eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
63 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار دلار کمک مرد باغیرت شیعه ایرانی خدا دنیا و آخرت برات جبران کنه سینه زن امام حسین غم از سینه خارج می‌کنه گریه می‌کنه و اشک مظلومی رو پاک می‌کنه
بیشرف اگر تصویر داشت.... بازیکن خوبی بودی✅ ولی آدم بی شرفی هستی🤮
به‌خـدا ، اعتمادکن... هماننـدِ گلی‌ که‌ در کنارِ جاده‌ جوانه‌ داده نه‌کسی‌ آن‌ را کاشته و نه رهگذری‌ آبیاریش کرده تنها‌ خــدا ، مراقب او بـوده و هست توکل = اعتماد + اطمینان توکل کن بسم الله 🌱 @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🍂🌱🍂 یا جان بگیر و به راهت شهید کن یا در مسیر نوکریت مو سفید کن
🖊رضا محمدی 
@niyat135
هدایت شده از  نیَّت
نیَّت
قرار عاشقی منتظران غروب جمعه ها ساعت ۱۷:۰۰ #شهریار_میدان_شهدای_گمنام #نیت_استغاثه #اللهم_عجل_لولیک_ا
فردا ساعت ۱۶:۴۵ شروع میکنیم اذان مغرب ۱۷:۳۵ دقیقه است، فردا استغاثه و پس فردا شنبه ام البنینی هم طلا دوس دارید کمک کنید بیارید، یکشنبه حرکت باذن الله
سلام و عرض ادب حاج آقا امروز سومین سالگرد آسمانی شدن برادرم هست. اگر امکانش هست تو کانال بزارید عزیزان بزرگوار مرحمت کنن برای شادی روح تمام مومنین و مومنات و در بینشون برادر مظلوم و جوانم فاتحه ای صلواتی بفرستند و برای عاقبت بخیری جمیع فرزندان شیعه دو طفل معصوم برادر منم دعا کنن. الهی خیر کثیر روزیتون🙏
سلام در مسجد مقدس جمکران دعا گوی شما بزرگوار واعضای محترم کانال هستیم
🟢 اجازه جدید رهبر معظم انقلاب درباره مصرف رد مظالم برای کمک به لبنان و غزه 🟡 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای علاوه بر اینکه اجازه پرداخت نصف سهم مبارک امام (علیه‌السلام)، مصرف رد مظالم را نیز برای کمک به مردم فلسطین و جنوب لبنان جایز دانستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید حسن باقری: برادرا عقب بایستیم، ترسو بار میایم!
  📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان بیست و سوم : حالی برای نماز 🌹راوی : سید کاظم حسینی یک ساعتی مانده بوده به اذان صبح ؛ جلسه تمام شد . آمدیم گردان . قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی . تا پام رسید به چادر ، خسته و کوفته ولو شدم روی زمین . فکر میکردم عبدالحسین هم می خوابد . جورابهایش را درآورد . رفت بیرون ! دنبالش رفتم . پای شیرِ آب ایستاد . آستین ها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن . بیشتر از همه ی ما ، فشار کار روی او بود . طبیعی بود که از همه خسته تر باشد . احتمالش را هم نمی دادم حالی برای خواندن نماز شب داشته باشد . خواستم کارِ او را بکنم ؛ حریف خودم نشدم . فکر این را میکردم که تا یکی ، دوساعتِ دیگر ، سر و کله ی فرمانده ی محور پیدا می شود . آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می رفتیم پشت دوربین . خدا می دانست کِی برگردیم . پیش خودم گفتم : بالاخره بدن توی بیست و چهار ساعت ، احتیاج به یک استراحتی داره که ... رفتم توی چادر و دراز کشیدم . زود خوابم برد . اذان صبح آمد بیدارمان کرد . بلند شدم و پلکهایم را مالیدم . چند لحظه ای طول کشید تا چشمهایم باز شد . به صورتش نگاه کردم . معلوم بود که مثل هر شب ، نماز با حالی خوانده است . # ادامه دارد ... @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت