eitaa logo
نکته های ناب نوحه ، نکات ناب ، فاطمیه
5.9هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اکرم صل الله علیه و آله یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید ، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید روز بعد پیامبر فرمود آتشی برپا کنید و سنگی روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و های آتش در سنگ اثر کرد ، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: روی این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید. سلمان بی درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: در راه خداوند کردم و پایین آمد. وقتی نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فرا گرفت از اینکه پا برهنه روی سنگ داغ برود و خرید خود را شرح دهد ، وحشت داشت. پیامبر فرمود: از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول می‌ انجامد، ‌ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغ‌ تر است منبع آشنایی با اسوه ها، سلمان فارسی ص۱۲۵ به نقل از پند تاریخ، ج۱، ص۱۹۰ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
نقل است در شهر ری خیاطی بود که دکانش سر راه گورستان بـود . وقتی کسی می مُرد و او را به میبردند از جلو دکان خیاط می رفتند. یک روز خیاط فکر کرد که هر ماه تعداد مردگان را بشمارد و چون سواد نداشت کوزه ای به دیوار آویزان کرد و یک مشت سنگ ریزه پهلوی آن گذاشت هر وقت از جلو دکانش جنازه‌ای را به گورستان می بردند یک سنگ داخل کوزه می‌ انداخت و آخر ماه کوزه را خالی می کرد و ها را میشمرد. کم کم بقیه دوستانش این موضوع را فهمیدند و برایشان یک سرگرمی شده بود و هر وقت خیاط را می دیدند از او می پرسیدند چه خبر؟ خیاط می گفت امروز چند نفر تو کوزه افتادند. روزها گذشت و خیاط هم از دنیا رفت . یک روز مردی که از فوت خیاط اطلاعی نداشت به دکان او رفت و مغازه را بسته یافت . از ها پرسید خیاط کجاست؟ همسایه به او گفت ‌خیاط هم در کوزه افتاد و این حرف ضرب المثل شده و وقتی کسی به یک بلایی دچار میشود که پیش از این در مورد آن صحبت می کرده، می گویند در کوزه افتاد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
5db59c516181fc7c7804fc8a_-1712744460936239303.mp3
10.07M
@noktehayenabekotah پناهمان ده، ای زهر چشیده زخمی. بغض آورده‌ایـم، درد آورده ایم ، آورده‌ایم شکوایه و درد دل آورده‌ایم امـــا تا می رسیـــم ، تا بـــو می کنیم ، حـــرم را، گـویی هیــچ نیاورده‌ ایـم و تنها آمـده ایـم که نزدیک تو باشیم. که نگاهمـان کنی که سلامی بدهیم. السلام ....
وقتى صداى نقاره غروب‏ هاى صحنت قدم‏ هایم را میخکوب مى‏ کند ، فریاد رضا رضا را در متن موسیقى محزون مى‏ شنوم و بغض شکسته‏ ام را تقدیم دیدارت مى‏ کنم آقاجان! دانه کدام جرئت یافت طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم رادر صبر ولبخند خویش بنا کنى؟ امروز ، تنها نه خیابان‏ هاى خراسان که تمام رگ‏ هاى عاشقانت ، به گلدسته و رواقت ختم میشود. خاطره سوزاندن جگرت، تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نمى ‏رود. آهوى دلم دوان دوان مى‏ آید آقا جان تو آن جگر سوخته ‏اى که آب را به زائرانش هدیه مى ‏کند؛ زیرا اولاد على علیه‏ السلام از عزیزترین‏ ها مى‏ بخشیدند و من در صحن تو ، به دنبال اشاره‏ هایى مى‏ گردم که با آن حرف مى‏ زنى؛ مثل پرواز همان کبوتران که با ‏ هاى محبت تو، عمرى است اسیر رهایى در آسمان همجوار تواند هر روز به شوق تکرار خاطره شما و آهو، آهوى دلمان از هر جا رمیده مى‏ شود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا مى‏ گیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نیازش ببارد؛ پس اشتیاق تند ما را کن یا على بن موسى الرضا! انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
بعضی از گناهان ما ، بوی بدی دارد که مشامِ را آزار می‌دهد. طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده می‌شوند همچنین اولیائی که مشامِ برزخی‌ شان باز است ، از بوی بد گناهان ما می‌ شوند. چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه ، ما را نزد ملکوتی ها رسوا نکند؟ آقا علیه‌ السلام فرمودند: تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ‏ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ: با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناهان شما را رسوا نکند... منبع : امالی الطوسی ، صفحه ۳۷۲ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... بعد از پایان جلسه بحث و گفت وگوی علامه جعفری ، سوالی برایم پیش آمد که بسیار حیاتی بود. بعد از درس در راهرو می کردیم که خدمت استاد رسیدم و سوالم را پرسیدم خستگی از چهره استاد پیدا بود ، اما چون اصرار من به پاسخ سوال را دید، همان جا داخل راه رو عبایش را زمین انداخت و به من هم کرد که بنشینم. گفتند بنشین که حال ایستادن ندارم؛ هم خستگی در می کنیم و هم در خدمتتان هستم. سال ها از آن جریان می گذرد و امروز سوال خودم و حتی جواب استاد را از یاد برده ام و همه آن فراموش شده است ، اما برخورد صمیمی و استاد ، چنان تلنگری به روح و ذهن من وارد کرد که هنوز هم مات حرکت استاد هستم و به ایشان ارادت دارم اخلاق تدریس فصل تأثیر رفتار ص۱٧٩ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
سرمایه داری در شهری زندگی می‌کرد اما به کسی کمک نمی‌ کرد فرزندی هم نداشت و تنها با همسرش زندگی می کرد در عوض قصابی در آن به نیازمندان گوشت رایگان میداد روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هر چه او را نصیحت می کردند که این همه را برای چه کسی میخواهی در جواب می گفت من نمی توانم به شما کمک کنم بروید از قصاب کمک بگیرید تا این که او مریض شد هیچ کس به عیادت او نرفت و این شخص در نهایت تنهایی جان داد کسی هم حاضر نشد به جنازه او برود همسرش او را به تنهایی دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی افتاد. دیگر قصاب به هیچکس گوشت رایگان نداد و به همه می گفت کسی که پول گوشت ها را می داد دیروز از دنیا رفت ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
سوال: آیا اعمالی که در پایان ماه صفر برخی انجام می دهند مانند در دست گرفتن و کوبیدن درب مسجد و انجام توسلات به بهانه پایان ماه صفر و فرا رسیدن ماه ربیع ، صحیح است؟ پاسخ: انجام توسل  و طلب حاجت در هر زمانی خوب است شب زنده داری و‌ احیا نیز امری مستحب و‌ پسندیده است اما آنچه که برخی مردم در پایان ماه انجام می دهند و به بهانه پایان ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول شمع در دست گرفته و در مساجد را میکوبند و تا صبح مشغول توسل و دعا می شوند هیچ‌ منبع ومستند شرعی و‌دینی ندارد و خرافه و بدعت است لذا این اعمال نه تنها آثار مطلوب خود را ندارد بلکه اگر به قصد آن به دین انجام شود حرام هم هست انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
روزی بخیلی خروسی کشت و به غلام خود گفت: اگر بتوانی این را خوشمزه بپزی ، تو را آزاد خواهم کرد غلام تمام تلاش خود را کرد تا شاید با عمل به سخنان ارباب، از بندگی رهایی پیدا کند. وقتی غذا آماده شد آن را به محضر برد ،ارباب با حرص آب غذا را میل کرد اما لب به خروس نزد دوباره خروس را به غلام داد و گفت: اگر آشی با همین خروس درست کنی آزادت می کنم . غلام آش درست کرد، این دفعه هم ارباب آب غذا را خورد و خروس را به پس داد و از غلام خواست حلیمی با آن درست کند، امید است آزاد شود با این روش غذاهای رنگارنگ با آن یک خروس سفارش می داد اما خروس را سالم نگه میداشت و نمیخورد غلام از این کار به تنگ آمد و به ارباب گفت مرا میلی به شدن نیست، شما را به خدا قسم این خروس را آزاد کنید و بخورید تا از دست شما راحت شود. انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نانوا خمیر را درون تنور پهن می‌ کند. چه اتفاقی می افتد؟ خمیر به خاطر خامی ابتداء به همه ها ریز و درشت می چسبد! اما همین که پخته و پخته تر می شود ، از سنگ ها یکی پس از دیگری جدا می شود. و این قصه ما آدم‌ هاست. سختی‌ های این دنیا ، حرارت تنور را می‌ ماند. و این سختی‌ هاست که انسان را پخته و پخته تر می کنند ؛ و هر چه انسان تر می شود سنگ کمتری به خود می گیرد و سنگ ها همان تعلقات هستند... ماشین من، خانه من، کارخانه من و.. آن وقت که قرار است نان را از خارج کنند سنگ ها را از آن می‌گیرند. یُریدون عرض‌الدنیا والله یرید الاخره، خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال جایز است eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50