دوبیتی
صدشکر که آرام دلم فاطمه شد
در شام سیاه همدمم فاطمه شد
لبخند به لب های نبی آمده است
داماد علی عروس هم فاطمه شد
#محنا_امیری
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@mohanaamirii
زیباتر از هر گل شده بانوی حیدر
دنیا چراغانی شده یکبار دیگر
گویی ملائک منتظر بودند و امشب
ازراه می آید علی تا پشت این در
شرم و حیای فاطمه در سیرت او !
یا فاطمه ! شرم علی با تو برابر !
از بس که پیوند شما الگوی ما شد
شهرمدینه پر شد از عطرش سراسر
مهریه اش آب است آن بانوی عالم
نازل شده در وصف او آیات کوثر
بس که هوای عشقشان پیچیده درماه
امشب نجف زیبایی اش گشته فراتر
از عشقشان و از حیاشان مینویسم
«جانم فدای مکتب زهرا و حیدر»
#محنا_امیری
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
در باغهای شهره به اوجِ معطری
در چشمهی گلابِ دلانگیز قمصری
در دشتهای سبز و چمنخیز و دلنواز
در جادههای ممتد سرو و صنوبری
در ریشهی تصور تاریکِ تاکها
در چشمهسارهای خروشان کوثری
در موج موجِ آبیِ تسنیم و سرسبیل
در آسمان روشنِ شبهای اختری
در جادهای که لحظهای از جایجای آن
حتی نسیم هم نگذشتهست سَرسَری
در نص آیههای پُر از نور کردگار
در شرح هر حدیثِ زلال پیمبری
در هر حدیثِ قدسی و هر ذکرِ مستند
در متن صادقانهی آیینِ جعفری
در خطبههای هر نبیِ صاحب کتاب
در مصحف نمونهی زهرای اطهری
تنها علیست آنکه میانِ تمامِ خلق
با او کسی نیافت توانِ برابری
بر کرسیِ قضاوت یکتاییِ علی
باید خود خدا بنشیند به داوری
مَسندنشینِ عرش معلیست مرتضی
مصدر علیست در دل هر یاءِ مصدری
ما محو آفتاب جمالش شدیم و هست
در ساقِ عرش یکسره در سایهگستری
با دیدن جمال علی میزند ملک
بی اختیار صیحهی اللهُ اکبری
با خواندن فضائل او داغ میشود
بازار شاعری و بساط سخنوری
چرخیدهاند دور علی سالهای سال
ناهید و زهره و زحل و ماه و مشتری
در پیشگاه نور علی غرق ظلمت است
صدها هزار آینه خورشید خاوری
خواندیم خطبههای امیرالکلام را
با قندهای پارسی و شور آذری
خَم میشدند پیش خَم ذوالفقار او
هنگام کارزار، مقامات لشکری
مانند کاه، نقش زمین شد مقابلش
مَرهب که داشت داعیهی کوهپیکری
نادِ علی بخوان که پس از نام نامیاش
با یک اشاره وا شود ابواب خیبری
در اضطرار بر لبم "اَمَّن یُجیب" نیست
نام علیست بر لب من وقت مضطری
خونِ حسینِ اوست نشانی از اقتدار
صُلح حسن چه بود؟... نماد دلاوری
وقت گریز آمده، این بیتْ کربلاست
آیا کسی نمانده بیاید به یاوری؟
یک عده مست کرده و فرزند زر شدند
وقتیکه مُرده بود مرام ابوذری
تاریخ منزجر شده از عمروعاصها
اسلام زخم خورده از امثالِ اشعری
شرح فضایل علوی را نوشتهاند
حسکانی و سیوطی و شیخِ زمخشری
حقی که از خدا به علی واگذار شد
هرگز نمیرسد به فلانی و دیگری
فریاد شِقشِقیهی مولا اثر نداشت
بر قوم کوردلشدهی شُهره در کَری
بی شک برای حضرت مرضیه هیچکس
غیر از علی نبود سزاوار همسری
عقد علی و فاطمه بی شُبهه در ازل
در پیشگاه حضرت حق گشت، محضری
ما خاک پای فاطمه هستیم تا ابد
در خاندان ما همه هستند حیدری
نه اشتباه گفتم و باید چنین نوشت
ما نوکریم و شهرت ما هست قنبری
ما را هوای سلطنت ملک دیگریست
تا روز حشر سلطنت ماست نوکری
ما را به خاک چادر مادر امیدهاست
چون خاندان فاطمه هستند مادری
جانم فدای فضهکنیزش که بودهاست
کوچکترین کرامت او کیمیاگری
وقتی قسیم دوزخ و جنت فقط علیست
باشد امید ما به کرم حداکثری
با اشرف خلائقِ عالم که مصطفیست
تنها علی رسیده به فیض برادری
دلبستهی کسی نشدم چون کسی نبود
غیر از علی و آل علی بابِ دلبری
خوشبخت آن فقیر که در آستانِ او
این فَقر را عوض نکند با توانگری
سنجیدن عیار قصائد به دست کیست؟
وقتی که شعر گوهر و مولاست گوهری
جانها فدای ماهترین یادگار او
عالم فدای غُربتِ فرزند عسکری
این بیت آخر است و سراپا نشستهایم
چشم انتظار آمدنِ ماهِ آخری
#احمد_علوی
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
یاعلی گفت با تمام وجود، تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنینِ دلش، دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد، از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خطبهخط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که، یارِ دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که، نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی، شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم، تا ابد نیز یاعلی باشد
#سید_محمد_جواد_شرافت
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
میرسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سید_حمید_رضا_برقعی
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
سحر روی پلکِ تماشا نشسته
سرِشب به امید فردا نشسته
به امید فردا که دنیا ببیند
خدا پای وصل دو دریا نشسته
حیا زیر چادرنمازِ شرافت
شده قرص ماهی که بالا نشسته
"ولی" رو به روی بهشت مجسم
سرِ چشمهسار تولی نشسته
سپر میفروشد چه باکی ز دشمن
به بازو اگر حرز زهرا نشسته
سرسفرهی عقد در وصف این دو
هر آیینه آیینه از پا نشسته
پی دیده بوسیِ دختر، پیمبر
سر راهِ ام ابیها نشسته
کمی دیر شد بین سجادهی اشک
گمانم که زهرا به نجوا نشسته
و یا سائلی بر سر راه بانو
پی مسألت با تمنا نشسته
در این شادی اما ز دوریِ مادر
غمی در دل تنگ زهرا نشسته
#عاطفه_سادات_موسوی
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
آن شب که بین هالهای از نور بودم
بین پَر و بالِ ملک مستور بودم
وقتی مرا بردند از پیش پیمبر
تا خانهی مردِ دلیرِ بدر، حیدر
گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم
اما برای تو کنیزی مینمایم
من آمدم در خانهات سوسو کنم من
با عشق زیر پات را جارو کنم من
گفتم علی جان کارهای خانه با من
گردیدن دور تو چون پروانه با من
گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا
با تو تنور خانهام گرم است زهرا
آوردمت در خانهام ريحانه باشى
بانوى من خانوم اين كاشانه باشى
گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم
گفتى براى اولين دفعه "عزيزم"
گفتى: اگر چه خواجهی لولاک هستم
زهراى من بر ساحت تو خاک هستم
از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم
زهرا كه دارم، پس زره را میفروشم
گفتى' كه میبالم به پيوند تو زهرا
جانِ على قربان لبخند تو زهرا
گفتى تو را احمد امانت داده بر من
بيرون نيا از خانهات حتى اگر من...
با دست بسته رفتم و زانويم افتاد
يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد
زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است
آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است
از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند
ایكاش بين كوچه چشمم را ببندند
بلكه نبينم زير دست و پا میاُفتی
در كوچه تا پا میشوى از جا میاُفتی
حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد
ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد
حيدر بميرد با مغيره در نيفتى
بر روى خاکِ كوچهها با سر نيفتى
حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو
يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو
آن شب به او گفتم علی یار تو هستم
هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم
گفتم تحمل کردن مسمار با من
افتادن بین درودیوار با من
گفتم که پژمردن میان کوچه با من
حتى زمین خوردن میان کوچه با من
گفتم علی جان سایهی بالاسرم باش
کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش
هردم کنارم باش بارِ من نیفتد
در بین کوچه گوشوار من نیفتد...
#علی_اکبر_لطیفیان #محمد_جواد_پرچمی
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
لحظهها خرم و زیباست؛ مبارک باشد
عرش تا فرش شکوفاست؛ مبارک باشد
بر سر اهل مدینه برکت میبارد
شادی حیدر و زهراست؛ مبارک باشد
«مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقيان» یعنی که
جشن پیوند دو دریاست؛ مبارک باشد
خطبه جاری شد و زهرا که «قَبلتُ» فرمود
هر طرف زمزمه برخاست: مبارک باشد
ساقی و کوثر، امروز به هم پیوستند
مستیِ عالم بالاست، مبارک باشد
نُه فلک خیره بر این لحظهی موعود شده
چشمها وقف تماشاست؛ مبارک باشد
فاطمه مرتضوی، حیدر هم مصطفویست
وحدت اسم و مسماست؛ مبارک باشد
بهترین خاطرهی عُمرِ "علی" خورد رقم
ماه ذی الحجه گل آراست؛ مبارک باشد
#کمیل_کاشانی
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
#محسن_ناصحی
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
چون خدا خلقت صدیقهی کبری میکرد
صورت عصمت خود را متجلا میکرد
تا علی آیت عظمی نبود بی همتا
ذات حق خلقت صدیقهی کبری میکرد
ازدواج علی و فاطمه با آن برکات
چشمهای بود که پیوند دو دریا میکرد
رازی از اعظم اسماء و صفات خود را
با یکایک صفت فاطمه معنا میکرد
ذات زهرا به امم نیست کسی مانندش
نور زهرا ز رُسُل حل معما میکرد
مصحف او که امامان همه را در بر بود
رازهایی است که روح القدس انشاء میکرد
فضهی خادمهاش مرتبهی مریم داشت
قنبر خانهی او کار مسیحا میکرد
در حضورش همه هستی به رکوع آمدهاند
فخر از سجدهی او حی تعالی میکرد
ز چه عالم نشود مجری فرمودهی او
کآنچه میخواست خدا فاطمه اجرا میکرد
اول خاتمهی هر سفری پیغمبر
عزم دیدار حرمخانهی زهرا میکرد
باز میشد درِ جنات خدا بر رویش
تا درِ خانه به روی پدرش وا میکرد
مرتضی چشم خدا بود خدا را میدید
هر زمان بر رخ زهراش تماشا میکرد
گر نمیرفت برون حضرت حوا ز بهشت
اندر آن تا به ابد سیر چو حورا میکرد
بیش از این قدر که از همسری آدم داشت
نیست معلوم دگر مرتبه پیدا میکرد
لیک از آن روز که جبریل امین در بر عرش
مدحت فاطمه تقریر به حوا میکرد
گندمی خورده و آمد به جهان چون در دل
خواهش مادری حضرت زهرا میکرد
ترک اولی اگر این فایده را در بر داشت
کاش آدم همه دم ترک ز اولی میکرد
توبهاش تا که نیامیخت به نام زهرا
بود بی فایده هر چند خدایا میکرد
خوشترین لحظهی ایام "مؤید" آن بود
که مدیح علی و فاطمه انشاء میکرد
#استاد_سید_رضا_مؤید
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
عرق شرم بر جبینش بود
دست حاجت در آستینش بود
در هبوتی نجیب سر میکرد
در سکوتی عجیب سر میکرد
گرچه بر کار خویش یکدله بود
کار او بر مدار حوصله بود
فاطمه، ذکر هر قنوتش بود
یک جهان حرف، در سکوتش بود
مصطفی گفت: صحبتی داری؟
به گمانم که حاجتی داری!
سخن آغاز کن امیر سخن!
باز بنشین تو بر سریر سخن
مرتضی گفت: یا رسول الله
تو که هستی ز قلب من آگاه
کودکی بودم و جوان شدهام
پهلویت بوده پهلوان شدهام
سخنت بوده است گفتارم
سیرهات بوده است رفتارم
وقت آن است فکر یار کنم
همسری خوب اختیار کنم
خواستگارم، غلامتان هستم
عبد دار السلامتان هستم
در وجودم تمام همهمه است
رونق زندگیم فاطمه است
آیهی "انّما" شکوفا شد
گل لبخند مصطفی وا شد
گفت احمد که حُسن خاتمه است
حرف آخر کلام فاطمه است
پیک جان جای کوثرش آمد
مصطفی پیش دخترش آمد
گفت با او کلام دلبر را
میشناسی تو خوب حیدر را
دخترم ای بهشت مینویم
من که خوشبختی تو میجویم ...
ای یگانه حبیبهی ازلی
راضی استی به ازدواج علی؟
عرق شرم بر جبینش بود
دست بیعت در آستینش بود
در هبوتی نجیب سر میکرد
در سکوتی عجیب سر میکرد
"یاعلی" ذکر هر قنوتش بود
یک جهان حرف در سکوتش بود
احمد از پیش کوثرش برخواست
بانگ الله اکبرش برخواست
قند شد آب در دل خورشید
ماه آمد به منزل خورشید
سائل از خاکبوسیاش میگفت
از لباس عروسیاش میگفت
امّ سلْمه قصیدهای میخواند
غزل نو رسیدهای میخواند
در هیاهوی خانهی زهرا
گوشهای بغض کرده بود اسماء
آرزوی خدیجه در یادش
وعده داده است تا کند شادش
تا رسیدند جان و جانانه
جا گرفتند کنج یک خانه
رو به محراب راز آوردند
هر دو با هم نماز آوردند
هر دو تا رو به یک خدا کردند
خالق عشق را صدا کردند
اشک شوق بهشت دیدن داشت
لذت سرنوشت دیدن داشت
ماه با آفتاب زیبا بود
تابش و بازتاب زیبا بود
لیف خرما اگر چه فرش شده
با شما خانه مثل عرش شده
اصلاً این خانه خالیاش بهتر
آب زمزم زلالیاش بهتر
رونق خانهی علی زهراست
جان و جانانهی علی زهراست
خانه خالی ولی صفا دارد
مروه هم رو به این سرا دارد
خانهای همطراز عرش خدا
قبلگاه نماز عرش خدا
خانهای دلگشاتر از عالم
خانهای "هل اتی" تر از حاتم
خانهای جانْ پناه مظلومان
خانهای دلنواز محرومان
کاش این بیتِ ساقی کوثر
در امان باشد از گزند خطر
دور باد از کرانهاش آتش
نرود سمت خانهاش آتش
خانهای را که وحی در میزد
دست نامحرمی شرر میزد
در این خانه ازدحام شود
کاش این قائله تمام شود
بانوی خانه در امان باشد
شمع و پروانه در امان باشد
ولی افسوس کار بدتر شد
آنچه باید نمیشد آخر شد
#سید_روح_الله_مؤید
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند
حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینهی انسیهی حورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن
پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!
«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلام فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینهدارش میشوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش میشوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنیست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی است
ماه در اوج برکه دیدنیتر میشود
قدر زهرا با علی فهمیدنیتر میشود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو
«اَشهدُ اَنَّ علیاً حجت الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمانها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آنها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب میدانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر میدهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر میدهیم
#قاسم_صرافان
#سالروز_ازدواج_امام_علی_ع_با_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati