✅#ادامه_داستانک
محمد این اظهار نظر را به همراه هیجان زیاد ناشی ازدعوا و رفتار معلم در ذهن سپرد وآن را به عنوان یک حقیقت پذیرفت. ازآن پس او خود را یک پسر زشت می دید که هیچ جاذبه ای برای دخترهانداردگرچه بعدهایک پسر کاملا خوش قیافه بود ولی همچنان در سن بیست سالگی تحت تاثیر سخن همکلاسی اش بود.او دانشجوی فیزیک در بهترین دانشگاه های کشور بود اما درهمه جا احساس زشتی وبیگانگی می کرد محمد از معاشرت بادیگران پرهیز می کرداو مخصوصا از حضور در مجلسی که چند خانم بودند احساس خجالت داشت.همکلاسی هایش از آنچه در ذهن او میگذشت بی خبر بودندوخیلی زود دست از تلاش برای دوستی با او برداشتند ومحمد روز به روز تنها ترشد.
https://eitaa.com/joinchat/3007709699Cc3cf2fc7ca