eitaa logo
نفوس مطمئنه
196 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
117 ویدیو
109 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
zendeginameh014.mp3
1.91M
🌷زندگینامه روحانی شهید علی عجم زیبد •┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
vasiatnameh014.MP3
1.11M
🌷وصیتنامه روحانی شهید علی عجم زیبد •┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#معرفی_شهید 🌷 روحاني شهيد علي #عجم_زيبد ☀️ تولد: ۱۵ فروردين ۱۳۴۴ 🥀 شهادت: ۲۳ ديماه ۱۳۶۵ 🔸 سمت: ب
🥀 روحانی شهید علی عجم زیبد ♻️ فرزند رجب علی و صغری در تاریخ ۵ مرداد ۴۴ و برادر شهید حسین عجم ،در خانواده ای زحمتکش و مذهبی در روستای زیبد از توابع شهرستان گناباد دیده به جهان گشود. او سومین فرزند خانواده بود. ♻️ در سن ۷ سالگی وارد دبستان نصر زیبد شد، پدرش می‌گوید: «هفته ای یکبار به مدرسه می‌رفتم و جویای درسش می‌شدم درسش خوب بود و رابطه اش با معلمین در سطح عالی و معلمین از او رضایت کامل داشتند.» ♻️ از وقتی که در مدرسه قرآن خواندن را یاد گرفته بود در سر صف قرآن می‌خواند و همواره کلمات روح بخش وحی را سر لوحه کار خود قرا داده بود. ♻️ به نماز بسیار اهمیت می‌داد و از ۱۰ سالگی شروع به نماز خواندن کرد. مادرش می‌گوید: «وقتی نماز می‌خواندم توجه خاصی به نماز من داشت وقتی با عجله نماز می‌خواندم به من می‌گفت نماز خود را درصورتیکه وقت دارید و عجله ندارید بخوانید.» ♻️ نمازش را همیشه در مسجد و با جماعت می‌خواند. می‌گفت: «اگر در مسجد نماز جماعت هم نباشد باید نماز را در مسجد خواند چون مسجد سنگر است و باید سنگر‌ها را حفظ کرد.» ♻️ نماز شبش ترک نمی‌شد، بعد از پایان دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شهدا شد در این دوره انس و علاقه او به قرآن و دعاها بیشتر شد و به دعای توسل و دعای کمیل علاقه خاصی پیدا کرد. ♻️ در کارهای خیر شرکت می‌کرد در ماه محرم و رمضان فعالیتهای مذهبی اش چند برابر بود، در موقع مشکلات به امام حسین(ع)و حضرت زهرا(س) متوسل می‌شد. ♻️ از ۱۲ سالگی شروع به روزه گرفتن کرد، پدرش می‌گوید: «دراوقات بیکاری اگر ما کاری داشتیم کمک به من و مادرش می‌کرد، سه ماه تابستان را برای کار، یا به تهران می‌رفت و برای کوره آجرپزی خشت جمع می‌کرد و چون به کتاب علاقه زیادی داشت، تمام پولش را می‌داد کتاب می‌خرید و بعد از مطالعه آنها را در کتابخانه زیبد می‌گذاشت. ♻️ قبل از انقلاب به دلیل سن کم فعالیت سیاسی خاصی نداشت، اما بعداً عضو فعال پایگاه شد و در تظاهراتی که در گناباد برگزار می‌شد شرکت می‌کرد و گاهی هم به روستا می‌آمد و مردم را نیز بسیج می‌کرد و همراه با خود می برد. ♻️ هرشب به پشت بام می‌رفت و الله اکبر می گفت، بعد از اتمام دوران راهنمایی به دلیل نبودن دبیرستان برای ادامه تحصیل عازم شهرستان گناباد شد و در دبیرستان شهید بهشتی در رشته تجربی مشغول به تحصیل شد اما در سال دوم دبیرستان به دلیل علاقه ای که به درس حوزوی داشت و به خاطر استعدادی که در مداحی داشت و همچنین دعوت روحانیون درس را رها کرد و درسال ۱۳۶۰ وارد حوزه علمیه گناباد شد و دو سال در حوزه علمیه