#پاسخ_به_پرسش_دوستان
دوستان میپرسند چرا در تصاویر، افراد ماسک ندارند. در هلند از اول هم در فضای باز خیلی به ماسک اعتقاد نداشتند و همه نمیزدند. و بیشتر مراکز پر تجمع اکثرا ماسک میزدند.
برخی قوانین سختگیرانه هم داشتند. بیش از ۴ ماه جز فروشگاههای غذایی مغازههای غیر ضرور بسته بود و رستورانها و کافیشاپ ها هم فقط برای بردن سفارش قبول می کردند و اجازه نشستن نبود. همین هم باعث اعتراضات و تحصنهایی در شهرها میشد به دلیل فشارهای سنگین اقتصادی که یکی از این اعتراضات خیلی سنگین و پر تخریب و جراحات و دستگیری شد که خبر و تصاویرش همه جا پیچید و من هم در کانال گذاشتم.
یک دوره هم فروشگاههایی مثل پوشاک فقط اینترنتی امکان خرید بود و بعد که کمی وضع بهتر شد باید اینترنتی نوبت می گرفتیم و راس ساعت مشخص وارد فروشگاه میشدیم و مثلا حدود ۲۰ دقیقه فرصت خرید و خروج داشتیم. یا مثلاً اجازه ورود با همراه نداشتیم مگر اینکه جداگانه وقت میگرفتیم.
در آن زمان فقط مراکز سر بسته و حمل و نقل عمومی مثل مترو و اتوبوس ماسک اجباری بود.
جمعیت هلند حدود ۱۷ میلیون هست. یعنی چیزی اندازه تهران و حومه.
لذا واکسیناسیون نسبتا انجام شده و جز وسایل حمل و نقل که هنوز اجباری است، سایر فضاها اختیاری است و غالبا مردم ماسک نمیزنند.
واکسنهایی که میزنند فایزر و جانسون است. و میتوانید انتخاب کنید. یکی دو واکسن آمریکایی که عوارض مرگبار داشت و اوایل میزدند، حذف شد.
در حال حاضر آمار ابتلا روزانه ۲۵۰۰ کمی بالا و پایین متغیر و برقرار است...
برای سفرهای خارجی فعلا کاری به واکسیناسیون ندارند و حتی با کارت واکسن باید تست منفی PCR همراه مسافر باشد.
قوانین متغیر است. گاهی باز سخت میگیرند، گاهی آسان.
با بررسیهای آثار مخرب ماندن دانشآموزان در خانه، حتی چند مورد خودکشی... و بررسی آمار کم ابتلا بچهها، مدارس باز شد و بچهها سر کلاس حاضر میشوند.
🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
به لطف خدا، بعد از ۶ سال دور شدن از تدریس آثار علامه شهید مرتضی مطهری، به پیگیری و لطف دوستان، این آموزش را به زبان ساده آغاز میکنیم.
📚تقریبا، برخی کتب علامه مطهری، توسط اکثر افراد جامعه، هیچ وقت خوانده نمیشه، چون در چینش کتب ابتدایی سیر مطالعاتی مجموعههای برگزار کننده، عموما نیست. و غالب افراد فقط چند کتاب اول را دنبال می کنند. این در حالیست که امروز ذهن جامعه دقیقا به آن کتابهای بعدی نیازمند است.
📌متفاوت از تمام سیرهای رایج، در این کانال کتب مهمی از این شخصیت بینظیر را با هم پیش خواهیم رفت.
🤲به لطف و مدد خداوند کریم.
🔔چیزی به شروع دوره نمانده، در صورت تمایل، در صورت تمایل به جمع ما بپیوندید.
✅ نکات و توضیحات نحوه برگزاری در کانال مربوطه قرار خواهد گرفت.
برگزاری همزمان این دوره در:
ایتا:
eitaa.com/shahidmotahari_asar
بله:
https://ble.ir/shahidmotahari_asar
و تلگرام:
https://t.me/shahidmotahari_asar
🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
نظم رباتیک یا میشه گفت غیر انسانی؟
#هلند
دستم با بخار آب سوخت!
