eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.9هزار دنبال‌کننده
352 عکس
28 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۱ (طفلان مسلم بن عقیل ع) نوگلانت گشته هر دو بی بدیل هر دواند یاران حق همچون خلیل هر دو هستند در جهان ابن عقیل هر دو کوه غیرتند در دو عالم عزتند گرچه هستند دست دشمن ها اسیر هر دو هستند نوگلانت با بصیر بهر یاری ولایت هر دو شیر هر دو کوه غیرتند در دو عالم عزتند همچو مسلم هر دوتا هستند غریب بر حسین فاطمه یار و حبیب بر شهادت هر دو هستند بی شکیب هر دو کوه غیرتند در دو عالم عزتند نوگلانت هر دوتا آزاده اند در ره دین خدا استاده اند بهر یاری حسین جان داده اند هر دو کوه غیرتند در دو عالم عزتند بی حیا حارث دو دستشان ببست قلب آن ها را ز ظلم و کین شکست بهر کشتن بر روی سینه نشست هر دو کوه غیرتند در دو عالم عزتند پرده ی حرمت از این گل ها درید رأسشان را بی حیا از کین برید هر دو گشتند در ره قرآن شهید هر دو کوه غیرتند در دو عالم عزتند @nohe_sonnati
۵۲ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) یا مسلم گلان تو یا مسلم بن عقیل بی بدیلند ز نسل تو هستند و هر دو ز نسل عقیلند یا مسلم یا مسلم اگر چه گلانت به دستان دشمن اسیرند ولی عاشقند و به راه خدا هر دو شیرند یا مسلم یا مسلم گلان تواند هر دو آزاده هستند ولی جان نثارند و آماده هستند یا مسلم یا مسلم یا مسلم یا مسلم یا مسلم۲ یا مسلم به سان حسین هر دو گل های مسلم غریبند برای شهادت به راه خدا بی شکیبند یا مسلم یا مسلم نبودی که حارث ز کین دستشان را ببسته برای شهادت روی سینه هاشان نشسته یا مسلم یا مسلم نبودی که حرمت ز آن ها بریده سر پاکشان حارث از کین بریده یا مسلم یا مسلم یا مسلم یا مسلم یا مسلم۲ @nohe_sonnati
۵۳ (طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع) گلان مسلمند و هر دو چون شیرند به دست حارث پر کینه می میرند امان زین غم گلان مسلمند و نور عین هستند صفابخش دل مولی حسین هستند امان زین غم به مسلم هر دوتا یار و حبیب هستند پس از دشت بلا هر دو غریب هستند امان زین غم گلان مسلم و آزاده اند هر دو که باشند جان نثار آماده اند هر دو امان زین غم ز ظلم و کینه حارث دستشان بسته به روی سینه شان از کینه بنشسته امان زین غم ز گل های ولا حرمت درید حارث سر آن ها ز ظلم و کین برید حارث امان زین غم عدوی دین به این گل ها جفا کرده سر آن ها ز ظلم و کین جدا کرده امان زین غم @nohe_sonnati
شهادت در سنين نوجوانى عالمى دارد براى دوست جان دادن به سينه مرهمى دارد به هفتاد و دو يار باوفاى كربلا سوگند كنيم آن يار را يارى كه ياران كمى دارد شديم آواره صحرا به عشق زاده زهرا كه راه سُرخ پاك عاشقى پيچ و خمى دارد براى آنكه بينى خود نشان التماس ما بيا كه چشمه چشمان ما هم زمزمى دارد نه بهر خود براى مادرت گرييم از آنكه عدو در لحظه سيلى چه دست محكمى دارد حسينا خون ما رنگين‏تر از طفلان زينب نيست خوشا بر مادر ما كه چو زينب همدمى دارد به ياد قاسم و عبداللَّه و شش ماهه نازت رُخ شرمنده ما همچو لاله شبنمى دارد اگر چه جسم ما كوچك ولى روح بزرگ ما براى فرش زير پاى تو از خون يمى دارد بيا اى دلبر بى‏سر كه در اين لحظه آخر گلوى پاره ما بر تو خير مقدمى دارد @nohe_sonnati
دلم مبتلای یتیمان مسلم سرم خاک پای یتیمان مسلم که هستم گدای یتیمان مسلم یتیم و وحید و فرید و اسیرند دوتا مستجار و دوتا مستجیرند دوتا مثل چشمه دوتا مثل آب و ... دوتا ماهتاب و دوتا آفتاب و ... دوتا یوسفِ رفته زیر نقاب و ... دو صاحب کرامت دو صاحب مدارج دو باب العنایت دو باب الحوائج دوتا قرص ماهی که همتا ندارند دوتا بی گناهی که بابا ندارند دو بی سر پناهی که مأوا ندارند یکی روح مسلم یکی جان مسلم الهی به قربان طفلان مسلم دوتا یاکریم هوایِ حسین اند دو گلدسته یِ کربلایِ حسین اند فدایِ همه بچه هایِ حسین اند دوتا طفل بی جان دوتا طفل بی سر یکی نذر اکبر یکی نذر اصغر دو عاشق که در دل قراری ندارند دو خسته که راهِ فراری ندارند به جز گریه کردن که کاری ندارند دلِ عالم از اشک اینان شکسته شده مویشان بسته،دندان شکسته چه شد بر دهانِ دوتا بچه ها زد؟ چرا گردن آن دو را از قفا زد؟ یکی بر سرش زد یکی دست و پا زد به زانو نشست و کبوتر کُشی کرد کنار برادر، برادر کُشی کرد بدن در فرات و سر هر دو را بُرد به کیسه نهاد و به بزم جفا بُرد گمان خولی است و سر شاه را بُرد گرفتار خشم عبیدِ لعین شد اجابت ز یا اَحکَمَ الحاکمین شد @nohe_sonnati
این مزار لاله های مسلم است این دو غنچه روی ماه مسلم است این دو طفلان کودکان مسلمند این دو گل آرام جان مسلمند این دو طفل بی گناه نازنین جسمشان شد غرق خون در این زمین دست گلچین این دو را چیده است این دو کودک خونشان جوشیده است رو چو اندر دشت  صحرا کرده اند وقت آخر یاد بابا کرده اند آن دو را بردند سوی قتلگاه هر دو کشتند بی جرم و گناه هر دو قربانی جانان گشته اند با لبان تشنه قربان گشته اند @nohe_sonnati
چو حارث آمد و آهسته در زد اجل در هر نگاهش بال و پر زد صدای خسته ای آمد که می گفت: که بود آن کس که بی هنگام در زد؟ جواب آمد: منم حارث! که اندوه چو آتش بر دل و جانم شرر زد فرارِ کودکان را کرد عنوان دم از دینار و حرف از سیم و زَر زد زن پرهیزکار خانه، او را نصیحت کرد و دم از خیر و شر زد سخن ها گفت گاهی از قیامت گهی حرف از خدای دادگر زد چنان از سوزِ دل آن زن سخن گفت که آتش بر دلِ هر خشک و تر زد @nohe_sonnati
صدایِ خوابِ آن دو کودکِ ناز به گوشِ شب فرو می ریخت آواز دل بیدارِ هر یک وقتِ خفتن چو مرغانِ چمن شد نغمه پرداز بگو آن جا که دشمن می شود شاد غمِ دل را نباید کرد ابراز بگو باید در این تاریکی شب نگردد سینه ای با ناله دمساز اگر از گفت و گو لب را نبندید درِ محنت شود بر روی تان باز اگر حارث شود از خواب بیدار برون افتد دگر از پرده ها راز به زندان بلا تا از ره ظلم نیفتد پیکر مجروح تان باز @nohe_sonnati
ز جور چرخ گردون می‌زدم داد دو طفل مسلمم افتاد بر یاد ز بعد کشتن آن شاه خوبان بدند این هر دو ما بین اسیران ببردند هر دو را قوم ستمگر به کوفه نزد آن زندیق کافر به زندان حکمشان داد آن جفا کار نکردی رحم بر طفلان افکار به زندان بان بگفتا آن زنا زاد بر ایشان کن جفا و ظلم بیداد دو قرص نان بده با کوزه آب رخ خورشیدشان گردد چو مهتاب دو یوسف گشته در قید ستم بند زبانشان بود در ذکر خداوند شبان اندر نماز و روزه در روز بدندی هر دو آن شمع شب افروز به زندان بلا یک سال و بودند بر ایشان ظلم هر دم می‌فزودند به یک شب گفته راز خویش با پیر یتیم هستیم و ما را حرف بپذیر دو طفل مسلمیم ای پیر دانا خلاصی را ز تو داریم تمنا بگفتا پیر جان قربانتان باد روید از در برون هستید آزاد برون رفتند و پیمودند شب راه فتادی بر عجوزه چشم ناگاه یکی گفتا بزن با مهربانی نما امشب تو ما را میزبانی دو طفل مسلم و زار حزینیم یتیم هستیم و بی یار و معینیم بگفتا آن زن پیر خردمند که چون باشید مسلم را دو فرزند درون آئید اندر خانه من شود روشن از آن کاشانه من ولی باشد مرا داماد خونخوار ببیند گر شما را سازد آزار بگفت و بردشان در منزل خویش دو طفلان راحت و آن زن به تشویش که ناگه حارث بی دین درون شد اجل را سوی طفلان رهنمون شد رسید از راه و آگه شد ز ایشان گرفتی هر دو را زلف پریشان طناب ظلم و کین بر دست و پا بست بخفت و صبح آمد تیغ بر دست فلک تیغ ستم دادی به جلاد مگر نشنیدی از طفلان تو فریاد دو طفل بی پدر با آه زاری فکندی زیر تیغ نابکاری یکی گفتا به آن کافر که مخروش ببر ما را سر بازار و بفروش یکی گفتا که در دستت اسیرم ببر زنده تو در نزد امیرم بده مهلت تو ما را ای ستمگر برای یک نماز حی داور چو فارغ از نماز آن کودکان دید به تیغ کین سر آن هر دو ببرید بنائی زین مصیبت باش خاموش که پیغمبر به جنت رفت از هوش @nohe_sonnati
دوبیتی دو جگرگوشه ی مسلم که به زندان بودند لحظه ای از غم و اندوه نمی آسودند آمدند تا که از آن محبس دشمن بیرون باز هم راه شهادت چو حسین پیمودند ▪️ طفلان مسلم اند که در زیر تیغ کین طالب شدند فرصت از آن حارث لعین بهر نماز و راز به درگاه کردگار بعد از نماز کرد شهید آن دو نازنین @nohe_sonnati
با سلام و عرض ادب به لطف خدا نوحه‌ها و اشعار ماه صفر بارگزاری شد. جهت دسترسی راحت‌تر و سریع‌تر به مناسبت‌ها از طریق هشتگ (#) یا علامتگزاری اقدام شود. نوزدهم محرم به بعد یکم صفر دوم صفر چهارم صفر پنجم صفر هفتم صفر بیستم صفر حدود بیست چهارم صفر بیست و ششم صفر بیست و هشتم صفر آخر صفر