درس خواند و تا سطح یک ادامه داد. ♻️ بعد از این مرحله زندگی شهید بسیار تغییر کرد از نظر اخلاقی بسیار متواضع و فروتن شده بود، بسیار وقت شناس بود. ♻️ اراداتی خاص به امام پیدا کرده بود، اگر دوستی کار خلافی انجام می‌داد یا حرف نادرستی می‌زد سعی می‌کرد او را اصلاح کند و در صورتیکه اثر نداشت یک مقاله می‌نوشت و در پای منبر می‌خواند تا این فرد غیر مستقیم متوجه کار اشتباهش بشود. ♻️ یک انجمن اسلامی تشکیل داده بود و هر چند روز یک جلسه می‌گذاشت و با بقیه افراد صحبت می‌کرد، به نظر دیگران خیلی اهمیت می‌داد و اهل مشورت بود و در مراسم شبیه خوانی نقش امام سجاد(ع) را ایفا می‌کرد. ♻️ به دلیل علاقه ای که به امام داشت اطاعت از فرمان امام و شرکت در جنگ را امری واجب می‌دانست، به همین دلیل درس حوزه را رها کرد و دوره اسلحه شناسی را در پایگاه شهید چمران زیبد گذراند و سپس دوره‌های آموزش عقیدتی- سیاسی را در سپاه سپری کرد. ♻️ بعد از آن ۲ الی ۳ مرتبه برای رفتن به جبهه به سپاه مراجعه کرد اما به دلیل کوتاهی قد و سن کم او را رد می‌کردند و او هم با پوشیدن کفش پاشنه دار و دست کاری شناسنامه به سپاه مراجعه می‌کند و نهایتاً عازم جبهه می‌شود هر دفعه که از جبهه می‌آمد از دفعه قبل سر خوشتر و خوشحالتر می‌شد. ♻️ در دوران مرخصی هم درسش را دنبال می‌کرد و هم کمکهای نقدی و غیر نقدی مردم را برای جبهه جمع آوری می‌کرد. ♻️ یکی از همرزمانش می‌گوید: «در هنگام رفتن به عملیات برای سایر رزمندگان دعا می‌خواند و به آنها آرامش می‌داد شهید به مدت ۳۳ ماه در جبهه حضور داشت در عملیات‌های والفجر ۹ و فتح المبین وکربلای ۵ شرکت کرد و سپس در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه در تاریخ ۲۳ دی ماه ۶۵ بر اثر برخورد خمپاره و دو ساعت بعد از شهادت برادرش حسین به شهادت رسید. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
🎤 راوی: آقای صادقی 🌼 هنگامی که صبح روز تشییع جنازه به معراج شهدا رفتیم تا شهدا را زیارت کنیم ۴ شهید بودند که هر چهار تا حنا بسته بودند بعدا ًهمرزمانش عنوان کردند که این ۴ نفر شب عملیا ت مراسم حنا بندان برگزار کرده بودند مثل اینکه می‌دانستند که شب آخر زمینی بودنشان است و از فردا آسمانی می‌شوند به همین دلیل خوشحال بودند. 🎤 راوی مادر شهید: 🌼 زمانی که در مکه بودیم تظا هرات شد و گفته بودند که نمی‌خواهیم زائر‌ها را به مدینه ببریم من هم آرزوی دیدن قبرستان بقیع را داشتم خیلی ناراحت شدم و وضو گرفتم و متوسل به علی و حسین(دو فرزند شهیدم) شدم در جای نماز خوابم برد علی را دیدم با یک پیراهن سفید و اصلاح کرده و مرتب آمد جلو و گفت مادر پاشو غصه نخور که می‌خواهیم به قبرستان بقیع برویم وقتی از خواب بیدار شدم هنوز نماز ظهر را نخوانده بودم که خبر آوردند بعد از ظهر به سمت مدینه حرکت می‌کنیم. 🎤 راوی: خواهر شهید(زهرا عجم) 🌼 بیشتر در مورد حجاب و اخلاق توصیه می‌کرد می‌گفت:« اخلاقتان با مردم و به خصوص همسرانتان باید خوب باشد و به پدر و مادر باید زیاد احترام گذاشت.» 🎤 راوی: محب الله مهدی زاده 🌼 وی در عملیات والفجر ۹ به شدت از چند ناحیه بدن مجروح شده بود و هنوز بهبودی کامل برایش حاصل نشده بود که به منطقه آمد. وقتی داستان مجروح شدن خود را نقل می کرد از شجاعت و شهامتش و صبر و مقاومتش احساس غرور می کردم و از مظلومیتش اشک در دیدگانم جاری می شد. 🌼 در آن عملیات گروهان وی به کمین دشمن برخورد می کند و عده ای شهید و عده ای پراکنده می شوند و او به شدت مجروح می شود. 🌼 می گفت: شب بود و هوا بارانی و در بعضی از قسمتهای کوه و تپه ها برف، و من سینه خیز سعی می کردم خود را از ارتفاعات به پایین دره برسانم تا شاید از بیم سرما در امان باشم گاهی بر چوبی به صورت عصا تکیه می زدم و بر روی زانو راه می رفتم و گاهی سینه خیز به طرف کوله پشتی که از بچه ها به جا مانده بود می رفتم تا خوراکی و شکلاتی پیدا کنم که از گرسنگی نجات یابم و یا لباس خشکی پیدا کنم که از سرما در امان باشم. 🌼 به هر حال تا فردای آن شب به این صورت سپری کردم و گمان می کنم که ساعتهای ۸ صبح بود که یک نفر از بچه ها رزمنده مجروحی را با خود می برد که نتوانست به من کمک کند بعد از مدتی دو نفر را از دور می دیدم من حال راه رفتن و یا صحبت کردن نداشتم ابتدا خیال کردم عراقی ها هستند آنها هم فکر می کردند من عراقی هستم و با حالتی آماده برای تیراندازی به طرف من می آمدند تا اینکه هم آنها و هم من متوجه شدیم طرف مقابل ایرانی است. به من گفتند همین جا بمان تا ما برویم وسیله ای برای حمل تو بفرستیم و من زمانی متوجه شدم که روی تخت بیمارستان بودم، شنیدن این داستان از زبان خود این شهید عزیز با آن شرایط سخت و دشوار بسیار غرورآفرین بود. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 روحاني شهيد حسين ☀️ تولد: ۱۰ مرداد ۱۳۵۱ 🥀 شهادت: ۲۳ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: رزمي تبليغي 🌺 محل شهادت: شلمچه پاسگاه زيد 💐 گلزار مطهر: بيرجند ۲۹۷ •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
📸 🌷 تصاویری از شهید حسین گرامی •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#معرفی_شهید 🌷 روحاني شهيد حسين #گرامي ☀️ تولد: ۱۰ مرداد ۱۳۵۱ 🥀 شهادت: ۲۳ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: رزمي تبل
🥀 طلبه شهید حسین گرامی ♻️ در سال ۱۳۵۱ در روستای «ساقدر» از توابع بیرجند در خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرصه حیات نهاد. ♻️ براساس نذری که پدرش داشت نامش را حسین گذاشتند، عشق به مولایش حسین(ع) از همان سنین کودکی وی را به مراسم عزاداری اهل بیت می کشاند. ♻️ تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل عازم بیرجند شد و دروه راهنمایی را در این شهر به اتمام رسانید. ♻️ عطش وصف ناپذیر حسین، به معارف دینی وی را به مدرسه علوم دینی کشاند و او تحصیل در این رشته را ادامه داد. او از فرزندان تربیت یافته مکتب انقلاب بود که عشق وافری به تلاوت قران و مداحی اهل بیت داشت و اغلب در مراسم مذهبی به مرثیه خوانی می پرداخت. ♻️ حسین از نخستین پیام آوران حرکت اسلامی در زادگاهش بود و در دفاع از انقلاب هیچ حادثه ای، ترس به دل او راه نمی داد. ♻️ با آغاز جنگ تحمیلی عشق به انجام وظایف دینی و انقلابی وی را بر آن داشت تا چندین مرتبه در جبهه های حق علیه باطل در سمت های مختلف فرهنگی و تبلیغی شرکت نماید. ♻️ در هفتمین مرتبۀ شرکت در جبهه، به آرزوی دیرینش رسید و در ۲۳ دیماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت نایل آمد و پرستووار به عالم بالا عروج کرد، پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای بیرجند به خاک سپرده شد. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#زندگی_نامه 🥀 طلبه شهید حسین گرامی ♻️ در سال ۱۳۵۱ در روستای «ساقدر» از توابع بیرجند در خانواده ای
🥀 طلبه شهید حسین گرامی ♻️ با سلام و درود فراوان بر منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج) و با درود و سلام فراوان بر تمامی شهدا از صدر اسلام تا کنون و با درود و سلام بر تمامی شهدا و مفقودین و مجروحین و معلولین. ♻️ پدر عزیز مادر عزیز و خواهرهای عزیزم بار دیگر لیاقت رفتن به جبهه را پیدا کردم و می دانم که این جنگ نیست بلکه دفاعی است که باید از مرز و بوم خود باید انجام دهیم و وظیفه همه است که در این دفاع شرکت کنند. ♻️ اما پدر و مادر و خواهرهای عزیزم اگر من در این راه فدا می شوم هیچ ناراحت نباشید بلکه باید خوشحال باشید که شما هم توانسته اید دین خود به این اسلام و قران ادا کنید ولی به شما می گویم که اگر من شهید می شوم شما هیچ گاه برای من گریه نکنید و اگر گریه می خواهید کنید بر سر بریده حسین بن علی گریه کنید و برای دست های قلم شده عباس گریه کنید من را لایق گریه کردن ندانید. ♻️ من امانتی بوده ام از طرف خدا که به شما رسیده ام و حال وقت شده و خدا خواسته که شما امانت او را پس بدهید پس چرا ناراحت باشید و ضمنا از قولم از تمامی دوستان و اقوام حلالیت بطلبید. ♻️ این دنیا سرای این است که اگر هر کار کردیم می توانیم توبه کنیم ولی ان دنیا سرای جزا است یعنی هر کار در این دنیا کرده ایم باید در آن دنیا جزایش را ببینیم چه خوب چه بد. ♻️ ولی یک وصیت است و آن این است که ما الان جواب حسین را می دهیم جواب هل مِن ناصِرٍ حسین را لبیک می گوییم پس از دادن جوان هایتان برای پایدار بودن اسلام دریغ نکنید و جبهه ها همیشه پر نگهدارید. ♻️ اگر پرچمی از دست کسی می افتد شما آن پرچم را بردارید که در روی زمین نماند. ♻️ در آخر به تمام روحانیت مبارز مخصوصاً طلاب حوزه علمیه امام خمینی از طرفم حلالیت بطلبید و بگویید که در این مدت درس خواندن که با هم بودیم بدی یا اذیت دیده اید مرا ببخشید به بزرگی خود. ♻️ ای امت شهید پرور بیرجند من کوچکتر از آنم که پیام بدهم ولی یک وصیت دارم و آن این است که جبهه ها را خالی نکنید و نگذارید که خون شهیدان پایمال شود. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
🌷روحاني شهيد سيد مرتضي ☀️ تولد: ۱ فروردين ۱۳۴۸ 🥀 شهادت: ۲۳ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: تخريپ چي 🌺 محل شهادت: شلمچه پاسگاه زيد 💐 گلزار مطهر: اسفراین ۲۹۸ •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#معرفی_شهید 🌷روحاني شهيد سيد مرتضي #توحيدي ☀️ تولد: ۱ فروردين ۱۳۴۸ 🥀 شهادت: ۲۳ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: تخ
🥀 حجت‌الاسلام شهید سید مرتضی توحیدی 🌼 شهید سید مرتضی توحیدی در سال ۱۳۴۸ در روستای دهنه شیرین در یک خانواده مذهبی و روحانی چشم به چهان گشود. 🌼 دوران تحصیلی ابتدائی خود را در دبستان احد روستا آغاز کرد و همزمان به امر تعلیم قرآن کریم توسط پدر گرامیش پرداخت. 🌼 پس از تکمیل دوران ابتدائی و تسلط نسبی به قرائت قرآن کریم مقطع متوسطه را در روستای کاهان سرولایت ادامه داد. 🌼 علاقه وافر و مثال زدنی او به درس طلبگی و روحانیت در وجود ایشان به حدی بود که مانع از تکمیل مقطع متوسطه وی شد و پس از گذراندن کلاس اول راهنمایی وارد حوزه علمیه می‌شود. 🌼 پس از ورود ایشان به حوزه علمیه فخریه سبزوار در سال ۱۳۶۱ که همراه با تشویق و راهنمائیهای پدر مرحومشان حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید میرزا علی توحیدی بود تحصیلات کلاسیک نیمه تمام خود را به صورت شبانه ادامه می‌دهد. 🌼 پس از شروع جنگ تحمیلی به ندای رهبر و مقتدای خویش در دفاع از کیان نظام اسلامی لبیک می‌گوید و علی رغم کمی سن و محدودیت‌هایی که برای افراد کم سن و سال برای حضور در جبهه داشت ایشان با ترفندهای خاصی به جبهه اعزام می‌شوند. 🌼 استفاده از کارت شناسایی اخوی بزرگ ایشان برای اعزام و حمل تعدادی آجر در ساک خویش و قرار دادن آنها در زیر پای خود برای جبران قد کوتاه خود از جمله روش‌ها و ترفندهایی بوده که از آنها استفاده کرده است. 🌼 ایشان با استفاده از این روشها چندین بار به جبهه اعزام می‌شود و در تیپ ویژه شهداء در واحد تخریب با گذراندن دوره‌های سخت آموزشی حضور می‌یابد. 🌼 پس از حضور چندین باره در این واحد و بازگشت پیروزمندانه در آخرین نوبتی که در حال بازگشت بوده گردان دیگری نیازمند به گروه‌های تخریب‌چی می‌شود که ایشان بصورت داوطبانه در این گردان شرکت می‌نماید و در عملیات کربلای پنج در تاریخ ۲۳ دی ۶۵ به فوز عظیم شهادت نائل می‌آید. 🤲 روحش شاد و راهش پر رهرو باد. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#معرفی_شهید 🌷روحاني شهيد سيد مرتضي #توحيدي ☀️ تولد: ۱ فروردين ۱۳۴۸ 🥀 شهادت: ۲۳ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: تخ
🥀 طلبه شهيد حجت الاسلام سيّد مرتضي توحيدي 🌼 بسم‌الله الرحمن الرحيم، ان الذين آمنوا و الذين هاجروا و جاهدو في سبيل الله اولئک يرجون رحمت الله والله غفور رحيم. 🌼 همانا کساني که ايمان آورده و کساني که از وطن خود مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد کردند اميدوار و منتظر رحمت خدا باشند خداوند آمرزنده و مهربان است. 🌼 وصيتي به عزيزترين عزيزان به نام کسي که هستي را آفريد به نام مهربان ترين مهربانان و به نام خدايي که جان مي‌ستاند و من سخنم را با نام او آغاز مي‌کنم اين آخرين پيام من است به تمام خواهران و برادران و شايد آخرين وداع من باشد وداع با همه چيز وداع با اين دنيا و بهره‌مند شدن از شهادت بيکران آخرت. 🌼 به جبهه رفتم تا ساخته شوم آمدم تا سختي ببينم و همچون آهن سخت گردم مي‌توانستم در خانه بمانم و به اين جنگ بي‌تفاوت بنگرم مي‌توانستم همانند ديگران درس بخوانم مي‌دانستم جنگ شوخي نيست کشته شدن وجود دارد و در آن اسارت و مفقود شدن و حتّي قطعه قطعه شدن امّا با اختيار کامل و با وجود همه مصائبش باز هم پا به عرصه گذاشتم و به ميدان جنگ آمدم. 🌼 پدر جان، مادر جان، برادر جان و خواهر جان براي من گريه نکنيد مؤمن کسي است که غم خود را در دل داشته باشد شهادت هديه الهي است از جانب خداوند تبارک و تعالي و اين شهادت است که موجب پيشرفت اسلام مي‌شود. 🌼 مرگ در هر حالتي ممکن است به سراغ انسان بيايد پس چه بهتر که انسان در راه خدا بجنگد و شهيد شود، همانطور که حضرت محمد(ص) مي‌فرمايد: مرگ براي همه حق است ولي شهادت ارمغاني است براي مؤمن لايق که از طرف خدا مي‌ايد. 🌼 و در خاتمه به کساني که هنوز علّت حضور رزمندگان را در جبهه درک نکرده‌اند مي‌گويم هدفشان نه پول است نه مقام و نه شهرت بلکه تنها رضاي خدا و خدمت به اسلام و انقلاب است. والسلام عليکم. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
📣 ♻️ اولین جشنواره ملی پرچمداران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و جبهه مقاومت 🎁 همراه با اهداء دیپلم افتخار و جوایز نفیس 📌 محورهای جشنواره: 1⃣ نقش حضرت امام خمینی(ره) امام خامنه‌ای(مد ظله العالی) در انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و مقاومت 2⃣ نقش مراجع تقلید، ائمه جمعه و جماعت در انقلاب اسلامی دفاع مقدس و مقاومت 3⃣ نقش روحانیت و حوزه های علمیه در انقلاب اسلامی، دفاع مقدس وجبهه مقاومت 📌 بخشهای پنجگانه جشنواره: 1⃣ تألیف وترجمه کتاب(خاطرات و تاریخ شفاهی شهدا و ایثارگران روحانی، کتابهای مرجع واسنادی) 2⃣ تحقیق وپژوهش(مقالات علمی و پژوهشی چاپ شده در فصلنامه های علمی - پژوهشی) 3⃣ چند رسانه ای(کلیپ، موشن گرافیک، اینوفر گرافیک و پادکست) 4⃣ فیلم وعکس(فیلم داستانی، مستند و عکس) 5⃣ فیلمنامه(بلند و کوتاه) 📆 مهلت ارسال آثار: ۲۰بهمن ۱۳۹۹ ☎️ شماره پیامرسان ایتا، سروش و بله: 09159213225 📲 شماره تماس: 02188528904 02533554215 02533554216 •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
🌷روحاني شهيد سيد احمد صالح ☀️ تولد: ۲ خرداد ۱۳۳۷ 🥀 شهادت: ۲۵ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: فرمانده گردان 🌺 محل شهادت: شلمچه كربلاي ۵ 💐 گلزار مطهر: بهشت رضا ۲۹۹ •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#معرفی_شهید 🌷روحاني شهيد سيد احمد صالح #شريفي ☀️ تولد: ۲ خرداد ۱۳۳۷ 🥀 شهادت: ۲۵ دي ۱۳۶۵ 🔸 سمت: ف
🥀 طلبه شهید سید احمد صالح شریفی 🔴 سیداحمد صالحی شریفی، فرزند سید علی و بی‌بی حلیمه، در دوم خرداد ماه سال ۱۳۳۷ در روستای رخنه از توابع فریمان به دنیا آمد. 🔴 او در خانواده‌ای مذهبی و مقید، پرورش یافت و دوران ابتدایی خود را در روستا گذراند. 🔴 سیداحمد با این که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، به نماز اول وقت و روزه گرفتن خیلی اهمیت می‌داد. 🔴 دوران راهنمایی خود را در شهر مشهد گذراند و روزها کار می‌کرد و در مدرسه ی شبانه درس می‌خواند. هنوز جریان انقلاب راه نیفتاده بود که در جلسات آقای صفائی و طبسی شرکت می‌کرد. 🔴 وی کتاب‌های استاد شریعتی و استاد مطهری را مطالعه می‌کرد و شب‌ها اعلامیه‌ها را با همکاری دوستانش در میان مردم پخش می‌کرد. 🔴 وی فردی خوش‌اخلاق و اهل معاشرت با علما بود. در تظاهرات‌ها نیز شرکت می‌کرد. بعد از گذراندن دوره‌ی راهنمایی به دبیرستان رفت ولی به علت علاقه‌ی زیاد به امام خمینی رحمة الله علیه مدرسه را ترک کرد. 🔴 او هم زمان با فعالیت در جهاد سازندگی در مدرسه ی علمیه ی موسی‌بن جعفر مشغول به تحصیل علوم دینی گردید، حتی زمانی که مسئول جهادسازندگی کلات نادر شد به برادرش قول داد تا در کلات هم نزد اساتید روحانی آن دیار دروس حوزه‌اش را ادامه دهد. 🔴 شهید صالحی شریفی با خانم بی‌بی زهرا حسینی ازدواج کرد و ثمره‌ی ازدواج آن‌ها ۵ فرزند به نام‌های مصطفی، نرجس، مرتضی، مجتبی و سمیه است. 🔴 خانم بی‌بی زهرا حسینی؛ همسرش، می‌گوید: «من در این مدت ۱۰ سال به جز خوبی و محبت چیز دیگری ندیده ام و همسری خوب و معلم و پدری بزرگوار بود. همیشه سفارش می‌کرد تا حجاب خود را رعایت کنیم.» 🔴 روحانی شهید؛ سیداحمد صالحی شریفی احترام خاصی برای امام خمینی رحمة الله علیه قائل بود و به همه احترام می‌گذاشت حتی به افراد کوچک. او بعد از مدتی که آرزوی رفتن به جبهه را داشت از طرف جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد. 🔴 در طول این مدت در نامه‌های متعددی حس خود را از جبهه می‌گفت، وی در عملیات‌های مختلفی شرکت و در جبهه دوستان زیادی برای خود پیدا کرده بود که آن‌ها نیز از اخلاق نیکو و متین ایشان سخن می‌گویند. 🔴 این شهید بزرگوار به همسرش سفارش کرده بود: «من دوست دارم اگر به شهادت رسیدم، در همین کلات دفن شوم. دوست دارم که مردم این جا بدانند که تا آخرین نفسم برای دفاع از وطنم جنگیدم.» 🔴 ایشان در صبحگاه ۲۵ دی ۶۵ در منطقه ی کربلای۵ شلمچه در حین عملیات با این که فرمانده ی گردان بود، ولی برای احداث خاکریزی سوار لودر شد و بر اثر اصابت ترکش به پیشانی مجروح شد. 🔴 رزمندگان متوجه مجروحیت او شده و او را به پشت خاکریز منتقل کردند و آمبولانس خبر کردند ولی سیداحمد نپذیرفت که از خط مقدم دور شود تا روحیه‌ی رزمندگان تضعیف نشود، بعد دستور داد تا چند تن از رزمندگان کار را تمام کنند و خود وی نظارت داشته باشد. 🔴 خمپاره به پشت ماشین اصابت کرد و به فیض عظمای شهادت رسید. شهید صالحی شریفی در وصیت‌نامه ی خود گفته است: «مادرم! من از شما می‌خواهم که چادر خود را به کمرتان ببندید و مرا در داخل قبر بگذارید.» آن مادر بزرگوار، فرزندان خود؛ سیداحمد و سیدمحمد را که یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند، شخصاً در بهشت رضا علیه السلام دفن نمود. •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene
نفوس مطمئنه
#زندگینامه 🥀 طلبه شهید سید احمد صالح شریفی 🔴 سیداحمد صالحی شریفی، فرزند سید علی و بی‌بی حلیمه، در
🥀 طلبه شهید سید احمد صالح شریفی 🔴 با سلام و درود بر مهدی منجی انسانها و با سلام و درود بر نائب بر حقش امام امت و با سلام و درود بر تمامی گلگون کفنان خط سرخ حسینی. 🔴 خداوندا دوست دارم هجرت کنم هجرت واقعی، دوست دارم هجرت کنم که برای همیشه بندهای اسارت و رهایی از دامهای شیطان را از گردنم پاره کنم و اگر ممکن شود برای مدتی کوتاه در جوانی و آن هم آخر عمرم باشد که طعم شیرین بندگی را بچشم. 🔴 بارالها گوارا می دانم از تو بطلبم که زندگیم را بندگی و هجرتم را عاشقانه و پروازم را ملکوتی قرار دهی بارالها من خودم را هرگز شایسته مقام والای شهادت نمی دانم و تردیدی هم در گفته خود ندارم ولی اگر تو این چنین افتخاری نصیبم کنی من هم با عنایت خودت قول می دهم که در سنگر شهدا باقی بمانم و جایشان را خالی نگذارم و دیده دشمنان را شاد نکنم و با تعهدم بر تعهد آنان باقی بمانم و این تعهد را با تمام وجودم و با قطره قطره خونم که از نوک شمشیر خصم می چکد و زمین را رنگین می کند امضاء خواهم نمود، که در برابر ظلم ظالمان و مظلومی مظلومان و سیری ستمگران و گرسنگی ستم کشیدگان ساکت ننشینم و ترجیح خواهم داد که چون مولایم حسین سرور شهیدان ایستاده بمیرم لیکن به زانو زنده نمانم و لکه ننگین سکوت در برابر غیر خدا را تا صبح محشر بر پیشانی خو نچسبانم پس بگذار کشته شوم. 🔴 مگر نه اینست که معبودم این بدن خاکی مرا آفریده است که روزی مزه ی تلخ مرگ در بستر را مزمزه کند، پس هیهات که من در انتظار آن لحظه عمرم را به آخر برسانم و منتظر آن لحظه باشم اما نه بلکه من خودم به طرف مرگ خواهم رفت و همانند کودکی گرسنه که پستان مادر را با شوق به دهان می گیرد مرگ را در آغوش خواهم کشید و می دانم که حداقل این هجرت بسوی مرگ آزادیست که همان گفته مولایم در روز عاشوراست که نهایت این هجرت رسیدن به لقاء یار و دوست خواهد بود که اگر این باشد چه فوزی عظیم و بالاتر از این و این یک انتخاب است و من از همین جا به تمامی دوستانم در واحد تخریب سلام می رسانم و همه آنها را وصیت می کنم به آنچه که برای او آفریده شدید و آن همان اطاعت و بندگی و شناخت خداست پس از اطاعت او کوتاهی نکنید و تا او را نشناختید خاموش ننشینید و حتی اگر شده در واپسین لحظات حیات خود را دریابید. 🔴 و شما ای خانواده محترم اگر خداوند به شما توفیق داد و لطفش را شامل حال شما نمود و هدیه ای از شما به درگاه خودپذیرفت شما خوشحال شوید و تشکر کنید خدا را که به شما عنایت نمود و فرزند شما را که در حقیقت متعلق به خود اوست بدرگاهش پذیرفت پس شما هم بر این امتحان الهی صبر کنید و از فراق فرزندتان هرگز احساس ناراحتی نکنید و رفتار رسول خدا و فاطمه زهرا را در زندگی خودتان پیشه کنید باشد که خداوند شماها را با اجدادتان محشور کند و بدانید که خداوند همیشه یار صابران است. 🔴 و شما ای پدر و مادرم فرزند کوچکتان را حلال کنید که نتوانستم در دوران عمرم حق فرزندی را به شما ادا نمایم و از شما برادران و خواهران می خواهم که مرا حلال کنید که نتوانستم هیچگاه برای شما برادر باشم لذا مرا ببخشید تا مورد لطف و مرحمت حق تعالی واقع گردد و در پایان از کلیه دوستان و آشنایان که مرا می شناسند می خواهم که مرا حلال کنند تا لطف خداوند متعال شامل حالشان شود. 🔴 پروردگارا بر پدر و مادرم صبر و اجر عنایت فرما و آنان را برای هدیه نمودن دیگر فرزندانشان به جانب خودت مهیا گردان. 🔴 پروردگارا برادران و خواهرانم را مورد لطف خود قرار بده و آنان را در زندگیشان موفق بدار. والسلام علی عبادالله الصالحین •┈┈••••✾•🍃🌹🍃•✾•••┈┈• 🆔 https://eitaa.com/nofoosmotmaene