کام بهار طعمه جام خزان شده
زهری بلای جان امامی جوان شده
غربت کم است در حق مردی که خانه اش
زندان و خود شبیه به زندانیان شده
بی تاب لرزش بدنش دیده زمین
گریان دست و پا زدنش آسمان شده
حتی برای کاسه آبی رمق نداشت
دستی که از شرار ستم ناتوان شده
برخورد چیست با لب و دندان که مهدی اش
حالا کنار بستر او روضه خوان شده
ای وای از آن غریب که لب های تشنه اش
زخمی دست بی ادب خیزران شده
ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
پایین نشین مجلس نامحرمان شده
ای وای از آن شهید که انگشت های او
مقصود دست غارت یک ساربان شده
#محمد_بیابانی
#امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
عشق گاهی در جدایی، گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
عشق میآید که بعد از شب سحر پیدا شود
عشق گاهی میرسد تا یک نفر بابا شود
ای زمین از عرش، بر فرش آسمانت را ببین
ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین
ای دل غمگین امام شادمانت را ببین
امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین
ای امام مهربان باب المرادت آمده
میوه ی قلبت، دل آرامت، جوادت آمده
مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر
میشود طفلی که از او نیست طفلی خوبتر
سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر
کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر
کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو
مردمان ری فدای روی گندمگون تو
سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی
مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی
بیعصا هم معجزه مانند موسی میکنی
دیده ی کور «موفق» را تو بینا میکنی
بر حقیری بنیعباس دامن میزنی
پور اکثم را به تیغ علم گردن میزنی!
#محمد_بیابانی
#ولادت_امام_جواد_ع
@nohe_sonnati
در حال و هوای شب بارانی هر سال
گرم است سر من به چراغانی هر سال
در کوچه خیابان دلم ریسه کشیدم
دعوت کنمت تا که به مهمانی هر سال
با شبنم اشکم سر راهت گل نرگس
گل کاشته ام من به گلستانی هر سال
پاداش غزل های من این است بیایی
یک مرتبه در جشن غزلخوانی هر سال
هم خنده به لب دارم و هم اشک به چشمم
حالا منم و بی سر و سامانی هر سال
می خندم و با دیده ای از عاطفه جاری
می خوانمت ای حضرت باران بهاری
#محمد_بیابانی
#ولادت_امام_زمان_عج
@nohe_sonnati