آیه آیه همهجا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است
بشنود مدح تو را، با هیجان می آید
میرسی مثل مسيحا و به جسم کعبه
با نفسهای الهی تو جان می آید
بس که در هر نفست جاذبهی توحیدیست
ریگ هم در کف دستت به زبان می آید
هر چه بت بود به صورت روی خاک افتادهست
قبلهی عزت و ايمان به جهان میآيد...
با قدوم تو برای همهی اهل زمين
از سماوات خدا برگ امان میآيد
نور توحيدی تو در همهجا پيچيدهست
از فراسوی جهان عطر اذان میآيد
عرشِ معراج سماوات شده محرابت
ملکوتیست در این جلوهی عالمتابت
خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد
خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد
ذکر لبهای تو سرلوحهی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
قول و افعال و صفاتت همه نور محضاند
نورت آئينهی آئين مسلمانی شد
به سراپردهی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگیات فانی شد
خواستم در خور حُسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد
اي که مبهوت تو و وصف خطی از حُسنت
طبع صد مولوی و حافظ و خاقانی شد
«از ازل پرتو حُسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»
جنتی از همهی عرش، فراتر داری
تو که در مصحف خود سورهی کوثر داری
دیدن فاطمهات دیدن وجه الله است
چه نیازیست که تا عرش قدم بر داری
جذبهی چشم تو تسخیر کند عالَم را
در قد و قامت خود جلوهی محشر داری
عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشارست
اسداللهی چون حضرت حيدر داری
حَسنيناند روی دوش تو همچون خورشید
جلوهی نورٌ علي نور، مکرر داری
اهل بیت تو همه فاتح دلها هستند
روشنيبخش جهان، قبلهی دنيا هستند
اي که در هر دو سرا، صبح سعادت با توست
رحمت عالمي و نور هدايت با توست
چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتی و اذن شفاعت با توست
با تو بودن که فقط صرف مسلمانی نيست
آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست
بی ولای علی اين طايفه سرگردانند
دشمني با وصیات، عين عداوت با توست
بايد از باب ولای علی آيد هر کس
در هوای تو و در حسرت جنت با توست
ساليانیست دلم شوق زيارت دارد
يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست
کاش میشد سحری طوف مدينه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله
#یوسف_رحیمی
#مبعث
@nohe_sonnati
دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد
محمد آمده و بعثتش مبارک باد
که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حقپرستی را
سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد
فروغ رحمت حق بیحجاب برخیزد
ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد
امین مکه رهایی ز مستیاش بدهد
نوید مذهب یکتاپرستیاش بدهد...
بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگاه
دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد! تویی رسول الله
بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد
امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد
نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خستهدلان مژده رهایی داشت
به درد مردم محروم آشنایی داشت
که در جهان عرب این همه فدایی داشت
خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت
به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت
خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند
به روی عالم، درهای علم باز کند
کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند
مسیح پشت سر مهدیاش نماز کند
نظر ز آمدن انبیاء والا اوست
بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست
کسی که عالم ایجاد بیقرارش بود
جوامع بشریت در انتظارش بود
رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود
چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود
محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود
کتاب او در حکمت به روی خلق گشود
کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش
که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش
کجاست منطق بوذر علیه عثمانش
که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش
اگر به راه بزرگان دین برآمدهایم
به کاخهای مجلل چرا در آمدهایم
مدینه از تو به بیتالحرام مینازد
حرم ز فیض تو بر هر مقام مینازد
خدا ز بندگیات بر اَنام مینازد
عرب ز نام تو بر خاص و عام مینازد
ولی دریغ که این افتخار پوشالیست
تمام دعوی اهل حجاز تُو خالیست
از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند
گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند
به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند
بعید نیست به بیت الحرام حمله کند
خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان
مدافعان حرم میدهند پاسخشان
مدافعان حرم باور علی دارند
به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند
جهاد نامهای از دختر علی دارند
امید مرحمت از همسر علی دارند
قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمهاند
مدافعان حرم زینبیتر از همهاند
#استاد_سید_رضا_مؤید
#مبعث
@nohe_sonnati
دوباره در نفس خاک، جانِ تازه رسید
به روح عالم هستی، روان تازه رسید
قیامتی شده برپا ز صُور اسرافیل
به خفتگان زمین باز جان تازه رسید
زمان جهل بشر گوئیا سر آمده است
برای دانش و بینش، زمان تازه رسید
معلّم بشریت خدا فرستادهست
دوباره بهر بشر امتحان تازه رسید
فضای گلشن هستی اگر بهاری شد
به بوستان جهان، باغبان تازه رسید
جهان ز بعثت او نور ایزدی دارد
شمیم ناب ز عطر محمّدی دارد
چه رسخیز بزرگی دوباره برپا شد
قیامتی به زمین و به آسمانها شد
میان اهل زمین ولوله زشوق افتاد
میان اهل سماوات شور و غوغا شد
پُلی به وسعت توحید بسته شد تا عرش
به روی اهل زمین، راه آسمان وا شد
صدای خواندن قرآن بلند شد، آن گاه
زمین به وسعت باغ بهشت زیبا شد
ردای سبز رسالت به دوش او افکند
امین وحی به غار حرا، در آوا شد
جهان ز بعثت او نور ایزدی دارد
شمیم ناب ز عطر محمّدی دارد
بهار رویش گلهای ناب آمده است
شمیم ناب گل انقلاب آمده است
ز غار سبز حرا، جبرئیل زد فریاد
سپیده سرزده و آفتاب آمده است
برای رُشد کمال و سعادت بشری
کلام وحی رسیده، کتاب آمده است
به پاس عزّت و قدر و مقام زن با او
ز دوست آیهی نور و حجاب آمده است
صدا زدند که این عطر ناب و نور از چیست؟
ز جنّ و انس و ملائک جواب آمده است:
جهان ز بعثت او نور ایزدی دارد
شمیم ناب ز عطر محمّدی دارد
رسید تا به زمین جلوه و صفا بخشد
به زخم و درد بشر مرهم و دوا بخشد
رسید تا که بت آدمی شکسته شود
به خلق جلوهای از رحمت خدا بخشد
برای عدل و مساوات شد نبی مبعوث
که بندگان خدا را شرف، بها بخشد
بشیرِ نور خبر میدهد ز ختم رُسل
بشارتی به تمامی انبیا بخشد
پیمبران اوالعزم یک صدا گفتند
اگر به خلق خداوند، رو نما بخشد
جهان ز بعثت او نور ایزدی دارد
شمیم ناب ز عطر محمّدی دارد
مسیر سبز غدیر از حرا هویدا شد
همین مسیر، طریق ولایت ما شد
رسول آینهها با علی برادر بود
برادر نبی آئینهی تولّا شد
قسم به نص «یَدالله فَوقَ ایدیهِم»
علی به راه نبی دست حقتعالا شد
هزار بار اگر بسته شد ره توحید
به ذوالفقار علی، راه معرفت وا شد
به ذکر یاعلی و یاعلی «وفایی» گفت
دراین خجسته شبی که جهان در آوا شد
جهان ز بعثت او نور ایزدی دارد
شمیم ناب ز عطر محمّدی دارد
#سید_هاشم_وفایی
#مبعث
@nohe_sonnati
۱
(ذکر حرکت امام حسین ع از مدینه به کربلا)
عازم به سوی مکه،تا سبط پیمبر شد
همسفر بر او اهل و،خواهر و برادر شد
حاکم مدینه چون،بیعت ز حسین طالب
از بهر یزید دون،آن شقی کافر شد
نی قبول بیعت کرد،نی بماند در یثرب
چون عهد حسین با حق،اندر عالم ذر شد
می خواست که بنماید،او وداع با جدش
رفت بر سر قبر و،دیده اش ز غم تر شد
رفت و در بغل بگرفت،دو مزار دیگر را
الوداعش آن جا با،مادر و برادر شد
تقدیر چنین بودش،دور از وطن گردد
سالک وفا بر عهد،نور چشم حیدر شد
مختصر مقدم گفت،این واقعه را اما
سینه ی محبان زین،ماجرا مکدر شد
زمینه:ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای
#حسین_مقدم
#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا
@nohe_sonnati
۲
(ذکر حرکت امام حسین ع از مدینه به کربلا)
عازم به شهر مکه شد،حسین عزیز مصطفی
چون خواستند بیعت از او،بهر یزید بی حیا
آمد کنار مضجع،نورانی ختم رسل
بهر وداع آخرین،با قبر ختم الانبیا
گفتا ایا جَدّا شدم،من سوی بیت الله روان
بهر بقای دین تو،حاضر شدم گردم فدا
در نزد قبر مادرش،قبر حسن برادرش
بهر وداع رفت و گریست،بر مادر و بر مجتبی
در نیمه شب خارج شد از،شهر مدینه آن امام
شد سوی مکه رهسپار،با اهل بیت و اقربا
یا رب به حق حضرت،ام الائمه فاطمه
ما و مقدم را نما،اجر عزاداران عطا
زمینه:این فاطمه خیر النساست،او را میازار ای زمین
#حسین_مقدم
#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا
@nohe_sonnati
۱
(حرکت امام حسین ع از مدینه به کربلا)
بر حسین پیام آمدی از سوی حکومت،از برای بیعت
حسین با غم افزون،شد از مدینه بیرون
انکار و ابا نمود از این گونه تقاضا،نور ذات یکتا
حسین با غم افزون،شد از مدینه بیرون
عازم ز مدینه سوی مکه شد شبانه،حسین در یگانه
حسین با غم افزون،شد از مدینه بیرون
آمد به کنار تربت پاک نبوت،از برای رخصت
حسین با غم افزون،شد از مدینه بیرون
وان گه ز پی وداع مجتبی و مادر،در بقیع زد سر
حسین با غم افزون،شد از مدینه بیرون
زمینه:کافی
#حسین_مقدم
#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا
@nohe_sonnati
۱
(حرکت امام حسین ع از مدینه به کربلا)
عازم مکه شد از مدینه
آن حسینی که بد بی قرینه
رفتی اندر حریم پیمبر
بر سر قبر مخفی مادر
در بقیع در کنار برادر
بهر تودیع و با سوز سینه
برد همره علی اکبرش را
شیرخواره علی اصغرش را
هم اباالفضل آب آورش را
تا کند در ره دین هزینه
همسفر کرد با خود زنانش
سید الساجدین جوانش
خواهران و دگر دخترانش
از رقیه برد تا سکینه
آن که بودی چراغ هدایت
رهرو راه عشق و شهادت
باشد آن کنز لطف و کرامت
بر نجات محبان سفینه
زمینه:هر شب جمعه زهرای اطهر
#حسین_مقدم
#حرکت_امام_حسین_ع_از_مدینه_به_سمت_کربلا
@nohe_sonnati