eitaa logo
کتاب نو+جوان
698 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
103 ویدیو
3 فایل
✅ معرفی و فروش کتاب های ویژه نوجوانان ✅فروش فقط به صورت غیر حضوری ✈🚚 ارسال به سراسر ایران.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و توی دروازه، داستانِ پسری با دو اسم خلیل / کریم است. پدرش صداش میزده خلیل و مادرش هم کریم. پسری که میخواد بره جبهه، و میره، و جنگ باهاش کاری میکنه که دیگه هیچوقت اون پسرِ 15 ساله ی سابق نمیشه. رمانی برای نوجوان های ۱۳ سال به بالا و با تمِ دفاعِ مقدس و همینطور با زبانی طنز و نثری روان. نویسنده، صفحه های ابتداییِ کتاب، یک سری حرف ها با مخاطبش میزنه حرف هایی که ساده و خودمونی هست حتی رد پاهایی از این مدل صحبت کردنِ صمیمی، تو بعضی قسمت های کتاب هم دیده میشه نویسنده مابینِ صفحاتِ کتاب، جدایِ از داستان، با مخاطبِ خودش حرف می زند اینطوری اون سدّی که بینِ نویسنده و خواننده هست، یه مقدار برداشته میشه و خواننده فکر میکنه که نویسنده جلوش نشسته و داره براش داستان تعریف میکنه. در پایان کتاب، نویسنده خیلی خوب بزرگ شدنِ شخصیتِ خلیل یا همون کریم رو از زمانی که پا تو جبهه گذاشت تا زمانی که روی تختِ بیمارستان بود، نشون داد. و توی دروازه همانقدر که مناسب نوجوانانی است که فکر می کنند جنگ شوخی بوده، مناسب کسانی است که دوست دارند داستان طنز و خوشمزه بخوانند هم هست ۱۸۰ صفحه| ۳۵۰۰۰ تومان خرید از طریق سایت باسلام👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/93569?ref=830y ارتباط با ما: @milad_m25 @koodak_shop
تصاویری از داخل کتاب و توی دروازه (کتاب نوجوان) ارتباط با ما : @milad_m25 @koodak_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب "سیزده، پنجاه و هفت" به خاطرات طیبه تفرشی که در وقایع انقلاب 1357، دانش‌آموزی 13 ساله بوده اختصاص دارد.  این اثر از منظر یک نوجوان برای مخاطب نوجوان بازگو شده و سعی شده تمام فصل‌های کتاب را با تصویرسازی پیش ببرد مریم زیبا بود. چشمان درشت، مژه‌های بلند و صورتی ظریف داشت.سال اول دبیرستان می‌خواند و دوست مشترک من و پروانه بود. گاهی می‌آمد دنبالم تا با خواهرم پروانه برویم تظاهرات. بعضی روزها با برادرش ناصر می‌آمد، و جلوی دانشگاه می‌رفتیم. دختر بزرگ خانواده بود و گاهی که از خودشان حرف می‌زد، می‌گفت پدرم این‌طوری، پدرم آن‌طوری. حدس می‌زدم پدرش را زیاد دوست دارد و برای همین همیشه از او تعریف می‌کند. تُن صدایش، او را خواستنی‌تر می‌کرد. هر کس صدایش را می‌شنید، به طرف او می‌چرخید و به صورتش خیره می‌شد. مثل سیاستمدارها، محکم و با اعتماد به نفس حرف می‌زد. اطلاعات عمومی خوبی داشت و با کلمات بازی می‌کرد. هر وقت حرف می‌زد، به یاد دوبلورهای فیلم‌ها می‌افتادم. چند روز پیش آمد دنبالمان. سوار تاکسی شدیم تا برویم جلوی دانشگاه. دیدم راننده از توی آینه به صورت مریم خیره شده است. توی گوشش گفتم: _ تو حرف نزن. خودم به راننده می‌گم کجا پیاده‌مون کنه..." ۱۴۴ صفحه| ۱۶۰۰۰ تومان خرید از طریق سایت باسلام👇👇👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/1836335?ref=830y خرید از طریق ایتا👇👇 @milad_m25 ....................... @koodak_shop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا