز نمیخوندند سنجاب پیش خودش گفت: یعنی چی شده؟
سنجاب، اول خواست بیاعتنا باشه، اما کمکم ترسید و گریه ش گرفت. ولی گریه فایدهای نداشت؛ هیچکس اونجا نبودتابه گریهیش جوابی بده. تصمیم گرفت به دنبال مادر و پدرش بگرده، اماهرچی بیشتر میرفت، کمتر اوناروپیدا میکرد.سنجاب کوچولو با صدای بلندگریه میکردوکمک میخواست ،اما چون کسی کنارش نبود، تنهاوتنها مونده بود.
جغد پیر از بالای درخت سنجاب کوچولو رو دید، بهش گفت:چرا بهجای گریه و زاری و اخم،باخنده و خوشرویی دنبال مادروپدرت نمیگردی اگربخندی و دیگه اخم نکنی،هم پدر و مادرت همیشه کنارت هستن و هم دوستان زیادی پیدامیکنی
با شنیدن حرفهای جغد، سنجاب کوچولو به فکر فرورفت. جغد راست میگفت؛ اگر همیشه با خنده و مهربانی با حیوانات برخورد کند، حتماً همه اونو دوست خواهند داشت و دیگر مزهی تنهایی را نخواهد چشید. ناگهان قیافهاش عوض شد،چهرهاش خندان شد و با لحن آرام و مهربانی، مامانشو صدازد. مامان از پشت درختا بیرون اومد و سنجاب کوچولو بغل کرد. همکلاسیهاش، پدرش و حتی خرگوش کوچولوی خندان هم اومدن ودور سنجاب جمع شدند
سنجابِ اخمو،که دیگه شده بود سنجاب خوشرو حالا دیگه دوستان زیادی داشت و اونقدر باهاشون سرگرم بازی و تفریح میشد که نمیدونست چطوری شب میشود.
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
384.4K
اسامی شنونده های قصه های کانال داستان شب 😍
ترنم تقی پور ۸ ساله از اسلامشهر
صبا صالحی از اصغر آباد اصفهان
حسین آذین پور۸ساله وحسنا۱۳ساله
گلشید و ماهشید مهدی پور۴ساله از ابرکوه
فاطمه زهرا قدیری۳ساله و امیرعلی ۱۱ساله
رضا زاهدیان۹ساله از روستای ارباب
زینب یزدی کلاس سوم از قم
ترمه ۶ساله ازاصفهان
نازنین زهرا بختیاری ۶ ساله ازقم
سیده اسراء موسوی
رادوین محمدکردبچه۷ساله از ارومیه
محمد طاها دیان اردستانی۹ساله
رادوین رحمانی نیا۶ساله از یاسوج
امیرارسلان خوش کلام۷ساله از قم
پارسا تیموری ۸ ساله از اصفهان
هانا اسفندیاری ۵ ساله و هستی اسفندیاری ۱۱ساله از شیراز
علی غفاری۷ساله ومبینا ۱۰ ساله
علی اصغر شعبانی ۸سال وپرنیا۱۰ ساله از ارومیه
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::
.
خانواده های عزیز سلام
پیشاپیش یلداتون مبارک 🍉
خیلی ها این چند وقته سوال داشتید
خانم معین الدینی دوره فن بیان برای
ما نمیزارن امشب دوره فن بیان بزرگسال
با تخفیف شب یلدا 🍉قراره باز کنن و
تعداد محدودی رو ثبت نام کنند.
برای کسب اطلاعات بیشتر به کانال👇
@bayaneziba⚘❥
سر بزنید و از ادمین👇
@Fatemeh5760
اطلاعات کامل دریافت کنید.
❌تعداد ثبت نامی ها بدلیل پشتیبانی
خودشون خیلی محدوده
.
هدایت شده از فنبیانوارتباطموثر|معینالدینی
دوره فن بیان و سخنوری
بــــــزرگـــســــــــالان عزیز
امشب ثبت نام آغاز میشود.
ساعت ثبت نام:
20 امشب 😉😉
هــــمــــراه با جــــوایـــــز ویـــــــژه 🤩🤩
🥇بیست نفر اول دوره اعتماد بنفس هدیه داده میشود
با تخفیف ویژه شب یلدا 🍉 :
490,000 هزار تومان
به همراه مدرک دوره 😉
(هزینه مدرک جداگانه دریافت میشود)
میتونید اینجا رضایت دوره ها رو ببینید 😍😍😍😍👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4179493310Ce94b3c7207
لینک کانال رضایت دوره های ما 😍👆👆
༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
🔴ثبت نامدوره فن بیان بزرگسال
این دوره شـــــامــــل :
📚• 15 عدد پادکست آموزشی
🏃🏻• بیش از 50جلسه تمرین در یکسال
( دوره دارای تمرینات یک ساله میباشد)
هزینه دوره: 1,450,000هزار تومان
با تخفیف ویژه شب یلدا 🍉 :
🎁مــــــــــــبـــــــــــــلــــــــــغ 490,000 هزارتومان
سرفــــــــصـــــل هــــــــــای دوره بــزرگـــســــال
برای دیدن سرفصل ها روی متن آبی بزنید 👆👆👆👆
🔰 موارد لازم برای ثبت نام👇🏻
📌 نام و نام خانوادگی:
📌شماره تلفن همراه:
📌 ارسال فیش واریز:
📌 حتما دوره ای که برای
ثبت نام انتخاب کردید رو بگید:
در آخر یه تیک ✅ ارسال کنید که پیامتون رو ببینیم.
لیـــــــــنـــــــک پـــــــرداخــــــــت زرین پال👉👉
شماره کارت جهت واریز
6037701406371069به نام سرکار خانم سیمین معین الدینی 🔻موارد بالا را تکمیل و برای ادمین ارسال بفرمایید 👇👇👇👇👇👇 @Fatemeh5760 👆👆👆👆👆👆 ༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
@nightstory57.mp3
8.18M
ا﷽
#لحاف_ننه_سرما
༺◍🍉჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویــکـــــرد:
بلند ترین شب سال 🌃🍉
#داستان
#گروه_سنی_۵_۱۲
#داستان_شب
#گوینده:معین الدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨
داستان شب
گوینده:(معین الدینی)
داستان امشب: ((شب یلدا))
یکی بود یکی نبود زمستون بود و هوا سر بود. ننه سرما کجا بود؟ تو آسمون.چی کار میکرد؟ تند و تند لحافشو توی هوا می تکوند.
ننه سرما لحافشو تکون میداد اما نمیدونست که لحافش سوراخه و پنبه ها ریزه ریزه از اون بیرون میریزن، طفلکی ننه سرما، ننه سرما لحافو می تکوند و پنبه ها همینجوری از سوراخ لحاف پایین میریختن.
ننه سرما همینطوری که داشت لحافشو می تکوند یه دفعه حس کرد لحاف تو دستش سبک شده. همه پنبه ها پایین ریخته بود و لحاف خالی خالی شده بود.
ننه سرما از آسمون به زمین نگاه کرد.پنبه ها از آسمون به زمین میومدن و روی زمین میشستن. از اون طرف روی زمین کلاغا و خرگوشا روی پنبه ها می دوییدنو با خوشحالی فریاد میزدن: ریزه ریزه این برف آسمونه که داره میریزه، آخ جون برف آخ جون برف.
ننه سرما گفت: ای وای ریزه ریزه این پنبه لحاف منه که پایین میریزه؟ حالا چی کار کنم؟ بدون لحافم چه جوری بخوابم؟ ننه سرما یه کم فکر کردو بعد تکه ابر سفیدی رو روی شونه انداختو از آسمون پایین اومد.
زمین پر از برف بود و همه جا سفید سفید شده بود. ننه سرما دستشو دراز کرد تا برفارو جمع کنه که یه دفعه تق کمر ننه سرما درد گرفت.
ننه سرما آهی کشید و گفت :تق تقه پنبه حالا چه وقت کمر درده. حالا چی کار کنم؟ چطوری لحافمو پر از پنبه کنم؟ وبا غصه به درختی نگاه کرد. یه کلاغ و یه خرگوش که مشغول بازی رو برفا بودن ننه سرمارو دیدن.
کلاغ گفت: قار قار سلام شما کی هستین؟ نکنه جادوگرین؟ قار قار.
ننه سرما خندیدو گفت: سلام من ننه سرما هستم جادوگر نیستم اینا هم پنبه های لحاف منه که ریخته روی زمین.
خرگوش گفت: چی؟ پنبه های لحاف؟
ننه سرما گفت: بله اومدم پنبه هارو جمع کنم که یه دفعه کمرم درد گرفت نمیدونم امشب بدون لحافم چطوری بخوابم.
کلاغ و خرگوش که دیدن ننه سرما ناراحته کمی فکر کردن، بعد کلاغ پرید روی درختو خرگوشم دویدروی تپه.کلاغ هر چی برف روی شاخه درختا بود به زمین انداخت و به ننه سرما داد.
خرگوشم هر چی برف روی تپه بود جمع کرد و برای ننه سرما آورد، کیسه ننه سرما پر از برف شد. ننه سرما سوزن و نخی برداشت و سوراخ لحافو دوخت، دوخت و دوخت.
بعد لحافو روی شونش انداختو گفت: شما بچه های مهربونی هستین، از اینکه کمکم کردین که لحافمو پر از پنبه کنم ازتون ممنونم. بعد ننه سرما با لحاف برفیش بالا پرید و دوباره به آسمون برگشت.
روز بعد همه با آواز چندتا پرنده از خواب بیدار شدن. برف تموم شده بود و با اینکه
هنوز هوا سرد بود پیرزن زیر لحاف برفیش
خوابیده بود.
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
391K
::
اسامی بچه ها :
زهرا سادات۸ساله از شیراز
مارال و هستی محبی از بوشهر
زهراسادات ۷ ساله از تبریز
زهرا قربانی۱۰ساله از شهرستان خمین
ریحانه کرمی ۵ساله از همدان
براس سلامتی بابا احمد دعا کنیم🙏
حسن زارعی ۷ ساله
زینب دولتخواه ۷ سال و نیمه
حسین نظری ۷ساله از بوشهر
محمدحسین۸ساله از ارومیه
مهدیه وفاطمه تقوی نژاد۷و۱۳ ساله از راوند کاشان
ریحانه محمدباقری ۴ ساله از تهران
محمد علی زینلی
محمد رهام ۵ ساله و روناک ۱۱ ساله
سیدمحمدعلی موسوی و سیدامیر علی۳ساله از نی ریز استان فارس
نیکان خدابنده لو
محمدطاها و پرنیا ابراهیمی ازشهر زنجان
زهرا۸ساله وعلی اصغر ۴ساله ازصالح اباد همدان
فاطمه نجفی۵ساله ومحمد۲ساله ازگرگان روستای نودیجه
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
::
@nightstory57.mp3
7.76M
ا﷽
#شب_یلدا
༺◍🍉჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویــکـــــرد:
یلداتـــــــــون مبــــــــــارک 🌃🍉
#داستان
#گروه_سنی_۵_۱۲
#داستان_شب
#گوینده:معین الدینی
༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