eitaa logo
| نَسک |
295 دنبال‌کننده
68 عکس
2 ویدیو
0 فایل
 گویند: نَسَکَ الی طریقة جمیلة پُل: @Kaf_alipoor
مشاهده در ایتا
دانلود
__________________________________
____________________ من اگر بگویم هر شب زیر آسمان می‌نویسم و شما ندانید دیواری از اتاقم چند ابر آبی دارد و آسمانی که میگویم، اینجاست چند فهم و استدلال نادرست خلق کرده‌ام؟ تغییرات در من زمانی کلید خورد که دیدم پستی در اینستاگرام عمیقا درست و حق است اما مصلحت اندیشی افراطی‌‌ام اجازه نمی‌دهد قلبش را قرمز کنم. محتوای پست را یادم نیست اما نقطه‌ای که در من فشرده شد، هنوز درد می‌کند. تبیین احتمالا باید از باز تعریف کلمه "مصلحت اندیشی" شروع شود.
___________________ من کم از تو یا برای تو مینوسیم، اما زیاد به تو فکر می‌کنم. تولدت مبارک.
___________________________ کتاب اگر امانت نبود، دور این تصویرسازی بکر، یک عالم خط و دایره و مثلث و ذوزنقه میکشیدم:)
_______________________________ پرسیدید نسک یعنی چه؟ ناظم الاطباء آورده پاکیزه کردن زمین از شوره زار، منتهی الارب آورده مداومت کردن در راه پسندیده. جدای از اینها معنای لغویش فصلی است از کتابی. برخی میگویند اختصاصا کتاب اوستا، دیگران معتقدند بابی از هر کتاب را نسک میگفتند‌. چرا سر در اینجا نامش نسک شده؟ به همان دلیل که سفارشمان کردند برای فرزندانمان نامی نیک انتخاب کنیم. بسا فرزند ما علی و محمد و محسن نباشد، امید میرود شباهت‌هایی به نامشان داشته باشند. من نام فرزندِ قلمم را گذاشتم نسک. پینوشت: عکس‌ها بی‌ربط‌‌‌ند.
___________________________ داریم به ایتا عادت میکنیم،
__________________________ مادر بزرگم صبح دیروز از کربلا برگشت. صبح امروز زنگ زدم زیارتش را قبول بگویم. گفتم هوا خوب بود؟ شمالی گفت: خله. با میزان بیه. نا گرم نا سرد. "با میزان" گوشم را گرفت. نشنیده بودم تا بحال. گفتم از امام حسین چه خبر؟ گفت: کار باتن نیه یعنی کار حرف نیست. این ترکیب هم برایم تازه بود.
_____________________________ اعتراف می‌کنم یادداشت‌هایم را خیلی دوست دارم، لیک این دلبستگی تا زمانی است که از دریچه‌ای منتشر نشده باشند. تا آنجا که پس از انتشار به جمله مبارک "کی بود کی بود من نبودم" روی می‌آورم:) " قصه ها از کجا می آیند؟": https://evav.ir/%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86/
____________________________ آرد ذرت، وانیل، عصاره سیر. گفت: طعمه اگر معطر باشد، ماهی زودتر دم به تله می‌دهد!
____________________________ سرد بود. هم شَبش هم صبح‌دم. ملحفه انداختم رویش. پس زد. گفت می‌خواهم سردی هوا را حس کنم. چشمانش که سنگین شد دوباره تنش کشیدم. بازشان کرد. چشم‌هاش را. گفت میخواهم سردی این ساعت از شب را بچشم. باز ملحفه را پس زد. صبحدم، سرما هشدار گوشی‌ام شد. سی دقیقه زودتر از زمان همیشگی. ملحفه کشیدم روی پهلویش. توی خواب پس زدش. گفت سرمای این ساعت با آن یکیش توفیر دارد. می‌خواهم سرما را حس کنم...
_______________________________ گفتم تنگ است. فروشنده گفت: یک هفته که باهاشان راه بروید، جا باز میکنند. یک هفته گذشته. کفش جا باز نکرده است. پاهام عادت کرده است. _ اگر گشاد شود چه؟