eitaa logo
داستان شب|معین الدینی
24.2هزار دنبال‌کننده
515 عکس
155 ویدیو
22 فایل
﷽ من اینجا با قلبم برای فرزندانم قصه میگویم❤ ادمین داستان شب 👇 @Mojgan_5555 قصه گو:معین الدینی کانال فن‌بیان من 👇🏻 @bayaneziba استفاده از مطالب این کانال فقط با ذکر منبع بلامانع است.✍️
مشاهده در ایتا
دانلود
دوره فن بیان و سخنوری بــــــزرگـــســــــــالان عزیز امشب ثبت نام آغاز میشود. ساعت ثبت نام: 20 امشب 😉😉 هــــمــــراه با جــــوایـــــز ویـــــــژه 🤩🤩 🥇بیست نفر اول دوره اعتماد بنفس هدیه داده میشود با تخفیف ویژه شب یلدا 🍉 : 490,000 هزار تومان به همراه مدرک دوره 😉 (هزینه مدرک جداگانه دریافت میشود) میتونید اینجا رضایت دوره ها رو ببینید 😍😍😍😍👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4179493310Ce94b3c7207 لینک کانال رضایت دوره های ما 😍👆👆 ༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
:: 🔆بســـم اللــــه الــــرحـــمـــن الــــرحـــیـــــم 🌷 ::
🔴ثبت نام‌دوره فن بیان بزرگسال این دوره شـــــامــــل : 📚• 15 عدد پادکست آموزشی 🏃🏻• بیش از 50جلسه تمرین در یکسال ( دوره دارای تمرینات یک ساله میباشد) هزینه دوره: 1,450,000هزار تومان با تخفیف ویژه شب یلدا 🍉 : 🎁مــــــــــــبـــــــــــــلــــــــــغ 490,000 هزارتومان سرفــــــــصـــــل هــــــــــای دوره بــزرگـــســــال برای دیدن سرفصل ها روی متن آبی بزنید 👆👆👆👆 🔰 موارد لازم برای ثبت نام👇🏻 📌 نام و نام خانوادگی: 📌شماره تلفن همراه: 📌 ارسال فیش واریز: 📌 حتما دوره ای که برای ثبت نام انتخاب کردید رو بگید: در آخر یه تیک ✅ ارسال کنید که پیامتون رو ببینیم. لیـــــــــنـــــــک پـــــــرداخــــــــت زرین پال👉👉 شماره کارت جهت واریز
6037701406371069
به نام سرکار خانم سیمین معین الدینی 🔻موارد بالا را تکمیل و برای ادمین ارسال بفرمایید 👇👇👇👇👇👇 @Fatemeh5760 👆👆👆👆👆👆 ༺◍⃟ ჻@bayaneziba⚘❥༅••┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57.mp3
8.18M
ا﷽ ༺◍🍉჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویــکـــــرد: بلند ترین شب سال 🌃🍉 :معین الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨ داستان شب گوینده:(معین الدینی) داستان امشب: ((شب یلدا)) یکی بود یکی نبود زمستون بود و هوا سر بود. ننه سرما کجا بود؟ تو آسمون.چی کار میکرد؟ تند و تند لحافشو توی هوا می تکوند. ننه سرما لحافشو تکون میداد اما نمیدونست که لحافش سوراخه و پنبه ها ریزه ریزه از اون بیرون میریزن، طفلکی ننه سرما، ننه سرما لحافو می تکوند و پنبه ها همینجوری از سوراخ لحاف پایین میریختن. ننه سرما همینطوری که داشت لحافشو می تکوند یه دفعه حس کرد لحاف تو دستش سبک شده. همه پنبه ها پایین ریخته بود و لحاف خالی خالی شده بود. ننه سرما از آسمون به زمین نگاه کرد.پنبه ها از آسمون به زمین میومدن و روی زمین میشستن. از اون طرف روی زمین کلاغا و خرگوشا روی پنبه ها می دوییدنو با خوشحالی فریاد میزدن: ریزه ریزه این برف آسمونه که داره میریزه، آخ جون برف آخ جون برف. ننه سرما گفت: ای وای ریزه ریزه این پنبه لحاف منه که پایین میریزه؟ حالا چی کار کنم؟ بدون لحافم چه جوری بخوابم؟ ننه سرما یه کم فکر کردو بعد تکه ابر سفیدی رو روی شونه انداختو از آسمون پایین اومد. زمین پر از برف بود و همه جا سفید سفید شده بود. ننه سرما دستشو دراز کرد تا برفارو جمع کنه که یه دفعه تق کمر ننه سرما درد گرفت. ننه سرما آهی کشید و گفت :تق تقه پنبه حالا چه وقت کمر درده. حالا چی کار کنم؟ چطوری لحافمو پر از پنبه کنم؟ وبا غصه به درختی نگاه کرد. یه کلاغ و یه خرگوش که مشغول بازی رو برفا بودن ننه سرمارو دیدن. کلاغ گفت: قار قار سلام شما کی هستین؟ نکنه جادوگرین؟ قار قار. ننه سرما خندیدو گفت: سلام من ننه سرما هستم جادوگر نیستم اینا هم پنبه های لحاف منه که ریخته روی زمین. خرگوش گفت: چی؟ پنبه های لحاف؟ ننه سرما گفت: بله اومدم پنبه هارو جمع کنم که یه دفعه کمرم درد گرفت نمیدونم امشب بدون لحافم چطوری بخوابم. کلاغ و خرگوش که دیدن ننه سرما ناراحته کمی فکر کردن، بعد کلاغ پرید روی درختو خرگوشم دویدروی تپه.کلاغ هر چی برف روی شاخه درختا بود به زمین انداخت و به ننه سرما داد. خرگوشم هر چی برف روی تپه بود جمع کرد و برای ننه سرما آورد، کیسه ننه سرما پر از برف شد. ننه سرما سوزن و نخی برداشت و سوراخ لحافو دوخت، دوخت و دوخت. بعد لحافو روی شونش انداختو گفت: شما بچه های مهربونی هستین، از اینکه کمکم کردین که لحافمو پر از پنبه کنم ازتون ممنونم. بعد ننه سرما با لحاف برفیش بالا پرید و دوباره به آسمون برگشت. روز بعد همه با آواز چندتا پرنده از خواب بیدار شدن. برف تموم شده بود و با اینکه هنوز هوا سرد بود پیرزن زیر لحاف برفیش خوابیده بود. ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
391K
:: اسامی بچه ها : زهرا سادات۸ساله از شیراز مارال و هستی محبی از بوشهر زهراسادات ۷ ساله از تبریز زهرا قربانی۱۰ساله از شهرستان خمین ریحانه کرمی ۵ساله از همدان براس سلامتی بابا احمد دعا کنیم🙏 حسن زارعی ۷ ساله زینب دولتخواه ۷ سال و نیمه حسین نظری ۷ساله از بوشهر محمدحسین۸ساله از ارومیه مهدیه وفاطمه تقوی نژاد۷و۱۳ ساله از راوند کاشان ریحانه محمدباقری ۴ ساله از تهران محمد علی زینلی محمد رهام ۵ ساله و روناک ۱۱ ساله سیدمحمدعلی موسوی و سیدامیر علی۳ساله از نی ریز استان فارس نیکان خدابنده لو محمدطاها و پرنیا ابراهیمی ازشهر زنجان زهرا۸ساله وعلی اصغر ۴ساله ازصالح اباد همدان فاطمه نجفی۵ساله ومحمد۲ساله ازگرگان روستای نودیجه ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ ::
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@nightstory57.mp3
7.76M
ا﷽ ༺◍🍉჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ رویــکـــــرد: یلداتـــــــــون مبــــــــــارک 🌃🍉 :معین الدینی ༺◍⃟📚჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
✨༺༽بسم الله الرحمن الرحیم༼༻✨ داستان شب گوینده:(معین الدینی) داستان امشب: ((شب یلدا)) یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود ننه سرما، سوت و کور و بی صدا پشت ابرای سیاه روی بوم آسمون نشسته بود. ننه سرما چاقالو بد ادای غرغرو دُشَکِش ابر سیاه، لحافش ابر سفید ننه سرما نُه ماه از سال می خوابید وقتی که بیدار میشد پا میشد تنهایی دست به کار می شد ورد می خوند. جادو میکرد. هاها میکرد، هوهو میکرد. هاها میکرد ابر سیاه پیدا میشد. هوهو میکرد، باد می اومد، سرما می شد. بشنوید از اون پایین توی کوه، روی زمین کلاغا غار میزدند؛ غار، غار، غار می زدند. توی ده جار می زدند، جار، جار، جار می زدند. ننه سرما اومده، تیک و تیک و تیک سرده هوا درها رو محکم کنین، سرما نیاد تو خونه ها کرسی ها رو علم کنین منقل ها رو روشن کنین لحافِ کرسی پهن کنین شب های چله بزرگ شب های زوزه ی گرگ. ننه سرما ورد می خوند سنگ ها رو یخ می زد و می ترکوند می نشست چاره ی چمباره می کرد لحاف پنبه ای شو پاره می کرد پنبه ها رو مشت مشت پایین می ریخت رو زمین گوله گوله گوله برف می بارید. منقل ها روشن می شد کرسی ها علم می شد شب یلدا می رسید، تو خونه مون غوغا می شد میوه های رنگ وارنگ همه جور، از همه رنگ پسته و آجیل شور همه چیز، از همه جور شب یلدا همگی بیدار می موندیم میوه و آجیل می خوردیم شعرای قشنگ مو خوندیم شب های چله کوچیک شب های تخمه شکستن، چیک و چیک. شب های قصه های قشنگ قشنگ قصه های رنگ به رنگ قصه ی دیو و پری قصه ی خروس زری قصه ی بز روی بوم قصه دختر شاه پریون؛ کم کمک شب یلدا اومد شب دورهمی و خنده و شادی جشن بگیریم این شب تاریک سال رو که غم بره از خونه هامون دلامون گرم بشه و زمستون به خوشی سپری کنیم ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
367.7K
:: اسامی بچه ها محمدرضا احمدلو کلاس دوم سیدعلی موسوی کلاس۷ساله از آزادشهر فاطمه ازغندی۶ساله ونرگس ازغندی ۸سال و نیمه از مشهد مهرسام چِهرِگانی کلاس اول از تهران محمد جواد غلامی ۹ ساله از شیراز زهرا احمدپور ۷ ساله ازبابل فاطمه خیری۹ساله وریحانه خیری۱۰ ساله از ارومیه مصطفی رجبی ۶ ساله از گلوگاه زینب حضرتی زیارانی حلیا دهستانی و محمد حسین دهستانی خورشید و سبحان جعفری اصفهان فلاورجان ۷و۱۰ ساله محمدصدرا فتحی ۱۰ ساله از میاندوآب و خواهر ۵ ساله ش امیر و سلما سیستانی ۶ و ۴ ساله نفس و نهال عباسی ماهان قیاسی ۹ساله از نهاوند زینب مرادزاده ٨ ساله از قم امیرحسین وحلما فریس آبادی ۸و۵ ساله از قم میرمحمد زمان پور۸سال ونیم از اهواز سیده یاس حسینی۹ساله از اهواز ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ https://eitaa.com/joinchat/4230349078C22111fe80f ༺◍⃟🐰჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ ::
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا