زمان:
حجم:
124.9K
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#تک_ضرب #واحد #زمزمه
▪️نوحه شب عاشورا
#گوشواره👇
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب شهادت نامه...
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب شهادت نامه...
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب شهادت نامه...
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود
امشب شهادت نامه...
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
امشب شهادت نامه...
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان"
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود
امشب شهادت نامه...
✍مرحوم چایچیان (حسان)
43559_1397628161127_235614.ogg
زمان:
حجم:
235.6K
#شب_دهم_محرم
#امام_حسین
#واحد #تک_ضرب
▪️نوحه شب عاشورا
🎙سبک: چه سروی الله اکبر (مطیعی)
شب آخر شد بیا بنشین خواهر من
بیا بنشین نور هر دو چشم تر من
بیا بنشین که رسیده وقت جدایی ای خواهر من
رسیده نوبت که جان را سازم فدایی ای خواهر من
تو نور چشم حسینی، تو مهتاب عالمینی
تحمل کن خواهر زارم درد دوری
که سهم تو گشته از دنیایت صبوری
الوداع،خواهر زار و غمینم...
بیا تا با تو وصیت گویم نگارم
خزان گردد عصر فردا فصل بهارم
ز بالای تل ببینی شمری نشسته رو سینه ی من
مهیا شو رختی از غربت را کنی خواهر جان تو بر تن
خدا حافظ جان خواهر روم بر دیدار مادر
سلامت را می رسانم بر مادر خود
سپارم دست تو طفلان و دختر خود
الوداع،خواهر زار و غمینم...
✍وحید زحمتکش شهری
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
#شب_دهم_محرم
{ شب وصل است و تبِ دلبری جانان است }
{ ساغر وصل لبالب به لب مستان است }
{ در نظر بازیشان اهل نظر حیران است }
{ گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است }
{ چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
*
{ « یارب این بوی خوش از روضة جان می آید ؟ }
{ یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید ؟ » }
{ « یارب این نور صفات از چه مکان می آید ؟ » }
{ « عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید ! » }
{ یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است ؟ }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
#####
{ « چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید ؟ }
{ « چه صفیر است که دل بال زنان می آید ؟ » }
{ چه پیامی است ؟ چرا موج گمان می آید ؟ }
{ چه شکار است ؟ چرا بانگ کمان می آید ؟ }
{ چه فضائی است ؟ چرا تیر قضا پران است ؟ }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
*
{ گوش تا گوش ، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست }
{ شاه بنشسته ، بر او حلقة یاران الست }
{ « پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست » }
{ چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست }
{ خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
#####
{ وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود }
{ « مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود » }
{ « عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود » }
{ « خم می بود که خون در دل و پا در گل بود » }
{ ساغر سرخ شهادت به کف مستان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
*
{ این حسین است که عالم همه دیوانة اوست }
{ او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست }
{ شرف میکده از مستی پیمانة اوست }
{ هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست }
{ حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
#####
{ قل هوالله بزاید زلبش ، رمز احد }
{ لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد }
{ این تمنا ز احد در دل او رفته زحد: }
{ می وصلی بچشان – تا در زندان ابد }
{ بشکنم – از خم وحدت که چنین جوشان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
*
{ محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند : }
{ « چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند » }
{ « فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند » }
{ که نماندست ره عشق مگر گامی چند }
{ در بلائیم ولی عشق بلا گردان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
#####
{ امشب است آنکه « ملایک در میخانه زدند }
{ گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند » }
{ « با من راه نشین باده مستانه زدند » }
{ « قرعه فال به نام من دیوانه زدند » }
{ یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
*
{ هان که گوی فلک صدق به چوگان من است }
{ ساحت کون و مکان عرصه میدان من است }
{ دیدة فتح ابد عاشق جولان من است }
{ هر چه در عالم امر است به فرمان من است }
{ پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
#####
{ « هان و هان ناقة حقیم » مجوئید حیَل }
{ «تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل » }
{ « پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل ؟ » }
{ « کار حق کن فیکون است نه موقوف علل » }
{ بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع }
*
{ ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم }
{ « قطع این مرحله با مرغ سلیمان » بکنم }
{ حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم }
{ « آنچه استاد ازل گفت بکن » ، آن بکنم }
{ عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است }
{ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است }
{ ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است }
{ مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع }
#####
ادامه👇