دو شب مانده به سفرم. تاول زد. مرکز شهر یک داروخانه یافتیم! دستم را نشان دادم و پماد سوختگی درخواست کردم. نداد. گفت جز نسخه پزشک نمیتواند. گفتم: وقت گرفتن راحت نیست. مسافرم. گفت: فقط میتوانم گاز استریل بدهم و بتادین که عفونت نکند.
رفتیم خانه. تاول ترکید. زخم ناجوری شد. دوبار با بتادین شستم و سوختم.
رفتیم اورژانس بیمارستان. راه ندادند. گفتند باید تلفنی وقت بگیری! گفتیم اینجا اورژانس است! اضطرار! برگهای که در تصویر مشاهده میکنید داد و گفت: متأسفم، باید اول تلفنی وقت بگیرید. راهی جز این نیست.
پشت در اورژانس! به شماره روی کارت زنگ زدیم. روی پیغامگیر میرفت و اپراتوری پاسخ نمیداد!
برگشتیم... گاز استریل را روی زخم گذاشتم و با باند بستم.
۴ بعد از ظهر به سمت ایران حرکت کردم. ۴ صبح فردا رسیدم. پدر و مادر که دستم را دیدند مستقیم از فرودگاه مرا به درمانگاه بردند. ساعت ۵ صبح بود. بلافاصله دکتر شیفت دستم را دید. سریع ارجاع داد به اورژانس. بلافاصله دستم را شستشو داد و پانسمان کرد. کل فرایند شاید ۱۵ دقیقه طول کشید... #ایران
ادامه دارد.
@ninfrance
تا انتهای افق
در توان من نیست تقدیر کردن از شما...
اما گفتم همین قدر رسانه باشم که نه به راحتی، اما با عشق از صبح تا شب تک تک مردم شهرهای غرب را مخاطب قرار میدهید و کلمه به کلمه و گام به گام با حسین ابن علی و فلسفه کارتان آنها را آشنا میکنید...
آسان نیست. از نزدیک شاهد خستگی تان بودم اما زیر لب یک یا اباعبدالله میگفتید و ادامه میدادید...
و چه شیرین بود وقتی به یکی از شما خداقوت گفتم. پاسخ دادی: ما که کاری نمی کنیم حاج آقا پناهیان گفتند: یک شربت امام حسین هم به این مردم بدهید، نورش کار خودش را خواهد کرد...
و چه لذتی دارد این عقاید...
و چه نشاطی دارند آنها که خود را متصل به دم و دستگاه شما می کنند یا اباعبدالله.
چنان که نقش ها در آب پیداست
مقام نوکر از ارباب پیداست...
#هلند
#لاهه
#نمایشگاه_پیادهروی_اربعین
@ninfrance
11.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسرت دوری
در فرانسه با هم قرار گذاشتیم هر پنجشنبه روضه خانگی داشته باشیم... دو نفره.
گاهی خانه ما، گاهی خانه آنها.
وقتی آمدم هلند و از هم فاصله گرفتیم قرارمون این شد مجازی ادامه بدیم. پنجشنبهها تماس تصویری و پخش یک روضه و نماهنگ از کانال روضه خانگی.
@RozeKhanegee
خدا خیرشون بده، برای ما از همه چیز دور افتادهها، خیلی کانال مفید، موثر، مورد نیاز و راهگشاست...
گفتم این پنجشنبه با همه شما این هیأت خانگی را برپا کنیم.
خوش آمدید...
خیلی التماس دعاااا
🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
یافتم... یافتم...
سال گذشته همین موقع ها بود که احساس کردم بلاخره به آنچه سالیان سال دنبالش بوده ام رسیده ام. و مثل آن جمله معروف مدام می گفتم: یافتم... یافتم...
سالها بود که انواع تدریس ها و مشاوره ها را برای سن نوجوان و جوان داشته ام اما به آنچه فکرم را راضی کند نمی رسید. خلاء یک طرح و نقشه جامع برای درست حرکت کردن انسان در این دنیا. نه کلی گویی یا گفتن خوبی ها و بدی ها. خیلی عملیاتی. یک برنامه روزانه...
آیا حقیقتا شدنی است؟
نمی دانم!
سال ۹۵ کمی قبل از این هجرتِ بزرگِ مورد نیاز، قرار بود کتابی بنویسم بر اساس ابعاد وجودی انسان و چهار نوع رابطه ای که انسان دارد. رابطه با خود، خدای خود، سایر انسانها و سایر موجودات...
کتب مفصلی پیشنهاد می شد که بر اساس آن دست به قلم شوم. اما نمی توانست به نوشتن راضی ام کند. تصورم این بود که بنویسم هم چیزی می شود مثل خیلی از کتب کلی نگر که خیلی نمی تواند دستگیر عموم نوجوانان و جوانان شود. مقدماتش را هم نوشتم اما مصادف شد با این سفر بزرگ. از میان اندک چیزهایی که در سفر اول با خود آوردم آن دست نوشته ها هم بود. اما خب پنج سال طول کشید تا کم کم افق، دیدنی شود...
عمیقا دوست داشتم کتابی شود که عملیاتی و کاربردی باشد. روزهای نوجوانی خود را مرور می کردم و مرحله به مرحله آنچه محتاج و نیازمند داشتنش بودم اما نبود یا نیافته بودم را به یاد می آوردم...
یک برنامه واضح، یک مربی برای من، یک چیز دقیق و منطقی که به من بگوید، سالهای عمر را چگونه سپری کنم، در بزرگسالی حسرت نخواهم خورد و مثل عالمان و عارفان دهر خواهم گفت: اگر به عقب هم برگردم باز همین مسیر را خواهم آمد و همین کارها را خواهم کرد...
شروع کردم به تدریس کتب علامه شهید مطهری، تدریس شرح چهل حدیث امام خمینی و... اینها آثاری بود که نقاط عطف زندگی من بود برای حرکت کردن و رشد...
اما باز چیزی انگار این میان نبود... چیزی که بتواند اصلا افراد را گرایش بدهد به کتاب خواندن، بزرگتر فکر کردن، افق زندگی را دیدن و تفکر کردن به اینکه در این دور روز عمر چه می خواهند؟
سال پیش همین موقع ها بود که جرقه ای در ذهنم زد که یک ضعف جدی غالب نوجوانان و جوانان دارند، یا پر از فکر و هدف بودن اما بی برنامه بودن است و در نتیجه افسردگی نرسیدن به آرزوها را با خود حمل می کنند یا از ریشه هدف و انگیزه و افقی برای زندگی نداشتن و با عموم سرگرمی های زندگی، حواس خود را پرت دنیا می کنند که زمان بگذرانند. چون چاره ای جز این ندارند.
این شد که شروع کردم به طراحی آنچه تابحال خوانده بودم. تابحال به هزار سبک برای خود طراحی کرده بودم. با گوشت و پوست و خون تجربه کرده بودم و اهمیت و ضرورتش را حس کرده بودم.
در نهایت شد طرحی به نام #من_با_برنامه. یک کانال زدم @manebabarname و شروع کردم آنچه با ذهنیت و تجارب خود، نیازسنجی کرده بودم در اختیار هرکسی که خسته از راه رسیده است بگذارم. از افق گفتم. از کلان اندیشیدن و خرد عمل کردن. از جهانی فکر کردن و از خود شروع کردن. از برنامه ریزی راهبردی گفتم. از معنی استراتژی داشتن در زندگی و اهمیت زمان و ضرورت شناخت خود و برنامه داشتن. و همین فصل جدیدی از زندگی من شد پر از حس و حال خوب و بینظیر که بسیار فرارتر از تجربه ای که داشتم کمک کار بسیاری در سنین مختلف شده بود. حتی بزرگسالان. انقدر که برخی پیام دهند که زندگی شان به دو بخش تقسیم شد. قبل آشنایی با این کانال و بعد از آن.
از این تشخیص ارزشمند که بی شک خداوند در ذهن و قلبم انداخته بود بارها سجده شکر بجا آورده ام و خدا را شکر کرده ام و امروز الحمدلله بیش از ۶۰۰۰ نفر در شبکه های اجتماعی مختلف دنبال کننده این محتوا هستند.
خروجی این یکسال هم یک #سررسید مدیریت زمان برای رسیدن به اهداف بود که پس از یک عمر انواع سبکهای برنامه ریزی برای خود به آن رسیده بودم و باز هم خدا به ذهنم انداخت که آن را هم در قالب یک طراحی و چاپ در اختیار همه قرار دهم.
خلاصه اینکه این یک سال خداوند کریم، انگار من را یک قدم دیگر به آن آرزوی بزرگ نزدیک تر کرده باشد، بی نهایت مسرورم و شاکر. و امیدوارم توفیق رسیدن به این افق و این هدف و این چشم انداز بلند را داشته باشم. و خواستم این حمد و خوش حالی را در این مرحله با شما نیز به اشتراک بگذارم.
🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
دنیا، ما و #واکسن کرونا
قسمت اول
کل داستان کرونا یک اتفاق مبهم و پر حاشیه است. واکسنش هم. یعنی مغز همه درد گرفته و سر همه گیج می رود از حجم تنوع اخبار ضد ونقیض این بیماری و راه های علاجش.
بدتر از ابهام های بیماری، ابهام های واکسن شد. و مردم جهان که نه راه پس دارند نه راه پیش انگار.
در این میان ما هم شاهد انواع حواشی آن بوده ایم. وقوع یک حادثه و چند دستگی همیشگی انسانها بر اساس عقاید، باورها. و البته تاثیر رسانه ها.
و آنچه این میان به خوبی دیده می شود تفاوت آدمها در نوع اعتماد کردن هاست.
فرانسه که بودیم باز هزاران حواشی بحث واکسن ها بود. برخی اعتماد صد در صد. برخی نگرانی زیاد. برخی پزشک ها می گفتند بزنید. برخی پزشکان استعفا دادند که این کشتار دسته جمعی است...
نتیجه هم این شده که هنوز خیلی از مردم واکسن نزده اند در فرانسه و خروجی اش این شده که انواع راهکارها را برای مجبور کردن مردم به واکسن به کار بگیرند. مثلا دیروز که دوستم برای قهوه خوردن به یک کافی شاپ رفته، فروشنده ازش کارت واکسن خواسته و تازه گفته غیر این باید برای نشستن فرمی هم پر کنی...
هلند هم نه به نسبت فرانسه اما اخبار پر از بحث است. برخی به راحتی واکسن زدند. برخی گفتند: این یک توطئه هست و برخی گفتند شما توهم توطئه دارید...
حالا هنوز همه هلندی ها حتی در سطح فرهنگی ها تن به واکسن زدن نداده اند و بحث اجباری شدن آن از ماه آینده است. همین هم باعث شده باز سر باز شدن دانشگاه ها بحث باشد. در اخبار هست که برخی می گویند همه اساتید نزده اند. برخی می گویند بسیاری از دانشجویان نزده اند و ...
تمام بحث این ملت اروپایی مخالف هم این است که این واکسن ها آمریکایی انگلیسی است و این ها پر از سوء سابقه هستند. یعنی حتما عوارضی دارد اما تجارت جهانی اینها اجازه نمی دهد که این عوارض را علنی کنند و جان انسان ها برایشان مهم نیست.
شنیدم که دوستان هلندی شیعه شده هم اینجا گفته اند ما واکسن آمریکایی نمی زنیم. و حتی گفته بودند اگر بتوانیم برویم ایران واکسن ایرانی می زنیم!
می دانم این برای خیلی از ایرانی ها غیرقابل باور هست. بالاتر پستی از یک هلندی گذاشته بودم که ابراز حسرت کرده بود که کشورش واکسن ندارد و خوش به حال ایرانی ها... و گفته بود اگر دستش برسد دوست دارد واکسن ایرانی بزند چون قابل اعتماد تر است...
ادامه دارد...
🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance