♻️ جمع کردن هیزم با من
🐫 شاید در مسیر برگشتن از یک سفر طولانی باشد یا روزهای اول یک سفر، هرچه که بود همه حسابی خسته بودند و قرار شد در محل مناسبی استراحت کنند.
❗️به محض اینکه حیوانات شان را در محل مناسب پارک کردند!! عده ای رفتند به دنبال آنکه هرچه سریع تر بساط غذا را فراهم کنند. یكی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من.
یکی گفت: كندن پوست آن با من.
سومی: پختن گوشت آن با من.
چهارمی: . . .
🔥 پیامبر هم گفتند: «جمع كردن هیزم از صحرا با من.»
جمعیت گروه سرود یک دستی شده و باهم گفتند: یا رسولَ اللّه شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را می كنیم.
🔆 رسول خدا هم گفتند: «می دانم كه شما می كنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. » بعد هم واقعا به سمت صحرا رفته و هیزم کافی برای پختن غذا را جمع کردند.
🤓 #مطالعه_میلیمتری
🔰 برگرفته از کتاب داستان راستان
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
⭐️ پیامبر | 📜قسمت دوم
🔰 پیامی که شکوه و جلال قصر یزدگرد، در مقابل باطن باشکوه آن، هیچ بود...
📌 داستانی برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
🤓 #مطالعه_میلیمتری
💫 برای دریافت دو #دیدنی پیامبر با کیفیت قابلچاپ به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌱 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=12651
#معرفی_کتاب | آنک آن یتیم نظر کرده
📔 #کتاب_خوب_راه_گشاست 💡
📚 زندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را رمان گونه بخوانید...
♨️ رمانی مخصوص نوجوانان تا با زندگی پیامبر در قالبی جذاب و خواندنی آشنا بشوند...
🤓 #مطالعه_میلیمتری
📚 #رفاقت_ماندگار
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
🌱 @Nojavan_Khamenei
😇 #خواندنی | خُلق محمدی
🌺 خرده روایتهایی از زندگی و رفتار پیامبرِ رحمت صلیاللهعلیهوآله و سلم در کلام رهبر انقلاب
🌿 روایتی میگوید پیش از تولدش، روایتی دیگر اما میگوید چندماه بعد از آن. هرچه هست، هردو اتفاقنظر دارند که «عبدالله» از دنیا رفت، پیش از آنکه محمد صلیالله علیه و آله او را، پدرش را، ببیند. پیغمبر از همان اول زندگی یتیم شد.
🌕 مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
از همانکودکی، موجود نظیفی بود. برخلاف بچههای مكه و قبایل عرب، نظیف و تمیز و مرتّب بود. در نوجوانی، سرشانهكرده و در جوانی، محاسن و سر شانهكرده. حتی وقتی مرد مسنی بود پنجاه، شصتساله، کاملاً مقیّد به نظافت بود. موهایش كه تا بناگوش میرسید، تمیز؛ محاسن زیبایش تمیز و معطر.
🌸 آنوقتها آینه مرسوم نبود. در خانهاش خود خُم آبی داشت. صورتش را در آن میدید و مرتب میکرد؛ مثل آینه. وقتی میخواست پیش مسلمانها و رفقا و دوستانش برود، حتماً عمامه و محاسنش را مرتب و تمیز میكرد، بعد بیرون میآمد...
🤓 #مطالعه_میلیمتری
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=19206