eitaa logo
نو+جوان
33.8هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
187 فایل
🌐 رسانه اختصاصی نوجوانان و دانش آموزان سایت Khamenei.ir 📭 ارتباط با نو+جوان @Alo_Nojavan ✅ سایت👇 🔗 Nojavan.Khamenei.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ 💥 آن قدر مهم است که باید میلی‌متر به میلی‌مترش را دریابیم 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
🌻 پیامبر | 📜 قسمت اول 🌀 دربار بزرگ امپراطوری ساسانی شلوغ و پر رفت و آمد بود. همه آمده بودند... 📌 داستانی برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🤓 #مطالعه_میلیمتری 💫 آیت الله سیدعلی خامنه‌ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌱 @Nojavan_Khamenei
🕊 | تو آزادی! 🙂 یکی از روزها در سلّول با دو نفر از همسلّولی‌ها نشسته بودم. یکی از آنها فردی روحانی بود که قبلاً از او یاد کردم، و دیگری نیز از مجاهدان مخلص بود و من قبلاً از او یاد کرده بودم و گفته بودم که او نواده‌ی مرحوم شاه‌آبادی بود و در جنگ تحمیلی هم به شهادت رسید. مأمور طبق معمول آمد و گفت: ـ علی کیست؟ ـ من علی هستم. ـ علیِ چی؟ ـ علیِ خامنه‌ای. ـ سر و صورتت را بپوشان و دنبال من بیا. مرا به اتاق کاوه برد. به محض آنکه چشمش به من افتاد، گفت: ـ شما آزاد هستی! 😳 خیلی تعجّب کردم. در حالی که آنچه را از رئیس بازجوها شنیده بودم، باورم نمیشد، از اتاق او بیرون آمدم. چون پوششی بر چهره نداشتم، برای نخستین بار راهروی زندان را میدیدم. این بار به من اجازه داده شد از اتاق بازجو بدون پوشاندن سر و صورت بیرون بیایم. 🤔 هر کس بعداً خبر آزاد شدن مرا شنید، دچار تعجّب شد و اوّلین سؤالش این بود: چرا شما را آزاد کردند؟! و من فوراً پاسخ میدادم: به مقامات زندان اعتراض کنید! 👀 اوّل به سلّول رفتم و دیدم یکی از دو هم‌سلّولی در آنجا هست و دیگری برای کاری بیرون رفته. از آزادی من خوشحال شد. با او خداحافظی کردم. سپس مرا به اتاق لباسها بردند. این همان اتاقی است که هنگام ورود به زندان، لباسهایمان را در آن بیرون آوردیم و تا آن موقع همان جا مانده بود. نزدیک غروب بود و هوا هنوز گرم. آزادی من مقارن با اواخر تابستان بود، در حالی که لباسهایم زمستانی بود؛ چون در زمستان بازداشت شده بودم.
نو+جوان
🕊 #ماجرا | تو آزادی! 🙂 یکی از روزها در سلّول با دو نفر از همسلّولی‌ها نشسته بودم. یکی از آنها فردی
😌 قبا و عبا و عمّامه را پوشیدم. از درِ ورودی زندان بیرون رفتم. همه چیز تازگی داشت. هرچه میدیدم، جالب بود: مردم، ... راه رفتن بدون نگهبان، ... چراغهایی که پس از عادت به تاریکی طولانی، اکنون چشمهایم را می‌آزردند. 💤 من در زندان همواره صحنه‌ی آزاد شدن خودم را در خواب میدیدم؛ مثل سایر زندانیان که آنچه را دلشان آرزو میکند، در خواب می‌بینند. ولی آیا این هم باز خواب و رؤیا است؟ 💣 به سمت «توپخانه» رفتم که نزدیک زندان است. مقدار کمی هم پول با خود داشتم. احساس گرسنگی کردم، لذا مقداری غذا خریدم و خوردم؛ بدون آنکه فکر کنم شخصی مانند من باید مقیّد باشد و در کوچه و خیابان چیزی نخورد. بعد به منزل دکتر بهشتی تلفن کردم. نمیتوانست باور کند: ... این شمایید؟ بیرون آمده‌اید؟ چگونه شما را آزاد کردند؟ سپس گفت: من مشتاقانه منتظر شمایم. به خانه‌ی آقای بهشتی رفتم. برادرْ شفیق هم آنجا بود. وقتی تلفن کردم، میخواسته از خانه‌ی آقای بهشتی خارج شود، ولی مانده بود تا مرا ببیند. 😳 نخستین چیزی که در قیافه‌ی من توجّه آنها را جلب کرد، صورت تراشیده‌ی من بود. تعجّب کردند. گفتم: تراشیدند، ولی دوباره مانند اوّلش خواهد شد! ساعتی آنجا ماندم. بعد مبلغی پول گرفتم و به منزل برادر بزرگترم که ساکن تهران بود، رفتم. از آنجا با مشهد تماس گرفتم، بعد هم به مشهد رفتم. 😔 افراد خانواده بعداً از رنجها و گرفتاریها و نومیدیهای خود در مدّت حبس من، چیزهای عجیبی برایم تعریف کردند. همسرم برایم نقل کرد که مادرش پسرم مجتبی را ـ که در آن زمان کودکی بود سرشار از معصومیّت و بیگناهی و پاکی و سلامت روحی و عشق و عاطفه و پایبندی به برخی عبادات ـ به حرم ثامن‌الائمّه حضرت رضا (علیه‌السّلام) می‌برده و به او می‌گفته: به وسیله‌ی امام رضا به خدای متعال متوسّل شو و از خدا بخواه که پدرت را از زندان آزاد کند. کودک، معصومانه رو به امام (علیه‌السّلام) می‌کرده و به او توسّل می‌جسته. یک شب دیگر مجتبی با مادر‌بزرگش به حرم رفته و صحنه تکرار شده؛ امّا این بار نشانه‌های تأثّری شدید در مجتبی ظاهر گردیده، گریه و زاری کرده و با لحنی که حاکی از لبریز شدن کاسه‌ی صبر کودک و سوز و درد شدید او بوده، با امام رضا گفت‌و‌گو کرده. او مثل کسی که در برابر امام ایستاده، با امام گفت‌و‌گو میکرده و بشدّت اشک میریخته؛ به حدّی که مادر‌بزرگش از کرده‌ی خود پشیمان شده و تصمیم گرفته که دیگر این کار را از مجتبی نخواهد. 🔰 🔰 بخشی از خاطرات دوران جوانی و مبارزات آقا به نقل از کتاب «خون دلی که لعل شد» 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 👇 🌱 @Nojavan_khamenei
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی | نعمت وحدت ⁉️ در مورد وحدت زیاد شنیده‌ایم اما اصلا وحدت یعنی چه؟! #هفته_وحدت 💫 آیت الله سیدعلی خامنه‌ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌱 @Nojavan_Khamenei
♻️ جمع کردن هیزم با من 🐫 شاید در مسیر برگشتن از یک سفر طولانی باشد یا روزهای اول یک سفر، هرچه که بود همه حسابی خسته بودند و قرار شد در محل مناسبی استراحت کنند. ❗️به محض اینکه حیوانات شان را در محل مناسب پارک کردند!! عده ای رفتند به دنبال آنکه هرچه سریع تر بساط غذا را فراهم کنند. یكی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من. یکی گفت: كندن پوست آن با من. سومی: پختن گوشت آن با من. چهارمی: . . . 🔥 پیامبر هم گفتند: «جمع كردن هیزم از صحرا با من.» جمعیت گروه سرود یک دستی شده و باهم گفتند: یا رسولَ اللّه شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را می كنیم. 🔆 رسول خدا هم گفتند: «می دانم كه شما می كنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. » بعد هم واقعا به سمت صحرا رفته و هیزم کافی برای پختن غذا را جمع کردند. 🤓 🔰 برگرفته از کتاب داستان راستان 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
🌺 نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی 🌻 «بعضی از اهل معرفت معتقدند که ماه ربیع‌الاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع زندگی است؛ 🔆 زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابی‌عبداللّه جعفربن‌محمدالصّادق ولادت یافته‌اند. ♻️ ولادت پیغمبر سرآغاز همه‌ی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.» 🗓 ۹۱/۱۱/۱۰ 💫 آیت الله سیدعلی خامنه‌ای و نوجوانان ایران اسلامی 🌐 Nojavan.Khamenei.ir
⭐️ پیام‌بر | 📜قسمت دوم 🔰 پیامی که شکوه و جلال قصر یزدگرد، در مقابل باطن باشکوه آن، هیچ بود... 📌 داستانی برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🤓 #مطالعه_میلیمتری 💫 برای دریافت دو #دیدنی پیام‌بر با کیفیت قابل‌چاپ به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇 🌱 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=12651
🖼 کتاب‌های رویایی 📗 آقا قبل از خواب چه کاری انجام می دهند؟ 👌 #مثل_آقا 📚 #رفاقت_ماندگار 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #تماشایی | مطالعه پای تلویزیون 📺 حتی پای تلویزیون هم می‌شود مطالعه کرد... 🤔 اما چه جوری؟؟! 😇 اگر خوب بگردیم از این دست فرصت‌ها اطرافمان زیاد است 📚 #رفاقت_ماندگار 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
🤗 برای وفاق و وحدت، همه بايد تلاش کنند 😘 رفتار پيامبر (ص) با مسلمانان و افرادي که در جامعه اسلام زندگی می‌کردند، مبتنی بر محبت و رحمت و مدارا بود. «در مجلس پيغمبر يک نفری به عِرض يک مؤمنی تعرّض کرد، به آبروی يک مؤمنی يک تعرّضی کرد، يک نفر ديگر در همان مجلس از آن مؤمنی که مورد تعرّض قرار گرفته بود دفاع کرد. پيغمبر فرمودند اين کاری که تو کردی -که دفاع کردی از آبروی مؤمن- ... اين حجاب در مقابل آتش جهنّم است؛ سبک زندگی اسلامی يعنی اين؛ يعنی «اِرحَم تُرحَم»؛ رحم کن تا مورد ترحّم قرار بگيری از طرف خدای متعال؛ اينها بايد آموزش داده بشود به جوانهای ما. 🌳 جوان ما بايد «اَشِدّاءُ عَلَي الکُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم» [باشد] اينجوری تربيت بشود؛ در مقابل ظلم بِايستد، در مقابل متعرّض و متعدّی بِايستد امّا با برادر مؤمن، با مهرباني، با گذشت رفتار کند.» 20/3/97 «برای اينکه ما بنيانهای سياسی و اقتصادی و فرهنگی خود را مستحکم کنيم، پيش‌نياز اوّل قطعی ما، ايجاد وفاق و وحدت کلمه است. 💕 برای وفاق بايد همه تلاش کنند... معنای وفاق اين است که نسبت به هم خوشبين باشند؛ «رحماء بينهم» باشند؛ همديگر را تحمّل کنند؛ در جهت ترسيم هدفهاي والا و عالي و براي رسيدن به آنها به يکديگر کمک کنند و از ايجاد تشنّج، بداخلاقی، درگيری، اهانت و متّهم کردن بپرهيزند. امروز به نظر من وظيفهي ما اين است.» 7/3/81 🗞 برگرفته از شماره اخیر نشریه 💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 👇 🌱 @Nojavan_khamenei
💎 امام دانش و مبارزه 💪 آن‌هم یک مبارزه پیگیرانه و دامنه‌دار 🎯 برای رسیدن به یک هدف بزرگ ❤️ میلاد امام صادق علیه‌السلام مبارک باد 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei